کارشناس سیاست خارجی
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
روابط ایران با امریکای لاتین همواره از مباحث و موضوعات مورد نظر در روابط خارجی ایرا نبوده است. در همین حوزه برای بررسی آینده روابط ایران با امریکای لاتین گفتگویی با هادی اعلمی فریمان داشته ایم:
واژگان کلیدی:چالش، عدم گسترش روابط ایران ، امریکای لاتین، سیاست خارجی
مرکز بین المللی مطالعات صلح: آینده روابط همگرایی و یا واگرایی امریکای لاتین و ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر بخواهیم حول مسائل همگرایی و واگرایی دو حوزه صحبت کنیم، واژه همگرایی چون بیشترناظربه بحثهای همگرایی منطقهای است، که ما در اینجا بیشتر میتوانیم درباره روابط دوجانبه یا چندجانبهای داشته باشیم که در قالب پروتکلها یا موافقتنامههای دوجانبه یا چندجانبه انجام میشود. اولین گام درایجاد، توسعه و حفظ روابط پایدار، اعتمادسازی متقابل است، درصورتیکه دو طرف بتوانند به هم اعتماد کنند، توان کار را دارند. بحث دیگر این است که زمانی واگرایی خواهیم داشت که اگر با بحثهای سیاسی و ایدئولوژیک وارد منطقه شویم که هدف ما ضربه زدن به منافع ایالاتمتحده باشد، قطعاً سیستم سیاسی کشورهای آمریکای لاتین به این مسئله جواب نمیدهد و سیستم بهطرف واگرایی و بی اعتنایی یا خنثی سازی پیش خواهد رفت. زیرا آنها مزایایی را که در حوزههای مختلف از ایالاتمتحده دریافت میکنند، خیلی سودآورتر از این است که وارد این مقولات تنش زاشوند. همه اینها به رفتاری برمیگردد که ایالاتمتحده با آنها دارد. اگر قرار باشد که باهدف ثروت سازی و کسب منافع اقتصادی و تجاری وارد منطقه شویم، قطعاً موفق خواهیم بود. اما اینکه در شرایط فعلی وضعیت چگونه است، باید گفت که بعد از اعلام آیین مونروئه در ایالاتمتحده آمریکا، سیاست ایالاتمتحده همواره در مورد آمریکای لاتین حول دو نظر متفاوت قرار داشته است: یکی بحث نیمکره گرایی است که دو طرف بر تجربههای تاریخی مشترک کشورهای آمریکای شمالی و مرکزی و لاتین به دلیل جریان مبارزه با استقلال قدرتهای استعمارگر وضعیت مشابهی دارند و نظر آنها با هم یکی است. گرایشی که همواره در ایالاتمتحده بهخصوص دولت فدرال وجود دارد، ضد نیمکره گرایی است که آن را به کوینسی آدامز نسبت میدهند که او در اوایل قرن نوزدهم که به ریاست جمهوری ایالاتمتحده رسید، بیشتر به تفاوتهای آمریکای شمالی و آمریکای لاتین تأکید داشت و معتقد بود که آمریکای لاتین به دلیل ساختارهای فئودالی و مداخلهگرایی دولت و حضور حکومتهای اقتدارگرا، بنابراین، وضعیت آن با آمریکای شمالی کاملاً متفاوت است. آمریکای شمالی وضعیتی دارد که در آن آزادیهای فردی به دلیل حضور بازار آزاد است. بنابراین، آنها مرتباً کشورهای آمریکای لاتین را به بیثباتی و فساد متهم میکنند و اینکه منافع چندانی بین کشورها نیست و این وضعیت همیشه بین دولتهای مختلف وجود داشته است. بیشتر دموکراتها وضعیت مساعدتر و مناسبتری را نسبت به این حوزه بهخصوص در بحثهای مهاجرتی داشتهاند و نرمش بیشتری را از خود نشان دادهاند. دولت اوباما سعی کرد که در مقطع هشتساله خود خیلی از مسائل را با گفتگو حل کند و روابط نزدیکتری را با این حوزه ایجاد کند. باراک اوباما سیاستهای نیمکره گرایی را دنبال کرد، اما جمهوری خواهان با اندک تفاوتی برعکس عمل میکنند؛ یعنی آنها ضد نیمکره گرایی را دنبال میکنند. در حال حاضر هم دونالد ترامپ کماکان به همین وضعیت ادامه میدهد. او در رقابتهای انتخاباتی خود، بحث ارتباط با کوبا را زیر سؤال برد و علیه ونزوئلا موضعگیری سختی را داشت بهطوریکه بحثهای تغییر رژیم را در آنجا دنبال میکند. او توهین زیادی به شهروندان این کشورها کرده واز منظر او مکزیکیها یادر کار مواد مخدر دست دارند و یا مترصد ورود به آمریکا هستند، بنابراینمیتوان گفت ضدنیمکره گرایی رادیکال است. لذاوضعیتی است که میتوانیم از این شکاف استفاده کنیم، این است که دونالد ترامپ کمتر به این حوزه توجه میکند و بیشتر متحدان سنتی خود را مانند پرو، کلمبیاوگواتمالا را حفظ خواهد کرد. حتی در بحثهای نفتا هم میبینیم که این وضعیت کاملاً تأثیر گذاشته است. بحث نفتاهمبحثی است که از سال 1994 به بعد، بحثهای ریشه داری در داخل ایالاتمتحده بوده است. به این دلیل که دو نظر در مورد نفتا وجود داشته است، یکی موافقانکه بهطورکلی موافق ایجاد پیمان نفتا بودهاند و آن را بهعنوان دستاورد استراتژیک قاره و حتی جهان میدانند که بیل کلینتون از این جمله بود، با این منطق که به گسترش لیبرالیسم جهانی منجر میشود و گروهی هم مخالف این پیمان بودند، مثلاً خود بیل کلینتون که بحث نفتا را قدرتمندانه پیش برد و همواره موافقت خود را با بحث نفتا اعلام میکرد، اما دونالد ترامپ از زمانی که رقابتهای انتخاباتی شکل گرفت، با بحث نفتا مخالفت کرده است و آن را بهعنوان جریانی میداند که کارگران آمریکایی را بیکار کرده است و سرمایههای آمریکایی و تاسیسات و کارخانهها را به سمت مکزیک سرازیر کرده است ووضعیت را در آنجا دگرگون کرده است. بنابراین، من فکر میکنم که ترامپ ازنظر گرایش سیاسی جز ضد نیمکره گرایان قرار میگیرد. گرچه پیش بینیها این است که نظر خود را تعدیل خواهد کرد.
مرکز بین المللی مطالعات صلح: جایگاه ایران در آینده سیاست خارجی امریکای لاتین و همچنین جایگاه آینده امریکای لاتین در سیاست خارجی ایران وراهکارهای گسترش روابط با امریکای لاتین راچگونه میبینید؟
در شرایط فعلی که دولت تدبیر و امید علاقه دارد که با تمام کشورهای جهان تعامل گستردهای ایجاد کند، نیاز به عنصری داخلی و اصلاحاتی داخلی در این حوزه داریم که بتوانیم بخش خصوصی قدرتمندی را حمایت کنیم. دولت باید بخش خصوصی قدرتمندی را حمایت کند که این بخش خصوصی قدرتمند از داخل جمهوری اسلامی بتواند در حوزههای مختلف وارد شود. مثلاً اگر تجربه هندیها یا چینیها را در این منطقه ببینیم، چینیها در بحث عمران، سازندگی و مهندسی و تجارت کالا خیلی فعالانه وارد شدند، هندیها در بحثهای نرمافزار کامپیوتر تجربه خیلی موفقی در این کشورها دارند. در مورد تأمین نیروی انسانی این کشورها خیلی موفق عمل کردهاند.
بنابراین اگر بخواهیم که بستر مناسبی را در این حوزهها در نظر بگیریم، مستلزم توانمندسازی داخلی نیروهای ما در بخش خصوصی است. دولت باید پیوندی را بین اتاق بازرگانی و سازمان صنعت و معدن و تجارت، وزارت کار، رفاه و تأمین اجتماعی و سایر بخشهای مرتبط داخلی پشتیبان بخش خصوصی ایجاد نماید که اینها بتوانند بخش خصوصی قدرتمندی را حمایت کنند و این بخش خصوصی قدرتمند بتواند وارد طیف گستردهای از سرمایهگذاری شود. از حوزههای کشاورزی، خدمات، صنعت، دامپروری گرفته که بخشی از تجربیات را ازآنجا به اینجا منتقل کنیم و بخشی را که ما داریم از طرف ما منتقل شود. همکاریهای دانشگاهی را میتوانیم بهعنوان محور خیلی مفیدی داشته باشیم. همکاریهای ورزشی را میتوانیم بهعنوان یکی دیگر از محورها داشته باشیم. همکاریهای دانشگاهی در دو محور ارتباط دانشجوها و اساتید مطرح است. ایجاد مرکز مطالعات آمریکای لاتین در یکی از دانشگاههای ایران میتواند خیلی مناسب باشد. در حوزههای نظامی به این دلیل که ایالاتمتحده حساسیت زیادی دارد، نمیتوانیم شانس زیادی داشته باشیم. در سایر همکاریهای بینالمللی، بحثهای فرهنگی و تبلیغی را بهصورت محدود میتوانیم داشته باشیم، به این دلیل که حساسیت آمریکاییها در این حوزه بسیار زیاد است. سنتهای فرهنگی آنجا خیلی با ما متفاوت است. ما بایستی در بحثهای فرهنگی دقت زیادی داشته باشیم. در برخی دستگاهها تمایل زیادی برای تبلیغات دینی دیده میشودکه این هاباید شیوههای خود را تغییردهند، امروزه مردم دنیا در هرجا به ویترین ارائه دهنده اندیشهها مراجعه می کنندو در ویترین هرچه را بپسندند، انتخابمیکنند.
در مجموع اگر جمهوری اسلامی بخواهد در این حوزه موفق شود، تنها ابزاری که میتوان به کار گرفت، ابزار اقتصادی است. یعنی ورود یک بخش قدرتمند خصوصی پشتیبانی شده از سوی دولتباید به منطقه ورود پیدا کندبتواند برای کشور ثروت سازی کندو در آنجا ایفای نقش کند و به انتقال تجربیات دو طرف منجر شود. در سایر حوزهها هم اگر قرار باشد بحثهای سیاسی را پیش ببریم، این وضعیت کمی دشوارتر و بهعنوان چالشهای جدی برای جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. من نگاهی اجمالی به پیمانهایمنطقهای و فرامنطقه ای و میان منطقهای و قارهای داشتم. از مجموع حدود 150 پیمان در جهان که با هدف همکاریهایمنطقهای–به ویژه ابعاد همکاری اقتصادی و زیست محیطی عمده ایجاد شده –جمهوری اسلامی در یک سازمان اکوکه آن هم محدوداست وهمکاری منطقهای کشورهای حوزه حاشیه اقیانوس هندعضویت دارد که این کارنامه جالبی نیست، امیدوارم به سرعت با زمینههای اعتمادساز بتوانیم در بسیاری از این همکاریها نقش فعالی ایفا کنیمکه حوزه آمریکای جنوبی هم قطعاً بخشی از این فرایند است.