مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

آسیای مرکزی،حضور روسیه و رقیبان عمده – گفتگو با دکتر محمود شوری کارشناس حوزه اوراسیا

اشتراک

فرزاد رمضانی بونش 

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

آسیای مرکزی با وجود دو دهه از فروپاشی شوروی و تشکیل پنج جمهوری نو بنیاد از جمله مناطقی است که سیاست خارجی روسیه با حسیاسیت ویژه ای بدان می نگرد در این بین با توجه به تلاش رقیبان بین امللی عمده نظیر امریکا و چین اینک سالهاست که روسیه تلاش میکند تا همچنان نقش نخست را در این منطقه داشته باشد. در این بین برای واکاوی سیاست خارجی روسیه در این منطقه و پتانسیل ها وابزار ها نفوذ و رویکرد های تقابلی این کشور به گفتگویی با دکتر محمود شوری مدیر گروه مطالعات اوراسیا مرکز تحقیقات استراتژیک، پژوهشگر مسائل روسیه، آسیای مرکزی و قفقاز که دارای پژوهش ها و آثاری در این زمینه هستند پرداختیم.

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح:اگر نگاهی مقایسه ای به سیاست خارجی روسیه در آسیای مرکزی در سالهای اخیر با ابتدای هزاره سوم داشته باشیم به نگاه شما سیاستها و رویکردهای روسیه در این منطقه تا چه حدی تغییر کرده است ؟

 سیاستهای روسیه در آسیای مرکزی طی دو دهه‌ای که از فروپاشی شوروی می‌گذرد فراز و نشیب‌های زیادی داشته است. این فراز و نشیب‌ها عمدتاً ناشی از تحول در سه موضوع بوده است؛ اول تغییرات در ساختار قدرت روسیه، دوم تغییرات در شرایط بین‌المللی و جهانی و سوم تغییرات در شرایط سیاسی کشورهای منطقه. در ابتدای قرن بیست ویکم که همزمان با آغاز ریاست جمهوری پوتین در روسیه بود، این کشور بعد از یک دوره افول که پس از فروپاشی شوروی ایجاد شد و ابزارهای قدرت خود را در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی به طور چشم‌گیری از دست داد لذا تلاش کرد تا جایگاه خود را در دو سطح جهانی و منطقه‌ای بازیابی کند و در واقع به بازسازی نقش منطقه‌ای وبین‌المللی خود بپردازد. به همین دلیل در این مقطع هدف روسیه عمدتاً تثبیت جایگاه برتر خود در منطقه از طریق ایجاد و یا تقویت ساختارهایی مانند سازمان همکاری شانگهای و سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO) است. با این حال، حادثه ١١ سپتامبر در ابتدای قرن بیست و یکم رخداد مهمی بود که در سیاست خارجی روسیه در منطقه آسیای مرکزی تاثیرگذار بود. با طرح موضوع مبارزه با افراط‌گرایی مذهبی و جنگ علیه تروریسم که بعد از حادثه ١١ سپتامبر از سوی امریکا مطرح شد، روس‌ها به این دلیل که خودشان را در چچن گرفتار این موضوع می‌دانستند، تلاش کردند تا از این فضای جهانی برای مقابله با جنگجویان چچنی استفاده کنند، به همین دلیل در آن زمان نوعی همراهی را با امریکایی‌ها نشان دادند و این عمل مبنا و زمینه‌ای برای حضور بیشتر امریکا در منطقه فراهم کرد. با این حال در سال‌های بعد، به دنبال تلاش آمریکا برای ایجاد انقلاب‌های رنگی در برخی از کشورهای آسیای مرکزی، نزدیکی بیشتری میان رژیم‌های منطقه و روسیه ایجاد شد. البته این نکته را باید در نظر داشت که از نظر مقایسه‌ای شرایط زمانی در دو مقطع تفاوت زیادی کرده است. به عنوان مثال در رابطه با روابط دوجانبه روسیه با دولت‌های آسیای مرکزی ما شاهد تغییرات و تفاوت‌هایی در دو مقطع هستیم. در آغاز سده بیست و یکم روس‌ها همچنان به ابزارهای سنتی قدرت خود را در آسیای مرکزی اتکا داشتند، اما به تدریج با تثبیت بیشتر اوضاع در منطقه، روابط روسیه با کشورهای آسیای مرکزی در وضعیت متعادل‌تری دنبال می‌شود. به عبارت دیگر، در شرایط کنونی با توجه به حضور روسیه و امریکا در منطقه می‌توان گفت که خود کشورهای منطقه هم به سطحی از بازیگری رسیده‌اند که این بازیگری الزاما در تقابل با امریکا و یا روسیه نیست. (مثل ازبکستان و تاجیکستان که تحت شرایطی به غرب یا روسیه نزدیک و دور میشوند) بنابراین ما هم در خود منطقه شاهد تحولاتی هستیم ، هم در سطح جهانی و هم روسیه نیز روسیه از دورانی عبور کرده است و به اقتدار بین المللی دست یافته است .

مرکز بینالمللی مطالعات صلح: با توجه به نفوذ و حضور روبه گسترش دو قدرت مهم ایالات متحده امریکا و چین در آسیای مرکزی در واقع اهرمها و ابراز های مهم روسیه برای تداوم و حضور حداکثری در کشورهای این منطقه چیست؟

یک سری از ساختارها در کشورهای منطقه وجود دارد که از گذشته همچنان در این منطقه تداوم داشته است. یعنی پیوندهای اقتصادی، سیاسی ، فرهنگی و.. بین روسیه و آسیای مرکزی از گذشته وجود داشته است. در این بین، هر چند در مقطعی اینگونه تبلیغ می‌شد که امریکا علاقه زیادی برای حضور در منطقه دارد، ولی به اعتقاد من منطقه آسیای مرکزی برای امریکا آنچنان جذابیتی ندارد که امریکایی‌ها بخواهند برای آن در تقابل با روسیه قرار بگیرند و هزینه زیادی را صرف حضور در این منطقه کنند. در این حال اگر چه امریکایی‌ها بی میل نیستند که امکانات نفوذ خود را در منطقه افزایش دهند، اما این افزایش نفوذ نباید همراه با هزینه‌های زیادی باشد. یعنی اگر قرار باشد این حضور هزینه‌های زیادی برای آنان داشته باشد به این رویکرد توجه چندانی نمی‌کنند، اما روسیه چون از ابزارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و پیوندهای گذشته استفاده می‌کند، هزینه زیادی متحمل نمی‌شود. شاید مهمترین ابزار نفوذ روسیه در منطقه همین پیوندها باشد.

 در این حال در مورد چین وضعیت به نوعی متفاوت است چون حضور چین بیشتر در زمینه اقتصادی است و چینی‌ها کالاهایی را برای عرضه به آسیای مرکزی دارند که روس‌ها فاقد آن هستند. با این حال ما هنوز هم شاهد آن نبوده‌ایم که چینی‌ها بخواهند از این نفوذ اقتصادی خود به ضرر روسیه بهره‌برداری سیاسی کنند. در واقع باید گفت اگر روس‌ها احساس کنند که چینی‌ها به دنبال بهره‌برداری سیاسی از نفوذ اقتصادی خود هستند نسبت به این امر حساسیت بیشتری نشان می دهند، اما تا کنون بیشتر حساسیت روسیه بر روی حضور نظامی امریکا در منطقه بوده است. یعنی روسیه حتی نسبت به نفوذ اقتصادی امریکا در این منطقه خیلی حساسیت نشان نمی‌دهد‌، اما با نفوذ نظامی امریکا تا جایی که امکان داشته مخالفت کرده است.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: با در نظر گرفتن میزان مهاجران کاری کشور هایی همانند ازبکستان و تاجیکستان در روسیه (بیش از 3 میلیون نفر)آیا مسکو از این ابزار منحصر به فرد در جهت اعمال فشار بر مقامات این منطقه استفاده میکند؟

 من نمی‌توانم این رویکرد را اعمال فشار بنامم. در واقع باید گفت این نوع مراودات پیوندهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ایجاد می‌کند که کشورهای دیگر مثل امریکا و چین از آن در منطقه بی‌بهره هستند. به طور طبیعی این گسترش تبادلات اقتصادی و.. باعث میشود تا روس‌ها ابزارهای بیشتری را برای تاثیرگذاری براین کشورها داشته باشند. در این بین اگرچه این مراودات می‌تواند به افزایش پیوندها میان دو کشور کمک کند ولی الزاما به معنی ایجاد فضای مساعدی برای نفوذ بیشتر روسیه در این کشورها نیست. برخی از این پیوندها می‌تواند تبعات منفی‌ای نیز برای خود روسیه داشته باشد. بسیاری از این مهاجران به دلیل تحقیرهایی که با آن مواجه بوده‌اند رویکرد مثبتی به روسیه ندارند و این امر نیز خود نگاهی منفی نسبت به روسیه در این کشورها ایجاد کرده است، ولی در مجموع پیوندهای گوناگون دو جانبه در عمل شرایط منحصر به فردی برای روسیه ایجاد کرده است.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: مهمترین اهداف سیاست خارجی روسیه در منطقه آسیای مرکزی در وضعیت کنونی را چه مؤلفهها و اصولی میدانید؟

مهمترین اهداف استراتژیک روسیه در آسیای مرکزی را می‌توان اینگونه تحلیل کرد که روسیه به این منطقه نگاهی امنیتی دارد و این کشورها را عمق استراتژیک خود می‌داند و معتقد است که برای اینکه مرزهای این کشور مرزهای امنی باشند باید حضور مستمری در این منطقه داشته باشد. این امر ابعاد مختلفی دارد. یعنی برای روسیه هم حضور و نفوذ قدرت‌های رقیب در منطقه از اهمیت زیادی برخوردار است و هم موضوعات امنیتی دیگر مانند احتمال گسترش افراط‌گرایی مذهبی به مسلمانان روسیه و هم بحث‌هایی اجتماعی مانند مواد مخدر و …. یعنی اگر همه این مولفه‌ها را کنار هم بگذاریم روس‌ها خود را محق می‌دانند که حضور گسترده‌ای در آسیای مرکزی داشته باشند تا از تهدیدها بر ضد امنیت ملی خود جلوگیری کنند. گذشته از این در حوزه اقتصادی و مهم‌تر از همه در بحث انرژی، روسیه به دنبال آن است که سیطره خود را بر مساله انرژی در منطقه حفظ کند و کنترل امور در این زمینه را در اختیار داشته باشد.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: با در نظر داشتن علقههای فرهنگی نژادی و زبانی دو قدرت منطقهای ایران و ترکیه با کشورهای منطقه آسیای مرکزی به نظر شما نگاه مسکو به حضور فزاینده این دو کشور در منطقه چگونه است ؟

بعد از فروپاشی شوروی روس‌ها نگران بودند کشورهایی همانند ایران و ترکیه بتوانند به دلیل پیوندهای تاریخی و فرهنگی که نقش محوری را در منطقه ایفا کنند. به همین دلیل روسیه از همان ابتدا با نگاهی رقابت‌آمیز به حضور و تاثیرگذاری ایران و ترکیه در منطقه نگاه می‌کرد. در این بین هر گاه که ایران نقش موثری را در منطقه پیدا می‌کرد، ما شاهد آن بوده‌ایم که روس‌ها تلاش می‌کردند تا این نقش را کنترل کنند و اجازه ندهند تا نفوذ سیاسی ایران در منطقه افزایش پیدا کند. در آن مقطع روس‌ها با توجه به امکانات خود در بسیاری از موارد هم موفق بودند. در این حال هر چند در مورد ترکیه شاید بتوان گفت که ابزارها و امکانات روسیه در مقابل ترکیه به نسبت ایران کمتر بود، اما انچه که اکنون بعد از دو دهه شاهد آن هستیم آن است که روسیه توانسته است به نوعی تعادل و موازنه‌ای را بین خود از یک طرف و ایران و ترکیه از طرف دیگر در منطقه ایجاد کند و تا حدی هم شرایط را کنترل کند. در این بین هر چند حساسیت‌های روسیه نسبت به حضور سیاسی ایران و ترکیه در منطقه وجود دارد اما این نگرانی‌ها همانند دهه اول فروپاشی شوروی نیست.

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: با توجه به نگاه دو قدرت عمده ی چین و امریکا برای حضور بیشتر در آسیای مرکزی و همچنین تلاشهای بیشتر کشورهای این منطقه در خروج از وابستگی به روسیه آینده حضور و نفوذ روسیه را در منطقه آسیای مرکزی را با چگونه قابل بررسی می دانید؟

هر چند بحث حضور و نفوذ هنوز تا حدی مباحث جنگ سردی است، اما من قبول دارم که نوع روابط کشور‌های آسیای مرکزی و روسیه و نوع نگاه جنگ سردی همچنان در این منطقه دارای مبناهایی هست. در واقع باید گفت روس‌ها همچنان در رویای گذشته (و همانند نگاهی که به اروپای شرقی داشتند) به دنبال آن هستند که  آن موقعیت را نسبت به کشورهای آسیای مرکزی داشته باشند، ولی باید این را هم پذیرفت که شرایط جهانی در حال تغییر است و کشورهای آسیای مرکزی هم به میزانی از استقلال رای دست یافته‌اند و متوجه این شده‌اند که با بازیگری با کشورهای مختلف می‌توان امتیازهایی را به دست آورد. به همین دلیل حضور و نفوذ یک کشور در کشور دیگر اگر در گذشته به مسائل مختلفی از جمله مسائل پشت پرده‌ی سیاست مرتبط بود اکنون به توانایی‌های اقتصادی و فرهنگی کشور بر می‌گردد. در این حال با توجه به اینکه روسیه خیلی از نظر توانایی‌های اقتصادی و فرهنگی شانس بیشتری نسبت به رقیبان عمده خود ندارد ما باید کم کم شاهد آن باشیم که نوع رابطه روسیه با کشورهای آسیای مرکزی به وضعیت متعادل‌تر و مانند دو کشور همسایه نه رابطه برادر بزرگتر نسبت به برادر کوچک‌تر تغییر پیدا کند.

مطالب مرتبط