امير محمد سوري
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بيان رويداد
اوباما در راهبرد اعلامی سال 2011 خود بیان داشته که خواهان بیرون کشیدن 33 هزار نیرویی است که در سال گذشته به افغانستان گسیل داشته است. راهبردی که با هدف مهار و مقابله با شورشها صورت گرفت. اما پس از گذشت یک سال و کشته شدن بن لادن در پاکستان و برخی دیگر از رهبران بلند پایه القاعده همچون الياس كشميري، وی تصمیم به اتخاذ راهبرد دیگری گرفته که همانا تمرکز بر رویکردهای سیاسی و تقویت دولت افغانستان است.
در این جا این سوال مطرح است که آیا راهبرد پیشین آمریکا موثر بوده و به مهار شورشها کمک کرده است؟ و سوال مهمتر این که راهکارهای آمریکا برای پیشبرد راهبرد جدید در افغانستان چیست و با چه محدودیتهایی مواجه است؟
بحث اصلی این پژوهش آن است که آمریکا نه تنها نتوانسته ناامني را در افغانستان مهار نماید بلکه وضعیت بغرنجی را بوجود آورده است. حتی کشته شدن رهبر القاعده نیز تنها بر تنشها میان پاکستان و آمریکا افزوده و به مهار افراط کمک نکرده است. در این شرایط تاکید بر راهبرد تقویت دولت و مسایل سیاسی و روند مصالحه هرچند سیاست درستی به شمار میرود اما هم آمریکا برای نیل به این مهم برنامه جدیای ارائه نکرده و هم این که شرایط سیاسی افغانستان و همچنین گسترده شدن فعالیتهای گروههای شورشی میتواند مانعی جدی برای موفقیت باشد.
تحليل رويداد
اوباما رييس جمهور آمريكا در 22 ژوئن 2011 بیان داشت که از 33 هزار سربازی که در سال گذشته به افغانستان اعزام کرده ده هزار نفر تا پایان سال جاری و 23 هزار نفر دیگر تا تابستان سال آینده به آمریکا بازخواهند گشت. وی در ادامه بیان داشت که وضعیت افغانستان رو به بهبود است و به همین دلیل ضروری مينمايد تا راهبردی متناسب با نیازهای این کشور پی گرفته شود. به بیان اوباما نیروهای ارتش و پلیس توانمندتر و زنان از حقوق بالاتری برخوردار گردیدهاند. هرچند به نظر وی همین موفقیت نیز شکننده است.
به نظر اوباما با توجه به این شرایط لازم است تا تمرکز بیشتر بر ساختارهای دولتی و نظامی در افغانستان باشد که این به معنای رها ساختن راهبرد سال گذشته مبني بر مبارزه با شورشها است. به بیان وی در حال حاضر در ازای تمرکز بر مقابله با شورشها میبایست بر روی بهترین امور در افغانستان تاکید شود زيرا فعاليتهاي پيشن موفقيت آميز بوده است. در راستای همین اظهارات و راهبرد اعلامی، هیلاری کلینتون مساله اعزام نیروهای انسانی را بیان و اعلام داشته که هزار نیرو از مقامات و متخصصین آمریکایی به این کشور گسیل خواهند شد تا به تکمیل پروژهها اقدام نمايد روند تقویت دولت را در افغانستان پیش ببرند.
گذشته از باور اوباما به مثمر ثمر بودن تلاشهای ضد شورش در سال گذشته که باعث اتخاذ چنین راهبردی بوده، رفتارهای نابخردانه کرزی نیز نقش مهمی را در تغییر اساسی رویکرد واشنگتن بازی کرده است. به واقع دولت آمریکا تلاشهای کرزی را در کابل برای حفاظت از مردم و حرکت به سمت تشکیل دولت قوی و اقتصاد مناسب ناکافی دانسته و معتقد است که دولت کابل بدون یاری غرب نمیتواند به موفقیت دست یابد
با توجه به جو بی اعتمادی آمریکا نسبت به دولت افغانستان جای تعجب دارد که چرا غرب خود را نه تنها ملزم به حمایت از این دولت طی این سالها دیده بلکه تحت چه شرایطی خواهان وارد ساختن طالبان به درون سیستم سیاسی این کشور است؟ و اين كه چگونه آمريكا خواهان تقويت دولتي است كه ميخواهد به بيان شوراي روابط خارجي از آن دست بشورد؟[1]
واقعيت آن است كه اعلام راهبرد جدید اوباما در 2011 از دو منظر سیاسی و نظامی با مشکل مواجه است. از منظر سیاسی آنچه که جای تعجب داشت نه صرفا خروج نظامی آمریکا بلکه نداشتن برنامه جدی توسط واشنگتن برای پیگیری تلاشهای صلح و تقویت دولت بود. در این اعلامیه به طور روشن اعلام شده که نیروهای آمریکایی به خانه برخواهند گشت اما اعلام نشده که چه کار مشخصی برای آینده باثبات در افغانستان باید پیگیری شود. مسايل ذكر شده در صحبتهاي اوباما ادامه تمامی اظهاراتی است که پیش از این نیز وجود داشته و هیچ نتیجه مشخص و قابل قبولی عاید نگردیده است.
آنچه که در سخنرانی اوباما نادیده گرفته شده این نکته است که چگونه میتوان به تقویت توان شهروندان، مبارزه با فساد و ناکارآمدی و ارتقای تلاشهای اقتصادی اقدام کرد. از همه مهمتر این که در راهبرد اوباما طرح و برنامهای برای پیگیری راهبردهای دیپلماتیک منطقهای برای تضمین ثبات طولانی مدت در افغانستان بحث نشده است. چنین خواستههایی نیازمند رویکرد جامع نگرانه، ارتقای فعالیتهای اطلاعاتی و عملیاتی و مهار منازعات است که البته در تمامی این موارد دستاورد روشنی وجود ندارد.
این در حالی است که گزارش جدید از اکثریت هیئت دموکراتیک کمیته روابط خارجی سنا حاکی از آینده بسیار تیره اقتصاد افغانستان پس از خروج نیروهای ائتلاف دارد.[2] به همین دلیل افغانیها به طور جدی نگران اقتصادشان هستند. آنها به درستی درک کردهاند که تمامی توان اقتصادی افغانستان نتیجه میلیاردها دلاری است که از کشورهای دیگر سرازیر شده است.
در این میان یکی از اشتباهات جدی غرب که مبتنی بر آن تلاشهای مصالحه را چیدهاند جدا پنداشتن تفکرات طالبان و القاعده است. اساسا خروج نیروهای آمریکایی طبق اظهارات اوباما مبتني بر این استدلال شکل میگیرد که نیروهای طالبان از القاعده جدا شده و به فرایند مصالحه خواهند پیوست. تلاشهاي اخير آمريكا در زمينه مصالحه كه بيشتر در آلمان بوده نيز در همين راستا ارزيابي ميشود. همچنین اوباما بر این باور است که با تقویت دولت و نیروهای امنیتی، طالبان فرایند صلح را باور میکند. در حالی که این مساله حداقل در مورد آن تعدادی از نیروهای طالبانی قابل اطلاق است که به خاطر پول به این فرایندها ملحق شدهاند نه تعداد کثیری از آنان که نگرشهای ایدئولوژیکی جدیای دارند[3].
به واقع برداشت غرب از وجود اختلافات جدي در ميان گروههاي شورشي در افغانستان به عنوان يك مزيت براي نيل به موفقيت كه بارها در بين مقامات ناتو و نيروهاي ائتلاف بر آن تاكيد شده يك اشتباه است. هرچند طالبان تاكتيك متفاوتي از القاعده دارد اما اين امر به معناي اختلاف در هدف و يا حتي رها ساختن منازعه نيست.
از سویی واقعیت آن است که عدم اعتماد میان نیروهای تاثیر گذار در افغانستان یکی از مهمترین مشكلات به شمار میرود. عدم اعتماد ميان طرفین درگیر در افغانستان اعم از نیروهای ائتلاف و دولت کرزی و طالبان اميدهاي غرب را براي تکمیل فرایندهای سیاسی با مشکل مواجه می کند. در چنين شرايطي كه نيروهاي طالبان در افغانستان با افزايش حملات نيروهاي ائتلاف مواجه هستند طبيعي است كه به تمامی تلاشهای مصالحه و فرایندهای سیاسی بيش از پيش ظنين شوند. عبدالحكيم مجاهد از اشخاص با نفوذ شوراي عالي صلح بيان داشته كه هرچند تماسهايي با طالبان وجود دارد اما دستيابي به صلح به دليل ديد منفي طالبان دور از دسترس به نظر ميرسد. منابع افغاني نزديك به طالبان تصديق ميكنند كه ارتباطاتي وجود دارد اما در چنين شرايطي كه غرب و كرزي از خود حسن نيت نشان نمي دهند.[4] امكان موفقيت و نيل به هدف امكان پذير نيست. اين منابع اضافه ميكنند كه رهبران طالبان عميقا نسبت به وعدههاي حكومت و غرب نسبت به بازگشتن به مشاغل و خانههايشان ظنين هستند. مجاهد اذعان دارد كه در چنين شرايطي اعتماد از جمله مهمترين موانعي است كه در مسير تحقق صلح بايد مدنظر داشت. عدم اعتماد به نیروهای غربی و حتی دولت کرزی موجب تقویت احساسات ضد آمريكايي در افغانستان شده است. گسترده و عمیق تر شدن احساسات ضد آمریکایی از مسایل جدیای است که غرب در انتقال مسوولیتهای امنیتی با آن دست و پنجه نرم میکند[5].
با توجه به این شرایط طالبان نسبت به عقب نشینی آمریکا نه تنها خوش بین نیست (مخصوصا پس از مساله پیمان راهبردی نظامی آمریکا با دولت افغانستان و بحث حضور نظامی بلند مدت این كشور[6]) بلکه این حرکت آمریکا مبني بر خروج 33 هزار نيرو را به نوعی فرار از شکست ارزیابی میکند و بیان میدارند که این عقب نشینی تاکتیکی برای موفقیت در افغانستان است.
در این میان رفتارهای دولت کرزی نیز جالب نیست. به رغم وجود ناکارآمدی و فساد، دولت کرزی تلاش میکند با فرافکنی مسایل گوناگون از پذیرش ایرادات شانه خالی کند. در ضمن وی اعلام داشته که به طور کامل آمادگی دارد تا پس از خروج نیروهای ائتلاف مدیریت فرایند امنیتی و سیاسی کشور را در دست بگیرد زیرا تنها این غرب بوده که ناآرامی را برای به همراه آورده است. اما واقعیت آن است که چنین صحبتهایی تنها بعد تبلیغاتی برای حفظ قدرت است و میزان فساد و ناکارآمدی به قدری بالاست که نمیتوان به تضمین امنیت توسط وی امیدوار بود.
اما در بعد نظامی نیز ایرادات جدیای به رویکرد اوباما وجود دارد. به واقع دستاورد روشن و مشخصی در زمینه مسایل امنیتی و نظامی رخ نداده که وی تصمیم به بازگشت نیروها به کشور گرفته است. دستاوردهای نظامی در افغانستان نه تنها اندک است بلکه برگشت پذیر مینماید. سناتور جان مک کین و لیندسی گراهام هشدار دادهاند که در شرایطی که آمریکا درگیر مبارزه با شورشیان است و روابط این کشور با پاکستان مناسب نیست، برگشت نیروها میتواند دیگر واحدهای نظامی نیروهای ائتلاف را تحت فشار قرار دهد. از سوی دیگر دستاوردهای نظامی با توجه به توان درحال افزایش نیروهای شورشی بسیار ضعیف بوده به همین دلیل تقریبا هیچ فرمانده نظامیای با چنین تصمیمی موافق نيست.
اساسا این طرح، کنگره آمریکا را به دو بخش مخالف و موافق تقسیم کرده است. برخی از نمایندگان بر این باورند که مرگ بن لادن دلیل مناسبی است تا آمریکا حضور نظامی خود را کاهش دهد در حالی که برخی دیگر بر این باورند که کاهش حضور نظامی آمریکا خطرات نظامی جدیای را باعث خواهد شد[7].
در این زمینه یکی از انتقادات موجود، گذشته از عدم تخصص نیروهای امنیتی افغانی، عدم توان پرداخت هزینههای نظامی است. تامین مالی نیروهای امنیتی برای افغانستان حدود 20 میلیارد دلار در سال هزینه دارد و دستیابی به این مهم طبیعتا بدون کمک کشورهای خارجی امکان پذیر نیست. طبیعتا وابستگی بالای این کشور به کمک دیگران در زمینه تربیت نیروهای امنیتی و تامین هزینههای مالی نیز میتواند در آینده موجبات دخالت در امور داخلی را باعث شود.
دورنماي رويداد
اوباما راهبرد خود را در جنگ افغانستان از تمرکز بر مبارزه با شورشیان به سمت تقویت دولت تغییر داد. دولت واشنگتن بر این باور است که دستاوردهای نظامی هرچند محدود بوده اما در شرایطی است که ایجاب میکند نیروهای ائتلاف تلاشهای خود را بر مسایل سیاسی متمرکز نمایند. البته وی تاکید کرده که بیشتر مبارزات در مرز افغانستان و پاکستان خواهد بود زیرا در این منطقه بیشتر فعالیتهای شورشیان صورت میگیرد. راهبرد اوباما در حالی اعلام شده که فرماندهان و کارشناسان نظامی آمریکایی دستاوردهای نظامی را ناچیز و خروح نیروهای نظامی را به معنای بازگشت قدرتمندانهتر طالبان و القاعده ارزیابی میکنند. حتی هرچند تمرکز اوباما بر مسایل سیاسی و تقویت دولت و فرایندهای مصالحه بوده اما در این زمینه که محور اصلی راهبرد بوده هیچگونه راه حلی ارائه نشده است.
با توجه به اين شرايط است كه انتظار حل مشكلات امنيتي در افغانستان بعيد به نظر مي رسد. در اين شرايط گسترده شدن موج ناامني ها و تقويت نگرش منفي همسايگان امري كاملا محتمل است. مساله اي كه طبيعتا پيچيده تر شدن شرايط امنيتي را در آينده به دنبال خواهد داشت. آينده اي كه نه تنها تقويت نيروهاي شورشي بخشي از آن خواهد بود بلكه ضعف ساختارهاي دولتي و نيروهاي امنيتي نيز وجود خواهد داشت.
[1] . David J. Karl, “The US Surge in Afghanistan Recedes”, At: http://www.asiasentinel.com/index.php?option=com_content&task=view&id=3291&Itemid=404
[2] .IBID
[3] . Fotini Christia, “Letter From Kabul”, at: http://www.foreignaffairs.com/print/67893
[4] . حتي رفع تحريمهاي شوراي امنيت سازمان ملل نيز به دليل جو بي اعتمادي و ناكافي و نمايشي بودن اين تلاشها نمي تواند كافي به نظر برسد
[5] . Aunohita Mojumdar, “Afghanistan: The Risks of Rising Anti-American Feelings in Kabul”, at:
[6] . دولت آمريكا با هدف تقويت ساختارهاي امنيتي در افغانستان و همچنين تامين امنيت اين كشور و مقابله با نفوذ همسايگان در تلاش است تا پيمان راهبردي نظامي با افغانستان را به امضا برساند. اما در اين ميان موانعي وجود دارد كه ميتواند طرفين را از نيل به اهداف مندرج در اين پيمان بازدارد. بي اعتمادي به دولت كرزي از سويي و همچنين مساله وجود پايگاههاي نظامي در چهار ولايت افغانستان و تاثير منفي اين مسايل بر روند مصالحه و آشتي ملي ميتواند نه تنها شرايط امنيتي و جو عدم اعتماد را تشديد نمايد بلكه روند انتقال مسووليتهاي امنيتي را نيز با مشكل مواجه ميسازد.
براي مطالعه بيشتر مراجعه شود به:
http://www.payam-aftab.com/fa/print/14431/
[7] . Phil Stewart and Andrew Quinn,” Afghan drawdown poses risk, U.S. military warns”at:
http://www.reuters.com/article/2011/06/23/us-usa-afghanistan-idUSTRE75L0QD20110623