دکترمحمدحسن صنعتی
کارشناس روابط بین الملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC
موازنه در روابط بین المللی و منطقه ای بخشی جدایی ناپذیر از سیاست خارجی هر کشوری است و این اصل ، معطوف به منافع ملی در کشور ما نیز در هر دوره ای به اقتضای شرایط جهانی مراعات شده است. پر واضح است که رویکردهای استراتژیک جمهوری اسلامی ایران علی الرسم در هر زمان و مکان تبلور تاکتیکی مناسبی پیدا می کند . و البته دقت کارگزاران عرصه بین الملل در کشور در اتخاذ راهبردها و عمل به آنها می تواند نتایج شایسته و بایسته مورد انتظار را به همراه داشته باشد . در این بین اصل موازنه در کشور ما ناظر به شعارهای اصلی انقلاب اسلامی ، متکی بر باور به ارزشی سیاسی و اجتماعی به نام “استقلال” نیز هست و همین باعث شده تا گفتمان موازنه همواره موضوع مراقبت و مراعات مدیران دیپلماسی کشور باشد.
نکته آن است که پای بندی ایران بر اصل موازنه در هر مقطعی ممکن است حتی در نظر شرکای راهبردی ایران ، در موقعیت پارادوکس معارضه با منافع ملی به چشم آید و موجد تغییرات تاکتیکی و چه بسا استراتژیک در روابط آنها گردد . مع الوصف این نمی تواند باعث شود تا متولیان سیاست بین الملل در ایران در این زمینه کمترین مسامحه را روا بدارند. این نکته از این نظر حائز اهمیت است که پاره ای تغییرات در رویکردهای بعضی کشورهای منطقه ضرورت تحرک بیشتر برای تامین منافع ملی ایران را ضروری ساخته و باید پذیرفت که حفظ استقلال و تمامیت ارضی از جمله در زمینه های متاثر از تغییرات ژئوپلیتیک در منطقه ، همچون به دست آوردن آن ممکن است مستلزم رتق و فتق چالش هایی باشد که در سبد هزینه استقلال قرار می گیرد.
موضوعیت دیدگاه ها و ملاحظات ایران در باب تحولات اخیر خاورمیانه ، غرب آسیا و قفقاز در شرایطی است که قدرت های جهانی بخواهند یا نخواهند ایران اکنون به یکی از بازیگران اصلی تحولات منطقه تبدیل شده است و هر نوع تدبیری در منطقه – چنان که در پرونده های پیشینی و قدیم نیز مشاهده شده – مستلزم توجه و تامین ملاحظات ژئوپلیتیک ایران می باشد . امروز تحلیل گران معتقدند معارضه احتمالی امریکا با ایران در ماجرای خاورمیانه هزینه هایی برای امریکایی ها به همراه خواهد داشت که تنها یکی از آنها مورد تهدید قرار گرفتن بیش از 40 هزار نیروی نظامی آنها در بخش های مختلف منطقه است و این با توجه به فضای برانگیخته و خاص حاکم بر افکار عمومی و رسانه ای در امریکا برای سردمداران این کشور به قدر کافی نگرانی ایجاد می کند.
آنان می دانند که در صورت اتخاذ چنین رویکردی با محدودیت منابع لجستیک در مناطق مختلف جهان که لازم بوده است حضور پیدا کنند مواجه خواهند شد و این ممکن است در چارچوب فرض بدبینانه ای که خود بدان قائل اند فرار ایران به سمت تبدیل شدن به قدرت هسته ای را در پی داشته باشد . بخشی از استیصال کارگزاران دیپلماسی امریکا می تواند ناشی از آن باشد که قدرت های نوظهور به طور روزافزون در حال به دست گرفتن ابتکار عمل در بخشهای تازه ای از جغرافیای بی الملل اند. خبرهایی که در روزهای اخیر از گسترش حضور رسمی و گسترده چین در قاره افریقا منتشر می شود خواب سنتی سردمداران امپراتوری خسته و فرسوده امریکایی را آشفته کرده است و یقینا این سخن رهبران چین که ما برای امریکا فرصتیم و نه تهدید ، نمی تواند رافع نگرانی آنان باشد. سخن ترامپ رئیس جمهور سابق امریکا و نامزد جمهوری خواهان در انتخابات پیش روی نیز در همین چارچوب قابل ارزیابی است . او در بیانی پارادوکسیکال هم از ضرورت اعمال تحریم علیه کشورهایی که دشمن امریکا به شمار می آیند دفاع کرده است و هم معتقد است چنین تحریم هایی اگر ادامه پیدا کند پول ملی آنان را به مثابه ارز معتبر بین المللی در معرض مخاطرات جدی قرار می دهد و ممکن است باعث شود تا میدان به ارزهای بین المللی تازه ای سپرده شود. روشن است که چنین سخنی و هر نوع سخنی که به کاهش چالش ها و گسترش ارتباطات بین الملل نگاه مثبت کند ، در امریکا مصرف داخلی نیز دارد و ممکن است بر افزایش رای ترامپ اثر مثبت بگذارد . اما این همه ماجرا نیست. ارزیابی ترامپ و دست کم مشاوران او در یکی از دو حزب قدرتمند امریکا این است که امریکا در حال تبدیل شدن به یک کشور جهان سومی است .
در این بین رویکردهای تازه کشورهای قفقاز و روسیه که باعث شده تا کارگزاران سیاست خارجی ایران هم تحولات منطقه را با حساسیت بیشتری تعقیب کنند باعث شده تا امریکایی ها ولو در قالب رویکرد تاکتیکی ، در روند کاهش نیروهای نظامی خود در سوریه تجدید نظر کنند و از برگرداندن نیروهای خود به این کشور خبر دهند. در همین حال ، به رغم آنکه هنوز از انتقام سخت وعده داده شده از سوی ایران در قبال ترور تجاوزکارانه شهید اسماعیل هنیه توسط اسرائیلی ها در خاک ایران خبری نیست و این تاخیر به جنگی روانی ، فرسایشی و تخریب گر برای ارتش صهیونیستها و نیروهای نظامی رژیم اسرائیل تبدیل شده ، هر روز خبر از حملات گسترده و رگباری نیروهای مستقر در جنوب لبنان با استفاده از موشک های گراد کاتیوشا در مناطق شمالی سرزمین های اشغالی داده می شود و باید در نظر داشت که این حجم موشک باران در ناحیه ای کم وسعت تا چه میزان می تواند دولت ناکام مانده نتانیاهو را که ضمنا با اعتراضات گسترده داخلی – چه علیه ناتوانی از آزادسازی اسرای اسرائیلی و چه علیه نابسامانی های اقتصادی – مواجه است ، در موضع ضعف و انفعال و به همین میزان کمک خواهی از سردمداران دولت امریکا قرار دهد . پیچیدگی همین شرایط است که باعث شده است تا امریکایی ها به گزینه استفاده از ظرفیت سنتکام برای بازتوانی تدابیرشان در اسرائیل روی آورند .
برخی از کارشناسان معتقدند در چنین شرایطی ، همراهی احتمالی روسیه با پروژه زنگزور و حتی تغییر در مواضع ارمنستان نسبت به گذشته ممکن است نتیجه قهری سیاست هایی باشد که در نقطه ای کانونی به نام “فرضیه تبدیل شدن ایران به قدرت هسته ای” و به نظر بعضی از کارشناسان با هدف “خفه کردن ژئوپلیتیک ایران” ، مطرح و مصوب شده اند . هر چه باشد ، باید امیدوار بود که تحولات ژئوپلیتیک در این منطقه از سوی مسئولان و مجریان سیاست خارجی کشور با مداقه بیشتری مورد رصد قرار گیرد ؛ هر چند دیدار رئیس جمهور پزشکیان و رئیس جمهور پوتین در حاشیه اجلاس بریکس نیز می تواند بخشی از ابهامات موجود در این زمینه را رفع نماید .