گفتگو با دکتر سید جلال دهقانی فیروزآبادی، استاد روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی و رئيس کرسي نظريه پردازي علوم سياسي و روابط بين الملل. ایشان مولف بیش از ده جلد کتاب و 60 مقاله متعدد در حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و نظريه هاي روابط بين الملل است که اخیراً در حال پردازش نظریه اسلامی روابط بین الملل می باشند.
کامران کرمی
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
به عنوان سوال اول بفرمایید که سیاست خارجی کشورها در تحولات جهانی در چه وضعیتی قرار دارد و نیازمند چه شرایطی است؟
سیاست خارجی بهعنوان یک استراتژی از پیش طراحی شده توسط تصميم گيرندگان در قبال محیط و بازیگران بین المللی در جهت تامین اهداف و آماج مختلف در چاچوب منافع ملی، یکی از مهمترین ساحت های حيات ملت ها و کشورهاست. چون سیاست خارجی به این معنا با حیات و بقای کشورها و ملت ها ارتباط پیدا می کند. بنابراین سیاست خارجی در شرایط متحول بین المللی و در عصر جهانی شدن که تعاملات کشورها به لحاظ کمی و کیفی گسترش پیدا کرده حائز اهمیت بسیار است. از این رو جهانی شدن به هیچ وجه به معنای کم اهمیت شدن سیاست خارجی نیست، بلکه بر عکس جهانی شدن مستلزم تدوین و اعمال سیاست خارجی بر اساس شرایط متغیر بین المللی است. چون جهانی شدن هم موضوعات سیاست خارجی را گسترش داده و هم ابعاد تعامل بین بازیگران بین المللی گسترش پیدا کرده است. همچنین جهانی شدن باعث شده است تا تحولات بین المللی و خارجی نسبت به گذشته تأثیر بیشتری بر رفتار و تصمیمات کشورها بگذارند. از طرف دیگر تحولات بین المللی بر سیاست داخلی کشورها هم تأثیرگذار است که آن تحولات داخلی نیز به نوبه خود سیاست خارجی کشورها را تحت تأثیر خود قرار می دهد. می توان گفت که جهانی شدن باعث تغییر و تحول در موضوعات و اولویت های سیاست خارجی شده است. به گونه ای که خیلی از موضوعات و مسائلی که در گذشته ممکن بود در چارچوب سیاست خارجی پی گیری نشود، امروزه در دستور کار سیاست خارجی قرار گرفته اند. همچنین با توجه به اینکه بازیگران جدیدی در عرصه بین المللی ظهور کرده اند، سیاست خارجی محدود به تصمیمات و کنش های کشور نسبت به دولت ها نیست، بلکه بخشی از سیاست خارجی معطوف به بازیگران غیردولتی است و این سیاستگزاری و اجرای سیاست خارجی را پیچیده تر و دشوارتر می کند.
با توجه به این وضعیت پیچیده موفقیت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برای رسیدن به وضعیت مطلوب، در گرو چه شرایطی است؟
در شرایط فعلی سیاست خارجی ایران می باید مبتنی بر درک و شناخت منطبق بر واقعیت های شرایط جدید باشد. چون شرایط نوین که متأثر از جهانی شدن است با شرایط قبل متفاوت است و بايد متناسب با این شرایط، سیاست خارجی را تدوین و اجرا نمود. زيرا سیاست خارجی در چارچوب ابزارها و سازوکارهای سنتی جوابگو نمي باشد، و باید با توجه به شرایط جدید بازتعریف کرده و از ابزارهای نوینی در سیاست خارجی استفاده نمود. از جمله سیاست خارجی در حوزه وزارت خارجه و دیپلماسی سنتی محدود نمی شود، بسیاری از اهداف و آرمانها خارج از سازمان های رسمی پیگیری می شود. همچنین سیاست خارجی در شرایط جدید مستلزم درک و شناخت روندهای نوین بین المللی است که در حال تکوین است. در این شرایط سیاست خارجی فعال و کنش مند در منطقه پیرامونی خود داشته باشیم. اگر می خواهیم که در حوزه های پیرامونی قدرت اول باشیم، سیاست خارجی حداقل باید کنش گرا باشد. سیاست خارجی کنش پذیر مناسب جمهوري اسلامي ایران نیست. هم به لحاظ موقعیت جغرافیایی که ایران را در زمره کشورهای بین المللی قرار میدهد و هم از نظر فرهنگی و ایدئولوژیک. ایدئولوژی جمهوري اسلامي ایران که اسلام است، ایدئولوژی جهان شمول و جهان گراست. در همین راستا سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، به عنوان کشوری که در صدد دستیابی به جایگاه اول منطقهای در عرصههای اقتصادی، علمی و فنآوری در یک افق بیست ساله است، ضرورتاً نیازمند طراحی و تدوین یک سیاست خارجی منسجم با رویکرد هویت اسلامی- انقلابی، الهام بخش و توسعه گرا و بر اساس تعامل سازنده با محیط خود است. تحولات اخیر خاورمیانه مستلزم نقش آفرینی فعال ایران در منطقه است. بی تردید تحولات اخیر و بیداری اسلامی تحت تأثیر انقلاب اسلامی بوده است. بنابراین ما نیازمند اعمال سیاست خارجی فعال هستیم که از تأثیرگذاری انقلاب اسلامی در راستای الهام بخشی عمل کرده و بتواند تحولات منطقه را به گونه ای شکل دهد که در راستای تحقق منافع ملی جمهوری اسلامی ایران باشد.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تحت تأثیر چه عوامل و فاکتورهایی قرار دارد؟
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز مانند سایر کشورها تحت تأثیر عوامل و متغیرهایی در سه سطح داخلی، خارجی و فردی قرار دارد. علیرغم دیدگاههای مختلف در خصوص عوامل تعیینکننده سیاست خارجی بهطور کلی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بهطور خاص، امروزه تقریبا نوعی اجماع و اتفاق نظر درباره نقش ویژگیها و متغیرهای جامعه داخلی در شکل دهی به سیاست خارجی وجود دارد. بر این اساس، برای درک و فهم ماهیت و رفتار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، شناخت و تعیین خصوصیات ملی و جامعه ایران لازم و ضروری است. منابع ملی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تمامی ویژگیها و خصوصیات غیرحکومتی جامعه، ملت و کشور ایران را دربر میگیرد. سیاست خارجی ایران، مانند هر پدیده و فرآیند سیاسی دیگر در خلاء شکل نمیگیرد، بلکه معلول بستر، بافت و شرایط اجتماعی، فرهنگی، جغرافیایی و اقتصادی خاص این کشور میباشد. متغیرهای ملی و اجتماعی تأثیرگذار بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی را میتوان در قالب عوامل و عناصر فرهنگی، تاریخی، جغرافیایی، اقتصادی و اجتماعی تقسیمبندی و بررسی کرد. با تجزیه و تحلیل عناصر و عوامل فرهنگی، تاریخی، جغرافیایی، اجتماعی و اقتصادی آشکار مي گردد که این متغیرهای داخلی ایران نقش و تأثیری تعیینکنندهای در سیاستگذاری، تصمیمگیری و رفتار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایفا میکنند. لذا علیرغم تغییر در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ناشی از دگرگونی و تحولات جهانی و منطقهای، این دسته از عناصر و ویژگیهای ملی ایران، موجب تداوم و استمرار آن میگردند. بنابراین و برخلاف بعضی از تحلیلها و ارزیابیها از عوامل تعیینکننده سیاست خارجی جمهوری اسلامی که آن را در ایدئولوژی یا موقعیت ژئوپلیتیک ایران محدود و محصور میکنند، باید اذعان داشت که عوامل فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و اقتصادی نیز نقش بسیار مهم ایفا مینمایند. در حقیقت، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیز مانند هر کشور دیگری چند عاملی و چند متغیره میباشد. بعضی از این عناصر موجب تداوم و برخی دیگر باعث تغییر رفتار و سیاست خارجی ایران میشوند. باوجوداین، نقش و تأثیر ایدئولوژی و عوامل جغرافیایی در سیاست خارجی ایران را نمیتوان نادیده گرفت. فراتر از این، علیرغم واقعگرایی که نقش عناصر و تحولات داخلی در سیاست خارجی را نادیده میگیرد، رفتار و عملکرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی به خوبی نشان میدهد که تفکیک بین سیاست داخلی و سیاست خارجی حداقل در خصوص این کشور چندان واقعبینانه نیست. زیرا تعامل و پیوندی وثیق بین عوامل و تحولات داخلی و رفتار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران وجود دارد. به ویژه، هویت و ماهیت اسلامی و نظام باورهای جمعی حاکم بر جامعه ایران عاملی بسیار مهم در تعیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی به شمار میرود.
از آنجایی که اکنون گفتمان حاکم بر سیاست خارجی ایران گفتمان عدالت محور است، جایگاه عدالت را در سیاست خارجی ایران چگونه ارزیابی می کنید؟
گفتمان عدالت به معناي نظام معنايي و دلالت، از بدو پيروزي انقلاب اسلامي بر سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران حاكم بوده است. اين گفتمان، بعضي از رفتارها و منافع را براي سياست خارجي ايران ممكن و مشروع ساخته و برخي ديگر را ناممكن و نامشروع ميسازد. هرچند گفتمان عدالت همواره بر سياست خارجي ايران حاكم بوده است، اما اين گفتمان در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران فراز و فرود داشته است. به گونهاي كه بخشي از اهداف و آماج سياست خارجي جمهوري اسلامي، در چارچوب گفتمان عدالت تعريف و تعيين شدهاند. با وجود اين، گفتمان عدالت از منزلت و مرتبت يكساني در سياست خارجي ايران برخوردار نبوده است. همچنين اهداف و مقاصد ناشي از گفتمان عدالت در دورههاي گوناگون سياست خارجي نيز اهميت و اولويت يكساني نداشتهاند. گفتمان عدالت در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، داراي عناصر و دقايق گفتماني خاصي است كه حول دالّ متعالي و مركزي عدالت مفصلبندي شده و معنا مييابند. اين عناصر و دقايق گفتماني عبارتاند از: عدالتخواهي، استقلالطلبي، صلحطلبي مثبت، حمايت از مسلمانان و مستضعفان، ظلمستيزي، سلطهستيزي و استكبار زدايي و تجديدنظرطلبي و شالودهشكني نظم ونظام بينالملل. گفتمان عدالت و دقايق و عناصر آن، خود حاصل مباني و مبادي گفتماني ديگري است كه عدالتطلبي در سياست خارجي ايران را برميانگيزد. اين مباني و بنيادهاي گفتماني را ميتوان در چهار حوزه گفتماني اسلام شيعي، جهان سومگرايي، انقلاب اسلامي و ايرانيت يا ملتگرايي ايراني بررسي كرد. هر يك از اين گفتمانها به نوعي به گفتمان عدالت و عدالتطلبي در سياست خارجي ايران قوام ميبخشند. از اين رو، سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در چارچوب گفتمان عدالت، رفتارهاي عدالتطلبانهاي را در پيش گرفته است. اين رفتارها عبارتاند از: صدور انقلاب اسلامي، مقابله و مبارزه با آمريكا، مبارزه با صهيونيسم و رژيم اسرائيل، حمايت از مردم و آرمان فلسطين، مخالفت و مقابله با نظام تكقطبي و تلاش براي اصلاح و تغيير سازمانها و نهادهاي بينالمللي. اگرچه گفتمان عدالت همواره در سياست خارجي ايران وجود داشته است، اما اين گفتمان در طول 30 سال گذشته، شاهد فراز و فرود بوده است، به گونهاي كه رفتارهاي عدالتطلبانه در سياست خارجي ايران در سالهاي اوليه انقلاب و سپس در دوران اصولگرايي، اولويت و اهميت بيشتري داشته است. همچنين، ابزارها و سازوكارهاي تعقيب و تأمين اهداف عدالتخواهانه در سياست خارجي، در دورههاي گوناگون سياست خارجي جمهوري اسلامي متفاوت بوده است. در حالي كه در دورههاي سازندگي و اصلاحات تلاش ميشد به صورت ديپلماتيك در چارچوب نهادها و سازمانهاي بينالمللي اهداف عدالتطلبانه پيگيري شود، در دوره اصولگرايي، راهكارهاي يكجانبه اهميت بيشتري يافته است. با وجود اين، بايد اذعان داشت، عليرغم اين فراز و فرودها، جوهر سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران عدالتخواهانه است.
لطفاً تشریح بفرمایید که معیارهای سیاست خارجی مطلوب و موفق چیست و این ملاک ها برحسب چه عواملی مورد ارزیابی قرار می گیرد؟
میزان زیادی از مطلوبیت و موفقیت سیاست خارجی در تأمین و تحقق اهداف و منافع ملی مستلزم چگونگی تعریف، تدوین، ترسیم و تعقیب آنها می باشد. به عبارت دیگر، سیاست خارجی جهت موفقیت در اجرا و عمل باید مجموعه ای از الزامات و پیش شرط ها را برآورده سازد. این ویژگی ها و شاخص ها در دو دسته ماهوی و شکلی تقسیم می شوند که عبارتند از: 1. شناخت و درک تحولات بین المللی، به این معنا که کشورها بدون فهم چگونگی تغییر در ماهیت و توزیع قدرت قادر به حفظ و بازتولید قدرت ملی که یکی از الزامات سیاست خارجی مطلوب محسوب می شود، نمی باشند. 2. دومین پیش شرط سیاست خارجی مطلوب، ارزیابی درونی یا خود انتقادی است. کشورها باید همیشه بر حسب منافع و اهداف خود، شرایط محیطی و گفتمان حاکم بر روابط بین الملل، دست به ارزیابی خود زده و در یک فرآیند خود انتقادی، نقایص و کاستی های خود را مرتفع ساخته، به تقویت نقاط قوت بپردازند. 3. کنش مندی و کنش گری، یکی از مهمترین الزامات موفقیت در عرصه بین المللی و سیاست خارجی بهره برداری به موقع و بهینه از فرصت های موجود است. از اینرو سیاست خارجی ای را می توان موفق ارزیابی کرد که حداقل از کنش مندی و کنش گری برخوردار باشد. برای اینکه بحث طولانی نشود تیتروار دیگر شرایط را ذکر می کنم، 4. وحدت گفتمانی، 5. منافع ملی معین و تعریف شده، 6. اهداف مشخص و اولویت بندی شده، 7. اتخاذ استراتژی مناسب و حساب شده، 8. بکارگیری ابزارهای مناسب، 9. توازن و سازگاری بین اهداف ملی، 10. ساختار سیاستگذاری و تصمیم گیری واحد، 11. نهادینگی، 12. سیاستگزاری منطقی، 13. سیاست های اعلانی حداقلی و اعمالی حداکثری، 14. نقش های ملی مناسب و ممکن، 15. مفهوم غالب (دکترین و استراتژی) مشخص و معین که مستلزم مقدمات و پیش شرطهای متعددی است. 16. چندجانبه گرایی و ائتلاف سازی، 17. اولویت بندی مناطق. این 17 مورد در واقع پیش شرط های تحقق یک سیاست خارجی مطلوب و موفق است که می توان بر حسب این موارد سیاست خارجی کشورها را تحلیل نمود و نقاط ضعف و قوت آنها را شناسایی نمود.
از آنجایی که مهمترین ملاک ارزیابی سیاست خارجی کشورها تأمین منافع ملی است، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را بر حسب این فاکتور چگونه ارزیابی می فرمایید؟
منافع ملی بر اساس یک تعریف عبارتست از عالي ترین و مهمترین ارزش یک ملت که در سیاست خارجی پیگیری می شود. ارزش های مختلفی را مصداق این تعریف ذکر کرده اند. یکی از رایج ترین تئوری ها دیدگاه رئالیستی است که بالاترین ارزش در سیاست خارجی را قدرت می داند. شاید لزوماً منافع ملی مساوی با قدرت ملی آنهم صرف قدرت مادی نباشد، بلکه کشورهای مختلف ارزش های متفاوتي را در سیاست خارجی تعیین و تعقیب می کنند. با وجود این قدر متيقن منافع ملی، حفظ امنیت ملی و بقا در نظام بین الملل است. علاوه بر این، ارزش هایی چون توسعه اقتصادی، حفظ هویت و اعتبار هم از جمله ارزش های دیگری است که کشورها در سیاست خارجی پیگیری می کنند. به طور کلی کشورها 4 دسته منافع که شامل منافع امنیتی- دفاعی، اقتصادی- رفاهی، ایدئولوژیک و منافع معطوف به نظم جهانی را در سیاست خارجی خود پیگیر هستند. به نظر بنده سیاست خارجی ایران در تأمین منافع دفاعی موفق بوده، در تأمین منافع ایدئولوژیک به عنوان گسترش ارزشهای اسلامی در خارج از مرزهای ملی موفق بوده است. در مورد تأثیرگذاری بر نظم منطقه ای بویژه در خاورمیانه موفق و تأثیرگذار بوده و همچنین سیاست خارجی ایران در تأمین منافع اقتصادی- رفاهی نیز عملکرد قابل قبولی داشته است. با توجه به تهدیدات امنیتی- نظامی، تحریم ها و فشارهای خارجی که با آن مواجه بوده است، در مجموع عملکرد سیاسي خارجی ایران در تامين منافع ملي به ويژه در سطح قدر متيقن آن موفقیت آمیز ارزیابی می شود. گرچه با توجه به تهدیدات خارجی و محدودیت ها، ایران در سیاست خارجی خود بیشتر منافع دفاعی و امنیتی را در اولویت داشته است.
ممنون و سپاس از وقتی که در اختیار بنده و مرکز قرار دادید.