مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

نقش شیعیان در ساختار سیاسی افغانستان – گفتگو با دکتر سید وحید ظهوری حسینی کارشناس مسایل سیاسی افغانستان در موسسه علمی فرهنگی کوثر

اشتراک

 فرزاد رمضانی بونش

مركز بين المللي مطالعات صلح – IPSC

اسلام دین اکثریت مردم افغانستان است و شيعيان نيز در اين كشور به عنوان مهمترين اقليت ديني كشور به شمار ميروند. اقليتي كه با توجه به بافت اجتماعي خود تلاش كرده نقش مهمي در ساختار سياسي اين كشور داشته باشد. در اين حال براي واكاوي بيشتر حضور تاثيرگذاري و نقش شيعان در ساختار هاي سياسي افغانستان به گفتگویی با دکتر سید وحید ظهوری حسینی کارشناس افغانستاني مسائل سیاسی افغانستان در موسسه علمی فرهنگی کوثر  پرداخته ایم:

واژگان كليدي: نقش، شیعیان، افغانستان، پشتونيسم، طالبان ، آينده


مركز بين المللي مطالعات صلح: جايگاه شيعيان و سهم آنان در قدرت سياسي  بر اساس قانون اساسی افغانستان چگونه است؟

    مردم افغانستان ۹۹٪ مسلمان و از این تعداد حدود 70٪سنی و 30٪شیعه هستند ، اما اقلیت‏ها به خصوص اهل تشیع در طول دوران زند‏گی خود از گذشته تاكنون، همواره با مشكلات دست و پنجه نرم كرده‏اند و همیشه از تبعیضی كه علیه آن‏ها اعمال‌می‏شده، رنج می‏بردند و حتی در دوره حکومت مجاهدین هم هیچگاه شیعیان افغانستان به عنوان شهروند درجه یک مورد توجه نبودند. لذا با توجه به موقعيت استراتژيکی افغانستان و دخالت های بيگانگان، که باعث بوجود آوردن سيماي ناهمگون قومي، شکاف هاي مذهبي، و ظهور جريانات تندرو مذهبي، بخصوص ديدگاه ارتجاعي طالبان در افغانستان شده است، ظاهرا قانون اساسی هیچ جایگاهی برای در نظر گرفتن قدرت سیاسی برای هیچ قومی یا مذهبی تعیین نکرده  است‌.اما طبق ماده یکصد و سی و یکم قانون اساسی که تصریح شده است: (محاکم براى اهل تشیع ، در قضایاى مربوط به احوال شخصیه ، احکام مذهب تشیع را مطابق به احکام قانون تطبیق می‌نمایند. در سایر دعاوى نیز اگر در این قانون اساسی و قوانین دیگر حکمی موجودنباشد، محاکم قضیه را مطابق به احکام این مذهب حل و فصل می‌نمایند.)، وقتی قانون اساسی جدید اعلام‌كرد كه اهل تشیع در عمل به فقه خود آزاد هستند در حالی که پیروان این مذهب تاكنون در راستای عمل حتی به فقه خود هم آزاد نبوده و مجبور به تقیه بوده‏اند، مسلم است که مورد استقبال قرار گرفت.

همچنين قانون اساسی افغانستان در ماده دوم حتی اعلام كرده كه: (پیروان سایر ادیان در پیروي از دین و اجراي مراسم دینی‏شان در حدود احكام قانون آزاد هستند و این آزادی عمل، تنها به مذاهب اسلامی، محدود نمی‏‏شود). لذا نفس برسمیت شناختن شیعیان با وجود پراکندگي جغرافيايي آنان و توزيع جمعيت شان در کابل، بخش شمال کشور و هزاره جات (مناطق مرکزی)، می تواند راه را برای جایگاه ارزشی شیعیان باز کند که مغتنم است. چنانچه فعلا هم در مناطق خودشان و هم در کل بدنه حاکمیت جایگاه خوبی دارند و در قدرت سهیم و شریکند و حضور فعال دارند.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: موقعیت شیعیان افغانستان در ساختارهاي سياسي افغانستان بعد از انتخابات رياست جمهوري  و پارلماني سالهاي گذشته به نسبت با  بعد از سرنگوني طالبان را  چگونه مورد بررسي و تحليل قرار ميدهيد؟

خوب موقعیت شیعیان افغانستان بعد از سرنگوني طالبان موقعیت بسیار خراب و ناراحت کننده و بدی بود. در حالی که بعد از انتخابات رياست جمهوري  و پارلماني سالهاي اخیر این موقعیت هم در میزان مشارکت در انتخابات های ریاست جمهوری و پارلمانی و هم در میزان انتخاب شدن و تعداد نمایندگان پارلمان، و بالطبع مسئولیت های اجرایی و ساختار سیاسی دولت و کابینه سیر صعودی و خوبی داشت. اما اکنون متاسفانه یک چشم انداز مطلوبی برای شیعیان افغانستان وجود ندارد، چون این موقعیت ها نهادینه نشده است.

لذا اگر یک سازش و انسجام میان نخبگان فعلی و نخبگان سنتی به وجود بیاید که آنها همدیگر را بپذیرند و نخبگان دینی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی شیعیان در جامعه با حضور علما و نیروهای جدید دینی جوان و متعهد پر رنگ تر شود یعنی در حقیقت یک ساختار شکنی شود، وضع موجود شیعیان بهتر شده و بازهم تغیر کرده و سیر صعودی خواهد یافت.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: جريان هاي عمده و مهم سياسي شيعه در افغانستان چه نگاهي به ساختار سياسي كنوني قدرت و دولت كابل دارند؟

تعداد جریانهای عمده و مهم سياسي شيعه در افغانستان محدود است و آنها هم در ساختار سياسي كنوني قدرت و دولت كابل حضور فعال و قدرت مندی دارند، لذا در صدد تثبیت هویت سیاسی و قدرت خود هستند. اما متاسفانه چیزی که قابل تامل است اختلاف های در بين اين جريان ها و خود محوری هاست که این خطر و لطمه، روند پیش رونده را تهدید می کند. در حالی که تعداد جریانهای فعال مذهبی و اجتماعی و علمی و فرهنگی شیعیان کم نیست و  با جدیت در تلاش و فعالیت اند، دولت مردان شیعه به فکر معاملات سیاسی و معادلات دور از روند جریانی که خود از آن جایگاه مطرح شده اند هستند.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح:جريان هاي مهم سياسي شيعه در افغانستان چه نگاهي به سيستم هاي سياسي رياستي و يا پارلماني در افغانستان دارند؟

دو سيستم معروف رياستي و  پارلماني جهان در افغانستان  از اول هم بحث های داغی را در مجامع سیاسی و قانون گذاری به وجود آورد. نمونه های جهانی آنها هم که در کشور های مختلف وجود داشت مورد ارزیابی قرار گرفت اما در نهایت بعد از تصوب و توشیح قانون اساسی اخیر افغانستان، سیستم ریاستی که الگوی امریکایی و مورد نظر خارجی ها هم بود به رسمیت شناخته شد و علی الرغم بعضی از نظرات مخالف؛ موضوع پایان یافت. البته لازم به تذکر است که در عراق برخلاف، با الگوی انگلیسی سیستم آن پارلمانی تصویب شد.

جریانهایی از شیعیان هم دنبال حاکمیت حکومت فدرالی بودند و هنوز هم هستند، اما اکنون نگاه عموم به سوی سیستم پارلمانی است که این نظر اختصاص به کل مجاهدین مسلمان چه شیعه و چه سنی دارد .زیرا دامنه حاکمیت و مشارکت اجتماعی را وسیع می سازد. به هر حال این موضوع به نظر من باید پایان یافته تلقی شود زیرا ضایع کردن وقت و امکانات و مشغله فکری و صرف بیجا صحیح نیست و بجایی هم نخواهد رسید پس بهتر است همه جریانها توجه خود را به استفاده بهینه از امکانات بوجود آمده در مسیر ترقی و پیشرفت عملی برای افغانستان صرف کنند.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح: نگاه قوم گرایان به حضور شيعيان در قدرت بويژه رويكرد پان پشتونيسم را چگونه مورد تحليل قرار ميدهيد؟

فقط 30 در صد از مردم افغانستان شیعه اند‌ که شیعیان به دو شاخه جعفری و اسماعیلی تقسیم می‏شوند. اکثر شیعیان افغانستان امامیه اند و از اقوام سادات، قزلباش، هزاره، ترکمن، تاجیک، بلوچ، پشتون و ازبک، تشکیل یافته اند. 3 ٪ از شیعیان را هم مذهب اسماعیلی تشکیل می‏دهد. در اين بين پشتون ها که اکثرا سنی مذهب و دارای اکثریت جمعیتی در بین اقوام افغانستان هستند، حضور حداکثری و ممکن شیعیان را در ساختار سیاسی و حاکمیت افغانستان که جمعیتی کمتر از سنی ها دارند، به سختی تحمل می کنند به ویژه که بر خلاف متعارف و معمول گذشته ها بوده است. لذا پشتون ها مانند گذشته با کمک پاکستان در پی تقویت جریان پان پشتونیزم برآمده و با استفاده از واژه پشتونیسم  که به معنای «پشتون گرایی» و «پشتون سالاری» در فرهنگ سیاسی افغانستان مطرح است، سعی در تکرار حاکمیت خود و حذف دیگران دارند.

اندیشه پشتون سالاری مادرِ تمامی اندیشه های فاشیستی قوم گرایی مانند پان ترکیسم ، ستم ملّی و مغولیسم در افغانستان به شمار می رود و پشتونیسم مبتنی بر فاشیسم قومی است که هدف آن سلطه انحصاری سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی پشتونها در افغانستان و پاکسازی قومی، زبانی و فرهنگی در این کشور بوده و آرمان آن تشکیل افغانستان بزرگ و در واقع پشتونستان بزرگ با الحاق ایالتهای صوبه سرحد شمالی و بلوچستان پاکستان به افغانستان می باشد. در حقیقت پشتونیستها تمام سرزمین های زمان احمد شاه ابدالی را بخشی از پشتونستان بزرگ می دانند. از ویژگی های اساسی پشتونیسم سلطه جویی، برتری طلبی انحصارگرانه قومی، تعصّب، تحجّر مذهبی، فکری و سیاسی، تحریف تاریخ و تاریخ سازی، تحقیر اقوام و ملّیت های دیگر، رقابت منفی با ایران و فارسی ستیزی در افغانستان محسوب می شود و حضور شيعيان در قدرت را تهدید می کند.

مركز بين المللي مطالعات صلح:نگاه افراط گرايان  مذهبي در افغانستان و جريان هاي سلفي و  گروه هايي مانند سپاه صحابه، لشگر جنگوي و  طالبان به حضور كنوني شيعيان در ساختار سياسي افغانستان چگونه است؟

همان طوری که پاکستان با حمایت‌های عربستان سعودی و امارات متحده عربی و سپس آمریکا، در زمان طالبان با روی آوردن به تقویت جریان «پان پشتونیسم» که پیش از این به علت وجود جمعیت وسیع پشتون در خاک خود همواره از گسترش آن واهمه داشت، با ایجاد گروه تازه‌ای که در ظاهر تلاش در جهت برقراری صلح در افغانستان داشت، به مقاصد خود در جهت استقرار یک رژیم دست نشانده در افغانستان جامه عمل پوشاند، امروز هم هردو طرف این ایده را دنبال می کنند. که اکنون رفته رفته گرایشات پشتون گرایانه در این جریان بنیادگرا، تحت الشعاع ماهیت سلفی آن قرار گرفته و با فساد، افراط ‌گرایی و تحجرگرایی فرقه وهابی، حملات انتحاری (خصوصا در مراسم عاشورا در کابل که مسؤولیت این جنایت هولناک را گروه افراطی مذهب وهابی بنام لشکر جنگوی که مرکزشان در پاکستان است بدوش گرفت) همراه شده است. لشکر جنگوی و سپاه صحابه هر دو گروه از پیروان سرسخت مذهب وهابی در پاکستان‌اند که هدف آن ها از این جنایت ها‌ به جان هم انداختن برادران مسلمان و مشتعل نمودن یک جنگ مذهبی در افغانستان می باشد و به شدت با رویکرد حضور كنوني شيعيان در ساختار سياسي افغانستان مخالف اند و مقابله می کنند.

به عبارت دیگر، طالبانیسم نتوانست خاطره تصمیم عبدالرحمن خان را برای پاک سازی مرکز افغانستان از وجود شیعیان از بین ببرد و خودش را به عنوان تنها راه علاج ضروری برای بحران افغانستان معرفی کند. در واقع، سیاست «شیعه زداییِ» طالبان مانع از آن شد که هژمونی طالبانی در هزاره جات و مناطق اکثرا شیعه نشین پا بگیرد. از این رو طالبانیسم، به گونه ای که در سایر نقاط افغانستان مورد توجه قرار گرفت، در هزاره جات به دلیل وجود فرهنگ سیاسی خاص و این که تشیع به عنوان عنصر سازنده طرح ضد هژمونیک مطرح بود نتوانست انتشار یابد. اما اختلافات قومی و حزبی  همیشه چه در صحنه های جنگ و چه در محافل و حاکمیت سیاسی ضربه های مهلکی وارد آورده است.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح:جدا از  تندروان مذهب و قومي  چه عواملي مانع از افزايش حضور  سياسي  شيعيان  در ساختار سياسي افغانستان  مي شود؟

حضور سیاسی شیعیان در افغانستان موانع متعدی دیگری هم برای شرکت در ساختار حاکمیت دارد که عمده ترین آنها اختلافات درونی احزاب شیعی و رقابت های بی ارزش قومی و خود محورانه است. این موضوع مانع تشکیل يک جريان توانمند از نخبگان که از گرايشهاي افراطيِ حزبي و تعلق خاطر افراطي به جريانات سياسي گذشته عاري باشد گردیده است. در حالی که این جریان باید با اعتدال سياسي و مذهبي و روحية همگرايي، زمينه رايزني در مورد آينده جامعة شيعه را در دستور کار جدي خويش قرار دهد. البته مجامع زيادي با ادعاي اصلاح‌گري يا هدايت فرهنگي جامعه تا کنون شکل گرفته اند، اما يا ديري نپاييده که در سراشيبي سقوط گام برداشته و يا از کارکرد قابل توجه و دست‌يابي به اهداف خود عاجز بوده اند. دليل آن علاوه بر کمرنگ بودن اخلاص در اين مجامع، يا افراط و تفريط در گرايشهاي سياسي و فرهنگي و يا محدوديت اعضا و عدم پوشش سراسري جامعه نخبگان بوده است. لذا اين جريان اگر شکل بگيرد، مي‌تواند رايزني با رهبران سياسي و مذهبي جامعه را آغاز نموده و پس از جمع آوري نظريات و فعاليتهاي مشورتي، ضمن تشويق ايشان به همگرايي و فاصله گرفتن از کينه‌هاي سياسي و خرده حسابهاي گروهي گذشته، اجنداي يک طرح کلان را آماده نمايد.

گذشته از اين افراطي‌گري مذهبي و چالش سيد و هزاره يا تعصب ورزي هريک از اقوام شيعي کشور (هزاره، قزلباش، بيات، تاجيک، پشتون، بلوچ و …) نسبت به گروه قومي خويش از دیگر موانع است. اين معضله  متأسفانه امروز مي‌رود که به يک چالش بزرگ و تهديد اساسي براي آينده شيعه مطرح شود.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح:نقش شيعيان اسماعیلیه را با توجه به حجم و  تعداد آنها در  افغانستان را چگونه مورد بررسي قرار ميدهيد؟

بين 30 تا 35 درصد جامعه افغانستان را شيعيان تشكيل مى‏دهند كه اكثريتشان شيعه دوازده امامى (جعفرى)اند. و 3درصد شيعيان را پيروان مذهب اسماعيليه تشكيل مى‏دهد که از هزاره ها و تاجیکها تشکیل شده و عمدتا در شمال افغانستان و استانهای بغلان، بدخشان و پروان زندگی می‏کنند. شيعيان اسماعیلیه یکی از مذاهب معروف افغانستان است و امکانات زیاد و خوبی هم دارند، لذا نقش موثری می توانند در سرنوشت کشور داشته باشند و مخصوصا با شیعیان اثنی عشری تعامل نمایند چنانچه فعلا هم تلاش و فعالیت هایی دارند.

در جهان اسماعيليان پس از شيعيان دوازده امامي، دومين جماعت بزرگ مسلمانان شيعي مذهب را تشكيل مي‌دهند، و امروز به عنوان اقليتي ديني در بيش از بيست و پنج كشور، در آسيا، آفريقا، اروپا و آمريكاي شمالي پراكنده هستند و افغانستان يكي از اين كشورهاست و از ديرباز موطن اسماعيليان بوده است.
اما در باب اسماعيليان افغانستان تاكنون كاري صورت نگرفته و وضعيت ايشان در هاله‌اي از ابهام باقي مانده است. به دليل عدم شناخت از عقايد اسماعيليان اين كشور، انواع افسانه‌ها و شايعات به ايشان نسبت داده مي‌شود كه در اين ميان، محقق در تفكيك بين عقايد واقعي و خرافات منسوب بدان­ها و ارزيابي صحت و سقم نسبت­هاي داده شده به ايشان، با دشواري بسيار مواجه است.

سقوط طالبان و روي كار آمدن دولت جدید  در افغانستان، به تمام مردم اين كشور، از جمله اسماعيليان، فرصت داد تا نفسي تازه كنند و به اميد فرداي بهتر بنشينند. اوضاع از جهاتي شكننده مي‌نمايد، اما همين فضاي نسبتاً آزاد پس از سرنگوني طالبان، مجال تحرك دوباره براي بسياري از شهروندان، فرهنگيان و گروه­هاي گوناگون اين كشور را فراهم نمود. اسماعيليان اين مرز و بوم نيز در اين مدت آشكارا جاني تازه گرفتند و به تكاپو براي بهبود اوضاع سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي ـ مذهبي خويش افتادند. در پاييز سال 1381، آقاخان چهارم در كابل و بدخشان به بازديد از پيروان خود شتافت و پس از چند سال محروميت اسماعيليان افغانستان از ديدار او، پيروان افغاني‌اش به استقبال او رفتند. آقاخان چهارم در اين سفر با حامد كرزاي، رئيس دولت انتقالي افغانستان، و ساير دولتمردان در كابل نيز ديدار كرد و از آن­ها وعدة همكاري با پيروانش را دريافت نمود و متقابلاً خود وعدة همكاري با دولت كابل در پروژه‌هاي بازسازي اين كشور را سپرد.

سيدمنصور نادري، رهبر اسماعيليان افغانستان، مسجد جامع اسماعيليان(جماعت­خانه) در شهر كابل را که خود تاسیس و بنا نهاده است سرپرستی می کند و در سخنرانی هایش همواره بر لزوم رعايت حقوق اقليت هاي مذهبي مندرج در قانون اساسي جديد تأكيد می كند.

 

مركز بين المللي مطالعات صلح:آينده موقعیت سیاسی شیعیان در افغانستان را  با چه متغيرهايي مورد بررسي و تحليل قرار مي دهيد ؟

با توجه به اینکه شیعیان افغانستان، نقش های قدرتمند، متنوع و مختلفی در حیات سیاسی افغانستان ایفا کرده اند، پس موقعیت سیاسی بهتر و با ارزش تر  با متغیرهای تأثیرگذار و عوامل زمینه ساز برای آنان امکان پذیر است. ریشه یابی متغیرهای تأثیرگذار و عوامل زمینه ساز هم نیازمند بررسی عمیق و موشکافانه و کارشناسانه می باشد که باید هرچه زود تر به آن پرداخته شود.

به نظر می رسد درک بیشتر عوامل و راه‌هاي، زندگي مسالمت‌آميز بين شيعيان و اهل‌سنت افغانستان، همگرايي دروني شيعيان، نيل به وحدت ملي و بستن راه‌هاي تفرقه، ضمن دستيابي شيعيان به حقوق اساسي خويش و شکوفايي معارف اهل‌بيت(ع) به عنوان اصلی ترین موارد مد نظر باید وارد صحنه عملی شود.

حال اگر تغییری در اوضاع کلی شیعیان افغانستان به وجود نیاید، ممکن است مانند  گذشته، باز منتظر همان گرفتاریهای دهه های قبل بود، یعنی جنگ‌های داخلی و تکرار همان سیاه روزیها. از این رو اگر بناست تحولی صورت گیرد، تصمیم گیرندگان و چارچوب‌های حاکم بر آن نیز باید تغییر نمایند. این مهم صورت نخواهد گرفت مگر اینکه نخبگان کشور بصورت عام و بویژه شیعیان آنان فعالانه وارد صحنه شوند و قواعد دیگری برای صحنه گردانان به وجود آورند، نه اینکه خود در چارچوب‌های کهنه ذوب شوند و برای ایجاد تحول مثبت تلاش نمایند. در نتیجه، نیاز مبرم کشور به رهبران نسل جدید است که بتوانند بر شرایط موجود فایق آیند و تغییر اساسی را ایجاد کنند؛ شرایطی که با نیازهای روز جهانی سازگاری داشته و در جهت تحکیم امیدها تلقی شود. اگر چنین نشود، امید زیادی به بهبود وضعیت نخواهد بود. افغانستان نیازمند تغییر ساختارهای حاکم بر رفتار و گفتار ها است. بنابراین، مادام که شیعیان از منافع حزب و قوم و قبیله، سرلوحه کارشان را تغیر ندهند، از مشکلات کاسته نخواهد شد.

 

 

 

 

 

 

مطالب مرتبط