مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

نگاهي آسيب شناسانه به روابط ايران و افغانستان – گفتگو با دکترعلي اصغر داوودي کارشناس مسائل افغانستان و استاد دانشگاه

اشتراک

 فرزاد رمضاني بونش

مرکز بين المللي مطالعات صلح – IPSC

در سالهاي اخير سياست خارجي افغانستان در قبال ايران با تحولاتي نوين روبرو بوده است و  اين کشور در روابط خود با ايران تعديلات و تغييراتي را متناسب با اهداف خود و نوع کنشگري بازيگراني همچون امريکا به عمل آورده است. در اين راستا و براي واکاوي و آسيب شناسي روابط دو كشور و سياست خارجي ايران در افغانستان گفتگويي با دکتر علي اصغر داوودي داشته ايم:

واژگان كليدي: آسيب شناسي، روابط، ايران، افغانستان، فرهنگ، اقتصاد، سياست


مرکز بين المللي مطالعات صلح: اگر به سياست خارجي يک دهه ي اخير ايران در قبال افغانستان نگاهي داشته باشيم اصولا جايگاه ژئوپلتيک و استراتژيک اين كشور در سياست خارجي ايران چگونه است؟

وجود حدود 950 كيلومتر مرز مشترك بين ايران و افغانستان، حضور نيروهاي خارجي معارض جمهوري اسلامي در مرزهاي شرقي، كشت و تجارت بخش عمده مواد مخدر در همسايه شرقي ما و وجود ناآرامي هاي متعدد قومي و سياسي و چندين پارامتر ديگردر اين كشور، تبعا پيامدهاي متعدد سياسي – امنيتي براي جمهوري اسلامي ايران داشته و از اين روي اهميت اين كشور را به لحاظ ژئوپليتيكي و ژئواستراتژيكي نزد جمهوري اسلامي ايران دو چندان مي‌نمايد. بعلاوه وجود روابط كهن تاريخي و فرهنگي، بر اهميت ژئوكالچر  افغانستان براي ايران اشاره دارد.

مرکز بين المللي مطالعات صلح: اگر به تاثير عوامل بيروني در روابط سياسي افغانستان و ايران در سالهاي گذشته بپردازيم عدم گسترش روابط دو كشور تا چه حدي تحت تاثير ايالات متحده امريکا بوده است؟

اگر روابط دو كشور را به دو سطح ملتها و حكومتها تقسيم كنيم، بدون شك روابط بين دو ملت ايران و افغانستان به دليل سوابق تاريخي و فرهنگي و ديني در سطح بسيار مطلوبي است و كسي كه يكبار به اين كشور سفر نمايد مي تواند به خوبي گرمي اين روابط را در برخوردهاي برادرانه و صميمانه مردم افغان نسبت به اتباع ايراني حس نمايد. به نظر من هيچ كشوري نمي تواند بر اين نوع روابط تاثير منفي بگذارد. اما در سطح حكومتها، بدون شك روابط ايران و افغانستان طي سالهاي اخير فراز و فرودهايي داشته است. گاهي مواضع نسنجيده مقامات دو كشور در سطوح مختلف و گاهي هم فشارهاي خارجي تاثير نامطلوبي بر بسط و گسترش روابط في مابين داشته است. به رغم اينكه دو كشور ظرفيتهاي فراواني براي گسترش روابط در عرصه هاي مختلف دارند، طي سالهاي اخير كشورهاي خارجي حاضر در افغانستان بويژه ايلات متحده آمريكا با فشار بر مقامات افغان تلاشهاي بي وقفه اي در جهت ايجاد موانع در جهت گسترش روابط دو كشور به عمل آورده اند. متاسفانه به رغم مقاومتي كه بعضا مقامات افغان داشته اند، اين تلاشها بي تاثير نبوده و حداقل در كوتاه مدت مشكلاتي براي دست اندركاران اقتصادي، فرهنگي و … ايجاد كرده است. هم مقامات افغان بر چنين فشارهايي از سوي غربي ها اذعان دارند و هم خود غربي ها از اظهار نظر علني درباره آن ابايي ندارند.

 

مرکز بين المللي مطالعات صلح: با توجه به نگاه سياست خارجي افغانستان به ايران نقش کشورهاي عربي همچون عربستان سعودي در روابط کنوني ايران با افغانستان تا چه اندازه اي است ؟

از آنجا كه كشور افغانستان به شدت به كمكهاي خارجي وابسته است و كشورهاي عربي همچون عربستان سعودي و امارات متحده و … نقش فعالي در كمك به بازسازي و تامين مالي برخي پروژه ها در اين كشور دارند، متاسفانه حكومت افغانستان نمي‌تواند نسبت به فشارهاي چنين دولتهايي خنثي عمل كند. بخصوص كه مذهب در سياست خارجي كشورهايي چون عربستان در قبال افغانستان يك پارامتر تاثير گذار است و اين كشور با برخي گروههاي تندرو مذهبي در افغانستان از جمله طالبان در گذشته، روابط نزديكي داشته است. قرائن نشان مي دهند كه گروههاي تندرو مذهبي در افغانستان به شدت متاثر از ايدئولوژي وهابيت بوده و همين گروهها در برخي مواقع بر طبل سياستهاي ضد ايراني در افغانستان مي كوبند. فرقه هاي تندرو مستقر در پاكستان نيز كه روابط نزديكي با كشورهاي عربي چون عربستان دارند، گاه به عنوان واسطه در پيشبرد سياستهاي ضد شيعي و ضد ايراني در افغانستان نقش داشته اند.

مرکز بين المللي مطالعات صلح: با توجه به نفوذ قدرت هاي رقيب منطقه اي و فرامنطه اي در افغانستان، ايران تا چه حدي توانسته است در رقابت با رقيبان منطقه اي و بين المللي نفوذ سياسي خود را در اين كشور افزايش دهد ؟

در پيشبرد سياست خارجي يك كشور در عرصه بين المللي عوامل متعددي نقش دارند. اگر سياست خارجي را به يك بالن تشبيه كنيم براي حركت اين بالن در مسير مورد نظر، بايد دهها عامل دست به دست هم دهد. تنها اين خلبان نيست كه تصميم مي گيرد در كدام مسير براند، هواي مساعد، وزش مناسب باد و … كه هريك از كنترل خلبان خارج است نيز در حركت آن اثرگذار است. در مورد افغانستان بعد از حذف طالبان از قدرت و اشغال اين كشور توسط قواي ناتو، ايران برگهاي برنده زيادي در افغانستان داشت و مي توانست از اينها به خوبي استفاده كند و در مواقعي هم خوب استفاده كرد. اما با گذشت زمان به نظر مي رسد كار براي ايران در افغانستان سخت تر شده. رقباي منطقه اي و فرا منطقه اي ايران در افغانستان نفوذ فراواني يافته اند و سياستمداران افغان نيز دريافته اند كه بايد از اين رقابتها بيشتر به نفع خود استفاده نمايند. از طرفي دولت مستقر در اين كشور چندان نيرومند نيست كه بتواند در مقابل اعمال نفوذ و فشارهاي خارجي ايستادگي نمايد. متاسفانه وجود فساد گسترده در ساختار اداري و سياسي اين كشور سبب شده تا زمينه براي نفوذگذاري قدرتهاي رقيب بيشتر شود. همه اين عوامل عرصه را براي پيشبرد سياستهاي جمهوري اسلامي ايران سخت تر نموده است. از سوي ديگر وجود مراكز متعدد تصميم گيري در مورد افغانستان در دستگاه حكومتي ايران و نبود ديپلماتهاي كاركشته و آشنا به شرايط ويژه در افغانستان در مراكز تصميم گير و اجرايي، اندكي كار را پيچيده‌تر نموده است. البته بايد اذعان كرد كه موقعيت كلي ايران در افغانستان، بي تاثير از فضاي عمومي فشار و تحريم عليه اين كشور در عرصه بين المللي نيست. 

 

مرکز بين المللي مطالعات صلح: چالشهاي روابط و بسترهاي تضاد دو کشور ايران و افغانستان در چه حوزه هايي قرار ميگيرد؟

در كنار عوامل متعدد همگرا در مناسبات بين دو كشور ايران و افغانستان طبيعي است كه يكسري عوامل واگرايانه هم وجود داشته باشد. اگر بخواهيم به اين عوامل بپردازيم بايد به چند نكته اشاره نماييم. اولا تضاد منافع ما با قدرتهاي خارجي حاضر در افغانستان كه در راس آنها ايالات متحده امريكا قرار دارد و نفوذ زيادي هم بر حكومت افغانستان دارند، بدون شك بر نوع روابطمان با حكومت افغانستان تاثير گذار است. درخواست اخير مقامات امريكايي از مقامات افغان براي كاهش سطح روابط اقتصاديشان با ايران نمونه اي از اين دست مي باشد. وجود مراكز نظامي تحت كنترل غربيها در نزديكي مرزهاي ما يك چالش بزرگ است. ثانيا به دليل وجود شكافهاي زباني ، قومي و مذهبي در جامعه افغانستان و با توجه به همسويي بيشتر سياستهاي جمهوري اسلامي ايران با برخي از گروهها شكل گرفته در راستاي اين شكافها، اين ذهنيت را در بين ساير گروهها ايجاد نموده است كه سياستهاي جمهوري اسلامي در افغانستان فرصت طلبانه و يك سو نگرانه است. اين امر در مواقعي سبب شكل گيري مواضع ضد ايراني در بين برخي گروههاي افراطي شده و زمينه را براي سوء استفاده رقباي ايران فراهم نموده است. ثالثا از قديم بين ايران و افغانستان بر سر مساله تقسيم آب رودهاي مرزي بويژه هيرمند و هريررود اختلافاتي وجود داشته است و با توجه به اهميت يافتن آب در آينده كشورها، احتمالا اين مساله به عنوان يك مساله بحران زا در روابط دو كشور باقي خواهد ماند. رابعا كشت فراوان مواد مخدر در افغانستان و صدور و ترانزيت آن از طريق مرزهاي ايران طبعا مساله امنيتي مهمي براي ايران محسوب شده و در صورت عدم همكاري مقامات افغاني در اين زمينه، جمهوري اسلامي ايران همچنان در آينده از اين ناحيه در معرض تهديد خواهد بود. و آخرين مساله تنش زا در روابط دو كشور مساله مهاجرين افغاني ساكن در ايران است كه بيشترين ميزان مهاجرين خارجي مستقر در كشور ما را تشكيل مي دهد. حل اين مساله كه ابعاد انساني فراواني دارد احتمالا ساده نبوده و نياز به رايزني هاي بيشتر بين مقامات دو كشور دارد. بعضا مقامات ايراني از حربه تهديد به اخراج مهاجرين افغان در مناسبات في ما بين استفاده كرده اند كه اثار و پيامدهاي ناخوشايندي در پي داشته است.

 

مرکز بين المللي مطالعات صلح: در رويکردي مقايسه اي حضور و نفوذ كنوني ايران در افغانستان را با سالهاي آغاز سرنگوني طالبان را چگونه مورد بررسي  و ارزيابي قرار مي دهيد؟

در يك ارزيابي كلي مي توان گفت كه ايران به لحاظ فرهنگي و امنيتي نفوذ قابل توجهي در افغانستان دارد، اما طي سالهاي اخير از نفوذ سياسي و بويژه اقتصادي ايران در اين كشور كاسته شده است. مقايسه آمارهاي مربوط به سطح روابط تجاري در دو مقطع زماني مورد نظر در اين زمينه به خوبي گوياست. در خصوص كاهش نفوذ سياسي كافي است به موضع ايران در قبال امضاي پيمان استراتژيك ايالات متحده با افغانستان اشاره كنم، به رغم رايزني هايي كه ما انجام داديم و ابزارهايي كه به كار برديم متاسفانه نه تنها نتوانستيم جلو امضاي آن را بگيريم، بلكه اين پيمان بر خلاف انتظار ما در پارلمان افغانستان با اكثريت بالايي به تصويب رسيد كه موجب حيرت همگان گرديد. متاسفانه اگر درصدد ترميم جايگاه خود در اين كشور نباشيم، احتمالا در آينده به لحاظ فرهنگي هم دچار افول خواهيم شد. در حال حاضر كار براي نهادهاي فرهنگي ما در افغانستان روز بروز سخت تر مي شود. مثلا شعبات دانشگاهي ما در افغانستان مانند دانشگاه آزاد اسلامي و پيام نور و … كه واقعا منشا خدمات مهمي بوده‌اند به رغم استقبال مردمي از آنها، از سوي برخي محافل تحت نفوذ رقباي ايران تحت فشار قرار گرفته اند.

 

مرکز بين المللي مطالعات صلح: با توجه به وجود پيوندهاي مشترک فرهنگي و تمدني کشور افغانستان با  ايران نقش و توانايي قدرت نرم و رويکردهاي فرهنگي ايران در افغانستان را چگونه مورد ارزيابي قرار مي دهيد ؟

به نظر من افغانستان حياط خلوت فرهنگي ايران است. به لحاظ فرهنگي، ايران هيچ بديلي در افغانستان ندارد. اشتراكات زباني، فرهنگي و تاريخي چنان دو كشور را بهم تنيده كرده كه هيچ كس نمي تواند جاي خالي فرهنگي ايران در اين كشور را پر نمايد. بخش عمده كتابهاي درسي افغانستان به زبان فارسي است. بسياري از منابع علمي مورد استفاده دانشجويان افغان در ايران چاپ شده است. رغبتي عجيب در بين دانشجويان افغان براي حضور در موسسات آموزش عالي و دانشگاههاي ايراني وجود دارد. گرايش خانواده هاي افغان به استفاده از محصولات راديويي و تلوزيوني ايراني به رغم ظهور دهها شبكه راديويي و تلوزيوني رنگارنگ كه عمدتا فيلمهاي غربي يا هندي را پخش مي نمايند و… همگي نشان از اهميت حوزه فرهنگ در مناسبات دو كشور دارد. بنده به عنوان كسي كه نزديك به سه سال است در دانشگاههاي افغانستان مشغول به تدريس هستم از نزديك شاهد شور و شعف دانشجويان افغان نسبت به مطالعه آثار علمي و فرهنگي ايران بوده‌ام. متاسفانه به رغم اين ميل وافر، كم كاري ها و كمبودهاي فراواني در حوزه فعاليت فرهنگي ما در افغانستان مشاهده مي شود. به عنوان يك كارشناس سياسي معتقد هستم اگر ما بخواهيم در افغانستان نفوذ امنيتي، سياسي، اقتصادي و … داشته باشيم حتما بايد بيشترين بها را به حوزه فرهنگ بدهيم، چرا كه مزيت نسبي ما براي حضور موثرتر در افغانستان نسبت به ساير رقبا اشتراكات فرهنگي ماست. در واقع بايد روابط سياسي و اقتصادي را بر چارچوبه فرهنگ بنا نماييم.

مرکز بين المللي مطالعات صلح: نوع نگاه برخي احزاب و گرو ه هاي ايران ستيز در افغانستان چه نقشي در روابط كنوني ايران با افغانستان  داشته است ؟

متاسفانه طي سالهاي اخير به دليل تحريك اين گروهها توسط رقباي ايران، آنها نقش پر رنگ تري در سياست افغانستان در قبال ايران پيدا كرده اند. برخي از اين گروهها خاستگاه مذهبي دارند برخي خاستگاه قومي و برخي نيز فقط از طرف نيروهاي خارجي معارض جمهوري اسلامي تشجيع و تحريك مي شوند. متاسفانه گاهي سياستهاي نسنجيده و اشتباه ما و يا سوء تدبيرهاي برخي ديپلماتهاي ما آب به آسياب چنين گروهها و حاميانشان ريخته و زمينه ساز برخي حركتهاي نمايشي ضد ايراني از سوي آنها شده است. اين گروهها هم در پارلمان و هم در ادارات دولتي طرفداراني دارند كه به روشهاي گوناگون به كارشكني مشغولند. البته بهم تنيدگي هاي ژئوپليتيكي و ژئواستراتژيكي دو كشور چنان زياد است كه ضد ايراني ترين فرد هم كه در افغانستان به قدرت برسد بي نياز و مستغني از بهبود و ارتقاء سطح روابط با جمهوري اسلامي ايران نخواهد بود.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: به نظر شما آيا گفتمان حاکم بر سياست خارجي ايران توانسته از توان و پتانسيلهاي موجود در  افغانستان بهره برد؟

پاسخ به اين پرسش در برهه هاي زماني مختلف، متفاوت است. در يك دوره ما خوب توانستيم از اين ظرفيتها استفاده كنيم و روابطمان را به رغم كارشكني رقبا به سطح مطلوبي برسانديم. اما در مواقعي مانند شرايط كنوني، به خوبي از فرصتها استفاده نشد و لذا نتوانستيم از پتانسيلها و ظرفيتهاي موجود به خوبي استفاده كنيم. برخي فكر مي كنند چون افغانستان كشور فقير و توسعه نيافته اي هست نبايد خيلي اهميتي در سياست خارجي ايران داشته باشد. بر عكس، اهميت افغانستان براي ما از بسياري كشورهاي قدرتمند دنيا هم بيشتر است، چون اثر پذيري ما از وضعيت اين كشور به مراتب بيش از ديگر كشورهاست. اين امر بايد ما را به اين سمت بكشاند كه بهاي بيشتري به اين كشور بدهيم و سرمايه گذاري بيشتري در انجا داشته باشيم. بدون شك امنيت افغانستان امنيت ما هم هست و بر عكس ناامني در انجا ما را هم ناامن خواهد كرد، چيزي كه در دوره طالبان شاهدش بوديم.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: در نگاهي آسيب شناسي مهمترين حوزه هاي ضعف سياست خارجي ايران  در افغانستان در چه حوزه ايي است د؟

يك؛ تعدد مراكز تصميم گيري

دو؛ فقدان يك نگاه استراتژيك در سياست خارجي ما نسبت به افغانستان

سه، عدم بهره گيري از ديپلماتهاي كاركشته در امور افغانستان

چهار؛ عدم هماهنگي بين سياستهاي امنيتي، اقتصادي ، فرهنگي و … و مراكز مرتبط در هر حوزه

پنجم، فقدان شناخت نسبت به مزيتهاي نسبي روابطمان با افغانستان در قبال رقبا و عدم استفاده درست از آنها.

 

 مرکز بين المللي مطالعات صلح: آينده حضور و نفوذ ايران در افغانستان را چگونه ارزيابي ميکنيد ؟

آينده حضور ما در افغانستان بستگي تام به نحوه برخورد و تعامل ما با مسايل افغانستان دارد. با توجه به اينكه دير يا زود نيروهاي خارجي مجبور به ترك افغانستان هستند، اثرگذاري آنها بر سياستهاي افغانستان كمتر خواهد شد. با فروكش كردن غبار ناشي از اشغال افغانستان، مقامات اين كشور تحت تاثير جبر ژئوپلتيكي ناگزير از بازسازي روابط خود با همسايگان خواهند بود و يقينا ايران در امر ايجاد ثبات و امنيت در افغانستان و نيز پيشبرد برنامه هاي توسعه اي اين كشور مي تواند نقش غير قابل انكاري داشته باشد. بنابراين آينده روابط را بسيار روشن مي بينم به شرط اينكه ما بتوانيم هم در روابطمان با اين كشور ظرفيت سازي كنيم و هم بتوانيم از اين ظرفيتها به خوبي استفاده كنيم. و مايلم در پايان بر اين امر تاكيد كنم كه كليد حضور مستدام و موفقيت آميز ما در افغانستان اولويت دادن به حوزه فرهنگ است، هر چه در اين زمينه سرمايه گذاري كنيم بازهم كم است.

 

 

 

 

 

مطالب مرتبط