طهمورث غلامی
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد
سوریه بیش از بیست ماه است که در بحران سیاسی و جنگ داخلی به سر می برد. این بحران به خاطر رقابت و تضاد منافع میان دولت موجود سوریه از یک سو و مخالفان از سوی دیگر است. وجود بحران در سوریه سبب شده است که تلاش هایی برای حل آن توسط بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای صورت گیرد. یکی از مهمترین محورهایی که به طور مداوم در این تلاش ها وجود داشته است، تأکید بر مذاکره میان طرفین اختلاف، به منظور حل بحران سوریه است. در این بین دولت سوریه بارها تمایل خود را به مذاکره با مخالفان و مشارکت دادن آنها در قدرت سیاسی نشان داده است و حتی برای نشان دادن حسن نیت خود تلاش کرده است برخی اصلاحات را در ساختار سیاسی سوریه انجام دهد. اما در مقابل مخالفین تمایل چندانی به انجام مذاکرات جدی و منتهی به نتیجه از خود نشان نداده اند. هر چند آنها در مواردی نشان داده اند که حاضر به گفتگو هستند، ولی این ابراز تمایل بیشتر به خاطر این بوده است که آنها در این موضع قرار نگیرند که صرفاً طرفدار خشونت هستند. سؤالی که اینجا مطرح می شود این است که چرا با گذشت بیش از بیست ماه از بحران سوریه و ناکامی مخالفین در رسیدن به اهداف خود، باز هم آنها تمایلی به انجام مذاکره با دولت سوریه ندارند؟ به عبارت دیگر چه عواملی سبب می شود که آنها مذاکره را نسبت به توسل به خشونت، گزینه ی مطلوبی ندانند. جنگ داخلی در سوریه سبب کشتن بیش از شصت هزار نفر و از بین رفتن بسیاری از تأسیسات و ساختمان ها در سوریه شده است، به گونه ای که هزینه ی آن غیر قابل تصور است و بازسازی دوباره ی سوریه نیاز به میلیاردها دلار هزینه دارد. این وضعیت محصول دنبال کردن اهداف از طریق گزینه ی نظامی است. اما با این حال مخالفان بر تداوم استفاده از این گزینه اصرار دارند و همچنان مذاکره را نفی می کنند.
کلید واژگان: مخالفین و بحران سوریه، مذاکره در بحران سوریه، سازش و مدیریت بحران سوریه.
تبیین رخداد
در بخش نخست، به ذکر دلایلی مانند غیبت مذاکره در فرهنگ سیاسی جهان عرب، بعد ایدئولوژیک بحران سوریه، همسان پنداری مخالفان نظام سوریه با مخالفان بن علی، مبارک و قذافی و نیز کینه ی تاریخی نسبت به خاندان اسد اشاره گردید که مانع از تمایل مخالفین دولت سوریه به انجام هر گونه مذاکره ای می شود. در ادامه به ذکر دلایل دیگری نیز پرداخته می شود.
- ترس و بی اعتمادی به مذاکرات: واقعیت آن است که مخالفان نظام سیاسی سوریه، هر اندازه هم که مورد حمایت کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای باشند، باز در مواجهه با دولت سوریه در موقعیت ضعیفی قرار دارند. به عبارت دیگر مذاکره میان دولت رسمی ای که تمامی ابزارها و نهادهای قدرت را در اختیار دارد با کنشگر شورشی و چالشگری که از طریق راه های غیر مسالمت آمیز اهداف خود را دنبال می کند، مذاکره ای دشوار برای مخالفان می باشد. هر چند ممکن است مخالفان در اثر مذاکرات به حصول نتایجی امیدوار باشند، اما هیچ اطمینانی برای تضمین اجرای نتایج حاصل از مذاکرات ندارند. از طرفی مخالفان تحقق خواسته هایی را از دولت دمشق انتظار دارند که تحقق آن خواسته ها ممکن است سبب تضعیف دولت فعلی سوریه شود و لذا آنها قابل پیش بینی می دانند که دولت سوریه به پذیرش خواسته هایی تن نمی دهد که سبب تضعیف خود شود. طبیعتاً مخالفان به دلیل اقدامات مسلحانه ای که علیه دولت سوریه انجام داده اند، مورد خشم نظام سیاسی سوریه هستند. از طرفی اقدامات دولت علیه شورشیان و چالش گران نیز سبب خشم مخالفین نسبت به دولت سوریه شده است. بنابراین در این شرایط دو طرف نسبت به همدیگر احساس نا امنی و تهدید می کنند. در این وضعیت دو طرف در مذاکرات باید به دنبال نتایجی باشند که سبب رفع احساس ناامنی و تهدید آنها شود. در این شرایط مخالفین که فاقد ابزارهای رسمی قدرت هستند، بسیار بیشتر از دولت سوریه نگران هستند و لذا برای انجام مذاکره با آن تمایلی ندارند. مخالفین تصور می کنند در نهایت دولت سوریه در زمان خاصی تلافی خواهد کرد و همه ی مخالفین را به حاشیه خواهد راند. این فضای بی اعتمادی و ترس سبب شده است که مخالفین به دنبال مذاکره با دولت سوریه نباشند.
- ترس از فروپاشی ائتلاف مخالفین: عمده ی کسانی که امروزه عضو ائتلاف مخالفین سوریه هستند، سابقه ی فعالیت های سیاسی را دارند و از این رو ممکن است به این نتیجه رسیده باشند که مذاکره می تواند ابزار مفیدی باشد. اما یک عامل اساسی سبب می شود که حتی آنها نیز زیاد از مذاکره صحبت نکنند و آن ترس از فروپاشی ائتلاف مخالفین در اثر بروز اختلافات می باشد. امروزه آنچه که سبب شده است که گروه های مخالف نظام سیاسی سوریه به حداقلی از وحدت و اجماع برسند، وجود یک هدف مشترک یعنی سقوط دولت سوریه است. صحبت کردن از مذاکره بدان معنی است که مخالفین دیگر سقوط دولت سوریه را دنبال نمی کنند و یک گام از اهداف خود عقب نشینی کرده اند. این عقب نشینی چون مورد قبول و پذیرش همه ی گروه های مخالف نظام سیاسی سوریه نیست، طبیعتاً می تواند به واگرایی در جبهه ی مخالفان منجر شود. از این رو است که به خاطر حفظ جبهه ی واحد علیه نظام سیاسی سوریه، هیچ کس از مخالفین، مذاکره با دولت سوریه را گزینه ی مطلوبی نمی داند.
- فشار کشته شدگان: جامعه ی سوریه مانند دیگر جوامع عرب، یک جامعه ی سنتی و نوع خاصی از دینی بودن و مذهبی بودن را دارا می باشد. در شورش جامعه ی سنتی و دینی سوریه علیه نظام سیاسی سوریه، افراد زیادی کشته شده اند و به زبانی دیگر خون های فراوانی ریخته شده است. الزامات جامعه ی سنتی و اسلامی سوریه ایجاب می کند که ارزش خون های ریخته شده بر زمین و نیز کسانی که جان خود را در راستای اهداف از دست داده اند، حفظ شود و لذا فرایند مبارزه علیه نظام سیاسی سوریه تا سقوط دولت دمشق و انتقام خون کشته شدگان ادامه یابد. بدون شک امروزه کسانی که در سوریه سلاح به دست دارند و علیه دولت سوریه می جنگند، یکی از نزدیکان خود را در جنگ داخلی بیش از بیست ماهه ی سوریه از دست داده اند. همین امر خود سبب می شود که روحیه ی مبارزه جویی و ستیزه طلبی در وجود آنها تقویت شود. از طرفی وجود فتواهایی در ارتباط با واجب بودن جهاد و شهید پنداشته شدن کشتگان در مسیر اهداف، سبب می شود که تمایل به جنگیدن بیشتر شود. می توان به خوبی استنباط کرد که مخالفان نظام سیاسی سوریه، صحبت از مذاکره را به معنی خیانت به کسانی می دانند که خود آنها را شهید راه اهداف تلقی می کنند. بر این مبنا باید گفت تلافات بالای انسانی در بحران سوریه، خود بیش از پیش باب مذاکره را بسته است و سبب تقویت کینه و نفرت در جامعه ی سوریه شده است.
- حمایت های منطقه ای و فرامنطقه ای از مخالفان نظام سیاسی سوریه: حمایت دولت های عربی و ترکیه و نیز حمایت برخی از دولت های فرامنطقه ای از مخالفین سوریه، به آنها جسارت و اعتماد به نفس فوق العاده ای برای ادامه ی مبارزه و نبرد را داده است. این حمایت ها سبب شده است که مخالفان نظام سیاسی سوریه تصور کنند که یگانه فرصت تاریخ برای ساقط کردن نظام سیاسی سوریه نصیب آنها شده است که باید از آن حداکثر بهره برداری را ببرند. مخالفان نه تنها از دولت های منطقه ای و فرامنطقه ای، پول و سلاح دریافت می کنند، بلکه توسط بیش از صد و بیست کشور دنیا به عنوان تنها نماینده ی رسمی و قانونی سوریه نیز به رسمیت شناخته می شوند. از طرفی دولت فعلی دمشق با اعمال فشارها و محاصره های بین المللی مواجه است. این وضعیت سبب شده است که مخالفان در مقایسه با دولت دمشق خود را در وضعیت بهتری ببینند. از طرفی با توجه به بحران لیبی و مداخله ی نظامی ناتو، مخالفان حتی انتظار مداخله ی بیشتر دولت های منطقه ای و فرامنطقه ای را به نفع خود دارد. از طرفی تمایل مخالفین به مذاکره با دولت سوریه ممکن است سبب شود که آنها حمایت های منطقه ای و بین المللی موجود را از دست بدهند و لذا در مقابل دولت سوریه تنها و بدون یاور و پشتیبان باقی بمانند. همچنین روشن است که آنچه که حامیان منطقه ای و بین المللی مخالفان سوریه از آنها می خواهند، ترغیب و تشویق به مذاکره و گفتگو نیست. بلکه تلاش برای حذف دولت بشار اسد است. از این منظر باید گفت که مخالفان سوریه در مسیری قرار گرفته اند که راه برگشت برای آن متصور نیست. زیرا تلاش برای هر گونه سازش با دولت سوریه سبب می شود که پشتیبانی های خارجی را از دست بدهند. بر این مبنا باید گفت که جایگاه نسبتاً مطلوب مخالفان نظام سیاسی سوریه در عرصه ی بین المللی، سبب شده است که آنها مذاکره را گزینه ی مطلوبی ندانند. از طرفی چون مخالفین هم اکنون به نیابت از دولت های خارجی وارد یک جنگ نیابتی شده اند، چاره ای جز ادامه ی سیاست های ترکیه، عربستان و قطر در سوریه را ندارد.
دورنمای رخداد
سازمان ملل تاکنون دو نماینده ی ویژه را برای حل بحران سوریه انتخاب کرده است که این دو نماینده در پیشنهادات خود همواره بر مذاکره ی دو طرف اختلاف با همدیگر تأکید کرده اند. اما واقعیت آن است به دلایلی که گفته شد، مخالفین نظام سیاسی سوریه هیچ تمایلی برای انجام مذاکره با دولت سوریه ندارند و از این رو هر گونه طرح صلحی که در بردارنده ی مذاکره ی دو طرف اختلاف باشند، به خاطر نوع نگاه مخالفین به مذاکره این طرح محکوم به شکست است. مخالفین بر اساس قاعده ی همه یا هیچ در سوریه عمل می کنند. بدین معنی که آنها به دنبال پیروزی مطلق در سوریه هستند که این امر از طریق حذف فعلی دولت سوریه حاصل خواهد شد. در حالی که آنچه که از یک مذاکره ی منتهی به نتیجه انتظار می رود، پیروزی همزمان دو طرف اختلاف است.