مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

ابعاد تهدیدات اسرائیل علیه جمهوری اسلامی ایران

اشتراک

طهمورث غلامی

مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC

بیان رخداد

دولت ائتلافی بنيامين نتانياهو از سال ۲۰۰۹ ميلادی، قدرت را در اسرائيل در دست گرفت. در انتخابات پارلمانی اخیر اسرائیل، نتانیاهو در راس ائتلاف راستگرای “لیکود بیتنا” در انتخابات پارلمانی شرکت کرد و توانست با کسب بیشترین تعداد از کرسی های پارلمان (کنیست)، در انتخابات به پیروزی  برسد.  این ائتلاف متشکل از دو حزب راستگرای لیکود به رهبری نتانیاهو نخست وزیر فعلی و حزب راستگرای تندروی “اسرائیل بیتنا” به رهبری افیگیدور لیبرمن وزیر خارجه مستعفی است. نتانیاهو در چهار سال گذشته همواره بر خطر برنامه هسته ای ایران تاکید داشت و بر ضرورت حمله نظامی اسرائیل به تاسیاست هسته ای ایران در صورت نیاز تاکید داشت. بنيامين نتانياهو در نشست مجمع عمومی سازمان ملل در سال 2012، تصويری به دست گرفت و با کشيدن خط قرمز بر روی يک بمب گفت که ايران نبايد به توانايی غنی‌سازی اورانيوم در حد بالا دست يابد و اگر اورانيوم غنی‌شده با غلظت بيست درصد به حد کافی انبار کند، می‌تواند بمب هسته‌ای بسازد. وی گفت که آستانه تحمل کشورش تا اواخر بهار يا اوايل تابستان سال ۲۰۱۳ ميلادی است. ضرب‌الاجل تعيين شده توسط آقای نتانياهو مورد حمايت آمريکا قرار نگرفت. در تبلیغات انتخاباتی نیز، بنيامين نتانياهو، نخست‌وزير اسرائيل اعلام کرده اگر حزب او در انتخابات سراسری برنده شود و او بار ديگر به نخست‌وزيری انتخاب شود، برنامه‌ هسته‌ای ايران و به گفته او تهديد اين کشور عليه اسرائيل، در اولويت‌های کاری او قرار خواهد داشت. گروه‌های راستی به رهبری نتانیاهو معتقدند که برای مواجهه با برنامه هسته ای ایران، حق انتخاب همه گزينه‌ها را دارند و هيچ گزينه‌ای را نبايد از دستور کار خارج کرد. از آن چه که آمد به نظر می رسد که تهدید اسرائیل برای تأسیسات هسته ای ایران جدی باشد. در پیش بینی تحولات 2013 نیز مراکز مهم تحقیقات سیاسی و بین المللی ایالات متحده، قائل به این بودند که یکی از بحران های سال 2013، تقابل احتمالی میان اسرائیل و ایران است. سؤالی که این نوشتار قصد بررسی و پاسخ به آن را دارد این است که باید چگونه به تهدیدات اسرائیل توجه کرد؟ آیا باید صرفاً آن را یک لفاظی تبلیغاتی دانست و یا این که احتمال عملی شدن آن نیز وجود دارد؟ در پاسخ به این سؤال این نوشتار استدلال می کند که تهدیدات اسرائیل همان اندازه که می تواند با هدف اعمال فشارهای بیشتر علیه جمهوری اسلامی ایران باشد، به همان اندازه نیز می تواند جدی باشد.

کلید واژگان: انتخابات پارلمانی اسرائیل، تهدیدات نظامی اسرائیل، نتانیاهو و جمهوری اسلامی، تأسیسات هسته ای.

تبیین رخداد

به نظر می رسد اسرائیل از تهدیدات نظامی خود اهداف و مقاصد گوناگونی را دنبال می کند که یکی از این اهداف می تواند حمله ی هوایی به تأسیسات هسته ای ایران، چه با رضایت آمریکا و چه بدون رضایت آمریکا، باشد. می توان اهداف و انگیزه های زیر را برای تهدیدات اسرائیل برشمرد.

  1. تغییر رفتار بدون داشتن قصد عمل: طبق این گزاره، می توان گفت که اسرائیل به دنبال آن است که با تهدیدات نظامی مکرر، اجازه ندهد جمهوری اسلامی ایران به خط قرمز تعریف شده توسط اسرائیل برسد. در واقع هدف از تهدیدات نظامی این است که این نکته به جمهوری اسلامی ایران انتقال داده شود که گذشتن از خط قرمز تعریف شده توسط اسرائیل، دارای هزینه های بالایی است. طبیعی است که اگر جمهوری اسلامی ایران حاضر به پرداخت هزینه های احتمالی نباشد، ممکن است از خط قرمز اسرائیل عبور نکند. در این صورت می توان گفت اسرائیل از طریق تهدیدات نظامی مداوم خود، در منصرف کردن ایران از خواست احتمالی غنی سازی اورانیوم با درصد بالا را منصرف کرده است. اما اگر جمهوری اسلامی ایران عملاً قصد غنی سازی اورانیوم را داشته باشد و به تهدیدات نظامی اسرائیل اهمیتی ندهد، در این صورت تهدید با هدف تغییر رفتار برای اسرائیل منتفی می شود.
  2. همراه کردن دولت های دیگر برای اعمال فشار به جمهوری اسلامی: هیچ یک از دولت های خاورمیانه و دولت های فرامنطقه ای خواهان وقوع جنگ و درگیری در خاورمیانه بر سر مسئله ی هسته ای ایران نیستند و از وقوع احتمالی جنگ میان ایران و اسرائیل به خاطر تبعات منفی آن نگران هستند. طبیعی است که این دسته از دولت ها برای جلوگیری از عملی شدن تهدید اسرائیل تلاش کنند از طریق غیر نظامی به جمهوری اسلامی ایران فشار آورند تا به زعم آنها رفتارهای خود را تغییر دهد. اگر این گزاره صادق باشد، در آن صورت باید گفت که با توجه به ضرب العجل تعیین شده توسط اسرائیل، ما در چند ماه آینده باید شاهد همکاری بیشتر دولت های نگران از وقوع جنگ میان اسرائیل و ایران به منظور اعمال فشارهای بیشتر به جمهوری اسلامی ایران باشیم. اگر این امر اتفاق بیفتد، در آن صورت می توان گفت که تهدیدات نظامی اسرائیل در حصول اهداف تعریف شده برای خود موفق بوده است. زیرا فشار بیشتر علیه جمهوری اسلامی ایران توسط دولت های دیگر به معنی آن است که اسرائیل مجبور نیست هزینه های جنگ احتمالی علیه فعالیت های هسته ای ایران را پرداخت کند.
  3. تحریک دولت های ثالث به جنگ علیه ایران: اسرائیل همواره به دنبال این بوده است که دولت هایی همانند ایالات متحده، انگلستان و حتی فرانسه را به جنگ علیه ایران تشویق کند که این خواست اسرائیل با مخالفت این کشورها در چهار سال گذشته مواجه بوده است. اما با این حال اسرائیل با علم به این که به تنهایی توانایی ضربه زدن به فعالیت های هسته ای ایران را ندارد، این گونه وانمود می کند که اگر دولت های دیگر حاضر باشند اسرائیل را در جنگ احتمالی علیه جمهوری اسلامی یاری کنند، در آن صورت هزینه ها و تبعات منفی جنگ بسیار پایین خواهد بود.
  4. تهدید با هدف جنگ: اسرائیل بر مبنای تصور و برداشت خود، جمهوری اسلامی ایران را تهدیدی برای بقا و امنیت خود می داند و بارها اعلام کرده است که برای دفاع از امنیت اسرائیل منتظر تصمیمات مقامات کاخ سفید نمی ماند. نتانیاهو اعلام کرد که اسرائیل در حملات مشابه خود در گذشته مانند حمله به تأسیسات هسته ای عراق و یا سوریه، بدون اطلاع ایالات متحده اقدام کرده است و می تواند بار دیگر نیز این گونه اقدام کند. اگر تصور و برداشت را اساس تصمیم گیری دولت مردان و سیاست مداران بدانیم، در آن صورت باید تصور و برداشت نتانیاهو از تهدید بودن جمهوری اسلامی ایران و ضرورت مقابله با آن در کوتاه مدت را جدی گرفت. همه ی تحلیلگران این واقعیت را می پذیرند که اسرائیل یک دولت ایدئولوژیک است که گرایش و احساس تعهد به ایدئولوژی در نزد جناح راست آن بسیار قوی است. ایدئولوژی الزاماتی برای رفتار ایجاب می کند. بدین معنی که آنچه که اهمیت دارد، تطابق رفتار با ایدئولوژی است و نه محاسبات سود و زیان. اسرائیل با حمله به کشتی های حقوق بشری عازم غزه به خوبی می دانست که اجماعی از افکار عمومی دنیا را علیه خود شکل می دهد. ولی به این محاسبه ی سود و زیان توجه نکرد و طبق الزامات ایدئولوژیک خود عمل کرد. هدف از بیان این نکته این واقعیت است که نباید دچار تحلیل غلط شد و صرفاً با بیان این که اسرائیل چون قادر نیست به تنهایی تأسیسات هسته ای ایران را مورد حمله قرار دهد، لذا دیگر هیچ کاری انجام نخواهد داد. هدف اسرائیل از حمله ی احتمالی به تأسیسات هسته ای ایران، متوقف کردن و یا به تأخیر انداختن فعالیت های هسته ای ایران است و نه از بین بردن کامل آن. اگر اسرائیل تصمیم بگیرد به تأسیسات هسته ای ایران حمله کند، در این صورت دو نتیجه کلی قابل پیش بینی است: اول اینکه اسرائیل در انجام حمله خود موفق می شود و لذا نیازی به کمک های ایالات متحده و یا دولت های دیگر ندارد. نتیجه دوم این است که اسرائیل نه تنها در انجام حمله خود موفق نمی شود، بلکه ممکن است با پاسخ شدید و موفق جمهوری اسلامی ایران مواجه شود و زیر فشار نظامی ایران و متحدین منطقه ای آن قرار گیرد. در صورت تحقق این سناریو، قابل پیش بینی است که ایالات متحده تحت فشارهای داخلی در دفاع از اسرائیل مداخله خواهد کرد و نه تنها به یاری متحد شکست خورده ی خود در جنگ احتمالی اسرائیل علیه ایران خواهد آمد، بلکه این مداخله را به عنوان یک فرصت برای ضربه زدن جدی به فعالیت های هسته ای ایران نیز در نظر می گیرد. هرچند باید گفت در صورت تحقق این سناریو، ایالات متحده تلاش خواهد کرد که جنگ را در سطح محدود نگه دارد و بلافاصله آن را مدیریت کند. در این صورت نیز می توان گفت اسرائیل به همان خواسته ی خود که کند شدن یا متوقف شدن فعالیت های هسته ای ایران است می رسد و چندان نگران شکست در حمله ی نظامی احتمالی به ایران نیست. پس در کنار تصور و برداشت سیاست مداران اسرائیلی، پشت گرمی به دفاع ایالات متحده از اسرائیل در صورت نیاز، عامل دومی است که جدی بودن احتمال تهدید نظامی اسرائیل علیه جمهوری اسلامی را ثابت می کند. عامل سومی که سبب می شود تهدید نظامی اسرائیل قابلیت عملیاتی پیدا کردن را داشته باشد، وضعیت وخیم در سوریه است. از زمانی که مخالفان دولت بشار اسد توسط بیش از صد و بیست کشور به رسمیت شناخته شده اند، با اعتماد به نفس بالا به سلاح های جدید و پیشرفته تری دست پیدا کرده اند، به گونه ای که آنها توانسته اند درگیری ها را به صورت مداوم به اطراف دمشق برسانند. طبیعی است که سوریه ی ضعیف و یا سوریه ی بدون دولت بشار اسد، نتواند کمک مستقیم و یا غیر مستقیمی به جمهوری اسلامی ایران برای پاسخ به حملات نظامی اسرائیل بکند. به بیان دیگر سقوط سوریه در تشویق اسرائیل به حمله ی نظامی بسیار می تواند مؤثر باشد.

دورنمای رخداد

صرف این که مقامات جمهوری اسلامی ایران در سیاست های اعلامی خود نابودی اسرائیل را مطرح کرده اند، سبب شده است که اسرائیل و بسیاری از دولت های غربی این سیاست اعلامی جمهوری اسلامی ایران را باور بکنند و بر مبنای این باور به دنبال اعمال فشار علیه ایران و حتی در صورت نیاز استفاده از گزینه ی نظامی باشد. پس باید گفت که این حق نیز باید برای مقامات جمهوری اسلامی ایران محفوظ و جدی پنداشته شود که سیاست های اعلامی تهدیدآمیز اسرائیل نیز می تواند عملیاتی گردد. به عبارت کوتاه تر همچنان که آنها سیاست های اعلامی جمهوری اسلامی ایران را در ارتباط با اسرائیل جدی گرفته اند، جمهوری اسلامی ایران نیز باید تهدیدات اسرائیل علیه خود را با نگاه دقیق تری مورد بررسی قرار دهد و آماده ی پاسخ برای هر گونه اقدام احتمالی طرف مقابل باشد.آمآا    تیتینae

مطالب مرتبط