محمد بهرامی
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد
حامد کرزای رئیس جمهور افغانستان در مراسم گشایش لویه جرگه که با هدف گفتگو و تبادل نظر در مورد انعقاد پیمان استراتژیک با ایالات متحده و مذاکرات مربوط به صلح با طالبان برگزار شد، عمده تمرکز سخنان خود را بر موضوع پیمان استراتژیک میان دو کشور قرار داد و به نوعی میتوان گفت که این نشست عمدتاً در راستای تصمیمگیری در مورد روابط راهبردی ایالات متحده و افغانستان برگزار شد. گر چه از نظر قانونی حامد کرزای به منظور انعقاد پیمان استراتژیک نیازی به کسب اجازه از لویه جرگه ندارد اما در صورت کسب رضایت مقامات لویه جرگه، کرزای میتواند در مذاکرات با ایالات متحده مشروعیت لازم را به منظور سیاست خود که در راستای همکاری با ایالات متحده است ایجاد کند. اهمیت این پیمان استراتژیک از آن روست که نه تنها بر منافع و امنیت دو کشور مذکور بلکه بر منافع سایر بازیگران منطقهای و بین المللی نیز به گونه ای تاثیرگذار خواهد بود. در این مقاله سعی می شود با بررسی پیمان استراتژیک میان ایالات متحده و افغانستان به ماهیت و اهدف استراتژیک و راهبردی دو کشور که از طریق انعقاد پیمان استراتژیک در صدد دستیابی به آن هستند گریزی بزنیم.
تبیین رخداد
در این قسمت ابتدا نگاهی اجمالی به شروط افغانستان در انعقاد پیمان استراتژیک با ایالات متحده خواهیم داشت. سپس منافع و اهداف مورد نظر افغانستان که آن را در پیمان استراتژیک با ایالات متحده جستجو میکند مورد بررسی قرار میگیرد. در پایان نیز منافع سیاسی، اقتصادی که ایالات متحده از پیمان استراتژیک با افغانستان در صدد دستیابی به آن است مورد بررسی قرار میگیرد.
الف) شروط افغانستان برای انعقاد پیمان استراتژیک با ایالات متحده
پس از حمله نیروهای ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده به افغانستان در سال 2001 که با هدف مبارزه با تروریسم و از میان برداشتن طالبان صورت گرفت، امید به ایجاد یک دولت قوی و مردمی وپایان یافتن جنگهای داخلی در کشور جنگ زده افغانستان در میان مردم قوت گرفت. اما گذشت زمان نشان داد که افغانستان علیرغم حضور نیروهای خارجی همچنان با چالشهای بسیاری دست به گریبان است. افزایش اقدامات تروریستی، گسترش فقر و بیکاری، فقدان یک دولت قوی متمرکز تنها بخشی از مشکلات افغانستان هستند که زمینهها و بستر مناسبی را برای قدرتهای فرامنطقهای ایجاد کرده تا با پی گیری منافع خود در افغانستان این کشور را به میدان رقابتهای آشکار و پنهان خود تبدیل کنند. با درک چنین شرایطی است که حامد کرزای و دولت افغانستان در صدد انعقاد پیمان استراتژیک با قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای برآمده است. پیمانی که در صورت انعقاد میتواند منافع ملی ایالات متحده در منطقه و بهخصوص منافع و اهداف این کشور در آسیای مرکزی را تأمین و از دغدغههای امنیتی این کشور بهخصوص در مورد مسئله جنبشها و گرایشهای افراطی در پاکستان هستهای بکاهد. با درک چنین منافع مشترکی است که رئیس جمهور افغانستان اشتیاق خود را به منظور انعقاد پیمان استراتژیک با ایالات متحده اعلام میکند. او اظهار داشت:« ما خواهان مشارکت استراتژیک هستیم، اما شروطی برای این مشارکت داریم. کرزای این سخنان را در افتتاحیه لویه جرگه یا شورای عالی افغانستان مطرح کرد. شروط کرزای عبارت بودند از:
1- توقف عملیات شبانه نیروهای خارجی در افغانستان
کرزای می گوید که سربازان امریکایی شهروندان افغانی را در عملیات های شبانه تهدید میکنند، گویی آنها شورشی هستند و این برای جامعه بسیار محافظه کار افغانستان به منزله توهین به حریم خصوصی محسوب میشود. کرزای گفت: شهروندان افغانستان اگر فکر کنند سربازان امریکایی ممکن است نیمه شب به خانه های آنها حمله کنند نمی توانند احساس امنیت کنند. تا کنون شرایط کرزای برای مقامات امریکا غیر قابل قبول بوده و هیچ نشانه ای دال بر تمایل نیروهای ائتلاف مبنی بر توقف حملات شبانه وجود ندارد. بر اساس ارزیابی نیروهای ائتلاف بطور میانگین 12 عملیات در هر شب در افغانستان صورت می گیرد. سخنگوی نیروهای ائتلاف اظهار داشت که بیش از 85 درصد عملیاتهای شبانه بدون شلیک حتی یک گلوله صورت می گیرد و این امن ترین روش در میان سایر روشهای دیگر است. تلفات غیر نظامیان در طول عملیات شبانه کمتر از یک درصد تمام تلفات غیر نظامیان بوده است.
2- از میان برداشتن زندانهای بین المللی در این کشور و واگذاری بازداشتگاههای موجود در افغانستان به نیروهای افغان و از میان برداشتن ادارات موازی با حکومت افغانستان. در واقع اصل اساسی که در شروط کرزای نهفته است احترام به حاکمیت ملی افغانستان از طرف نیروهای خارجی حاضر در این کشور است.
ب) اهداف افغانستان در پیمان استراتژیک با ایالات متحده
1- تثبیت موقعیت حکومت مرکزی و کاستن از نقش بازیگران مخرب خارجی: یکی از مشکلات اصلی دولت افغانستان فعالیت گروههای افراطی و تروریستی در این کشور است. طالبان و شاخه نظامی آن القاعده هنوز هم در افغانستان فعالیت میکند و بسیاری از رهبران آن در شرق این کشور و در نزدیکی پاکستان حضور دارند و همواره دولت مرکزی را به چالش کشیده و آن را فاقد مشروعیت میدانند. در واقع نگرانی اصلی دولت افغانستان، خروج نیروهای بین المللی تحت رهبری آمریکا از افغانستان در پایان سال 2014 است که میتواند موجب قدرت یافتن مجدد طالبان در این کشور شود. روندی که حتی میتواند منجر به سقوط دولت مرکزی و جنگ داخلی در این کشور شود، بخصوص که دولت افغانستان از دخالت و حمایت پاکستان از طالبان و تمایل آنها برای افزایش نقش گروههای تندرو در این کشور که در راستای سیاست رقابت با هند در منطقه قابل ارزیابی است آگاهی دارد. حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان در قالب پیمان استراتژیک از چند جنبه میتواند به اهداف این کشور در جهت ایجاد و استقرار صلح و ثبات کمک کند. پیش از هر چیز وجود نیروهای نظامی آمریکا در افانستان که هنوز هم دستخوش خشونت گروههای تندرو و تروریست قرار دارد به منظور تقویت پایههای حکومت مرکزی حیاتی به شمار می رود. از سوی دیگر یکی از چالشهای اصلی افغانستان با بحران اقتصادی دست به گریبان است، لذا سعی دارد با ایجاد منافع و علایق مشترک با قدرت فرامنطقهای چون ایالات متحده از کمکهای اقتصادی این کشور برخوردار گردد. سیاستی که ایالات متحده در قبال متحدین استراتژیک خود مانند مصر دورة مبارک، پاکستان و اسرائیل پی گیری کرده است.
2- جذب سرمایههای خارجی و پیشبرد پروژههای زیربنایی
کرزای در مراسم گشایش لویی جرگه اظهار داشت:«مسئلهای سرنوشت ساز که در پیش روی افغانستان قرار دارد عبارتست از این که زمانی که نیروهای خارجی خاک افغانستان را تر ک می کنند آیا این کشور توان نگهداری خود را دارد؟ آیا میتواند همچنان به جذب کمکهای مالی امیدوار باشد و یا با رفتن آنها از افغانستان، این کشور فراموش خواهد شد؟ این سخنان نشان میدهد که یکی از اهداف اصلی افغانستان از انعقاد پیمان استراتژیک با ایالات متحده جذب سرمایههای خارجی در این کشور است به خصوص اینکه افغانستان مذاکراتی در خصوص امضای موافقت نامه استراتژیک با فرانسه، استرالیا، برتانیا و اتحادیه اروپا آغاز کرده است. در واقع دولتمردان افغانستان بر این اعتقادند که پیمان استراتژیک با قدرتهای فرامنطقهای افغانستان را به متحد منطقهای تبدیل میکند و در این راستا این موضوع شرایط مناسبی برای تمایل دولتهای خارجی به منظور سرمایهگذاری در این کشور فراهم میآورد. به عبارت دیگر یکی از شروط لازم جذب سرمایه وجود امنیت و ثبات در کشور دریافت کنندة سرمایه و پایین بودن ریسک سرمایهگذاری است. با این نگاه میتوان گفت پیمان استراتژیک موجب تقویت ثبات و امنیت در افغانستان شده و در نهایت زمینه جذب سرمایههای لازم را مهیا میکند.
خلاصة سخن آنکه میتوان گفت افغانستان دوران دشورای را در حیات سیاسی خود تجربه میکند، افراط گرایی، عدم وجود دموکراسی، تروریسم، مشکلات اقتصادی و جنگ داخلی، نبود سرمایه لازم و نیاز حیاتی این کشور به جذب سرمایه های خارجی جهت رشد و توسعه پروژههای عمرانی، نگرانی از حفط امنیت و یکپارچگی افغانستان از دلایل اصلی افغانستان برای امضای پیمان استراتژیک با ایالات متحده است. در واقع بهبود امنیت و رشد اقتصادی از دغدغه های اصلی افغانستان پس از خروج نیروهای ناتو و ایالات متحده است.
ج) اهداف و منافع ایالات متحده در پیمان استراتژیک با افغانستان
گرچه ایالات متحده هدف حمله نظامی به افغانستان را از میان برداشتن طالبان و مبارزه با تروریسم اعلام کرد اما واقعیت امر حکایت از منافع و اهداف بلند مدت ایالات متحده دارد. به واقع ایالات متحده در حمله به افغانستان و حضور در این کشور 2 هدف کوتاه و بلند مدت را دنبال میکند. هدف کوتاه مدت همان هدفی است که امریکا از آن به عنوان دلیل اصلی حضور در منطقه یاد می کند و آن عبارتست از مبارزه با القاعده و گروه های طالبان و جهادی که در حال حاضر در جریان است. اما هدف اصلی ایالات متحده از حضور در افغانستان، منافع امنیتی، اقتصادی این کشور در آسیای مرکزی و جنوبی است که عبارتند از:
1- منافع اقتصادی ایالات متحده در آسیای مرکزی
گرچه نفت و گاز دلیل حمله ایالات متحده به افغانستان نبوده است اما افغانستان جایگاه مهم و کلیدی در برنامه های ایالات متحده برای حفظ کنترل بر بخش عظیمی از ذخایر نفت و گاز محصور در خشکی آسیای مرکزی دارد. در مورد میدان های نفتی و گازی ترکمنستان که در شمال افغانستان قرار دارد حدود یک دهه است که ایالات متحده بطور جدی برنامه هایی از طرف گروه های تجاری برای خط لوله نفتی از ترکمنستان به دریای عرب از طریق افغانستان و خط لوله گاز از ترکمنستان و افغانستان به پاکستان مطرح کرده است. یک چنین خط لولهای برای منافع ایالات متحده به چند دلیل از اهمیت برخوردار است: خارج کردن دولتهای نفتی آسیای مرکزی از حوزه نفوذ روسیه و تقویت جایگاه ایالات متحده در منطقه، جلوگیری از گسترش نفوذ منطقهای ایران با جلوگیری از پیوند گازی ترکمنستان-ایران و خنثی کردن طرح خط لوله نفتی ترکمنستان- ایران برای دریای عرب (در شمال شرقی اقیانوس هند، میان شبهجزیره عربستان و هندوستان) ، تنوع بخشیدن به منابع نفت و گاز ایالات متحده و از طریق آن افزایش منابع تولید، کمک به پایین نگه داشتن قیمت، عاید کردن سود برای کمپانی های ساختمانی ونفتی، فراهم کردن پایه ای برای رونق اقتصادی مورد نیاز در منطقه که می تواند پایه ای باشد برای ثبات سیاسی.
2- منافع سیاسی- امنیتی ایالات متحده در افغانستان
یکی از اهداف اصلی ایالات متحده از حضور در افغانستان اعمال فشار به چین و روسیه و جلوگیری از افزایش نفوذ و نقش این کشورها در تحولات آسیای مرکزی و خاورمیانه است. در واقع ایالات متحده نگران از نزدیکی بیشتر چین، روسیه است که در صورت ایجاد یک بلوک قدرت میتواند موازنه قدرت را به ضرر ایالات متحده به هم بزند.
ایالات متحده به افغانستان به عنوان دروازه آسیای مرکزی مینگرد. ایالات متحده منافع خود را در افغانستان صرفاً در دراز مدت میبیند. به عبارت دیگر دستیابی ایالات متحده به اهداف مورد نظر نیازمند حضور پایدار و مداوم در افغانستان و دیگر کشورهای آسیای مرکزی است. رد پای گفتمان رقابت میان تمدنها به منظور حصول اهداف اقتصادی و نظامی همچنان در سیاست خارجی ایالات متحده به چشم میخورد. از این منظر منافع و ارزش های تمدن های آسیایی و روسی موجب شده تا ایالات متحده نسبت به قدرت یابی این کشورها با دیده تردید بنگرد و راهکارهایی را جهت مقابله با افزایش قدرت و نفوذ این کشورها بیابد، حضور نظامی در مناطق استراتژیک، یکی از سیاست های اصلی ایالات متحده در این زمینه است. در این میان آسیای مرکزی نقش مهمی ایفا می کند و افغانستان به مثابه دروازه آسیای مرکزی توجه سیاستگذاران امریکایی را به خود جلب کرده است. از این رهگذر است که ایالات متحده از بسیاری از بحران ها به عنوان ابزاری برای افزایش نقش خود و مهار سایر قدرتهایی که بطور بالقوه رقیب ایالات متحده به شمار می روند بهره می گیرد و در حال حاضر انعقاد پیمان استراتژیک میان ایالات متحده و افغانستان بار دیگر این فرصت را در اختیار دولتمردان امریکایی قرار میدهد تا با بهرهگیری از وضعیت نه چندان مناسب افغانستان در جهت پیشبرد اهداف و سیاستهای کلان خود حرکت کنند.
دورنمای رخداد
یکی از دلایل اصلی تمایل افغانستان مبنی بر تداوم حضور نیروهای آمریکایی و ناتو در افغانستان نگرانی این کشور از گسترش ناآرامی و افزایش قدرت طالبان در این کشور است. این در حالی است که بر خلاف ادعای نیروهای ائتلاف مبنی بر کاهش اقدامات تروریستی و خشونت آمیز در افغانستان نگاهی اجمالی به سیر حوادث در این کشور نشان دهنده سیر سعودی خشونت در افغانستان در سال جاری بوده است. بر اساس گزارش سازمان ملل میانگین تعداد حوادث خشونت آمیز ماهیانه در هشت ماه نخست امسال 39 درصد بیش از دوره مشابه سال گذشته بوده است. بسیاری از این خشونتها در نتیجه مینها و بمب های زمینی شورشیان طالبان بوده که موجب کشته شدن غیرنظامیان شده است. بنابراین به نظر میرسد که پیمان استراتژیک مد نظر مقامات افغان عمدتاً در راستای اهداف و منافع ایالات متحده خواهد بود و فرصت و زمینههای لازم را در اختیار تصمیمگیران و سیاستگذران امریکایی قرار میدهد تا اهداف و منافع خود در آسیای مرکزی، سیاست حضور در منطقه و از طریق آن اعمال فشار بر چین، روسیه و سایر قدرت های منطقهای از جمله ایران را با حضور در افغانستان دنبال کنند، در واقع ایالات متحده سیاستهای مداخلهجویانه خود در منطقه را با تکیه بر پیمان استراتژیک با افغانستان میتواند توجیه کند. اما نکیه قابل توجه در این میان این است که افغانستان برای حفظ امنیت پایدار بیش از هر چیزی نیاز به همکاری و برقراری روابط استراتژیک با کشورهای همسایه خود دارد که میتوانند به حفظ و افزایش امنیت و پیشرفت اقتصادی این کشور کمک کنند، موضوعی که همکاری استراتژیک ایالات متحده و افغانستان در چارچوب پیمان استراتژیک دورنمای آن را تیره و تار خواهد کرد.