طهمورث غلامی
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد
مجموعه ای از عوامل مانند اشغال افغانستان توسط شوروی، جنگ خلیج فارس، سرکوب گروهای سلفی در کشورهای مختلف اسلامی، حمله آمریکا به عراق و افغانستان سبب گسترش دامنه فعالیت های گروهای سلفی شده است. بزرگترین گروه سلفی که تاکنون شکل گرفته، القاعده بود که در سال 1989 توسط عبدالله اعظم و اسامه بن لادن تاسیس شد. بن لادن علیه غرب اعلان جهاد کرد و توانست اعضای زیادی از کشورهای مختلف جذب القاعده کند. با حمله آمریکا به افغانستان و کشته شدن بن لادن در سال 2011، شعبه های زیادی از القاعده در مناطق مختلف شکل گرفت.
با سقوط صدام، شاخه القاعده در عراق بهرهبريابومصعبزرقاويفعالیت خود را شروع کرد.ايالاتمتحدهدر7ژوئن2006توانسترهبرجريانالقاعدهعراقيعنيزرقاويرابهقتلبرساند.پسازويابوحمزهالمهاجریرهبريجريانالقاعدهدرعراقرابهعهدهگرفت. پس از کشتن المهاجری،ابوبکر البغدادی با گرد آوردن گروه های تندرو تحت عنوان « دولت اسلامی عراق» در سال 2006 فعالیت خود را شروع کرد. با شروع بحران سوریه، البغدادی فعالیت های خود در سوریه را شروع کرد که با مخالفت النهضه شاخه القاعده در سوریه مواجه شد و حکمیت ایمن الظواهری رهبر القاعده میان آنها نیز به نتیجه منجر نشد. هرچند فعالیت های این جریان بعد از سقوط صدام همواره وجود داشت، اما برجسته ترین تحرک آنها اشغال دو شهر مهم موصل و تکریت در اواخر ژوئن 2014، ظرف دو هفته بود. در میانه جولای 2014، در تیر ماه 1393،این جریان تاسیس نظام خلافت در عراق را اعلام کرد. با حضور گسترده داعش در مناطق غربی عراق و صد کیلومتری بغداد، منطقه اقلیم با تسلط بر منطقه کرکوک( که منطقه ای نفت خیز و مورد مناقشه است) نسبت به حرکت داعش به سوی بغداد اعلام بی طرفی کرد و اعلام کرد که حاضر نیست جزیی از یک عراق بحرانی باشد و لذا به سمت برگزاری رفراندوم استقلال حرکت می کند. در هفته گذشته، چند شهر کردنشین مانند زومار و شنگال به تصرف داعش درآمد و نیروهای پیش مرگه شکست خوردند. هم اکنون نیز داعش به سمت اربیل در حال پیشرویی است به گونه ای که ایالات متحده روز جمعه 17 مرداد مجبور شد به منظور کند کردن پیشروی داعش به سمت اربیل از هواپیماهای هوایی خود علیه داعش استفاده کند. در این نوشتار، استدلال می گردد که کردهای عراق در مواجه با داعش دچار خطاهای بزرگی شدند و این خطاها در بردارنده هزینه های برای آنها بوده است
کلید واژه ها: کردها، داعش، دولت اسلامی، بغداد
تبین رخداد
عدم اتحاد در سوریه و عراق بزرگترین منبع قدرت داعش هست. گروه های قومی و مذهبی در عراق به جای اتحاد در مقابل دشمن مشترک، آرزو می کنند که داعش به سمت رقیب آنها پیش روی کند. اگر تا دیروز کردهای عراق از حرکت داعش به سوی بغداد خوشحال بودند و ضعف دولت مرکزی عراق برای مقابله با داعش را فرصت مناسبی برای استقلال می دانستند، امروز روز این بغداد نشین ها هستند که از جدال داعش با کردها خوشحال هستند. اگر حزب دموکرات پیش تر به خاطر مقاصد سیاسی کردهای سوریه را رها کرده بود و از محاصره آنها توسط داعش خوشحال بود، امروز روز این کردهای سوریه هستند که از ضربه داعش به پیش مرگه ها خوشحالند. یکی از اصلی ترین مشکلات خاورمیانه این است که نخبگان سیاسی آن دورنمایی از آینده کوتاه مدت ندارند. نخبگان کرد نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
بخشی از سرنوشت تلخ کردهای عراق به خاطر اجبارهای تاریخ و بخش دیگری از آن به خاطر اشتباهات نخبگان آن می باشد. در حوادث اخیر، وقتی داعش موفق شد تا نزدیکی سامرا پیش برود، رهبران اربیل تصور کردند بهترین فرصت برای اعلام استقلال فراهم شده است.. آنها فکر می کردند که چون امکان تسلط بر کرکوک حاصل گشته است، دیگر ضرورتی ندارد که جزیی از عراق بمانند. این تحلیل کردهای عراق دارای چند خطا و ایراد اساسی بود.
اول اینکه رهبران اربیل نباید تصور کنند که مسئله داعش فقط یک جنگ مذهبی بین شیعه و سنی است. گسترش دادن قلمرو ایدئلوژیکی و سرزمینی به صورت همزمان برای داعش اهمیت زیادی دارد. یعنی داعش هم علاقه مند است سرزمین خود را گسترش دهد و هم نفوذ ایدئولوژیکی خود را. تمایل به سرزمین گشایی، حمله داعش به هر سرزمینی که بتواند، را اجتناب ناپذیر می کند. نفت، آب و ثروت سه عاملی هست که منطقه اقلیم را برای داعش جذاب می کند و این عامل جدال آنها با اقلیم را اجتناب ناپذیر می کند.
دوم اینکه، یک رهبر خردمند نباید حاضر به پذیرش تهدید جدی و فوری در مرزها و قلمرو نزدیک خود باشد. وقتی داعش همسایه اقلیم کردستان شد، به نظر می رسید که در اولویت ترین تصمیم برای آقای بارزانی می بایست دفع تهدید داعش در نزدیکی مرزهایش باشد و نه تلاش برای اعلام استقلال.زمانیکه یک دشمن که به شدت تمایل به کشور گشایی دارد در نزدیکی مرزهای اقلیم قرار دارد و با آن همسایه شده است، اعلام استقلال چه سودی می تواند داشته باشد.
سوم اینکه، فرض کنیم آقای بارزانی اعلام استقلال می کرد. نتیجه ای که اتفاق می افتاد این بود که اقلیم هم اکنون می بایست از یک سو با داعش در حال جنگ بود و از سوی دیگر با دولت بغداد. از طرفی، اعلام استقلال با حمایت دولت تاثیرگذاری مانند ایران نیز همراه نبود و پیش تر ایالات متحده نیز اعلام کرده بود که با آن مخالف است. اگر رهبران اقلیم موفق شده بودند که تصمیم استقلال را عملی کنند، هم اکنون در مقابل داعش تنها بودند. تصمیمات مهم باید زمانی اتخاذ شود که هزینه برای اجرای آن در پایین ترین سطح ممکن باشد.
چهارم اینکه، هرچند برخی خصومت ها میان اربیل و بغداد وجود دارد، ولی با پیدایش یک تهدید مشترک به نام داعش، می بایست اتحاد اربیل و بغداد بلافاصله اتفاق می افتاد. هنگام جنگ جهانی دوم، و وجود تهدید آلمان، چرچیل به سمت اتحاد با با شوروی حرکت کرد که پیشتر سیاست قرنطینه را در ارتباط با آن کشور در پیش گرفته بود. در خاورمیانه، تعصبات و سیاه و سفید دیدن مسائل همواره مانع شده است که چنین اتحادهای اتفاق افتد.
پنجم اینکه، تهدید به اعلام استقلال و عملی نکردن آن سبب می شود که اعتبار تهدید رهبران اقلیم هم نزد مردم خودشان و هم نزد نخبگان بغداد و کشورهای همسایه زیر سوال برود.
ششم اینکه، کردهای عراق به خطا به ترکیه اعتماد پیدا کردند. به نظر می رسد بهترین وضعیت برای ترکیه در ارتباط با کردهای عراق و سوریه این است که آنها درگیر یک جنگ فرسایشی با داعش و یا دولت های مرکزیشان بشوند. داعش بر نواحی شمالی سوریه و هم مرز با ترکیه مسلط است. این بدان معنی است که ترکیه حداقل به داعش چزاغ سبز نشان داده است.
دورنمای رخداد
کردها چاره ای جز اتحاد با دولت مرکزی عراق و کسب پشتوانه های ایران و ایالات متحده ندارند. امری که به نظر می رسد در حال وقوع است و لی با تاخیر صورت گرفت و هزینه های این تاخیر برای اقلیم شکست در چند جبهه در مقابل داعش مانند شنگال، زومار و ربیعه و.. ، زیر سوال رفتن توانایی های پیش مرگه، سیل گسترده پتاهندگان عراقی به منطقه اقلیم، متوقف شدن روند رشد و توسعه اقلیم و نا امن معرفی شدن آن و نیز ارائه تصویر نامطلوبی از خود به بغداد در شرایط بحرانی می باشد. این هزینه ها محصول خطای در تصمیم گیری بود. البته نگارنده منکر این نیست که دولت بغداد نیز به مراتب خطاهای بزرگتری مرتکب شده است.