مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

ناکارآمدی مکانیسم های مدیریت بحران سوریه در سه سطح

اشتراک

طهمورث غلامی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

بیان رخداد

بحران های زیادی در تاریخ روابط بین الملل وجود دارد که مدیریت و حل آنها سال ها طول کشیده است. بحران سوریه که سال است ادامه دارد یکی از این بحران ها است.بحران سوریه یکی از پیچیده ترین بحران های خاورمیانه از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون می باشد. این پیچیدگی به خاطر تعدد و تنوع بازیگران دخیل در این بحران است. سوالی که مطرح می شود این است که چرا بحران سوریه در مسیر مدیریت و سپس حل قرار نمی گیرد و تداوم این بحران سبب شکل گیری چه وضعیتی برای آنیده سوریه خواهد شد؟ در پاسخ استدلال می گردد دلیل اصلی طولانی شدن بحران سوریه این است که مکانیسم مدیریت بحران در سه سطح داخلی، منطقه ای و بین المللی ناکارامد بوده است و بدین خاطر بحران سوریه که هم اکنون به شکل جنگ داخلی از یک سو و جنگ های نیابتی دولت های دیگر از سوی دیگر است، ادامه پیدا می کند.

کلید واژگان: بحران سوریه، دولت های منطقه، بازیگران فرامنطقه ای، جنگ داخلی

تبیین رخداد

بحران سوریه به ترتیب می توانست در سه سطح زیر حل و فصل گردد و مدیریت شود اما این اتفاق نیفتاد. در ادامه این سه سطح و دلایل حل نشدن بحران در سطوح سه گانه مورد بررسی قرار می گیرد.

سطح داخلی سوریه و مدیریت بحران: وقتی که بحران سوریه در اوایل سال 2011 شروع شد، جامعه و دولت سوریه اولین جایی بود که می توانست با مدیریت بحران از تداوم و شعله ور شدن آن جلوگیری کند. اما مدیریت بحران از طریق همفکری و اجماع داخلی شکست خورد. چون اکثریت معترض جایگاه اقلیت را طلب می کرد و اقلیت نیز از غلطیدن به جایگاه اکثریت استقبال نمی کرد. در واقع شکاف میان صاحبان قدرت و چالشگران قدرت چنان زیاد بود که امکان مدیریت بحران با تکیه بر گفتگو و تعامل داخلی وجود نداشت. با کشتارهای که در 5 سال گذشته صورت گرفته و با بذر کینه و نفرت هایی که کاشته شده است، مکانیسم داخلی مدیریت بحران، بیش از پیش ناکارامد شده است و لذا در آینده سوریه نیز محکوم به شکست است.

سطح منطقه ای و مدیریت بحران: بعد از چند ماه اول که نظام سیاسی سوریه از طریق مکانیسم های داخلی و ملی نتوانست بحران را مدیریت کند و حتی سبب گسترش بحران نیز شد، دولت های منطقه ای به بحران ورود کردند و با تکیه بر توسل به زور و سیاست قدرت و نیز پشتیبانی از گروه های مطلوب خود در پی آن بودند که بحران را به نفع خود حل کنند.

دولت ترکیه، عربستان، قطر و… وعده حل شدن بحران در آینده ای بسیار نزدیک را دادند. حل بحران از نگاه آنها به معنی کنار زدن حزب بعث از قدرت بود. لذا آنها جایگاهی برای علوی ها و اقلیت حاکم در نظر نگرفتند. از طرفی دولت های حامی بشار اسد نیز مشی حمایت نظامی از دولت سوریه را برای حل بحران در نظراتخاذ کردند.. می توان گفت رویکرد منطقه ای برای مدیریت بحران گزینه نظامی است و سیاست قدرت است که به جای حل بحران سوریه، صرفا سبب تشدید و تداوم جنگ داخلی در این کشور شده است. سوالی که مطرح می شود این است که آیا سیاست قدرت قادر به حل بحران سوریه در آینده می باشد و نتیجه آن چیست. در پاسخ باید گفت این رویکرد صرفا سبب تداوم جنگ داخلی در سوریه می شود و چون منافع و خواست های دولت های منطقه ای فعال درگیر در داخل سوریه متضاد و غیر قابل جمع است، لذا ادامه استفاده از این رویکرد در آینده نیز اجتناب ناپذیر است. به عبارت دیگر دولت های منطقه ای در گیر در بحران سوریه مجبور هستند همچنان از گزینه نظامی و جنگ های نیابتی در بحران سوریه استفاده کنند که این خود به معنی تداوم جنگ داخلی و عدم حل بحران سوریه است.

سطح فرامنطقه ای و مدیریت بحران: سرازیر شدن تهدیدات ناشی از بحران سوریه به سوی دولت های فرامنطقه ای از یک سو و نیز ناتوانی دولت های منطقه در حل بحران سوریه سبب شد که بازیگران فرامنطقه ایی مانند دولت های اروپایی و آمریکا و سپس دولت روسیه نیز به بحران سوریه ورود ملموس تر، عینی تر، صریح تر و روشن تری بکنند و صرفا از اتخاذ مواضع سیاسی خوداری کنند. آمریکا ائتلاف مبارزه با داعش را شکل داد و روسیه نیز از سپتامبر 2015 با هدف پشتیبانی از دولت سوریه شروع به مداخله عملی در خاک سوریه کرد. سوالی که اینجا مطرح می شود این است که چرا مکانیسم قدرت های بزرگ قادر به مدیریت بحران سوریه تاکنون نبوده است؟

این سوال از آن جهت است که قدرت های بزرگ به خاطر جایگاهی که در سلسله مراتب قدرت جهانی دارند، قادرند نه تنها نظام سیاسی سوریه بلکه دولت های منطقه ای را تحت فشار قرار دهند که مواضع و خواست های خود را تعدیل کنند و لذا از میزان تناقض و تضاد در اهداف و سیاست های دولت های منطقه ای و گروه های داخلی سوریه بکاهند و بدین ترتیب بحران سوریه را در مسیر حل قرار دهند. اما این اتفاق تاکنون نیفتاده است. این امر دو دلیل عمده دارد.

دلیل اول این است که بازیگران فرامنطقه ایی در باره یک موضوع واحد دیدگاه های مختلف دارند. قدرت های بزرگ زمانی قادر هستند با همکاری یک دیگر یک بحران منطقه ای را مدیریت کنند که دیدگاه و مواضع آنها به هم نزدیک باشد. در غیر این صورت مداخله قدرت های بزرگ در یک بحران منطقه ای سبب تداوم آن نیز خواهد شد. امروزه در سوریه خواست آمریکا و روسیه یکی نیست و اگر روزی دیدگاه این دو کشور در باره بحران و چگونگی حل آن به هم نزدیک شد می توان پیش بینی مدیریت تدریجی بحران سوریه را کرد که تاکنون چنین اتفاقی نیفتاده است.

دلیل دوم این است که ورود بازیگران فرامنطقه ای و مداخله نظامی آنها در سوریه با اهداف مختلف و صرفا با توسل به حملات هوایی صورت می گیرد. به عبارت دیگر این گونه نیست گزینه نظامی هر یک از آنها بر یک هدف خاص استوار باشد. هدف گزینه نظامی روسیه تقویت دولت سوریه و سرکوب مخالفین است و هدف ائتلاف نظامی به رهبری آمریکا در کنار وارد کردن ضرباتی به داعش پشتیبانی از مخالفین بشار اسد است.

برای مثال اگر هدف گزینه نظامی همه بازیگران فرامنطقه ای درگیر در بحران سوریه سرکوب مخالفین یا حذف بشار اسد بود، بحران خیلی زودتر در مسیر حل قرار می گرفت. لذا تا زمانی که این وضعیت باقی است مکانیسم های فرامنطقه ای هم قادر به مدیریت بحران نیست و جنگ داخلی همچنان اجتناب ناپذیر است. البته بازیگران فرامنطقه ای تاکنون توانسته اند برخی دولت های منطقه ای و گروه های مختلف سوریه را دور یک میز جمع کنند اما این هنوز آعاز راه است و پیش از هرچیز بازیگرانی مانند روسیه و آمریکا باید با جمع شدن دور یک میز، دیدگاه های خود را به یکدیگر نزدیک کنند.

اگر در سطح کلان قدرت های مانند روسیه و آمریکا توافق کنند می توانند دولت های منطقه را مجبور به تعدیل موضع بکنند. شاید روسیه حاضر شود در مقابل لغو تحریم های آمریکا و تامین خواسته های آن در اوکراین، از سیاست های خود در سوریه صرفه نظر کند. شاید روس ها منتظرند بعد از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا وارد این پروسه شوند.

دورنمای رخداد

خیلی نمی توان به این امیدوار بود که بحران سوریه با همکاری گروه های مخالف دولت با نظام سیاسی سوریه حل شود. زیرا نه تنها گروهای مخالف خود متنوع و با منافع مختلف هستند بلکه انتظار هر عقب نشینی را از دولت سوریه نباید داشت. در سطح منطقه ای دولت های اثرگذار باید به سمت حل بحران حرکت کنند و از این جهت نقش آنها مهم است. با سازش و چشم پوشی یک بازیگر از نفوذ خود در یک مکان، در ازای گرفتن امتیاز در مکان های دیگر میتواند راه خوبی باشد که دولت های منطقه برای حل بحران سوریه اقدام کنند که خود بسیار دشوار است. در سطح کلان نیز، پیش رو بودن انتخابات ریاست جمهوری آمریکا از یک سو سبب می شود که دولت آمریکا ورودی بیش از این در بحران سوریه نداشته باشد و از طرفی روس ها نیز به دنبال آن هستند با دولت جدید آمریکا در باره بحران سوریه توافق کنند. این به معنی ادامه یافتن بحران فعلی سوریه است.

مطالب مرتبط