دکتر محمدحسن صنعتی
تحلیلگر مسائل منطقه ای
مرکز بین المللی مطالعات صلح- IPSC
یک سال از 7 اکتبر 2023، روزی که بخشی از نیروهای حماس و چند گروه شبه نظامی ملی گرا در فلسطین و مشخصا غزه در پاسخ به رفتارهای ضدبشری صهیونیستهای حاکم بر فلسطین اشغالی اقدام به حمله موشکی علیه سرزمین های اشغالی نمودند گذشت. به گفته آگاهان سیاسی این اولین حمله به خاک اسرائیل ازسال 1948 و جنگ اعراب و اسرائیل یعنی از 75 سال قبل تا کنون شناخته می شود . شاید همین نکته هم باعث شده تا این عملیات با نوعی اتفاق نظر از ناحیه تحلیل گران شکستی خفت بار برای رژیم صهیونیستی محسوب شود.
خصوصا که این بار حمله به جای چند ارتش عربی مجهز ، از سوی یکی – دو یا چند گروه شبه نظامی رخ داده است . اکنون یک سال است که سردمداران این رژیم با حداکثر بهره مندی از ظرفیت نظامی همراه با کمک گرفتن از پشتیبانی عملی هم پیمانان غربی خود در حال پاسخ دادن به حمله 7 اکتبرند و هنوز ، پس از به شهادت رساندن بیش از 40 هزار نفر خُرد و بزرگ از شهروندان باریکه غزه تشفی خاطر پیدا نکرده اند . و هنوز ، زنان و مردان بسیار با فرزندان کوچک شان به جرم خواستن حق زندگی در بیابان ها آواره اند در حالی که زمستان دوم این جنگ زدگی هم از راه رسیده و قدمی برای دفاع موثر و ثبت شده در سازمان های بین المللی و مقبول برای طرفین منازعه به نفع آنان برداشته نشده است .
اکنون که بی عملی نهادهای مسئول بین المللی آشکارتر از همیشه رخ نموده است ، نگارنده گمان می کند در باب چهره هایی که در گذشته این نبرد نابرابر در جایگاه رهبری فلسطین یا گروه های فلسطینی سالها از این کشور به کشوری دیگر پاس خورده اند و سعی می کرده اند تا از طریق مذاکره و رایزنی های سیاسی احقاق حق کنند و بعضا – در عین مرگ مشکوک به ترور بیولوژیک و شهادت – منسوب به سازش سیاسی شده اند تجدید نظر لازم است ؛ کمااینکه امروز هم منازعه ابعادگسترده ای پیدا کرده و اگر تا چند دهه پیش گهگاه آتشی مبادله می شد که از لوله یک سلاح انفرادی خارج شده بود ، اکنون حجم آتشی ویران کننده ی بخشی از یک شهر است که از یک سال پیش و دمادم مبادله می شود. مذاکرات هم به رغم آمادگی و بلکه علاقه رهبران مقاومت در غزه برای رسیدن به توافق عادلانه با پیچیدگی بسیار همراه است و در حد “تقریبا هیچ” متوقف مانده است .
این در حالی است که با توجه به حجم و کیفیت بمبها و سلاح های غیر متعارف مورد استفاده علیه غزه و اینک لبنان ، آن به آنِ لحظه های سختی که بر مردم بی دفاع می رود آنان را چشم انتظار برداشتن قدمی موثر برای پایان یافتن جنگ و ویرانی گردانیده است و می طلبد که برای رسیدن به تصمیم درست در این لحظات تعیین کننده تاریخی ، نظر به منافع و مصالح ساکنان باریکه و حتی ملت فلسطین حداکثر رایزنی و خردورزی از سوی رهبران حماس و گروه های درگیر صورت تحقق پیدا کند .
در این بین تجربه ی یکساله اقدامات دیپلماتیک نشان می دهد که به تناسب بُعد پیداکردن آتشِ رو به گسترش جنگ در منطقه لازم است به جای بسنده کردن به مذاکرات – گاهی در حد گفت و گوهای تلفنی – بین وزرای امور خارجه کشورهای ذی مدخل ، سران کشورها پای کار بیایند و تا خاتمه عادلانه بحران از پای ننشینند . واقعیت تلخ منطقه البته این است که در یک سو مردم صبور و مقاوم غزه با توجه به سابقه طولانی اشغالگری صهیونیستها و تحمل تضییقات گوناگون ، شهادت در راه وطن و انتفاضه ی دفاع از قبله اول مسلمانان را بر تحمل شرایط سخت و کشنده موجود ترجیح می دهند.
از سویی صهیونیستها متشبث به تبلیغات نژادپرستانه و تمامیت خواهانه به رهبری نتانیاهو که بقای خود را در ادامه جنگ می بیند به دنبال گسترش آتش جنگ به کشورهای دیگر در خاورمیانه و حتی پیرامون آن همراه با کشاندن پای قدرتهای جهانی و منطقه ای به معرکه هستند. آنان نشان داده اند که هیچ اهمیتی برای اعلام حمایت ملتهای جهان و از جمله جمعیت های نخبگانی و دانشجویی در کشورهای مختلف از مقاومت مظلومانه مردم غزه قائل نیستند و می توانند به اتکای حمایت بعضی دول غربی به تجاوزات خود ادامه دهند . نیز ، این قبیل چشم پوشی های غربی ها بر حمایت تسلیحاتی یکی – دو کشور مشخص از اسرائیل نشان می دهد که در تطبیق سیاست های منطقه ای کشورهای مدافع غزه با واقعیت های میدان باید در نظر گرفته شود که گام برداشتن در مسیر صِرفِ پاسخ نظامی ، جز بهانه دادن به رژیم جنگ طلب صهیونیستی برای کشاندن جنگ از غزه و لبنان به سوریه و اردن و احتمالا مصر و عراق حاصلی در بر ندارد . به نظر می رسد در شرایط موجود یکی از اقدامات ضرور گسترش تعاملات و رایزنی های کشورهای محور مقاومت با چند کشور نامبرده و توافق های قابل اتکا بین این کشورها و حتی بعضی کشورهای عربی ذی نفوذ در جهان عرب بر سر نحوه مقابله با تهدیدات مفروض اما محتمل باشد ، خصوصا که یقینا رژیم صهیونیستی در استفاده از انواع بمب افکن های پیشرفته و فروریختن حجم آتشی نامتناسب با میدان مخاصمه نابرابرِ پیشِ رو و چشمگیر ، احتمالا به دنبال منفعل کردن و به حاشیه راندن کشورهایی است که سنتاً – ولو در ظاهر – در دهه های گذشته در جبهه مقابله با اسرائیل و دفاع از فلسطینی ها قرار داشته اند ، ولو در سالهای منتهی به بحران اخیر ، بعضی از این کشورها گرایش به عادی سازی روابط با اسرائیل هم پیدا کرده بودند .
لذا با ظرفیت های دیپلماتیک می توان از پوچ بودن تهدیدهای اسرائیل در صورت حضور کشورها در یک ائتلاف مصمم رونمایی کرد. بعلاوه ، واقعیت این است که همین کشورها در طول دهه های گذشته به اقدامات دیپلماتیک کشورهای مدافع فلسطین و مقابله کننده با زیاده طلبی های رژیم صهیونیستی اسرائیل از جمله ایران پاسخ مثبت می داده و همراهی نسبی می کرده اند . بنابراین یک وجه بروزرسانی دیپلماسی مرتبط با میدان منازعه ، استفاده از تجربیات پیشینی کارگزاران سیاست خارجی در جمهوری اسلامی ایران است .
روشن است که تحقق رویکرد پیشنهادی در این سخن مستلزم تقویت واقع بینی به موازات کاستن از شعار و رجز که به کار میدان های سنتی منازعه می آید و رسیدن به تحلیل جامع تر و کلان تر از منظری راهبردی است. در شرایطی که یک سال جنگ ویرانگر در میدان نتوانسته سرانجام قابل قبولی فراروی مردم منطقه که حق زنده ماندن شان از بین رفته قرار دهد و هیچ اقدام تمام کننده ای از هیچ سمتی قابل تصور نیست ، واقعیت غیر قابل کتمان قبل از نشستن بر سر هر میز مذاکره ای این است که نباید امر به گونه ای پیش برود که دستاوردهای ولو حداقلی سال های گذشته صفر شود و تاریخ به روزهایی عودت پیدا کند که این سرزمین از سوی دولتهای مدعی قیمومیت به گروه های مهاجرت داده شده و مسلح شده ی یهودی تحویل داده شد بدون آنکه هیچ حقوقی برای فلسطینیان در نظر گرفته شود . به عبارتی نباید اجازه داد امور به سمتی پیش رود که متاثر از فضای ملتهب و عاطفی ، ضرورت حفظ موازنه میانِ میدان و مذاکره مورد غفلت قرار گیرد ، چون در آن صورت ممکن است بحران در یکی از دو سمت گفت و گوهای بی حاصل یا مبادله نابودکننده آتش ، معلق و ادامه دار بماند .
آنچه در شرایط پیچیده موجود موجب نگرانی مضاعف به نظر می رسد این است که دشمنانِ حق زندگی مردم غزه ، جبهه ای سامان داده اند که بشدت ، قابلیت ایجاد هماهنگی بین کشورهای حاضر در نوعی ائتلاف دارد ، اما کشورها یا نیروهای دخیل در سمت دیگر این منازعه و به تعبیری مقاومت حتی از حداقل قابلیت برای ایجاد هماهنگی بین نیروهای خودی و پدید آوردن ائتلافی همه جانبه و کارآمد برخوردار نیستند .
باز باید تاکید کرد که در شرایط خطیر موجود ، لازم است کشورهای مسلمان و عرب منطقه در چارچوب تعاملات دیپلماتیک رویکردهای خود را در شرایطی که کارگزاران رژیم صهیونیستی هیچ ابایی از بر زبان آوردن راهبردهای توسعه طلبانه خود ندارند ، واقع بینانه و بروزرسانی کنند . آنچه در این بین توجه ویژه می طلبد رفع سوء تفاهم احتمالی و شبهه در نگاه تردیدآمیز نیروها و گروه های شبه نظامی مقاومت نسبت به امکان مشارکت صادقانه کشورهای عربی در دفاع از حق و حقوق مردم غزه ، از اذهان طرفین ائتلاف و ایجاد فضایی از همدلی و اهتمام برای ایستادن پای حق حیات مردم تحت ظلم این ناحیه می باشد .
در صورت شکل گیری چنین تعاملی می توان امیدوار بود که از فرصت های بروز یابنده در ظرفیت های رایزنی و گفت و گوهای دیپلماتیک استفاده شود و امور به سمتی پیش رود که طرفین متخاصم قبل از رسیدن به مرحله غیر قابل بازگشتِ وزن کشی و آمارگیری از مهماتِ دپو شده ، چه امکان ترغیب کننده ای می توانند برای ترک مخاصمه در فضای موسوم به “برد-برد” روی میز مذاکره قرار دهند . آنچه می توان بر این تلقی امیدوارانه افزود این واقعیت است که نه در امریکا و نه در اسرائیل ، آنقدر یکپارچگی و تمرکز کانون تصمیم گیری وجود ندارد که به ملاحظه آن راه نیل به نتیجه ، مطلقا بسته به نظر برسد. از همین منظر نگارنده کماکان (چنان که در یادداشت دیگری در خصوص احتمال تغییر موضع امریکا در حمایت های سنتی از اسرائیل گفته است) می پندارد درصورت شکل گیری اراده سیاسی لازم و توافق بر سر بروز این اراده در مذاکرات مستقیم یا غیر مستقیم و چندجانبه ، حتی می توان از ظرفیت امریکا برای مهار رژیم صهیونیستی سود برد . نباید فراموش کرد که موج اعتراضات گسترده دانشجویی و خیابانی از دانشگاه ها و شهرهای امریکا شروع شد و در عین قدرت و نفوذ چشمگیر سازمان جهانی صهیونیسم در کانون های قدرت غرب و امریکا ، جریان هایی از قدرت نیز هستند که به دنبال خلاص کردن کشورشان از زیاده خواهی های طفلی نازپرورد به نام اسرائیل اند .
در این بین یکی از آتش تهیه های مورد نیاز برای حصول نتایج مورد انتظار می باید از طریق قابلیتهای رسانه ای فراهم شود. در این جهت سازمان وسیع رسانه ای مرتبط با چنین ماموریتی باید با دور کردن کشورهای غربی و بعضی کشورهای عربی مایل به عادی سازی روابط با اسرائیل از این رژیم ، سردمداران صهیونیست و خزیده به پناهگاه ها را در موضع انزوا و سپس انفعال قرار دهد و آنها را مهیای تجدید نظر در مشی ظالمانه و تمامیت خواهانه شان گرداند.
تحلیل موجود از گرایش های افراطی فعال در سرزمین های اشغالی که حتی سیاست های دولت صهیونیستی را نیز تحت تاثیر قرار می دهند می گوید در چارچوب سیاست های پیچیده و تمامیت خواهانه آنان ، ممکن است با بهره گیری از قابلیت های رسانه ای که نوعا دستی قوی هم در این عرصه دارند بخواهند مخاصمه را میدانی برای مقابله مسلمانان و یهودیان قلمداد کنند و از سخن پراکنی پیرامون چنین داعیه باطلی برای به میدان کشاندن افکار یا نیروهای مستعد مشارکت در طراحی جنگ های بین الادیانی و از جمله جنگ های صلیبی سوء استفاده کنند و خود را از آتشی که افروخته و گسترش داده اند خلاص کرده آن را در دامن سرزمین های دیگر بیفکنند . با چنین مراقبتی باید تلاش شود تا بیش از اهتمام به شکل دهی ائتلاف میان کشورهای ” اسلامی” ، – ولو با پیگیری و میدان داری کشورهای اسلامی – برای شکل گیری ائتلافی حق خواهانه با محوریت مصوبات نیم بند سازمان ملل و نهادهای حقوقی و بشردوستانه بین المللی اقدام شود .
بدیهی است در این تلقی از تحولات منطقه موضع نگارنده از منظری کوتاه مدت ، ترجیح زمین نسبتا آباد بر زمین سوخته است . نگارنده بر این گمان است که هیچ کشوری در این معرکه پیچیده و تاریخی نباید به صورت انفرادی اقدام کند و بپندارد به تنهایی می باید یا می تواند مسئله ای تاریخی شده و مزمن را به قیمتِ ریسکی نابودکننده ی همه تلاشهای پیشین و حتی هزینه کردن همه سرمایه های خود حل کند. اخیرا وزیر امور خارجه ژاپن که کشورش در جمع هفت کشور صنعتی اعلام آمادگی برای ورود جدی تر به میدان منازعه غزه و اسرائیل کرده ، در مذاکره ای تلفنی با وزیر امور خارجه ایران تقاضا کرده تا ایران همه مساعی خود را برای جلوگیری از افزایش تنش به کار گیرد. شاید این تقاضا فرصت مناسبی باشد تا ایران از منظری تازه با بروزرسانی دیپلماسی خود ابتکار عمل را به دست گیرد. اما اگر این قبیل فرصت ها از دست برود کماکان امور در دور متسلسل چرخه اقدامات جنگ طلبانه و متقابلا وعده های پی در پی و تشدید شونده صادق پیش رود و روز به روز از میزان کنترل پذیری منازعه کاسته شود.
در این بین “جمهوری اسلامی ایران” به عنوان کشوری که همواره در موضعی ظلم ستیزانه قرار داشته و خود را شریک غم مظلومان جهان می دانسته و از مظلومان دفاع می کرده ، علی القاعده ضمن حفظ و افزایش آمادگی برای هر گونه شرایطی در منطقه ، خود را موظف می داند تا حداکثر اهتمام برای حصول نتایج ماندگار و کمک کننده به صلح و امنیت در منطقه را مصروف گرداند ، خاصه که دست کم یک دهه از نخستین سالهای تشکیل و حضور خود در عرصه بین الملل را درگیر در جنگی همه جانبه و تحمیلی با متجاوزی فریب خورده و تحت حمایت قدرتهای جهانی گذرانده و هنوز هم نتوانسته همه زیرساخت های آسیب خورده خود را چنان که باید بازسازی نماید یا نسبت به تآدیه خسارت های وارد شده اقدام کند .
هم ، محتمل به نظر می رسد که همان قدرت هایی که زمانی به دنبال گرفتار نگه داشتن ایران بانی بزرگترین انقلاب ضداستکباری معاصر در جنگی هشت ساله بودند ، باز در اندیشه گرفتار کردن دولت و ملت ایران در جنگ خسارت بار تازه و این بار در ابعادی وسیع تر باشند ، که یقینا چنین دسیسه ای با هوشیاری کارگزاران میدان دیپلماسی نقش بر آب خواهد شد. ایران نیک واقف است که در منازعه مورد بحث در این سخن نیز قدرت هایی وجود دارند که بدون هزینه کردن در سمتی از میدان ، مترصد بهره برداری از شرایط موجود و تنش های مرتبط در منطقه اند و روشن است که آنان هیچ گاه از فیصله یافتن بحران پرهزینه موجود استقبال نخواهند کرد .
در این بین دور از ذهن نیست که در صورت توسعه یافتن منازعه غزه و لبنان به کشورهای خاورمیانه ممکن است آتش درگیری ها از کنترل خارج شده ، مناطق دیگری از جهان را نیز در بربگیرد . اگر این تلقی مقرون به صحت باشد ، اکنون روز توجه به یک واقعیت بزرگ نیز هست و آن اینکه بشریت برای رسیدن به همین حد از تمدن و توسعه و پیشرفت ، در طول اعصار گذشته زحمت های بسیاری به جان خریده و به قولی جان کنده است. نباید دست روی دست گذاشت و به تماشای سوختن و برباد رفتن دسترنج بشر که چندین قرن برای گردآوردن آن کوشیده نشست .