تاجیکستان , ناامنی وامنیت ملی
گفتگو با دکتر برات شمسا
استاد دانشگاه و کارشناس مسائل آسیای مرکزی
مرکر بین المللی مطالعات صلح
علی رمضانی بونش
چنانچه مستحضرید در یک ماه گذشته اوضاع امنیتی تاجیکستان با تحولاتی روبرو بوده است تحولاتی که با فرار زندانيان امنيتي كه در بين آنها تبعه های خارجی نیز وجود داشت آغاز شد در پی آن با تحر کات عمده ای از سوی نیرو های دولتی پیگیری شد در این بین تنها پنج تن از فراریان دستگير شدند. گذشته از ان در مقابل درحمله به دو خودرو حامل سربازان تاجيك در منطقه ‘رشت’ 25 نظامی این کشور کشته شدند این رویدادها باعث شده است تا نگرانی ها در این کشور در مورد وضع امنیتی این کشور در آینده بیشتر شود تحلیل شما از علل وچرایی این حوادث در تاجیکستان چیست ؟
یکی از مشکلات اساسی اجتماعی و سیاسی در تاجیکستان نبود “هویت ملی” است. هویت زمانی شکل می گیرد که آگاهی کافی از پیشینه پای بندی به دستاوردهای ارزشی، تعلق خاطر به آیین ها، آداب و رسوم و همگرایی فرهنگی،و احساس یگانه در بین مردم در یک سرزمینی وجود داشته باشد. وفاداریهای جمعی معمولا از این بستر شکل می گیرد. تاجیکستان یک سرزمین تازه ساخته است. جغرافیای این کشور تصنعی است. محصول اواخر دوران امپراطوری روسیه و اوئل قدرت اتحاد جماهیر شوروی است. این جغرافیا دستاورد تبر تقسیم است. در این کشورهویت های متعدد قومی و منطقه ای دیده می شود. اما از هویت ملی خبری نیست. در بحث هویت های قومی حداقل دو قوم تاجیک و ازبک اصلی ترین ترکیب را شکل می دهند و در موضوع هویت های محلی(منطقه ای) خجندی-کولابی- قرقان تپه ای- بدخشانی از مهمترین ترکیب اند که شاید مسبب اصلی درگیری های داخلی در این کشور همین وضع باشد. هنوز در این کشور هویت ملی ظهور پیدا نکرده است. روشنفکران و اهل قلم در تاجیکستان بیشتر باید روی نشانها ، علائم ملی، اسطوره های ادبی و فرهنگی و مشترکات گروهی علائق جمعی، گرایشات مذهبی کار منسجمي را انجام دهند که این پارامترها از اجزاء سازنده هویت ملی اند تا هنگامیکه هویت ملی شکل نگیرد با بستر فعلی یعنی وجود اقلیت های قومی نژادی و هویت های محلی پتانسیل کشمکش فراهم است و آنچنان که وجه تمایز قومی در سالهای 1992-1993 منجر به “منازعه مقطعی محله ای” پنج ساله شد که خجندی-کولابی- قرقان تپه ای- بدخشانی ها بود این وضع و آن دلائل هنوز هم قابلیت تکرار را دارد و این اصلی ترین بحث است. از سویی دیگر مشکلات مربوط به “آشتی ملی” بعد از جنگ داخلی، روندی را یافت که برخی از-نيروهاي اپوزسیون را به همکاری با حاکمیت بی اعتماد کرد. در واقع نیروهای سرخورده از آشتی از همان سالها ي نخستین پس از آتش بس و صلح اسلحه ها را بر زمین نگذاشتند و به دنبال هنگامه مساعدی بودند که مخالفت را آغاز نمایند. بنابر این شرایط این کشور به مانند آتش زیر خاکستر بوده است این در بحث اجتماعی و سیاسی است. در بخش مشکلات اقتصادی هم عواملی قابل اعتماد وجود دارد. گاهی بحرانهای سیاسی و شورش هایی از این دست به دنبال افزایش مشکلات اقتصادی بروز می کند.افزایش بیکاری ،تورم و ناتواني-دولت در تامین ضروریات اقتصادی پس از بالا رفتن سطح توقعات و انتظارات جامعه زمینه ظهور تنش سیاسی را موجب می شود.تاجیکستان کشوری فقیر است و محرومیت وسیع اقتصادی دارد,نه وضع اجتماعی مطلوب است و نه اوضاع اقتصادی مایه خرسندی، مجموعه این عوامل شرایط را برای ظهور شورشهای پراکنده مهیا می سازد.
برخی کارشناسان وقوع این حوادث و بیشتر شدن درگیری بین گروه های بنیادگرای محلی وبین المللی در این کشور را در صورت تداوم نوعی بازگشت تاجیکستان به دهه 90 ارزیابی میکنند به نظر شما با توجه به مشکلات امنیتی و اقتصادی دولت این کشور آیا وقوع چنین نامنی هایی می تواند سر منشائ در گیری های بزرگتر در آینده باشد؟
محور اصلی درگیری در شرق تاجیکستان جریان “ناراضی” از روند آشتی در معاهده صلح است. محور این جریان هم ملا عبداله است که از فرماندهان سابق دوران جنگ است او به همراه بخشی از نیروهای ناراضی مذهبی و فرماندهان سابق جنگ و گروههای دیگر قریب به 13 سال پس از جنگ داخلی اول در کوهها ماندند. آنها معتقدند وعده 30% پست دولتی با کنترل نیروهای امنیتی به نتیجه نرسد و رادیکال ترین فرماندهان حذف و مخالفان بی سروصدا از صحنه کنار گذاشته شدند. نتیجه این وضع بی ثباتی بود . نگاه این گروه آنست که دولت به بسیاری از تعهداتش در معاهده صلح عمل نکرد. از این جهت تا وقتی حریان فکری ناراضی وجود داشته باشد درگیریها ادامه خواهد داشت و خاموش نمی شود و درصورت وجود شرایط مساعد شعله ورتر خواهد گشت.
مساله حفاظت از مرز 1400 كيلومتري تاجيكستان و افغانستان و خطر عبور گر وههای همانند القاعده ,طالبان و حرکت اسلامی ازبکستان از آن یکی از چالشهای دولت دوشنبه بوده است در این بین درگیر ی چندی قبل نیرو های تاجیکی با طالبان در مرز با افغانستان و ورود بیشتر نیرو های چند ملیتی و بنیادگرا در تاجیکستان را چگونه ارزیابی میکنید ؟
وجود نیروهای چند ملیتی و آمریکایی در افغانستان تشدید کننده این وضع خواهد بود معتقدم آسیای مرکزی برای آمریکا اهمیت دارد آمریکا برای آسیای مرکزی به افغانستان آمد نظامی و امنیتی کردن آسیای مرکزی در دستور کار آمریکاست. دولت تاجیکستان در لغو قرارداد مرزبانی با روسیه اشتباه کرد. همکاریهای مرزبانی آمریکا با دولت تاجیکستان سپردن خانه به دست نااهل است آمریکا تمایل دارد بخشی از نیروهای اسیای مرکزی که در صفوف طالبان در افغانستان می چنگند را به حوزه جغرافیای آسیای مرکزی بکشاند و این کار از بالا رفتن عملیات در شمال افغانستان آشکار است. تردد آسان نیروهای افراطی از مرز افغانستان به آسیای مرکزی هر روز تشدید می شود فرارمشكوك زندانیان از زندان در دوشنبه هم به این حرکات مرتبط است. آمریکا در پی آنست که یکی از کشورهای آسیای مرکزی را به مانند گرجستان در قفقاز با خود. همراه نماید و از سیطره و نفوذ روسیه برهاند و تصور می شود تاجیکستان انتخاب آمریکاست. و بدین ترتیب هم شرایط داخلی در این کشور و هم همکاریهای تاجیکستان با آمریکا که در موضوع تروریسم برخورد دو گانه دارد در مرز با افغانستان مایه بی ثباتی این کشور خواهد شد. در واقع گروههای افراطی در مرزهای افغانستان با آسیای مرکزی و شرق تاجیکستان مولود این شرایط حیات مجدد است
تا چه اندازه حوادث اخیر این کشور را میتوان با مشکلات ماههای گذشته قرقیزستان ودره فرغانه ,همکاری رو به گسترش امریکا با تاجیکستان و احتمال استفاده بیشتر از تاجیکستان به عنوان پایگاهی برای عملیات لجستیکی ناتو و یا مشکلات بین دوشنبه وتاشکند مربوط دانست؟
این موضوع فقط برای تاجیکستان نیست هدف امریکا بی ثباتی در آسیای مرکزی است که در نتیجه بی ثباتی حضور دراز مدت آمریکا در منطقه تثبیت می شود آمریکا در منطقه بازی دو گانه ای را انجام می دهد از سویی حضورش در هر نقطه ای از آسیای مرکزی برای گروههای افراطی یک هدف است بویژه در بحث انتقال تجهیزات از آسیای مرکزی بعد از حملات به مسیر خیبر در پاکستان می تواند جغرافیای ترور را گسترده نماید و به آسیای مرکزی هم بکشاند و از سوئی دیگر پیوندهای آمریکا با گروههای افراطی برای اهداف استراتژیک و هدایت ماهرانه آنها بخش دیگری از همان بازی دو گانه است بافت قومی آسیای مرکزی بحران زا است بخصوص این پتانسیل در دره فرغانه وجود دارد بحرانی کردن فرغانه به معنای بروز بحران در کل آسیای مرکزی است و این هدف کوتاه مدت آمریکاییها در منطقه است
در یک ماه گذشته مقامات دولتی بارها بر خطر افراطگرایی در این کشور هشدار داده اند دراین بین برخی بر این نظرند که دولت با توجه به انتقادها میکوشد تا محافل اسلامی ومذهبی نظیر حزب نهضت اسلامي تاجيكستان به عنوان مهم ترین جریان اسلامی در این کشور را تحت فشار بیشتر قرار دهد نگاه شما در این باره چیست؟
دولت تاجیکستان می باید بین نیروهای سنتی مذهبی (ائمه جماعات و امام خطیبان و …) و مذهبیهای میانه (نهضت اسلامی تاجیکستان و… ) با گروههای افراطی(تروریستی) تفاوت قائل شود. چنانچه این تفکیک انجام پذیرد شتاب وقوع بی ثباتی و دامنه شورشها قابل کنترل است اما اگر به بهانه افراط گرایی عرصه را بر نیروها و جریانهای مذهبی تنگتر نماید قطعا دایره اپوزسیون دولت وسیعتر خواهد شد و این به نفع تاجیکستان نخواهد بود. از سوی دیگر این کشور می باید برخی چهره ها و مقامات را که دروازه ورود دشمنان به این مملکت است را کنترل نمایدو در مجموع در نگاه من تاجیکان باید روی همان صندلی سنتی خود بنشینند و به منزلت و جایگاه نهضت اسلامی حمله ننماید و عرصه را به آنان تنگتر نکنند. تاجیکان باید خطرهای فوری را درک نمایند بخشی از این خطر گسترش روابط با آمریکا و ناتو است که آنها نیتهای خیرخواهانه ای نسبت به منطقه ندارند و قسمت دیگر این تهدید افراط گرایی طالبان در این کشور است. روسیه و نهضت اسلامی برای تاجیکستان خطر نیست