مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

بهار عربی و عربستان سعودی: تأثیرات و واکنش ها

اشتراک

کامران کرمی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC


بیان رخداد

موج تحولات و دگرگونی­های بهار عربی، عربستان سعودی را در محاصره­ی دگرگونی‌هایی قرار داد که همواره از بروز آنها در اطراف خویش بیمناک بود. تأثیراتی که موجب سقوط متحدین، تضعیف جایگاه این کشور و چالش مشروعیت گردید و عربستان را بر آن داشت تا در دو جبهه به رویارویی با دگرگونی‌ها بپردازد؛ نخست در درون عربستان و دوم در خارج و در همسایگی این کشور و به طور مشخص در بحرین و یمن. مقاله حاضر بر آن است تا با تبیین منطق تحولات جدید بر محیط پیرامونی عربستان، رفتارها و سیاست­های اتخاذ شده توسط این کشور را مورد تحلیل قرار دهد. از این رو پرسش اساسی اینست که تحولات اخیر چه اثراتی بر محیط بازیگری عربستان بر جای گذاشت و واکنش های این کشور در قبال تحولات اخیر چگونه است؟ بحث نویسنده این است که تحولات اخیر در جهان عرب سبب سقوط متحدین منطقه­ای، افزایش مطالبات داخلی و کاهش نقش عربستان در منطقه و ظهور متغیرهای جدیدی شده که برآیند آن تأثیرپذیری این کشور از موج تحولات است. عکس­العمل عربستان به تحولات جاری، اتخاذ رویکردهای مداخله­جویانه و تهاجمی نسبت به محیط پیرامونی­­اش بوده است که در برآیند نهایی می­تواند معادلات را به گونه­ای برای این کشور رقم بزند که نتیجه­ی آن کاهش قدرت چانه زنی این کشور، چالش ثبات در حوزه­های پیرامونی و بحران مشروعیت در این کشور باشد.

بیان رخداد

تأثیرات بهار عربی

1-  چالش حکومت های موروثی

 کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به خصوص عربستان با توجه به ماهیت حکومتشان که حکومت­های موروثی و پادشاهی و مبتنی بر مشروعیت سنتی هستند، طبیعی است که در مقابله با موج انقلاب و تحولاتی که در صدد ایجاد حکومتی با ماهیت تجدیدنظرطلبانه که مبتنی بر تغییر معادلات موجود باشد موضع گیری کنند. یکی از خواسته های اصلی انقلابیون در تونس، مصر، لیبی و دیگر کشورها، کنار رفتن دیکتاتورهایی است که یا به نام رئیس جمهور و یا به نام پادشاه قدرت را در اختیار گرفته و حاضر به سهیم کردن دیگران در قدرت و گردش نخبگان نیستند. از این روست که یکی از اصلی­ترین خواسته معترضین اصلاحات سیاسی و انجام انتخابات دموکراتیک در کشور بوده و هست. بنابراین شیخ نشین­های حاشیه خلیج فارس و عربستان سعودی با توجه به مشابه بودن ساختارهای سیاسی، پایه های حکومت خود را در مقابل تحولات بهار عربی و تمایلات دموکراسی طلبانه و آزادی خواهانه مردم منطقه متزلزل یافته و در جهت مقابله با آن واکنش نشان دادند.

2- سقوط متحدین منطقه­ای و تضعیف محور اعتدال عربی

 با شکل گیری خیزش های مردمی در جهان عرب، شاهد سقوط دولت های محافظه­کار و متحد غرب بودیم. سقوط این دولت­ها که در نتیجه بهار عربی صورت گرفت از چند جنبه عربستان را نگران کرده است: اول اینکه عربستان سعودی با سقوط متحدین اصلی، خود را در وضعیت و موقعیتی ضعیف تری نسبت به گذشته می بیند و این موجب می شود تا از اهمیت استراتژیک و نفوذ و تأثیر گذاری این کشور در منطقه به خصوص در قیاس با سایر رقبای منطقه­ای کاسته شود. دوم اینکه محور اعتدال عربی یا محافظه­کاری عرب در مقابل محور موسوم به مقاومت، در جریان تحولات و دگرگونی­های بهار عربی تضعیف گردید. چرا که با سقوط مصر و نگرانی کشورهای عربی، فرصت خوبی برای محور مقاومت فراهم گردیده است. این نگرانی در موضع تهاجمی عربستان نسبت به سوریه مشهود است. سوم اینکه ایالات متحده با درک شرایط موجود در منطقه پس از آگاهی از سقوط دولت­های منطقه که غالباً از متحدینش نیز بودند برای حفظ جایگاه خود سعی داشته خود را با خواسته­های مردم همراه و همسو نشان دهد و دست از حمایت و پشتیبانی آنها برداشته و این موضوع موجب افزایش نگرانی عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس شده است. چهارمین عاملی که موجب نگرانی عربستان شده است، شکل گیری جنبش های رادیکالیستی در صورت بروز انقلاب در منطقه خواهد بود. چرا که همانطور که گفته شد بهار عربی باعث سقوط دولت های متحد غرب و کشورهایی شده است که موضع ملایمی در منطقه نسبت به اسرائیل داشتند.

3- چالش مشروعیت

با توجه به اینکه اکثریت غالب کشورهای خاورمیانه را حکومت­های سلطنت­طلب و محافظه­کار عرب تشکیل می­دهد، همواره دغدغه­ی ملت­ها این بوده که چگونه می­توانند بر روند تصمیمات حکومت اثرگذار بوده و آرمان مهار قدرت را در عرصه­ی عمل محقق کنند. از طرف دیگر اکثریت این کشورها از بحران مشروعیت برخوردار بوده و با هرگونه حرکت­ و تمایلات رادیکالیستی که بخواهد این بازی را بر هم زده، به شدت پرهیز و مقابله می­کنند. از اینرو دگرگونی­های اخیر حکومت­های فوق، بخصوص عربستان را نگران کرده است، این نگرانی بیشتر از آنجا ناشی می­شود که این کشور در حوزه­ی داخلی مواجه با چالش­ها و مطالباتی است که به شکلی جدی با آنها درگیر است. از اینرو این کشور در حوزه­ی مشروعیت دچار چالش­هایی است که تاکنون به مدد کنترل و مدیریت قهرآمیز داخلی و شرایط مناسب مالی آن را به تأخیر انداخته است.

واکنش عربستان به دگرگونی­های بهار عربی

1-  طرح باشگاه پادشاهان

مجموع مواضع عربستان در قبال خیزش‌های عرب باعث شده تا در ادبیات بین‌المللی مربوط به این خیزش‌ها از تشكیل جبهه‌ای با عنوان باشگاه سلطنتی ضدانقلاب به رهبری عربستان نام برده ‌شود. این باشگاه درصدد عضوگیری جدید و توسعه جغرافیایی انسانی و امنیتی خویش برآمده است. عربستان به دو كشور اردن و مغرب پیشنهاد داده است تا به شورای همكاری خلیج‌فارس بپیوندند. عربستان قصد دارد نظام‌های پادشاهی عربی را درمقابل موج خیزش‌های مردمی حفظ كند و از توان آنها برای هم‌افزایی و تكامل امنیتی و پركردن شكاف‌های اقتصادی یكدیگر استفاده كند. انقلاب های اخیر در جهان عرب جان تازه ای به فعالیت های درون این سازمان بخشیده است. به عنوان مثال نیروی نظامی شورای همکاری خلیج فارس، به عنوان سپر شبه جزیره، به منظور مقابله با مردم بحرین با این بهانه که مورد حمایت ایران است دوباره احیا شد. دولت­های شورای همکاری خلیج فارس به اعراب و جهان اعلام کردند که پادشاهی یک شکل پایدار از حکومت در منطقه است و از آنجایی که آنها با تهدیدهای مشابهی مواجه هستند که وضع موجود را به چالش می کشد. بنابراین آنها باید به عنوان یک گروه با یکدیگر متحد شوند.

2-  مداخله در بحرین

خاندان سلطنتی حاکم بر بحرين و متحد نزديک به سعودی، برای مقابله با اعتراض­هایی که روز به روز گسترده­تر می­شد، درخواست کمک کرده بود. لذا سعودی‌ها از همان آغاز اعتراضات مردم، خواستار سرکوب آن بوده­اند. چرا که انقلاب مردم بحرین می‌تواند برای شیعیان عربستان نیز الهام بخش باشد. بخصوص که بعد از تشکیل دولت شیعی در عراق، عربستان این قیام را در چارچوب ژئوپلیتیک شیعه تفسیر می­کند. سعودی‌ها با به کارگیری اهرم نظامی‌ صحنه را ظاهراً به نفع خود تغییر دادند، مهم‌ترین دلایل اهمیت بحرین برای عربستان عبارت است از: 1. بحرین تنها کشور شیخ‌نشین خلیج فارس است که درگیر این مساله شده است. 2. پیمان امنیتی با بحرین که به حمایت عربستان از حاکمیت فعلی این کشور منجر شده است. 3. اقلیت شیعه عربستان که ساکن مناطق نفت خیز این کشور هستند، در همجواری بحرین که اکثریت جمعیت آن را شیعیان تشکیل می‌دهند، به سر می‌برند. سابقه مسائلی که در اوایل سال‌های انقلاب اسلامی ایران در مناطق شرقی عربستان و بحرین به وجود آمده بود هم این نگرانی‌ها را افزایش داده است. همانگونه که ولی نصر اشاره می‌کند، عربستان و مقامات سعودی از‌‌ همان ابتدا با هر گونه تغییر در منطقه مخالف بودند و هر اندازه واشنگتن از برخی مردم منطقه به حمایت پرداخت، عربستانی‌ها بیشتر از گذشته نگران شدند. مقامات عربستان با فرستادن نیروی نظامی به بحرین این خواسته خود را بیشتر نمایان کردند. از سوی دیگر مقامات سعودی تلاش می‌کردند تا با فرافکنی مسائل داخلی خود از انجام اصلاحات و ایجاد تغییرات در نظام سیاسی خود اجتناب ورزند.

3- کنترل و حمایت از متحدین در یمن

یمن در نگاه استراتژیک عربستان، از جایگاه برجسته‌ای برخوردار است. در واقع جایگاه جغرافیایی یمن و نوع روابط و تعامل آن با عربستان، در دهه‌ها و سال‌های گذشته، این کشور را از نظر اثرگذاری بر امنیت ملی عربستان؛ در سطح کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس قرار می‌دهد. به همین دلیل در تمامی بحران‌ها و تحولات یمن در دهه‌های گذشته، عربستان بازیگری فعال و اثرگذار بوده است. حداقل از دهه 1980 به بعد، عربستان سعودی، با کمک­های سخاوتمندانه­ی خود تسکینی بوده بر مشکلات یمن و متعاقباً وفاداری یمن به عربستان. به طور معمول سالانه هزاران نفر از رهبران قبیله­ای، مقامات امنیتی و دیگر نخبگان یمن، تا چندین میلیارد دلار از سوی این کشور حمایت می­شوند. اما آغاز بحران فراگیر یمن که با سقوط مبارک در مصر همراه شد، نگرانی‌های گسترده‌ای را در ریاض برانگیخت. سعودی‌ها پس از غالب آمدن بر اعتراضات داخلی و بحران بحرین، باز هم در چهارچوب شورای همکاری، ابتکاری برای حل و فصل بحران گسترده یمن مطرح ساخت. محور سیاست سعودی‌ها در یمن، برقراری ارتباطی قوی با رهبران اپوزیسیون یمن برای کنترل اوضاع آن کشور، پس از کناره‌گیری عبدالله صالح می‌باشد. در واقع سعودی‌ها با قدرتمندترین رهبران اپوزیسیون حزب اسلام‌گرای اصلاح ارتباط نیرومندی دارند. به نظر می‌رسد، با توجه به روشن شدن امکان‌ناپذیر بودن بقای صالح در قدرت، درصدد پیشبرد سناریویی در یمن هستند که بر مبنای آن متحدانشان در یمن به قدرت رسیده و دگرگونی‌ها را از این طریق تا حدودی کنترل کنند.

4-  تبلیغات علیه ایران

عربستان همزمان با وارد کردن نیروهای امنیتی­اش به خاک بحرین، تبلیغات منفی علیه ایران را شروع کرد و این کشور را به برهم زدن نظم داخلی و حمایت از مخالفان در بحرین متهم کرد. بخشی از این تبلیغات به دنبال بحران هسته­ای ایران ایجاد شده است. در این میان چند رویداد مهم باعث تیرگی روابط ایران و عربستان گردید: 1. روی کار آمدن شیعیان در عراق که به افزایش نفوذ ایران در آن منطقه انجامید. 2. اختلاف منافع عربستان و ایران در مساله لبنان (حزب‌الله و کشمکش جنگ 33 روزه). 3. اختلاف نظر ایران و عربستان در مورد حماس و نفوذ ایران در گروه‌های اسلامگرای فلسطینی. از آنجا که عربستان همواره سعی دارد نقش رهبری را در سطح منطقه، جهان عرب و حتی جهان اسلام ایفا کند و تاثیر گذاری خود را در عرصه سیاست خارجی افزایش دهد، تحولات و دگرگونی­های عمده­ای چون قدرت­یابی شیعیان در عراق از منظر منافع و اهداف منطقه­ای این کشور اهمیتی بسیار دارد. این تحولات به تغییراتی در محیط منطقه­ای عربستان سعودی منجر شده است که در جهت برهم خوردن توازن قدرت منطقه ای به زیان این کشور و به سود ایران تعبیر می­شود.

5-  رویکرد تهاجمی نسبت به سوریه

آنچه که در این میان برای عربستان مهم است تغییر معادلات منطقه ای و برقرار کردن توازن قوا در منطقه بخصوص بعد از سقوط محور موسوم به اعتدال عربی در منطقه بود که با سقوط مصر، این محور در وضعیت بسیار شکننده و آسیب پذیری قرار گرفت. عربستان در سوریه تلاش می­کند رويكرد تغییر رژیم را به پيش ببرد که با توجه به ابعاد و اهميت منطقه ای و استراتژیک سوريه و نوع روابط دولت بشار اسد و به خصوص جايگاه آن در محور مقاومت قابل تحلیل است. پشتيباني مالي و اختصاص دلارهاي عربستان براي تهيه سلاح و قاچاق اسلحه به داخل سوريه و ارائه­ی راهکارهاي عملياتي به افراد برجسته در ميان اعتراض‌كنندگان و مرتبط كردن آن‌ها با رسانه‌هاي بين‌المللي و ايجاد فشار رسانه‌يي به کار گرفته می شود. همچنین در بحث فشارها و اعزام ناظران عرب عربستان در صدر محور عربی با هماهنگی محور غربی سعی در بین المللی کردن پرونده سوریه دارد. با تحلیل سیاست عربستان در قبال سوریه، می توان منافع حاصله برای عربستان را در دو بعد داخلی و خارجی ارزیابی کرد؛ در بعد داخلی، منحرف کردن توجه‌هاي بين‌المللي از اعتراض‌ها در داخل آن کشور و صدور بحران داخلي خود به خارج از کشور است. در بعد خارجی، کسب حمايت آمريکا از تضعیف جایگاه سوریه، انحراف توجه‌ها از دخالت‌هاي نظامي عربستان در یمن، ايجاد فضاي لازم براي ادامه حضور نيروهاي نظامي آن کشور در بحرين، تحت فشار قرار دادن سوریه به دليل حمايت از حزب‌الله و تعامل با ايران می­باشد.

دورنمای رخداد

عربستان سعودی یکی از کشورهایی است که بیشترین تلاش خود را برای مقابله با بهار عربی انجام داد. می­توان گفت که عربستان سعودی در سیاست­های خود اصل حفظ وضع موجود را دنبال می­کند که مولفه­هایی چون موازنه­ی منطقه­ای، مخالفت و مبارزه با کانون­های انقلابی در منطقه، تاکید بر رهبری جهان عرب و جهان اسلام، و ترویج اصول و ارزشها را در بر می­گیرد. با تحولاتی که در محیط پیرامونی این کشور اتفاق افتاد، دگرگونی­هایی را موجب گردید که برآیند آن واکنش هایی بود که این کشور در برابر تحولات از خود نشان داد. در بعد داخلی مطالبات زنان، شیعیان، مسئله ی جانشینی و بطور کلی چالش مشروعیت از چالش های جدی این کشور محسوب می شود. عربستان با توجه به تحولات پیرامونی درصدد است تا با مدیریت بحران های داخلی مانند اعطای حق رای به زنان، گشایش­ های داخلی، کمک های مالی به مردم، تا حدودی وضعیت موجود را تغییر داده و چنین القا کند که این کشور دارای چنین پتانسیل هایی است که می تواند با موج تغییرات هماهنگ باشد. در بعد منطقه ای این کشور با وضعیت پیچیده تری برخوردار است. سقوط متحدین، تضعیف محور اعتدال عربی، مداخله در بحرین، تردید در همراهی آمریکا با سیاست های عربستان و خدشه دار شدن چهره ی این کشور از چالش هایی است که عربستان با آن روبروست. آنچه که در این میان مشخص است اینست که عربستان قصد دارد تا با تبلیغات و موضع گیری های فعال در قبال تحولات سوریه حول پروژه ی ایران هراسی، ایالات متحده، اسرائیل و کشورهای عربی محافظه کار را با خود همراه کند تا موازنه  بهم خورده در منطقه را جبران کرده و از طرف دیگر بتواند محور اعتدال عربی را در مقابل محور مقاومت پس از سقوط مصر احیا کند. از اینرو عربستان به خوبی از چالش های خود آگاه است و به نوعی خود را در وضعیت تضعیف شده ای می بیند که تا قبل از موج بهار عربی چندان حاد و تأثیرگذار نبود. با این حال سقوط بشار اسد می تواند تا حدودی این معادله را برای عربستان تغییر دهد. چرا که سقوط سوریه، تضعیف محور مقاومت، تضعیف حزب الله و به نوعی تضعیف موقعیت ایران را در پی خواهد داشت و از سویی دیگر منحرف نمودن توجهات بین المللی از مشکلات داخلی و همراهی محور غربی را با وضعیت جدید در پی خواهد داشت.

مطالب مرتبط