مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

تاثیرات داخلی پیروزی ترامپ در ایالات متحده امریکا

اشتراک

 دکتر مهدی مطهرنیا

آینده پژوه سیاسی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

پیروزی ترامپ در ایالات متحده امریکا با توجه به آنکه از سوی وی در مورد پوپولیسم امریکایی مطرح شد، ژئوپلتیک امریکا را به قطبی شدن تمایل داد. امروز جامعه امریکا در عین اینکه در تنوع  نژادی و قومی قرار گرفته است، بعد از ترامپ وارد عصری شد که نوعی قطبی نوین را شکل میدهد. قطب بندی که در آن نودمکرات های امریکای در برابر نومحافظه کاران ایالات متحده امریکا صف بندی جدیدی را از گروه ها و طبقات امریکایی را در جلو خود دارند.

امروز رئیس جمهور امریکا از منظر رای های مردمی  هیلاری کلینتون و از منظر کارت های الکترال دونالد ترامپ است. این امر قبلا نیز  بین ال گور و بوش رخ داده بود،  اما بر اساس ساختار انتخاباتی امریکا این معنا برداشت میشد، اما امروز در وضعیت جدید این امر بر اساس ساختار اجتماعی امریکا نتیجه کنونی حاصل آمده است. از این رو این نکته در جهان  مطرح میشود که دمکراسی نیازمند ویراستاری است. این نکته ای است که  نگارنده بعد از انتخاب ترامپ بر آن تاکید دارد. در واقع انتخاب ترامپ نه تنها بر ژئوپلتیک سیاسی یا جغرافیای سیاسی ایالات متحده امریکا و جناح بندی های سیاسی موثر است بلکه از منظر جناح بندی های اجتماعی نیز تاثیر گذار است. همچنین این امر نه تنها بر جناح بندی های اجتماعی در درون  ایالات متحده امریکا تاثیر گذار است بلکه در سپهر اندیشه سیاسی نیز نیاز به ویراستاری دمکراسی را منتقل میکند.  از سوی دیگر با توجه به شعارهای کمپین انتخاباتی ترامپ مبنی بر ابرقدرتی ایالات متحده امریکا در جایگاه یک فراسرمایه دار مالیات بگیر  از تمام همراهان و متحدان ایالات متحده امریکا در جهان باید بگوییم که نگاه وی به حوزه سیاست اقتصاد ایالات متحده امریکا به عنوان نهاد سرمایه داری در جهت گسترش سرمایه داری بین المللی از مسئولیت امریکا با رسالت گسترش رویای  لیبرال بورژوازی ایالات متحده امریکا در جهان نیست بلکه یک نگاه اقتصادی تقلیل گرا در قالب بنگاه های اقتصادی است.  ترامپ که خود یک بنگاه دار بزرگ مسکن و تریلیارد در این زمینه است. حداقل در کمپین انتخاباتی خود این معنا را تولید و بازتولید کرده است. نوع گزاره های وی برای متحدان و نزدیکان ایالات متحده امریکا در نظام بین الملل مبنی بر وجوب دادن مالیات های مورد نیاز برای حفظ امنیت آنها توسط پدرخوانده امنیتی جهان یعنی ایالات متحده امریکا مطرح میشود. این ادبیات موجود در اصول و ارزشهای امریکای (که اوباما در گراند پارک شیکاگو بعد از رسیدن به رئیس جمهوری در اولین دوره خود مطرح کرد) با چالش روبرو می کند. چرا که آنچه که اوباما احیا کرد و یا اصول و ارزش های امریکایی را در کنار قدرت سخت امریکا یا تیر از تفنگ امریکایی و ثروت امریکایی برمی خواست را مد نظر قرار داد، اکنون ترامپ دوباره به سمت و سوی ترکیب ثروت امریکا و  قدرت نظامی امریکا ارجاع داد. پس باید بگوییم نوعی ارتجاع و بازگشت سیاسی در دوران ترامپ  به ماقبل اوباما را شاهد هستیم. این به گونه ای می توانیم بگوییم احیا قدرت سخت امریکایی در قالب کلاسیک آن است.پس به نظر  میرسد در عرصه  سیاست خارجی محور اساسی تحرک ترامپ جکسونیسم است. یعنی مکتب جکسون و تاکید بر منافع ملی و امنیت ملی  امریکا با کاردبرد ابزار نیروی نظامی و قدرت سخت امریکایی محور اساسی حرکت سیاست خارجی ایالات متحده امریکا به شمار میرود. لذا وی یک جکسونیسم به تمام  معنا است. حداقل در کمپین انتخاباتی خود این معنا را نشان داده است. 

جدا از این باید گفت سیاست های فرهنگی ایالات متحده امریکا به عنوان سیاستی مبتنی بر اصول و ارزش های امریکایی از متن به حاشیه میرود. آنچه که در مورد اقلیت های مذهبی و نژاد های گوناگون گفته است، در این زمینه قابل تامل است. اگر چه وی سخنان خود در مورد مسلمانان و عدم اجازه وی به ورود مسلمان به ایالات متحده امریکا را برای مدتی از سایت خود برداشت، اما به فوریت آنها را در سایت خود قرار داد. لذا سیاست های چند فرهنگی در جهت راست افراط (که در اروپا شکل گرفت و در جنبش راستگرای افراطی در قالب های تروریستی خود چون بلژیک بروز و ظهور پیدا کرد) در پویش ترامپ نیز به چشم میخورد. لذا آنچه مسجل است  ترامپ در سیاست های فرهنگی خود بازگشت به نوعی ارتجاع را در ارتباط با  محدود سازی سیاست های چند فرهنگی دنبال خواهد کرد .

از نظر اجتماعی نیز باید گفت وی نژاد پرست و در عین حال زن سیتز و در همان حال جاه طلب نشان داده است. اگر چه بعد از انتخابات و دیدار با اوباما وی زمینه هایی را نشان داد که ممکن است تغییر جهت هایی در وی رخ دهد، اما آنچه که اکنون میتوان در مورد وی قضاوت کرد، تنها در موضع گیری های وی در کمپین انتخاباتی و  شرایط فعالیت های اجتمای وی نشان دارد. لذا ترامپ چه از منظر اجتماعی و چه از نظر فرهنگی و امنیتی و سیاسی دارای وجوه نگرانی فزاینده برای دیگر کنشگران و بازیگران چه در عرصه داخلی ایالات متحده امریکا و عرصه بین المللی است .

گذشته از این وی تلاش میکند اقتصاد امریکا را به لیرالیسم کلاسیک برگرداند. وی یک بنگاه دار بزرگ است و بر آن است که با تجربه های بنگاه داری خود به سرعت منافع ملی ایالت متحده امریکا را به  یک بنگاه بزرگ تبدیل کند. او فراموش کرده است که جهان در باب لیبرالیسم کلاسیک در درون خود آمریکا به نئو لیبرالیسم و اقتصاد چینی روی آورده است. لیبرالیسم نو تلاشی بود تا بتواند در پهن دشت ایجاد یک ارتباط معنا دار میان لیبرالیسم کلاسیک و نئولیبرالیسم احیا کننده ارزش های لیبرال بورژوازی در قالب تجدید نظر فعالانه در نئولیبرالیسم یا اقتصادی چینی باشد. به نظر می رسد که او آنچه که در باب اقتصاد گفته است تلاشی در جهت بازگشایی یک بنگاه بزرگ اقتصادی، این بار نه در برج ترامپ بلکه در کاخ سفید است. لذا باید در آینده ی نزدیک اصطکاک میان واشنگتن و نیویورک در حوزه ی اقتصاد را شاهد باشیم. نگارنده پیش بینی می کند که اگر سیاست های ترامپ در حوزه ی اقتصادی مبتنی بر این چارچوب باشد، سرمایه داری در نیویورک و واشنگتن دی سی در میان مدت، با اصطکاک روبرو گردد. 

از منظر امنیتی نیز باید ترامپ از منظر خیلی از وجوه دیگر  چارچوب های مطرح سیاسی و فرهنگی فاقد یک استخوان بندی مشخص در مورد مسائل امنیتی است، اما در همان حال آنچه وی بیان میکند مبین ویژگی های ذهنی وی در مورد حوزه امنیتی است. وی در بین باورمندان به امنیت منفی قرار میگیرد.حداکثر  فهم وی در مورد مسائل امنیتی در جهان متوجه بخش فراکلاسیک ها در گفتمان امنیت منفی است گزاره هایی که در مورد  کشیدن دیوار در کل مرزهای امریکا و مکزیک به کار میبرد و خروج از امریکا ناتو  و یا آنچه دشمن را تنها در برون مرزهای ایالات متحده امریکا با ترفندهای گوناگون سیاسی فرهنگی و مهمتر از همه نظامی یاد میکند و تلاش میکند در همگرایی با مسکو در قدرمند شدن مجدد ایالات متحده امریکا را در اذهان و عرصه امنیت بین الملل حاص کند همگی گزاره هایی است که نشان میدهد وی در دستگاه گفتمان امنیت منفی و در کلاس بالای آن  جز و فراکلاسیک ها به شمار میرود.

واژگان کلیدی: تاثیر داخلی، امریکا، ترامپ ، ایالات متحده امریکا

مطالب مرتبط