ابراهیم اخلاصی
پژوهشگر و مدرس دانشگاه
مرکز بین المللی مطالعات صلح– IPSC
در موج چهارم سیاست خارجی جمهوری خلق چین که از سال 1979 و همزمان با سرنگونی حکومت محمد رضا پهلوی در ایران شکل پیدا نموده است ، چین بطور تدریجی از رفتارهای ایدئولوژیک فاصله گرفته و وارد مناسبات اقتصادی و رشد تجاری با سایر کشورها گردیده است لذا منافع امنیتی و هدایت چالش های بین المللی در عرصه سیاست خارجی چین ضرورتا منطبق با توانایی های نظامی و مولفه های مادی قدرت تعریف وتصویر نمیشود بلکه عوامل و مولفه های فرهنگی تاثیر گذار در گزینش استراتژی مانند: هویت ها ، ارزش ها و هنجارها را باید تضمین کننده منافع این کشور در عرصه رقابت های منطقه ای و بین المللی دانست.
نقطه کانونی و هسته مرکزی در عوامل فرهنگی مورد استفاده چین را باید شاخصه هایی مانند: عقاید ، احساسات ، ترس ، آرزوها و زوایای پنهان و غیر قابل مشاهده در قالب فرهنگ استراتژیک دانست که تبدیل به اهداف کلان چین در مواجهه با بحران های بین المللی ، تهدیدات نوظهور در مناطق مختلف جهان به ویژه در خاورمیانه و خلیج فارس و همچنین در تامین منافع اقتصادی و تجاری گردیده است که شاخصه های مذکور دارای ارتباطی وثیق در مدل تنظیم ارتباطات چین با کشورهای مختلف و به ویژه روابط و اهداف این کشور در جمهوری خلق سوریه گردیده است که تعقیب اهداف چند لایه و متنوع به ویژه مقابله نرم با تضعیف هژمونی ایالات متحده نیز تابعی مهم و ویژه از قاعده مندی رفتاری و مدل استراتژی جمهوری خلق چین حکایت دارد.
استراتژی فرهنگی در کشور چین نیز در دو سطح میهنی و نظامیگری تعریف و قابل تفسیر و تحلیل است که ارزشمند دانستن صلح و اعلام تنفر از جنگ ، تاکید بر اتحاد داخلی در چارچوب نمایاندن برتری فرهنگی چین ، تاکید بر ایجاد تمرکز در تصمیم سازی و تصمیم گیری ، فعلیت واکنش نسبت به تهاجم و تهدید ، تاکید بر حفظ تمامیت ارضی و مهم تر از همه مخالفت و مقابله با هر نوع هژمونی در جهان را باید از جمله مولفه های فرهنگی این کشور دانست.
ریشه یابی و تحلیل رفتار سیاسی چین در بیرون از مرزها در دو دهه اخیر با دیگر کشورها را باید در بهره گیری و مدل سازی های جدید و نو از مکتب سازه انگاری (Constructivism) دانست که بر الگوهای تاریخی و اجتماعی متمرکز و ساختار جوامع انسانی در مناطق مختلف جهان را بر اساس ایده ها ، هنجارها و باورهای مشترک در چارچوب یک مدل فرهنگی تعقیب می نماید و نقطه کانونی تاثیر گذاری را در عوامل معنوی جستجو می نماید و نه عناصر مادی قدرت.
در نگاه استراتژیک چین ، خاورمیانه گورستان قدرتهای بزرگ است، لذا این کشور همیشه از دخالت مستقیم در امور کشورها در سراسر جهان به ویژه در کشور جمهوری سوریه پرهیز نموده است ، تحولات بهار عربی در منطقه خاورمیانه و بحران سوریه باعث شد تا چین با اتخاذ یک الگوی رفتاری تحت عنوان “سیاست کم هیاهو” مبادرت به اتخاذ مدلی از استراتژی بلند مدت نماید تا بتواند با درک صحیح بحران سوریه و مدیریت صحنه عمل ( موافقان و مخالفان مطلق بشار اسد ) بر این اصل اساسی متمرکز گردد تا جایگاه و موقعیت اقتصادی خود را برای دوران “پسا بحران” در سوریه تحکیم و تضمین نماید که محورهای ذیل را می توان در راستای دلایل تحقق اهداف جمهوری خلق چین در سوریه مورد اشاره و تاکید قرار داد :
الف: جمهوری خلق چین در یک “موازنه نرم” با منطق و فرهنگ استراتژیک در خاورمیانه و به ویژه در بحران سوریه به یک “سیاست هوشمند” روی آورد که از یک سو از رقابت و رویارویی آشکار و مستقیم ژئوپلیتیک با ایالات متحده خودداری ورزید و از سوی دیگر نوعی همسویی با سیاست های روسیه و ایران در مسیر مقابله با آمریکا ایجاد کرد که البته این همسویی ناشی از هماهنگی ایدئولوژیکی و ژئوپلیتیکی نبوده و صرفا تضمین کننده آینده نگری اقتصادی پکن بشمار می رود. لذا چین علیرغم اطلاع از حضور پنج هزار نفر از جهادیون اویغور در صف نیروهای داعش و مخالفین دولت سوریه ، هرگز اقدام به ورود مستقیم به بحران سوریه نداشته است که آن را باید از جمله دلایل موفقیت سیاست خارجی چین در این بحران عظیم بشمار می رود.
ب : چین به عنوان عضو دائم شورای امنیت تنها کشوری ست که در بحران سوریه مداخله مستقیم نظامی نداشته و در طول بحران شش بار از حق وتو از چهام اکتبر 2011 تا بیست و هشتم فوریه 2017 استفاده نموده است. اما نکته مهم دیگر آن است که هرگز به حمایت بی قید و شرط از اسد نپرداخته و بطور مستمر از مداخله نظامی در سوریه انتقاد کرده است ، نکته مهم دیگر در تفاوت ماهیت وتوهای چین و روسیه می باشد که وتوهای روسیه در چارچوب “موازنه سخت” و در میدان درگیری و اقدامات چین در راستای “موازنه نرم” و در مسیر استراتژی تامین بلند مدت منافع اقتصادی و تضمین منابع انرژی در سوریه و منطقه خاورمیانه بوده است که دلیلی دیگر در موفقیت استراتژی چین در در دوران پسا بحران در سوریه بشمار می رود .
پ: پکن در راستای بهره برداری از بحران سوریه و اجرای نخستین سند سیاست عربی خود مبادرت به ایجاد وابستگی متقابل اقتصادی با سوریه و تغییر موازنه در آسیای غربی نموده است. زیرا اعتقاد دارد سوریه علاوه بر عضویت احتمالی در اتحادیه مدیترانه ای می تواند نقش واسط و پایانه را برای چین بر عهده گرفته و به عنوان مرکز ارتباطات قاره آفریقا ، اروپا ، مرکزیت بازرگانی شرق و غرب و نقطه اتصال خاورمیانه نفت خیز را ایفا نماید که سومین موفقیت استراتژی چین بحساب می آید .
ت: علیرغم اینکه بحران سوریه ظاهرا پایان یافته است و کشورهای موافق و مخالف درگیر در این بحران مشغول پذیرش تبعات جانبی آن هستند و “نظامیان وابسته برخی کشورهای طرفدار اسد نیز کماکان با نگاه ایدئولوژیک و آرمان گرایانه در سوریه کشته می شوند” چین توانسته است زمینه فعالیت نزدیک به 285 شرکت بزرگ اقتصادی و تجاری را در سوریه فراهم نماید که این شرکت ها نیز بدون هیاهو موفق شده اند در عرصه های انرژی های تجدید پذیر ، صفحات خورشیدی ، معادن مختلف ، شیشه ، سیمان ، ماسه ، بازالت ،حمل و نقل ، صنایع دارویی ، صنایع خوردویی ، صنایع مواد غذایی ، الکتریسته ، فناوری های نوین و عرصه های دیجیتال و همچنین ایجاد اشتغال برای بیش از بیست هزار کارگر چینی فعالیت گسترده ای را مدیریت نمایند که دستاورد مهم چین در دوران پسا بحران در جمهوری سوریه بشمار می رود .
نتیجه گیری:
استراتژی هوشمند و چند وجهی پکن در دو دهه اخیر با رویکردهایی چون پذیرش اهمیت سیاست های آمریکا و موازنه جویی نرم در برابر کاهش هژمونی تهاجمی ایالات متحده ، ایجاد همسویی با روسیه و قدرت های اروپایی ، حفظ توازن در رقابت با قدرتهای منطقه خاورمیانه مانند ایران، ترکیه ، عربستان و اسرائیل و همچنین استراتژی فعال در قبال بحران سوریه و پیش بینی شرایط پسا بحران در این کشور توانسته است. سه هدف اصلی پکن را پوشش و تحقق بخشد که “اولین هدف” چین در نگاه استراتژیک به موقعیت و جایگاه سوریه در پسا بحران ، تامین منافع اقتصادی و تجاری و همچنین دسترسی وسیع به بازار پر سود در سوریه بوده است که تحقق پیدا نموده است. “دومین هدف” چین برقراری ارتباطات متوازن با رویکرد و آینده نگری اقتصادی و تجاری با سایر کشورهای منطقه بوده است که قراردادهای بلند مدت دو و چند جانبه با عربستان ، ایران ، عراق، ترکیه، امارات و حتی کشورهای آسیای میانه حکایت از موفقیت پکن دارد و در نهایت “سومین هدف” اصلی پکن در حفظ نظم منطقه ای خاورمیانه و تامین امنیت انرژی در خلیج فارس می باشد که دارای ارتباطی معنادار با جایگاه این کشور در عرصه جهانی و مقبولیت و نفوذ منطقه ای و بین المللی این کشور می باشد.
کلید واژه ها: فرهنگ استراتژیک , سیاست کم هیاهو , موازنه نرم, موازنه سخت, هژمونی تهاجمی, شورای امنیت , حق وتو، خاورمیانه , خلیج فارس , توازن و تعادل , جمهوری اسلامی ایران ، جمهوری عربی سوریه, جمهوری خلق چین , رویکرد اقتصادی, امنیت انرژی