مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

واکاوی سیاست خارجی امریکا در خاورمیانه -گفتگو با دكتر كيوان حسيني

اشتراک

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

در چند ماه گذشته و بعد از حضور داعش در موصل و تشکیل ائتلاف ضد داعش پرسش ها و تردیدهایی در مورد آینده سیاست خارجی امریکا در منطقه وجود داشته است. گفتگوی زیر با دكتر كيوان حسيني پاسخی به این پرسش است.

 واژگان کلیدی: سیاست خارجی امریکا ، خاورمیانه، سیاست خارجی امریکا در خاورمیانه، سیاست خارجی، امریکا

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: اگر نگاهی به سیاست خارجه ی امریکا در یک سال گذشته، به نوعی بعد از توافق هسته ای ایران با امریکا. این سیاست خارجه دارای چه تحولاتی در منطقه خاورمیانه بوده؟

من فکر می کنم آنچه که به عنوان بیداری اسلامی یا بهار عربی از سال 2011 در منطقه ی خاورمیانه آغاز کرد، این یه نقطه عطفی هست که سیاست خارجه ی امریکا را قبل و بعد از خودش تحت تاثیر قرار داد. ما قبل از آن، سیاست خارجه ی امریکا را یک سیاست خاورمیانه ای می بینیم. یک جهت گیری کلی هست که امریکا نسبت به کشورهای منطقه دارد. به نوعی می توانیم آن را در بحث های نرم افزاری در قالب خاورمیانه ی بزرگ ببینیم یا در حوزه های سخت افزاری در بحث های مثلا مبارزه با تروریسم. اما جریان بیداری اسلامی یا آنچه که به بهار عربی معروف هست، این باعث شد که سیاست خاورمیانه ی آمریکا از آن کلیت خودش خارج شود و به نوعی امریکا به سمت یک نوع رویکرد محافظه کارانه، آن هم مبتنی بر وضعیت خاص هر کشور سوق پیدا بکند. کما اینکه مثلا در تحولات مصرو لیبی این محافظه کاری را می دیدیم. اینها نشان می داد که آمریکا آنقدر صحنه ی منطقه را پیچیده و غیر قابل پیش بینی می بیند که نمی خواهد حرکت بنیادین بزند و در عین حال هم نمی خواهد از فضای خاورمیانه خود را خارج کند.

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: تاثیر ورود داعش چه بوده است؟

به نظر من جریان داعش، سیاست خاورمیانه ی آمریکا را وارد سومین مرحله ی خودش کرد. یعنی در این مرحله ما یک آمیزه هایی از اسلامی گرایی، محافظه گرایی و جبران گذشته می بینیم. یعنی رگه هایی از همان رویکرد محافظه کاری حفظ می شود کما اینکه آمریکا در مورد رژیم بشار اسد تصمیم خاصی نگرفته و آن وضع را می خواهد حفظ کند و در عین حال جریان داعش و گسترش جریان این شیوه ی جدید یک فرقه گرایی تروریستی، باعث شد که آمریکایی ها مجبور بشوند که بازگشت و بازنگری در سیاست خارجی گذشته خودشان درمورد منطقه بکنند و به تعبیر من سعی کنند که حلقه های مفقوده ی مقطع قبل را دوباره شناسایی و برطرف بکنند. به نظر می رسد در بحث مقابله با داعش یک نوع رویکرد انقلابی به معنای کوشش در جهت تغییر در جریان جاری در منطقه در نظر گرفته شده و در این فضا عراق، سوریه، ترکیه و به خصوص ایران، اینها کشورهایی هستند که به نوعی می توانند که در مدار این نوع بازنگری نسبی در سیاست خارجه ی آمریکا باشند.

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: اگر به سیاست خارجه ی آمریکا در یک سال گذشته در منطقه ی خاورمیانه نگاه کنیم، کلا رویکرد استراتژیک نگاه به شرق دور چه تاثيري در رويكرد امريكا داشته است؟

 

تا قبل از حضور داعش بسياري بر اين نظر بودن كه امريكا در حال خارج كردن خود از تعهدات در حوزه خاورميانه است تا با انرژي بيشتري به سمت آسيا حركت كند. در اين بين قطعا سياست نگاه به شرق رویکردی نیست که به راحتی از آن به کنند. چراكه رویكرد چين و تهديد چين در حوزه اقتصادي و حوزه نظامی و سایبری و کلا تحولات منطقه موجب حساسیت امریکا میشود اما انرژی که به نظر میرسد از منطقه در حال آزاد شدن است و یا به عبارتی دامنه تعهدات خاورمیانه ای امریکا که به نظز محدود تر شده است در پی جریان داعش و رونق شدت بیشتری یافته است اما این به معنی عدم توجه امریکا به چین و بی تفاوتی باشد. چرا که امریکا قدرتی بزرگ است و قدرت های بزرگ دامنه تعهدات خود را نسبت به مناطق مختلف تا حد امکان گسترده نگه دارند.

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: رویکرد سیاست خارجی امریکا نسبت به قدرت های منطقه ای خاورمیانه چگونه است؟

جریان داعش یک تاثیر تعیین کننده داشته است. امریکایی ها می خواهد وجهه داخلی خود را در مقابل جمهوری خواهان احیا کند و بازنگری در ساست خارمیانه امریکا مصرف داخلی دارد و بخشی هم به حلقه ای مفقوده ای در قبل رها کرده اند. در بازنگری در سیاست گذشته تشدید نظامی گری و به سرانجام رساندن برخی بلاتکلیف در منطقه است. اوباما به نیمه دور دوم باید شرایط را برای حفظ اعتبار خود فراهم کند و بستری را هم باری پیروزی مجدد دمکرات ها فراهم کند. در حالی که دور نمای پیروزی دمکرات ها اکنون مخدوش است. لذا ظهور داعش و رونق آن در کنار تهدیدها فرصت های زیادی را هم خلق کرده است. البته جریان ائتلاف ضد داعش خیلی برنامه ریزی شده نیست و عجولانه با آن برخورد کرده اند و به همین دلیل امریکای ها بارها در مورد تغییر در استراتژی ها و تا کمی ها سخن گفته اند.

 

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: تاثیر متغیر بحران اوکران در نوع رویکرد خاورمیانه امریکا داشته است؟

بله . این بحران از صحنه ایی بوده است که قابلیت امریکا در رهبری مدیریت بحرانهای بین المللی را به چالش کشید . چه بسا در همین فضای مدیریت بحران ناشی از داعش در کنار آن برنامه ریزی های خود را تا حدودی بازسازی و بازنگری می کنند. به نظر من هدف گذاری های امریکا و اینکه واقعا جریان داعش را اینها تا کی می خواهند خیلی مشخص نیست. در تعابیری که رهبران کشورهای غربی و حتی امریکایی ها بحث از سالها مبارزه با این جریان وجود دارد. این امر نشان میدهد تاکید بر سالها و زمان طولانی به نوعی هدف ایجاد یک نوع فرصت برای برنامه ریزی مشخص تری را در تحولات منطقه است. من فکر میکنم امریکایی ها خیلی مقطعی با تحولات منطقه برخورد می کنند و بر بعضی نکات مثلا مانور دادن روی ایران هراسی یا پرونده ای هسته ای ایران یا مبارزه با تروریسم چه در مواضع اعلامی و چه در مواضع اعمالی اصرار دارند.

در ارتباط با این موج جدید تروریزم مبتنی بر فرقه گرایی افراطی که فعلا در جریان داعش داره خودش را نشان میدهد و تاثیری که این جریان در منطقه و جذابیت های منطقه ای و فرا منطقه ای ، نیروهای اسلام گرا ، اقتصاد بین الملل ، امنیت در سطوح منطقه و بین المللی ، نوع رژیم های سیاسی و تاثیری که بر نقش و دامنه ی بازی بازیگران کانونی مثل عربستان و ترکیه مجموعا فضای بسیار مبهمی را ترسیم می کند و امریکایی ها برای مدیریت این شرایط برنامه مشخصی ندارند.

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: با توجه به نگاه شما در وضعیت کنونی چه متغییرهای آینده ی سیاست های خارجی امریکا را تحت تاثیر خودش قرار می دهد؟

به نظر من امریکایی ها از دوره ی بوش تجربه ی بزرگی در مورد نوع برداشت و برخوردی کشورهای دیگر به خصوص در حوزه ی جهان اسلام نسبت به امریکا پیدا کردند . امریکایی ها در قالب مقابله با جریان امریکا ستیزی سعی می کنند که به نوعی این جریان را تحت تاثیر قرار دهند و برای اصلاح تصویر خود نزد کشورهای منطقه تلاش میکنند به سمت سیاست های نرم هدایت مایل شوند. (یا حداقل آنچه تیم همکار اوباما از آن در قالب دیپلماسی هوشمند، نام می برد) لذا من فکر می کنم یکی از اصول رفتار امریکایی ها کوشش در جهت بازسازی تصویر خود در منطقه هست. از زمان انتخاب اقای اوباما در سیاست نقش ابر قدرتی امریکا و نقش هژمونیک امریکا؛ یک سری رفتارهای ویژه را بخصوص در حوزه ی نظامی گری انجام میدهد و در این زمینه کوتاه نمی آیند.لذا بحث استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین در برخورد با القاعده در حوزه ی پاکستان و حمله های نظامی برای مقابله با تروریسم در قالب داعش و.. از نکاتی هست که کماکان ادامه پیدا می کند . در حوزه ی نرم و حوزه ی سخت هم این رویکرد ادامه خواهند داشت. ما در این بین باید نسبت به شیوه ی امریکایی ها با پرونده ی هسته ای ایران حساس باشیم برای اینکه این پرونده به شاخصی برای مدیریت بحث هسته ای در سطح منطقه حداقل در سطح منطقه تبدیل شده و کشورهایی در خاورمیانه در حوزه ی خلیج فارس نسبت به این قضیه کاملا هوشیار و حساس اند.

 

 

مطالب مرتبط