مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

استراتژي نفتي عراق و منافع ملي ايران گفتگو با غلامحسين حسنتاش كارشناس حوزه انرژي

اشتراک

 فرزاد رمضاني بونش

مركز بين المللي مطالعات صلح – IPSC

 

سال 2009 نقطه عطف نويني در صنعت نفت عراق است و اين كشور اقدام به برگزاري دو دور مناقصه بين‌المللي پروژه‌هاي نفتي خود نمود اين مناقصه‌ها با هدف افزايش ظرفيت توليد عراق از به 10 ميليون بشكه در روز بود. در اين بين با توجه به افزايش مداوم توليد نفت اين كشور و همچنين سرمايه گذاري هاي اين كشور در بخش نفت و همچنين ميدان هاي مشترك نفتي با ايران براي واكاوي بيشتر پيامدهاي اين امر بر روي منافع ملي ايران به گفتگويي با غلامحسین حسنتاش عضو هیات علمی انجمن اقتصاد انرژی ایران و رییس پيشين مرکز مطالعات استراتژیک انرژی نشسته ایم:

واژگان كليدي: استراتژي نفتي، عراق ، منافع ملي ايران ، اوپك، ميدان هاي مشترك


مركز بين المللي مطالعات صلح: مهمترين محورهاي استراتژي نفتي عراق در سالهاي اخير را چگونه مورد بررسي قرار ميدهيد؟

دولت عراق براي توسعه ميدان هاي هيدروكربني خود تا كنون چهار دور مناقصه برگزار نموده است، دو دور مناقصه در سال 2009، يك دور در سال 2010 كه عمدتا ميدان‌هاي گازي بود و يك دور هم اخيرا در سال 2012. مشخص است كه راهبرد نفتي عراق، سرمايه‌ گذاري گسترده بر روي كل ميدان هاي هيدروكربني اين كشور آنهم با استفاده از سرمايه و فناوري خارجي و دستيابي به سطح توليد بسيار بالاست. تنها در قراردادهايي كه به دنبال دو دور اول مناقصات منعقد شده است هدف توليد 11.4 ميليون بشكه در روز در نظر گرفته شده است. دور سوم هم همانطور كه اشاره شد عمدتا ميدان هاي گازي بود و اهداف دور چهارم هنوز مشخص نشده است. ارزيابي بنده اين است كه بعيد است اين استراتژي صرفا بر اساس منافع ملي عراق طراحي شده باشد. عراق كشوري است با حدود 30 ميليون نفر جمعيت و با وسعت حدود 438 هزار كيلومتر مربع يعني حدود يك چهارم وسعت كشور ما، زيرساخت‌هاي صنعتي اين كشور نيز نابود شده است و اين كشور استعداد فراواني براي وابسته شدن به تك محصولي با تمام آثار و تبعات منفي آن را دارا مي‌باشد و با چنين توليد نفت و درآمد نفتي حتما اين اتفاق خواهد افتاد. خصوصا اينكه اتكاء گسترده به شركت‌هاي خارجي حتي مجال بومي شدن خود صنايع نفت را نيز فراهم نمي‌آورد. ظرفيت پالايشي عراق هم اكنون حدود 740 هزار بشكه در روز در چهار پالايشگاه نصيريه (300هزار بشكه) ، ميسان(150 هزار بشكه)، كركوك (150هزار بشكه) و كربلا (140هزار بشكه) است. البته مصرف داخلي اين كشور بسيار كمتر از اين است و عراق مقداري فرآورده نفتي هم صادر مي‌كند. بنابراين به نظر نمي‌رسد كه اين استراتژي توسعه نفت از بستر يك استراتژي توسعه ملي و نيز از بستر يك مطالعه جامع بر روي وضعيت آينده انرژي جهان و انتخاب جايگاه عراق در آن منشعب شده باشد. اما تجربيات تاريخي بعد از شوك‌هاي نفتي دهه 1970 به كشورهاي صنعتي نشان داده است كه بايد ظرفيت توليد اضافي وجود داشته باشد و در كشورهاي مختلف هم پراكنده باشد تا امنيت انرژي آنها تضمين شود. ضمن اينكه برنامه‌هاي عراق فرصت‌هاي سرمايه‌گذاري عظيمي را براي شركت‌هاي نفتي بين‌المللي بوجود آورده است.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: آيا عراق توان آن را دارد که طی پنج سال آینده تولید نفت خود را دو برابر کرده و به رقم شش میلیون بشکه در روز برساند؟

البته اغلب مراجع باور ندارندكه توليد عراق به هدفي كه مذكور افتاد يعني بيش از 10 تا 11 ميليون بشكه برسد اما احتمالا رسيدن به توليد حدود 6  ميليون بشكه در روز تا چند سال آينده بسيار زياد است.بعد از برگزاري دو دور اول مناقصات عراق موسسه معتبر «وود مكنزي» بررسي اي را انجام داد و به اين نتيجه رسيد كه هدف بالاتر از 10 ميليون بشكه بلند پروازانه است و تحقق  هدف 7.4 ميليون بشكه را  امكان پذير تر دانست. اينجانب در مقاله‌اي ( كه در شهريور 1389 در ماهنامه اقتصاد انرژي به چاپ رساندم) كار وودمكنزي را نقد و بررسي كردم و با واقعي‌تر كردن ضرايب بازيافت ميدان هاي عراق و نسبت ذخائر به توليد قابل تحقق در مقايسه با تجربيات عيني و عملي به وقوع پيوسته در كشورهاي منطقه به عدد حدود 5.5 ميليون بشكه در روز رسيدم كه اگر مناقصات بعدي را هم به آن اضافه كنيم و افت توليد طبيعي را هم در نظر بگيريم همان 6 تا 6.5 ميليون بشكه شايد قابل تحقق باشد.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: رويكرد نفتي عراق در اجلاس اخير اوپك را در همراهی با متحد سیاسی ش، یعنی ایران در مقابل عربستان سعودی را چگونه مورد ارزيابي قرار مي دهيد؟

در اجلاس اخير يعني اجلاس 161 اوپك كه در  25 خرداد ماه 91 برگزار شد. بنده اطلاعي از هماهنگي قبلي بين ايران و عراق ندارم ،اما حداقل شواهد و نتيجه اجلاس نشان دهنده هماهنگي قوي جهت يك رويارويي نيست. بنظر من تصميم اجلاس بيشتر به نفع عربستان و در جهت خواست آن كشور بود. چون تصميم خوبي نبود و با شرايط بازار خصوصا با روند نزولي قيمت نفت، سازگار نبود. اوپك اگر مي‌خواست جلوي اين روند را بگيرد بايد سقف توليدش را كاهش ميداد نه اينكه سقف توليد قبلي را تمديد كند. تذكر و دعوت اجلاس به اينكه اعضاء متعهد به سهميه‌ شان باشند نيز بيشتر يك تعارف است و اثر گذار نيست. اما اگر اوپك سقف توليد را كاهش ميداد مي‌توانست اثر مثبت رواني بر روي بازار در جهت افزايش قيمت‌ نفت داشته باشد.البته عربستان دست بالا را گرفت و بحث افزایش را مطرح کرد که بحث کاهش تولید مطرح نشود. در اين بين ديپلماسي نفتي كشور بايد تقويت شود و هماهنگي قبل از اجلاس ها با كشورهاي دوست صورت بپذيرد.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: آيا عقد قراردادهای بزرگ عراق با شرکتهایی چون، اکسون موبایل، بریتیش پترولیوم و رویال داچ شل و..و همچنين افزايش ظرفيت توليد نفت عراق پيامد هاي منفي اي بر استراتژي نفتي ايران و كاهش وابستگي به نفت ايران در سطح بين المللي خواهد داشت؟

البته بنده نمي دانم كه استراتژي نفتي ايران چيست و تاكنون استراتژي روشني را نديده‌ام. اما بديهي است كه افزايش توليد عراق بازار را براي همه اعضاء اوپك محدودتر مي‌كند و قدرت مانور كشورهاي صنعتي را براي تشديد تحريم‌هاي نفتي ايران تقويت مي‌كند. بازار نفت يك بازار يكپارچه است از هرجا نفت بيشتري به بازار عرضه شود بر روي كل بازار اثر مي‌گذارد چه برسد به اينكه اين افزايش از يك كشور نزديك و همسايه و در يك منطقه مشابه باشد. هم اكنون چندماه است كه ميزان صادرات نفت عراق از ايران سبقت گرفته است و بنظر مي‌رسد كه با ادامه اين روند ظرف همين دو سه ماه آينده ميزان توليد نفت اين كشور نيز از ايران سبقت بگيرد.  ضمنا قراردادهاي عراق با شركت‌هايي كه نام برديد شانس همكاري دو كشور در بهره برداري مشترك از ميدان هاي مشترك را از بين ميبرد. ضمن اين‌كه به هرحال شركت‌ها بايد از محل توليد ميدان هاي هزينه‌هاي خود را مستهلك كنند. لذا عراق مجبور است كه حداقل تا سال‌ها از همه ظرفيت توليد خود استفاده كند كه اين در بسياري از شرايط مي‌تواند بر روي بازار و قيمت‌هاي جهاني نفت هم اثر منفي داشته باشد.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: توجه عراق به حوزه‌هاي مشترك  نفتي خود با ايران، بهره‌برداري بيشتر از حوزه‌هاي مشترك نفتي و برتري در حوزه‌هاي مشترك نفتي چه پيامدهايي روي منافع ملي ايران دارد؟

اولين مناقصه‌هاي عراق عمدتا بر ميدان هاي اين كشور واقع در نزديك مرز ايران متمركز بود كه بسياري از آنها با ايران مشترك است و احتمال مشترك بودن بعضي ديگر نيز وجود دارد. برآورد مي‌شود كه بيش از ده درصد ذخاير نفتي ايران در ميدان هاي مشترك با عراق قرار داشته باشد. در شرايطي كه ايران به دلايل تحريم و مشكلات سازماني و مديريتي متناسب با فعاليت و سرمايه‌گذاري كافي بر روي اين ميدان هاي ندارد. مسلما در صورت بهره ‌برداري بيشتر عراق ايران سهم خود را از دست خواهد داد و اين خسارتي غير قابل برگشت خواهد بود. خصوصا توجه داشته باشيد كه متاسفانه قوانين و قواهد بين‌المللي براي تسهيم و تقسيم ذخاير ميدان هاي مشترك هيدروكربني وجود ندارد و هركه زودتر ببرد برده است.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: افزايش ظرفيت ٧ ميليون بشكه در روز تا سال 2017  چه تاثيري بر سر ميزان سهميه‌ ايران در اوپك خواهد گذاشت؟

البته رقم سهم ايران در اوپك طبيعتا فقط به عراق بستگي ندارد و به وضعيت و آينده توليد بقيه كشورهاي عضو نيز بستگي دارد. اما مسلما جايگاه ايران در اوپك نزول خواهد كرد. ضمن اينكه درست است كه سهميه بندي اوپك بر روي توليد اعضاء است، اما قدرت واقعي كشورها براي اثرگذاري بر بازار عملا به ميزان صادرات ايشان مربوط مي‌شود و هم اكنون صادرات عراق بسيار بيشتر از ايران است.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: آيا افزايش توليد عراق مي تواند موجب تقويت مواضع ايران در اوپك شود؟

افزايش توليد عراق مواضع ايران را مستقيما تقويت نمي‌كند ، اما مواضع رقباي عمده ايران در اوپك را قدري تضعيف مي‌كند. البته اگر عراق متحد ايران بماند و در بلند مدت به سمت آنها نغلتد. ضمنا تذكر اين مطلب را ضروري مي‌دانم كه از سئوالات شما اينجور بر مي‌آيد كه شما به اوپك خيلي وزن مي‌دهيد و بيش از آنچه واقعيت دارد آنرا مهم ارزيابي مي‌كنيد. در حالي كه واقعيت اين است كه اوپك سازمان ضعيفي است كه اثرگذاري آن بسيار محدود شده است.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: آيا ظهور عراق جديد در بخش صنعت نفت مي تواند فرصت ها و پيامدهاي مثبتي بر منافع ملي  ايران داشته باشد؟

به تهديدهاي اين پديده در مطالب قبلي اشاره شد. اما اين پديده قطعا مي‌تواند فرصت‌هايي را هم ايجاد كند. اما استفاده از فرصت‌ها و خصوصا فرصت‌هاي خارجي، نيازمند برنامه‌ريزي بلند مدّت و برخورد منسجم و پيگيرانه و نيز همكاري تنگاتنگ دستگاه‌هاي نفت و ديپلماسي است و بدون آن فرصت‌ها از دست مي‌رود. ببينيد مثلا  شركت‌هاي بسيار زيادي در مناقصات عراق شركت كرده‌اند و قرارداد بسته‌اند و بعد هم نياز به پيمانكاران فرعي دارند، حتي شركت «سونانگل» آنگولا الان در عراق قرارداد دارد و فعال است. حالا شما آنگولا را مقايسه كنيد با نزديك صد و ده سال سابقه ما در صنعت نفت، چرا نبايد يك شركت ايران در مناقصه‌هاي اصلي و فرعي نفتي عراق شركت كند و در آنجا حضور داشته باشد؟  

 يا يكي از چالش‌هاي مهم عراق براي صادرات نفتش پايانه‌هاي صادراتي است. عراق دسترسي محدودي به خليج فارس دارد و توان صادرتي‌اش از آنجا محدود است و مقداري از نفت خود را از طريق خط‌لوله به بندر «سيحان» تركيه مي‌برد كه با توجه به عبور از مناطق كردنشين دو كشور همواره با مشكل مواجه بوده است و توسعه بيشتر آن نيز دشوار است. خط ‌لوله موجود به بنادر سوريه نيز سال‌هاست بدليل فرسودگي متوقف است. در طول جنگ با ايران، عراقي‌ها بخش از نفت خود را از طريق عربستان و با استفاده از خط ‌لوله شرق به غرب عربستان انجام ميدادند كه اينك قطع شده است و بعيد بنظر ميرسد كه عربستان مجددا به سادگي اين را در اختيار عراق قرار دهد . چراكه عراق مهمترين رقيب بالقوه نفتي عربستان محسوب مي‌شود. در اين راستا اين محدوديت‌ها مي‌تواند براي ما فرصت ايجاد كند. آيا بخشي از نفت عراق نمي‌تواند از مسير ايران به بازارهاي جهاني برسد؟ اين نيازمند بررسي دقيق و رسيدن به استراتژي روشن است و البته شرايط سياسي بين‌المللي ما نيز بايد بگونه‌اي باشد كه مانع استفاده از اينگونه فرصت‌ها نشود. در شرايط مطلوب سياسي اتحاد نفتي استراتژيك ايران و عراق مي‌تواند قدرت نفتي عربستان را مهار كند.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: به نگاه شما مهمترين راهكارها ايران براي كاستن از هر گونه پيامد منفي استراتژي نفتي عراق بويژه در حوزه ميدان هاي مشترك نفتي چه راهبردها و رويكردهايي است؟

متاسفانه صنعت نفت كشور بويژه در بخش بالادستي گرفتار بي‌ برنامگي و به نظر من سوء مديريت است. بنده قويا اعتقاد دارم كه حداقل در شرايط فعلي و با وجود مشكلات بين‌المللي، فعاليت‌ها و مديريت اين بخش بايد صرفا بر ميدان هاي مشترك متمركز باشد و در ميان ميدان هاي مشترك نيز اولويت به ميدان هايي كه رقبا در آنها فعال تر هستند داده شود و توان سرمايه‌گذاري و پيمانكاري و تامين تجهيزات نيز بر اين ميدان‌ها متمركز و تجميع شود. اما در مقابل چپ و راست مي‌شنويم و مي‌بينيم كه وقت سيستم براي توسعه ميدان هاي مستقلي تلف مي‌شود كه هيچ اولويتي ندارند و البته توسعه هم نه بلكه اصل قرارداد بستن اصالت پيدا كرده حالا هركجا و با هركس كه اغلب هم به نتيجه نمي‌رسد و دست آخر هم سر ميدان هاي مشترك بي‌كلاه مي‌ماند. در حالي كه توسعه ميدان هاي مشترك واجب‌ترين كار است.

 

مطالب مرتبط