مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

افراط گرایی در تاجیکستان و آسیای میانه

اشتراک

افراط گرایی در تاجیکستان و آسیای میانه

دکتر محمد حسن صنعتی

رایزن پیشین فرهنگی و کارشناس مسائل تاجیکستان

 

 

پیشینه ملموس

 

از حدود یک دهه قبل ، چنین گزارش هایی از تاجیکستان می رسید : از منزل تاجیکی که خود را امیر انصارالله در منطقه استروشن و کانی بادام خوانده است ، اسلحه کشف شده است (چرخ گردون،12 نوامبر2014م.) . زنانی هم هستند که فریفته جاذبه‌های افراط گرایی شده اند. از مدتی پیش زن سغدی سوژه رسانه‌ها شده است. او در جست و جوی شوهر گمشده خود به شرکت در جنگهای افراط گرایان در افغانستان کشیده شده.وی به عضویت گروه انصار الله مخالف حکومت افغانستان در آمده است (چرخ گردون،22 اکتبر) . در چنین شرایطی، سید مکرم مفتی اعظم تاجیکستان در اظهار نظری عجیب گفته بود :در یک خانواده امروزی تاجیک سه مذهب هست. حنفی،شیعه، غیر مقلد.(آزادگان ،12 نوامبر) این اظهار وی در کنار بعضی تعابیر قبلی او که تبلیغ شیعه را نوعی افراطی گری خطرناک به موازات نشر سلفی گری قلمداد کرده بود از وجوه مختلف قابل تحلیل است.قائل شدن به اینکه گروهی غیر مقلدند در کنار اشاره به گرایش یک عضو از سه عضو خانواده به شیعه، بیش از آنکه تحلیل مبتنی بر واقعیت باشد متضمن اعلام خطر در خصوص مذهب اکثریت مردم مسلمان این کشور است. بعضی از اعضای شبکه گسترده اجتماعی فیس بوک ترجیح می‌دهند او به جای این اظهارات در برابر اسرائیل و جنایتهایش موضع گیری کند. آنها در نامه ای که در مطبوعات انعکاس یافته آورده اند: مفتی و کمیته دین موضع خود را در قبال فلسطین امروز اعلام کنند (نجات،13 نوامبر) . 

   بی اعتنایی مقامات سیاسی و اجتماعی در این کشور به مسائل واقعی و ملموس برای مردم باعث شد تا در سالهای بعد ، شکاف های گوناگون فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و اعتقادی برطرف نشده ، بلکه افزایش پیدا کند . و باز گزارش هایی که می رسید از این قرار بود : سال 2016 ، نیروهای امنیتی تاجیکستان ، نسبت به دستگیری چند تاجیک که یا در داعش عضویت داشتند یا بعلاوه ، به جذب اعضای جدید برای این سازمان می پرداختند اقدام کردند . یا گفته شد : عضویت زنی تاجیک در داعش ، برایش حکم محکومیت به تحمل 12 سال حبس به همراه آورده است . بعضی از زن های تاجیک در این سالها به دنبال حل مشکلات اقتصادی خانواده خود راهی بعضی کشورهای خاورمیانه می شدند ، اما گروگان موقعیتهای غیر منتظره در غربت می شدند و بعد ، گرفتار در مخمصه ، مجبور به عضویت در گروه های افراطی می گردیدند.  

 

   از همان زمان چنین گمان می رفت که ما باید در میدانهای منطقه ای با تحکیم ارتباطات قوی شویم تا بتوانیم در میدانهای جهانی قوی عمل کنیم خصوصا که بخشی از قدرتهای جهانی در تعریف حوزه قدرت روز به روز به ما نزدیک تر می‌شوند. امریکا که به قدر وزارتخانه ای معظم نیرو در سفارت خود در تاجیکستان فعال کرده و اروپا ، نیروها یا سرمایه گذاری معطوف به نیروهای افراطی را بعد از خروج از افغانستان به محدوده تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان و یکی دو جمهوری مشابه دیگر خواهند کشاند. از سویی اسلام تندرو اما مدیریت شده که ممکن است با توجه به ضعف فعالیتهای روشنگرانه دینی زمینه رسوخ در منطقه مورد نظر پیدا کند ، بهانه ای برای پیشگیری از هر نوع فعالیت دینی و گسترش اسلام هراسی می‌باشد. چنین اسلامی با الگوی اسلام منجر به طالبان و القاعده،حمله به برجهای دوقلو و ایجاد بهانه حمله به افغانستان همچنان ممکن است در دست پیگیری باشد.

 

جریان رادیکال تندرو اسلامی که در تاجیکستان فعال است به دوران اتحاد جماهیر شوروی سابق و اشغال افغانستان برمی‌گردد که باعث ایجاد جریان جهادی شد. در آن زمان گروه های ضد این ماجرا به افغانستان آمدند و با جهادی‌های بین‌المللی پیوند خوردند و بعدها بعد از بیرون رفتن ارتش سرخ از افغانستان در قالب سازمان القاعده فعالیت کردند. این مساله بیشتر به رقابت‌های شرق و غرب که در دوران جنگ سرد داشته‌اند برمی‌گردد. در آن زمان غربی‌ها اتحادی را علیه شوروی در تاجیکستان به وجود آوردند و حزب انصار تشکیل شد و این حزب با دولت وقت مخالف بود و اکنون هم با دولت رحمان مخالفت می‌کند. یک جریان کلی‌تر هم در آسیای مرکزی وجود دارد که از منطقه کیشن و اینگوش و حوزه قفقاز جنوبی تا کشورهای آسیای مرکزی که گروه‌های رادیکال در آنها شکل گرفته است. مثلا نهضت اسلامی ازبکستان و تاجیکستان و اویغورهای چین جزو این گروه‌ها هستند که سازماندهی شده‌اند و بعضا با نیروهای داعش در منطقه همکاری دارند. همه این مناطق در چهارچوب خلافت خراسان داعش تلقی می شوند . اتباع تاجیک بخشی از نیروهایی هستند که در اختیار داعش قرار دارند و این گروه تروریستی علیه همه کشورها از جمله خود تاجیکستان فعال هستند و عملیات می کنند . از جمله این عملیات‌ها حملاتی تروریستی است که در ایران رخ داد.  

 

   گروه‌های تروریستی یک جریان جهانی هستند. در زمانی که داعش قدرتی در خاورمیانه محسوب می شد، این گروه از ۸۰ کشور عضو داشت. تاجیک‌ها تنها نیستند. مسئله مهم این است که کسی که عملیات انتحاری انجام می‌دهد برای پول این کار را نمی‌کند و مسئله ، ایدئولوژی است . او فکر می‌کند به محض زدن دکمه انتحاری به بهشت می‌رود. این نوع تفکر در حال رشد است و حاکمیت‌ها به گونه‌ای رفتار کرده‌اند که بخش بنیادگرا، به این نتیجه رسیده‌اند که با حکومتها مبارزه کنند. آنها همه حکومت‌ها را وابسته به دنیای کفر می‌دانند. از این زاویه باید دید انگیزه تا چه پایه است که اینها دست به عملیات انتحاری می‌زنند.

 

   در همین ماجرای عملیات تروریستی اخیر در کرمان باید تامل کرد که آیا ممکن است دشمنی پنهان یا رقابتی میان ایران و تاجیکستان در هر سطح –  وجود داشته باشد که باعث شود در بین تاجیکستانی‌ها ، افرادی با انگیزه دست زدن به چنین اقداماتی پیدا شوند؟   در این باره می توان گفت رقابت ولو از لحاظ ایدئولوژیکی به هر حال وجود دارد. یکی از دلایلی که بخش‌هایی از ملتها یا نخبگان فرهنگی منطقه تلاش می‌کردند تا اتحادی بین ایران و افغانستان و تاجیکستان برای ثبت نوروز به دست بیاورند و با شکست مواجه می شد، تفاوت در ساختار قدرت است. ساختار تاجیکستان سکولار بوده و مخالف ایده‌های اسلامی است. رقابت‌های ایدئولوژیک شدید است و می‌شود تصور کرد تاجیکستان به هر علت آمادگی ندارد تا بحران را حل کند. تاجیکستان از جانب همه گروه‌های اسلامی و کشورهای مسلمان احساس خطر می‌کند. مثلا امارت اسلامی طالبان در افغانستان احساس خطر زیادی را در تاجیکستان ایجاد کرده. “به لحاظ فرهنگی البته تاجیک‌ها مدعی هستند که زبان فارسی و فرهنگ فارسی را پاسداری می‌کنند. و به طور مداوم برای فردوسی بزرگداشت می‌گیرند. اما در ایران نگاه بیشتر مذهبی است تا ملی و این تفاوت‌ها است که  بین ایران و تاجیکستان در سال‌های اخیر فاصله ایجاد کرده است”(پیرمحمد ملازهی، “تاجیکستان احساس خطر می‌کند، 20دی1402، خبرآنلاین) . 

تاجیکستان ، بنیادگرایی ، افراطی گری 

بعد از حمله تروریستی به شاه چراغ شیراز در مردادماه سال جاری (1402) که با شهادت چند نفر هم همراه شد ، بنا به اعلام مسئولان پرونده فرد تروریست از اتباع کشور تاجیکستان شناخته شد . اما تصور می رفت که این فرد “اتفاقا” از کسانی باشد که تجربه همکاری با داعش داشته است . با این حال ، اینکه یکی از دو تروریست معدوم در عملیات انتحاری در  مراسم سالگرد شهید قاسم سلیمانی در کرمان که به شهادت قریب به 100 نفر از شرکت کنندگان در محل منجر شد هم از اتباع تاجیکستان تشخیص داده شد موضوع را قابل تامل و بررسی می کند . در این باره یک فرض این است که دست هایی مایل اند ضمن ناامن کردن و البته ناامن نشان دادن ایران به عنوان کشوری موفق در حفظ امنیت در بین کشورهای پیرامونی با مسائل عدیده امنیتی- ، پس از افغانستان ، بین ایران با تاجیکستان به عنوان کشور دوم فارس زبان و دارای امکان تردد عادی شهروندان در ایران نیز دوقطبی ایجاد کنند و به روابط دوستانه دو ملت آسیب بزنند . در این باره فرض های دیگری نیز محتمل است که بررسی آنها به تفصیل می انجامد . اجمالاً اجرای این دو عملیات تروریستی در شیراز و کرمان این سوال را به وجود می‌آورد که چرا تاجیکستان در سال‌های اخیر به محل رشد و نمو تروریسم تبدیل شده است؟

   آمار فعالیت‌های تروریستی در منطقه نشان می‌دهد، شاخه داعش در آسیای میانه که به داعش خراسان نیز معروف است، ردپای روشنی در فعالیت‌های تکفیری‌ها در دو سال اخیر داشته است. اقدام‌های تروریستی با مشارکت اتباع تاجیکستان از جمله حمله به دفتر حزب اسلامی گلبدین حکمتیار در کابل، کشتار ۱۳ سرباز روس در پادگان آموزشی در بلگراد، سازمان‌دهی حملات تروریستی در روسیه، فعالیت گروه موسوم به انصارالله با حضور تاجیک‌ها در افغانستان، حمله تروریستی چند سال قبل یک تبعه تاجیک قرقیزستان در خطوط مترو شهر سن‌پترزبورگ، اقدام تروریستی چند تبعه تاجیک و ازبک در سوئد و اعلام تاسیس گردان ترک‌های آسیای مرکزی در اوکراین برای مقابله با ارتش روسیه به فرماندهی یک تبعه قرقیزی و معاونت یک تاجیک (ابوداوود که یک گردان ۲۰۰نفره دارد)، بیانگر ادامه گرایش جوانان منطقه به‌ویژه تاجیک‌ها به گروه‌های تروریستی است.

بسترهای مناسب

می‌توان چنین بیان کرد که رشد بنیادگرایی در آسیای میانه اغلب پاسخی به نبود فرصت‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حتی مذهبی است. در همین حال وجود زمینه‌های مناسب اجتماعی در پذیرش ایدئولوژی جهادی در آسیای مرکزی را می‌توان یکی دیگر از دلایل مهم حضور داعش در این منطقه عنوان کرد. در مجموع، در رابطه با رشد اندیشه‌های افراطی و ایدئولوژی‌های بنیادگرا در این منطقه و زمینه‌های مناسب نفوذ و حضور جنبش‌های تکفیری مانند داعش و جریان‌های سلفی‌گری در آسیای مرکزی، دلیل‌های مختلفی وجود دارد که از جمله مهم ترین آنها می‌توان به این موارد اشاره کرد:

  • بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال این جمهوری‌ها، مردم منطقه رویکرد بازگشت به هویت تاریخی و فرهنگی خود را در پیش گرفتند. این در حالی بود که خلأ چشمگیری در حوزه شناخت دقیق و واقعی از مبانی اعتقادی اصیل اسلامی در این زمینه وجود داشت که آسیب‌پذیری آن را در این مورد افزایش می‌داد. در چنین فضایی مروجان وهابیت از فرصت پیش‌آمده استفاده کردند و تصویری از اسلام مدنظر خود را با قرائت وهابی به مردم منطقه عرضه کردند. طبیعی است در چنین شرایطی طیف‌ها و گروه‌هایی از مردم مسلمان منطقه که عشق و علاقه برای بازگشت به هویت اسلامی در وجود آنها موج می‌زد، با مشاهده اسلام تبلیغی از سوی سعودی‌ها، به آن متمایل شوند و اسلام و مسلمانی را در چهره و سیمای آنان ببینند.
  • دامنه فعالیت بنیادگرایان افراطی آسیای مرکزی به دلایل پیدا و پنهان رو به افزایش است. برای نمونه جنبش اسلامی ازبکستان و اتحاد اسلامی که در شمال پاکستان (وزیرستان) حضور دارند، از قدرت تبلیغاتی، توان یارگیری از سایر کشورها و نیز امکان انجام عملیات تروریستی در مناطقی که منافع آنها تامین می‌شود برخوردارند.
  •  به علت وجود مشکلات فراوان داخلی در دولت‌ها و جوامع آسیای مرکزی نظیر محرومیت‌ها و مشکلات اجتماعی، تنش میان نخبگان، ضعف و ناکارآمدی ساختار دولت و نبود سازوکارهای مناسب برای رسیدن به قدرت، عرصه برای بروز بحران‌ها و تنش‌ها از سوی گروه‌های افراطی مانند داعش فراهم شده است تا با بهره‌برداری از این مسائل به هدف‌های خود برسند و با جذب نیرو از این جوامع، زمینه دستیابی خود را به قدرت سیاسی و نفوذ اجتماعی در آسیای مرکزی فراهم کنند. بنابراین می‌توان  گفت که در بلند مدت این مسائل در گسترش تنش‌ها در داخل این مناطق، افزایش افراطی‌گری مذهبی و رشد نظامی‌گرایی در آسیای مرکزی و حتی تشدید رقابت میان قدرت‌های بزرگ در این مناطق، موثر خواهد بود. 

نفوذ و حضور

از منظر مبنایی و پیشینه‌شناسانه درباره حضور تفکرهای افراطی در آسیای مرکزی و از جمله تاجیکستان باید گفت که بنیادگرایی اسلامی، سال‌هاست برای کشورهای این منطقه مشکلی اساسی است و پیشینه آن به بیش از دو دهه پیش بازمی‌گردد. در واقع، پس از فروپاشی اتحاد شوروی، آسیای مرکزی به عنوان منطقه تاریخی اسلامی، به کانون اسلام افراطی تبدیل شد. در دهه گذشته نیز بعد از رویداد تروریستی 11 سپتامبر 2011، بنیادگرایی و افراط‌گرایی با رشد فزاینده‌ای در مجموعه کشورهای آسیای مرکزی گسترش یافت. استدلال غالب تحلیلگران آن است که توسعه بنیادگرایی اسلامی در آسیای مرکزی تحت تاثیر مجموعه‌ای از عامل‌های درونی و بیرونی قرار داشته و ایجاد خلأ ژئوپولیتیک پس از فروپاشی اتحاد شوروی نیز بازی بزرگی را در این منطقه شکل داده است. با این حال تهدید اساسی که امروزه برای آسیای مرکزی مطرح است، خطر نفوذ و حضور گروه تروریستی و تکفیری داعش در این مناطق است که می‌توان در رابطه با این تهدید، عامل‌های اجتماعی و سیاسی متعددی را برجسته دانست. 

   یک نکته قابل توجه در این بین این است که پس از فروپاشی اتحاد شوروی، گروه‌های اسلامی نیز از بازیگران تحولات دهه ۱۹۹۰ در آسیای مرکزی بودند که با بهره‌گیری از ریشه‌های عمیق باورها و تمایلات اسلامی در این منطقه تلاش‌های وسیعی را سازمان دادند. در همین حال، ظهور طالبان در افغانستان و پیوندهای قوی این کشور با جمهوری‌های آسیای مرکزی به اثرپذیری این مناطق از تحول‌های سیاسی و نظامی افغانستان منجر شده است. پیروزی بنیادگرایان طالبان در افغانستان بر امنیت و تحول‌های داخلی کشورهای آسیای مرکزی تاثیر مستقیم داشت؛ چرا که بنیادگرایان آسیای مرکزی با پیروزی همتایان خود در افغانستان انگیزه بیشتری برای تداوم فعالیت‌های خود پیدا کردند. از این‌رو، تثبیت حاکمیت طالبان در افغانستان، شرایط مناسبی را برای ایجاد واحدهای آموزشی برای نیروهای شبه‌نظامی اسلامی در آسیای مرکزی فراهم کرد. بنابراین بنیادگرایان آسیای مرکزی همواره تحت تاثیر نیروهای افراطی در افغانستان بوده‌اند.

   از سویی ،  در سال‌های اخیر بی‌ثباتی سیاسی و مشکلات حکومتی در درون هر یک از کشورهای پنج‌گانه آسیای مرکزی، نفوذ داعش را در این مناطق تسهیل کرده است. در واقع نابرابری اقتصادی میان همه مردم در کشورهای آسیای مرکزی سبب جذب افراد ناراضی به این گروه شده است. از سوی دیگر باید تاکید کرد که حزب‌ها و جنبش‌های اسلامی بنیادگرا در آسیای مرکزی استفاده از هرگونه سلاح و ابزارهای خشونت‌بار را برای رسیدن به هدف‌هایشان ونیز به‌کارگیری خشونت و افراطی‌گری را در جهت ایجاد دولت خلافت اسلامی تشویق می‌کنند. آنها اسلام بنیادگرا را یگانه راه معتبر برای حل مسائل جهانی می‌دانند. حزب‌های افراطی در آسیای مرکزی که فعالیت آنها زمینه حضور و نفوذ داعش را برای فعالیت در این مناطق فراهم کرده عبارت‌اند از:

  •  حزب التحریر از معروف‌ترین و قدرتمندترین حزب‌ها در آسیای مرکزی است، به گونه‌ای که بر شهروندان کشورهای ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قرقیزستان و قزاقستان تاثیر زیادی گذاشته است. هدف اصلی حزب التحریر، تاسیس خلافت اسلامی است. این حزب سه راهکار اساسی را دنبال می‌کند؛ اول، تاسیس اجتماعی از اعضای این حزب که معتقد به سیره پیامبر باشند؛ دوم، جهت‌دهی به افکار عمومی توده‌های مسلمان برای تشکیل خلافت و احیای تفکر های اسلامی؛ و سوم، تقویت باوری عمومی در میان جوامع آسیای مرکزی درباره لزوم سرنگونی حکومت‌های این منطقه و جایگزینی آنها با خلافت اسلامی. چنین آرمان هایی توانسته برای بخشی از اقشار و اقوام در ملتهای منطقه جاذبه داشته باشد . 
  • از افراطی‌ترین جنبش‌های اسلامی در آسیای مرکزی، جنبش اسلامی ازبکستان است که از سوی آمریکا به عنوان سازمان تروریستی شناخته شده است. از هدف‌های این جنبش کمک به حزب القاعده در افغانستان علیه فعالیت‌های آمریکا و انگلیس است. بنابراین این جنبش از خشن‌ترین و افراطی‌ترین سازمان‌ها در آسیای مرکزی است که برای رسیدن به قدرت از هر ابزاری استفاده می‌کند. همچنین با شبکه القاعده و سایر جنبش‌های بنیادگرای اسلامی برای تامین منابع تسلیحاتی، ارتباط برقرار کرده است.
  •  بخشی از اعضای حزب التحریر در تاشکند در سال 1999 حزب النصره را تشکیل دادند. اعضای حزب النصره آموزش‌های لازم را همانند حزب التحریر در سیستمی اسلامی فرامی‌گیرند. این حزب فعالیت‌های مخفی و زیرزمینی دارد، به شکلی که از سوی دولت ازبکستان به انجام فعالیت‌های افراطی و همکاری با گروه‌های بنیادگرا متهم شده است.
  •  در سال 2002 بنیادگرایان سلفی در آسیای مرکزی چارچوب سازمان مخفی جدیدی را به نام جنبش اسلامی آسیای مرکزی ایجاد کردند. این سازمان در حقیقت خواهان اتحاد جنبش اسلامی ازبکستان، قرقیزستان و بنیادگرایان تاجیک با یکدیگر بود و دامنه فعالیت‌های خود را به چین و قزاقستان نیز گسترش داد.  این جنبش با انجام بعضی فعالیت‌های نظامی، کشورهای آسیای مرکزی را بی‌ثبات کرده است. برخی از تحلیلگران معتقدند که جنبش اسلامی آسیای مرکزی به سرعت با هدف تشکیل دولت خلافت اسلامی در جمهوری‌های قزاقستان، ترکمنستان و قرقیزستان تاسیس شده است.

   علاوه بر این موارد، پیوستن برخی شهروندان آسیای مرکزی به گروه داعش سبب شده حکومت‌های کشورهای آسیای مرکزی به شدت نگران تهدیدهای ناشی از ورود نیروهای داعشی از سوریه به این کشورها باشند. تهدید دیگر داعش در آسیای مرکزی معطوف به منابع اقتصادی و زیرزمینی این منطقه است، یعنی نفت و گاز که برای فراهم کردن هزینه‌های لازم برای گسترش فعالیت‌های تروریستی داعش مولفه پشتوانه و سرمایه مهمی است. این تهدیدها باعث شده برخی مقام‌های رسمی کشورهای آسیای مرکزی مانند تاجیکستان اعلام کنند که رشد اسلام‌گرایی در این کشور رو به افزایش، و نزدیک است به مشکلی جدی برای این کشور تبدیل شود. به همین جهت دولت در این کشور تصمیم گرفته است اسلام‌گرایی و فعالیت‌های مذهبی را به‌طور کامل محدود کند. تهدیدهای ناشی از حضور گروه تروریستی داعش در آسیای مرکزی امروزه ابعاد تازه ای گرفته است. این مساله به یکی از موضوعات محوری در محافل علمی بدل شده است. در واقع در ماه‌های اخیر، نگرانی‌های فراوانی برای حکومت‌های کشورهای آسیای مرکزی ایجاد شده و احتمال تسری بی‌ثباتی‌ها در این منطقه و پیوستن افراد بیشتری از شهروندان این منطقه به گروه داعش بیش از هر زمان دیگری مطرح شده است. در همین زمینه سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی مسکو هشدار داده‌اند که خطر تشکیل دولت خلافت اسلامی از نوع داعش به‌طور کامل آسیای مرکزی را تهدید می‌کند.

   بر اساس پاره ای گزارش ها ، تعداد زیادی از اتباع کشورهای آسیای مرکزی به عنوان نیروهای تجهیز شده به سلاح در سوریه حضور داشته و برخی از تحلیلگران این تعداد را تا ۱۲ هزار نفر نیز تخمین زده‌اند. برخی دیگر از این گزارش‌ها اشاره می‌کنند که نیروهایی از ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان از بزرگ‌ترین نیروهای محلی آسیای مرکزی در دولت خلافت اسلامی محسوب می شوند . نیز نیروهایی از قرقیزستان و قزاقستان در داعش استخدام شده‌اند. تهدید نفوذ داعش در آسیای مرکزی به واقعیت حضور فیزیکی و معنوی آنها در این منطقه تبدیل شده و توانسته داده‌های جدیدی را در وضعیت ژئوپولیتیک این بخش مهم از دنیای امروز مطرح کند (زهرا اکبری ، “بنیادگرایی در تاجیکستان” ، دی1402) .

تخطئه اعتدال ، ملازمه افراط گرایی 

در بررسی های کارشناسان گاهی این نکته مورد توجه به نظر می رسد که ممکن است در تاجیکستان تخطئه اعتدال گرایی موجب افراط گرایی شده باشد . کارمند ارشد بنیاد کارنگی در مسکو معتقد است که ممنوعیت فعالیت حزب نهضت اسلامی تاجیکستان زمینه رشد اندیشه افراطی گری را در این کشور فراهم خواهد کرد. دکتر الکسی مالاشینکو می گوید : این اقدام بدون تردید زمینه رشد تفکر افراطی در میان نسل جوان این کشور را فراهم می کند.به نظر این کارشناس بنیاد کارنگی مسکو :حزب نهضت اسلامی از نگاه جایگاه و اعتبار در جامعه پس از حزب حاکم خلق دموکرات معمولا در مقام دوم قرار داشت و حتی با وجود شفاف نبودن انتخابات های پارلمانی ،از خود واکنش تندی نشان نمی داد.الکسی مالاشینکو می گوید که مقامات حکومتی در تاجیکستان در برخورد با ارزشهای اسلامی جامعه اکثرا مسلمان این کشور از روشهای نادرست و خشونت استفاده می کنند که این خود باعث بروز  واکنشهای تند می شود .وی تاکید می کند : اگر قبلا تاجیکها را با عواقب ناگوار جنگ داخلی دهه ۱۹۹۰ می ترساندند، اکنون در این کشور در بیش از دو دهه نسلی تربیت شده است که ازآن حوادث خبر ندارد ، از این رو تشدید فشار بر حزب نهضت اسلامی تاجیکستان به عنوان یک گروه میانه رو مذهبی زمینه گرایش بیشتر نسل جوان این کشور به گروههای افراطی را فراهم ساخته که برای آینده نظام سیاسی این جمهوری پیامدهای ناگوار خواهد داشت (بنیاد مطالعات قفقاز).

نفوذ افراطی گری

چنان که قرائن نشان می دهد افراطی گری با توجه به بافت دینی جوامع منطقه ، در قالب گروه های دینی آرایشِ جذب ، فعالیت و عملیات گرفته است. دیگر اینکه کشورهای آسیای مرکزی نفوذهای متناقضی را تجربه می‌کنند. این کشورها تغییراتی را در وضعیت قفقاز، منطقه خودمختار سین کیانگ چین، افغانستان و خاورمیانه احساس می‌نمایند. در این باره لئونید گاسف در مطلبی که شورای امور بین‌الملل روسیه منتشر کرد، نوشته بود : جنگجویان گروه‌های تروریستی این منطقه در سوریه و عراق می‌جنگیده اند. اما بزرگترین تهدید علیه امنیت آسیای مرکزی وضعیت افغانستان است، جایی که طالبان پشتیبانی لجستیکی و سازمانی در اختیار نهضت اسلامی ازبکستان قرار می‌دهد. نهضت اسلامی ازبکستان علیرغم اینکه ضربه جدی دیده و گروه‌های اصلی آن خارج از منطقه تحت فشار قرار گرفته، همچنان در قالب گروه‌های زیرزمینی حضور دارد که می‌تواند در هر زمان فعال شود و به نیروهای رادیکال، از جمله اپوزیسیون تاجیکستان و جدایی‌طلبان اویغور به پیوندد. بعلاوه، داعش نیز در منطقه آسیای مرکزی حضور دارد.

   کانال و مجرای اصلی ایدئولوژی در قزاقستان، سازمان‌ها و نهضت‌های اسلامی هستند. دولت قزاقستان برای به حداقل رساندن تاثیرات نهضت‌های اسلامی بر مردم اقداماتی را برای بهبود آموزش دینی و رشد معنوی جامعه برداشته است. سازمان ویژه‌ای به نام آژانس امور مذهبی توسط دولت قزاقستان در سال 2011 تاسیس شد. در اقدامی دیگر نظارت بر 9 هزار پورتال انجام گرفت و 51 تارنمای خارجی که افراطی‌گری و تروریسم را ترویج می‌کردند در قزاقستان فیلتر شد. فعالیت تروریستی در قزاقستان دارای بُعد سیاسی بین‌المللی است. اعضای سازمان‌های افراطی اویغور در این کشور فعال هستند. برخی کارشناسان متذکر می‌شوند که امکان دارد نیروهای افراطی زیرزمینی قزاق و جدایی‌طلبان اویغور در هم ادغام شوند. سازمان‌های تروریستی اویغور از قدرت زیادی برخوردار هستند. البته مقامات قزاقستان نیز تلاش‌های خود را برای مبارزه با تروریسم مضاعف ساخته‌اند. در سال‌های 2016 و 2017، بسیاری از افراطیون، از جمله آن‌هایی که با گروه‌های جنایی و سارقان نفت در غرب قزاقستان در ارتباط هستند دستگیر شدند.

   در سال 2018، کمیته امنیت ملی قزاقستان برنامه‌ای برای مقابله با افراطی‌گری مذهبی و تروریسم در قزاقستان برای دوره 2018 لغایت 2022 تدوین کرد. در چارچوب این برنامه، پیش بینی شده بود که کنترل مرزی، شناسایی و مسدودسازی کانال‌های مورد استفاده افراطیون مذهبی و تروریست‌ها برای ورود به قزاقستان به این کشور صورت پذیرد . به نظر می رسد تلاش‌ها و اقدامات دولت قزاقستان برای مقابله با تروریسم و نیز سیاست این کشور برای مدارای مذهبی جهت حفظ امنیت قزاقستان موثر بوده است.

 

تاجیکستان  و رویکرد کنترل

در سال‌های اخیر دولت تاجیکستان تلاش‌های خود را برای مقابله با گروه‌های افراطی مضاعف ساخته است. همانند سایر کشورهای آسیای مرکزی، سکوی اصلی برای جذب نیرو توسط داعش در تاجیکستان، اینترنت است. 3 میلیون کاربر اینترنت در تاجیکستان وجود دارد و 80 درصد از این تعداد کاربر اینترنت، محتوای افراطی را در رسانه اجتماعی تعمدا یا تصادفا مشاهده و ارزیابی می‌کنند.

   در پیگیری رویکرد مذکور ظرفیت های دیپلماسی از نظر دور نمی ماند . در جریان دیدار رؤسای جمهور تاجیکستان و بلاروس در می‌2018، طرفین بر تقویت همکاری در مبارزه با تروریسم و افراطی‌گری تاکید کردند. در اکتبر 2019، تاجیکستان میزبان مانور نظامی مشترک اعضای سازمان پیمان امنیت دسته‌جمعی بود. یکی از برنامه‌های مانور یاد شده، عملیات ضد تروریستی بود. برای تاجیکستان نیز یکی از منابع خطر، کشور همسایه یعنی افغانستان است.

 

ازبکستان و کنترل آهنین

دولت ازبکستان به‌طور سنتی سیاست محکمی برای مقابله با افراطی‌گری مذهبی و تروریسم دنبال می‌کند. واحدهای افراطی در ازبکستان، به‌ویژه نهضت اسلامی ازبکستان قویترین و تهاجمی‌ترین گروه‌های افراطی در آسیای مرکزی هستند. نهضت اسلامی ازبکستان نشان داده است که یک تهدید بلند مدت است و در حال حاضر با القاعده و گروه تروریستی پاکستانی به نام لشکر طیبه همکاری دارد.

   در اواخر دهه 1990، نهضت اسلامی ازبکستان متشکل از صدها جنگجوی ازبکی و تاجیکی بود. در مقابل، امروزه نهضت یادشده شامل صدها هزار جنگجو از تمامی کشورهای آسیای مرکزی، چین، ترکیه، آذربایجان و چچن است. افزایش افراطی‌گری در ازبکستان به مشکلات اجتماعی اقتصادی و بین‌قومی برمی‌گردد که خاص نواحی پرجمعیت دره فرغانه است. با این حال ، نیروهای امنیتی ازبکستان وضعیت امنیتی کشور را تحت کنترل دارند. همچنین ازبکستان و تاجیکستان برنامه اقدام جامع برای مقابله با فعالیت‌های افراطی آنلاین و گروه‌های تروریستی امضا کرده اند.

 

قرقیزستان و تاثیرپذیری از همسایگان

گروه‌های افراطی به‌طور سنتی بخش جنوبی قرقیزستان را از سمت تاجیکستان و ازبکستان تهدید می‌کنند. یکی از دلایل چنین وضعیتی، نیروی انتظامی ضعیف قرقیزستان است. افراطیون اغلب عضو گروه‌های ازبکی خارج از کشور هستند، ضمن اینکه قوم قرقیز به دلیل سطح پایین دینی‌شان، کمتر با گروه‌های افراطی در ارتباط می‌باشند. البته قرقیزی‌ها از گروه‌هایی همچون حزب التحریر تاثیر پذیرفته‌اند.

   در سال‌‌های اخیر روندی در ارتباط با گروه‌های جهادی اخراج شده از قرقیزستان پدیدار شده است و این گروه‌ها شروع به تاثیرگذاری بر جماعت سلفی در این کشور کرده‌اند. از زمان بمب‌گذاری انتحاری نزدیک سفارت چین در بیشکک، دولت قرقیزستان مبارزه با افراطی‌گری مذهبی و نهضت‌های سلفی را شدت بخشیده است. براساس اعلام سازمان ملل، تعداد افراد متهم به فعالیت‌های تروریستی و افراطی‌گری در قرقیزستان بیش از پنج برابر شده است و از 79 نفر در سال 2010 به 422 نفر در سال 2017 افزایش داشته است. ضمناً از هر پنج محکوم یک نفر زن است.

 

ترکمنستان

در جریان سفر پوتین به ترکمنستان در سال 2017، دو کشور بر انجام تلاش‌های مشترک برای مبارزه با تروریسم توافق کردند.  در اواسط نوامبر 2019، مشورت‌هایی در عشق‌آباد در خصوص همکاری بین کشورهای مشترک‌المنافع جهت مبارزه با تروریسم انجام شد. در این مشورت‌ها، نمایندگان کشورهای روسیه، ازبکستان، قرقیزستان، قزاقستان، تاجیکستان، بلاروس، ترکمنستان و ارمنستان در خصوص بررسی راه‌های ممکن برای مقابله با گسترش فعالیت‌های تروریستی در چارچوب سازمان‌های بین‌المللی توافق کردند.  شواهد نشان می دهد که کشورهای آسیای مرکزی تلاش خود را برای مقابله با تروریسم و افراطی‌گری شدت بخشیده‌اند و نتیجه این امر، نبود فعالیت‌های تروریستی آشکار در چند ساله اخیر است. این امر بدان معنا است که اقدامات هماهنگ ، موثر است و این کشورها باید همکاری نزدیکتری با یکدیگر و با روسیه و نیز با سازمان امنیت و همکاری اروپا و سازمان همکاری شانگهای برای استمرار مبارزه با تروریسم و افراطی‌گری داشته باشند.

کشورهای آسیای میانه در تلاش‌های ضدتروریستی خود، به‌طور خاص باید اقداماتی برای مبارزه با منابع مالی تروریسم را در دستور کار قرار بدهند . تروریست‌ها دست به تجارت مواد مخدر می‌زنند تا به منابع مالی قابل توجهی دسترسی پیدا کنند. از این رو، کمربند مبارزه با قاچاق مواد مخدر در اطراف افغانستان باید تقویت شود. نیز از دیگر کانال‌های تامین مالی گروه‌های تروریستی ، راه‌اندازی فروشگاه‌های بزرگ برای کسب درآمد است که باید متوقف شود (شورای راهبردی آنلاین-رصد ، 23/11/1398) .

 

مولفه اسلام و رفتار دولتها ، ملتها و جریان ها

سرکوب فعالیتهای مذهبی        

روشن است که نوع برخورد دولتها یا ملتهای منطقه با اندیشه و عمل اسلامی در میزان بروز افراطی گری نقش داشته است. در همین حال ، دولتهای سکولار آسیای مرکزی به دنبال سرکوب اسلام و مبارزه با جنبشهای اسلامی به خصوص سلفی گری در منطقه آسیای مرکزی بوده اند. طی سال 2002 بازداشت معتقدین مذهبی به ویژه جریان سلفی گری در ازبکستان، قرقیزستان و تاجیکستان شدت گرفت. بسیاری از آنها تحت شکنجه های جسمی و روحی قرار گرفتند. در ازبکستان و تاجیکستان متهمان با مجازات حبس تا 18 سال و یا بیشتر روبرو شدند. مقامات تاجیکی دستور بستن چندین مسجد را صادر کرده و تعدادی از روحانیون محلی را برکنار کردند. امروزه در آسیای مرکزی دولت ازبکستان جلودار مبارزه جهت حمایت از ارزشهای غیر مذهبی بوده و از نهادهای امنیتی، دفاعی و قانونی برای سرکوب سلفی گری استفاده میکند. 

   از گروههای سلفی گری فعال در ازبکستان میتوان به جنبش حرکت اسلامی ازبکستان، حزب التحریر و شاخه های جدا شده از آن، اکرمیه و حزبالنصرت و دیگر گروهها نظیر جماعت تبلیغ و لشکر طیبه اشاره کرد. قیام می 2005 در اندیجان، توسط گروه «اکرمیه» که گروهی با گرایشهای سلفیگری بوده، سازماندهی شده بود. مقامات ازبک، عناصر اصلی سازمان دهنده این قیام را افراطیون سلفیگری بیان کردند. همه رخدادهای ذکر شده پیامد سیاستهای سرکوبگرایانه کریماف بود و نتیجه اش دقیقاً رشد همان چیزی بود که کریماف از آن هراس داشت؛ یعنی رشد سلفی گری افراطی. در تاجیکستان کمونیستهای تندرو در جبهه دولتی برای ریشه کن کردن اسلام از عرصه حیات عمومی میجنگیدند ؛ در حالی که در این جنگ اسلام گرایان تندرو ازبک به مخالفین تاجیکی پیوستند تا حکومت اسلامی در آسیای مرکزی تاسیس کنند و از این طریق سلفی گری را در این منطقه رواج داده و رسمی کنند. در دوره پس از جنگ حکومت رحمان در تاجیکستان میکشید مانع از آن شود که مردم تصور کنند دولت به دنبال انتقام گرفتن از اسلامگرایان است .

   از زمان وقوع حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001، شواهد حاکی از آن است که مقامات تاجیک کوشیدهاند از اقدامات گسترده ضد تروریستی تحت رهبری آمریکا در افغانستان بهره گیرند و به موازات آن ، سلفیگری را در تاجیکستان سرکوب کنند. «امامعلی رحمان» در سخنانی به مناسبت یازدهمین سالگرد استقلال تاجیکستان اعلام کرد: جنگ علیه تروریسم و افراط گرایی مذهبی یکی از اولویتهای مذهبی در تاجیکستان است.در ژانویه 2009، دیوان عالی تاجیکستان، «سلفیگری» را به درخواست دادستان کل به دلیل روابط این جریان با فعالیتهای تروریستی و افراطی گرایی غیرقانونی اعلام کرد.این اقدام و اقدامات مشابه آن نشان میدهد که مقامات دوشنبه نسبت به اتخاذ سیاستهای سرکوبگرانه علیه سلفیگری عزم جدی دارند.

   ماهیت فعالیتهای سلفیگری در قرقیزستان به خصوص در وادی فرغانه همواره سبب افزایش نگرانیهای دولت قرقیزستان بوده است. برآوردها نشان میدهد که حدود ده درصد جمعیت مناطق جنوبی قرقیزستان هوادار جنبش اسلامی ازبکستان بودهاند. ازبکهای جنوب قرقیزستان و نیز تاجیکستان همانند دیگر همفکران خود در ازبکستان نسبت به این گروه تمایل زیادی از خود نشان داده بودند. این امر نگرانی جدی حاکمیت قرقیزستان را به دنبال داشت. لذا آقایف رئیس جمهور وقت – به سمت تبعیت از همسایگانش در امر سرکوب جریانهای سلفیگری، توقیف مخالفان، ایجاد محدودیت برای رسانه ها و تقلب در انتخابات گام برداشت. رهبران عمده اپوزیسیون یا به زندان افتادند و یا متواری شدند. روزنامههای منتقد رژیم یا  بسته شدند و یا به قدری مورد آزار و اذیت قرار گرفتند تا مجبور شوند به فعالیتشان خاتمه دهند. سیاستهای سرکوبگرایانه آقایف کامیابی چشمگیری نیافت. روی آوردن بعدیِ بخشی از قرقیزها به سلفیگری پاسخی به سیاستهای سرکوبگرانه حکومتشان تلقی می شود. 

   در مارس سال 2014 دولت قرقیزستان یک گروه 20-30 نفره از سلفی های افراطی وابسته به جماعت طالبان را در منزلی در شهر “اوش” به همراه مقادیری سلاح و مهمات و پول در حالی دستگیر کرد که در حال برنامه ریزی برای دزدی مسلحانه از افراد ثروتمند غیرمذهبی و ارسال این منابع مالی برای همقطاران خود در سوریه بودند. آنها این اقدام خود را بر اساس آموزه های دینی مورد نظر خود(تفاسیر غلط از آیه های قرآنی) مشروع قلمداد می کردند. قادر ملک اف رئیس مرکز ادیان و حقوق در بیشکک، علت اصلی اینگونه انحرافات و تندرویهای مذهبی را سرکوب هویت مذهبی مردم توسط دولتهای سکولار منطقه می داند که نتیجه آن به وجود آمدن خلاء ایدئولوژیک و زایش گروههای سلفیگر تندرو افراطیی می شود که آموزههای مذهبی انحرافی مورد نظرشان را در جامعه به صورت غیرقانونی ترویج می کنند.

 

وضع قوانین محدود کننده برای فعالیتهای مذهبی

بیم دولتهای آسیای مرکزی از قدرت گرفتن سلفیگری باعث شد که دولتهای منطقه از همان سالهای اولیه استقلال به منظور مهار کردن این گروهها فعالیتهای سیاسی احزاب مذهبی را ممنوع اعلام کنند و قوانینی را برای غیرقانونی کردن این احزاب سیاسی که ساختار مذهبی دارند، به تصویب برسانند؛ قوانین جدید و محدود کننده ای که پیرامون مذهب و کانونهای مذهبی در کشورهای آسیای مرکزی تدوین شده است. قانون مورد اجرا در ازبکستان به عنوان محدود کننده ترین قانون از آن نوع تلقی می شد. طبق ضوابط، گروههای مذهبی باید توسط مقامات مربوطه به ثبت برسند، در غیر این صورت ممکن است تحت پیگرد قرار گرفته و داراییهای آنان مصادره شود. بسیاری از گروههای مذهبی مرسوم در منطقه، در زمینه به ثبت رسیدن با مشکل بزرگی مواجه شدند، و در نتیجه دیگر هیچ گونه فعالیتی نداشتند ، زیرا فعالیت آنها غیرقانونی و در نتیجه بزهکارانه تلقی شد.

    بر اساس قوانین مصوب سال 2009 در قرقیزستان، برگزاری کلاسهای خصوصی و تدریس دروس خارج از چارچوب تعیین شده توسط مفتیها، ممنوع بوده و تمامی فعالیتهای مذهبی آنان می بایست حتماً با اجازه و نظارت دولت صورت گیرد. بر اساس این قوانین همچنین یادگیری علوم مذهبی برای افراد زیر 14 سال ممنوع می باشد لذا اکثر بچه ها علوم مذهبی را از طریق کانالهایی غیر از کانالهای مورد نظارت و حمایت دولت یاد می گیرند. در قرقیزستان تنها یک مدرسه اسلامی رسمی، یک دانشگاه اسلامی و 6 موسسه اسلامی و در تاجیکستان نیز 20 مدرسه اسلامی، یک موسسه اسلامی و در ازبکستان تنها 10 مدرسه اسلامی(8 مدرسه برای مردان و 2 مدرسه برای خانمها) و یک موسسه اسلامی وجود دارد. این در حالی است که در مقایسه با این تعداد اندک مدارس و موسسات اسلامی رسمی، در کشورهای فوق الذکر تعداد زیادی مدارس و حجره های غیرقانونی اسلامی که محل اصلی تبلیغ و نشر اندیشه های سلفیگری میباشد، وجود دارد. 

   در تاجیکستان، در اکتبر 2005 در واکنش به افزایش زنان محجبه، مقامات تاجیک تصمیم گرفتند پوشیدن روسری را در مدارس و دانشگاهها ممنوع کنند. به گفته «عبدالجبار رحمان» وزیر آموزش و پروش تاجیکستان، روسری معرف «ایدئولوژی مذهبی» و مغایر با قوانین آموزش و پرورش است. چندی بَعد برخی از مدیران مدارس دختران محجبه را از مدارس اخراج کردند. در سال 2004 در منطقه خجند تاجیکستان تعداد قابل توجهی از دانش آموزان محجبه اسلامی موفق به دریافت گواهینامه پایان تحصیل نشدند. چرا که بر اساس قوانین مذهبی این کشور پوشش متحد الشکل(مخالف موازین اسلامی)  توسط دولت تصویب شده، بنابراین همه باید به صورت واحد لباس بپوشند. در سال های بعد ، ممنوعیتها در کنار اقبال مردم به سلفیگری موجب شد که احزاب فعالیت خود را به صورت غیررسمی و حتی گاه زیرزمینی گسترش دهند. فعالیت عمده احزاب و گروههای سلفی در ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان متمرکز است.

کنترل و یا محدود نمودن مراکز مذهبی

 در آستانه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، زمانی این پرسش مطرح شد که شورای دینی مسلمانان آسیای مرکزی که بین تمام جمهوریهای آسیای مرکزی مشترک بود حفظ شود یا نه ؟ رهبران سیاسی سکولار همگی به نفع تجزیه آن به «دارالافتاء» رای دادند. از حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 به بعد، مقامات جمهوری های آسیای مرکزی رویکرد خصمانه تری را در قبال اسلام علی الخصوص سلفیگری در پیش گرفتند؛ برای مثال، در ازبکستان مسجد جامع اندیجان تبدیل به موزه هنری شد و دومین مسجد بزرگ این شهر نیز تبدیل به مرکزی برای کودکان بی سرپرست شد.کنترل شدید مساجد از جمله اعمال انجام شده توسط دولت تاجیکستان بوده و در شرایط کنونی تمامی مساجد این کشور تحت نظارت ماموران امنیتی قرار دارد . در آوریل 2004، در قرقیزستان رئیس جمهور آقایف فرمانی صادر کرد که به موجب آن، از سازمانهای امنیتی ملی خواسته شد به منظور محدود کردن فعالیتهای مبلغان مذهبی و حتی جلوگیری از آنها که به ترویج افراطگرایی مذهبی و تفکرات سلفیگری می پردازد، اقداماتی را صورت دهند. در این راستا اعلام شد فارغ التحصیلان دانشگاههای مذهبی خارج از کشور مانند فارغ التحصیلان قرقیزی دانشگاه الازهر مصر(که 10 سال یا بیشتر علوم دینی تحصیل می کنند) حق تدریس تمام وقت در دانشگاههای این کشور را ندارند مگر اینکه مدرک مورد نیاز را از سوی نظام آموزشی قرقیزستان کسب کرده باشند.

حذف، شکنجه و اذیت و آزار فعالان مذهبی

پاسخ دولتهای منطقه در مقابل شدت گرفتن فعالیتهای مذهبی در منطقه همواره موج شدیدتری از سرکوبها (حذف، شکنجه و اذیت و آزار فعالان مذهبی) بود. گزارشهای فراوانی از اعمال خشونت و بدرفتاری علیه زندانیان به خصوص شکنجه های سازمان یافته از سوی پلیس و سرویسهای امنیتی در کشورهای منطقه به خصوص دولت ازبکستان ارائه شده، کمبود غذا و آب در زندانها و ازدحام شدید سلولها به امری عادی تبدیل شده بود. شرایط زندانیان مذهبی، همواره بدتر از سایر زندانیان بوده است. دولتهای منطقه برای زندانیان مذهبی محکومیتهای طولانی(15-20 سال برای پخش اعلامیه) می دهند(گروه بین المللی بحران، 1383: 104-105).

    شاخه حزب «نهضت اسلامی» در ازبکستان تصمیم داشت کشوری مشابه پاکستان تاسیس کند ولی پس از آنکه رهبر آن «عبدالله عطایف» در سال 1993، در شرایطی مشکوک ناپدید شد، شاخه ازبک حزب نهضت اسلامی از هم فروپاشید. در سال 1993، مفتی «محمد صادق یوسف» تحت فشار حکومت ازبکستان مجبور به ترک کشور شد. حکومت از نقش آفرینی های احتمالی وی بیمناک بود. نفر بعدی فهرست، «عبدالولی میرزائوف» رهبر برجسته و کاریزماتیک اسلامی از اندیجان بود. دولت ازبکستان نسبت به موقعیت میرزائوف نگران شد و بنابراین چندین بار سوء قصدهای نافرجامی را علیه وی به اجرا درآورد. نهایتاً در اواخر اوت 1995 میرزائوف و دستیارش در فرودگاه تاشکند ناپدید شدند. زمانی که «نعمت جان پار پی اف» شاگرد میرزائوف، جا پای استاد خود گذاشته و در سپتامبر 1997، رهبری سلفیگری در اندیجان را به دست گرفت ، ناپدید شد. 

   طبق گزارش نماینده ویژه سازمان ملل که در تایید گزارش دیده بان حقوق بشر می باشد، گزارشهای متعددی از دستگیری و شکنجه های گسترده قبل از برگزاری محاکمات ارائه شده است. زندانیان مذهبی در معرض آزار و اذیت و شکنجه های بی حد و حصر قرار می گیرند. این مساله تا زمانی که آنان محکومیتهای خود را سپری می کنند، ادامه دارد. زندانیان آزاد شده اظهار کرده اند که آنان مجبور بودند افکار و عقاید مذهبی خود را انکار کنند  تا آزاد شوند. به گفته آنها این کار حتی برای آن که صرفاً از بدرفتاری فیزیکی در موردشان اجتناب شود ضروری بوده است. نکته  در خور توجه این است که هر چه خشونت دولت ها علیه گروههای مذهبی در منطقه (به خصوص علیه حزب التحریر) بیشتر می شده ، اقبال مردم به سوی این گروهها افزایش می یافته است . مردم این احزاب را قربانیان رژیمهای سرکوبگر و غیرمردمی می دانند. در این چارچوب حتی برای تعداد شرکت کنندگان در مساجد نیز قانون وضع شده است  (مرتضی محمودی جوری لطیف اف ، “نقش دین اسلام در روابط بین ایران و ملت های آسیای مرکزی” ، خرداد 1394) .

 

 

مطالب مرتبط