محمد سلطانپور
کارشناس روابط بینالملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
مکانیسم ماشه از سوی دولتهای اروپایی فعال شده است. سؤال مهم و عمده در مورد مکانیسم ماشه این است که امکان اعتراض وجود دارد؟ آیا روسیه و چین امکان وتو دارند؟ ظاهراً به دلیل سیاسی بودن توافق برجام پس از ارجاع دولتهای اروپایی به کمیسیون برجام و در نهایت شورای امنیت بدون رأیگیری در این شورا تحریمهای پیش از برجام از سوی شورای امنیت باز میگردد..
با توجه به این موضوع نکته مهم در ابتدا این است که مسئولین سیاست خارجی جمهوری اسلامی وضعیت کنونی را پیشبینی نکرده بودند؟ آیا برجام به عنوان افتخار سیاست خارجی دولت تا این حد در پیشبینی وضعیت آینده و انتخابهای جمهوری اسلامی ناتوان بوده است؟ آیا منطقی نبود که برجام به شکل مرحلهای و مبتنی بر انجام تعهدات متقابل اجرا میشد؟
بااینحال سخن این نوشتار بیش از آنکه در مورد سازوکار برجام و مکانیسم ماشه باشد در ارتباط با نقش روسیه و چین در قبال ایران و واکنش درست و مناسب دستگاه سیاست خارجی به وضعیت کنونی است.
آنچه در عمل پس از سرکار آمدن ولادیمیر پوتین در روسیه و همچنین طلوع چین به عنوان یک قدرت بزرگ اقتصادی و نظامی افتاده است رقابت روزافزون و موازنه دائمی این دو قدرت در قبال ایالات متحده آمریکا است. با این حال مسئله اصلی نقش و اهمیت ایران به عنوان سپر امنیتی این دو قدرت بزرگ نظامی و اقتصادی است.
مهمترین دغدغه روسیه از دوران پوتین نگرانی جدی از گسترش ناتو و نفوذ امنیتی ایالاتمتحده در مرزهای روسیه و حیات خلوت امنیتی این کشور است. این اتفاقات ابتدا به شکل انقلابهای رنگی، امنیت روسیه را در اوایل ریاست جمهوری پوتین تحت تأثیر قرار داد بااینحال با فروکش کردن موج انقلابهای رنگی آنچه عملاً اتفاق افتاده است تهدید مستقیم روسیه از طریق استقرار نیروهای بیشتر غربی در نزدیکی مرزهای روسیه، خروج از پیمانهای موشکی و همچنین نفوذ از طریق ضلع جنوبی ناتو به سوی روسیه است. به این معنا سقوط قذافی در لیبی و همچنین تحتفشار قرار گرفتن بشار اسد متحد روسیه عملاً در راستای همین هدف قابل تعریف است. بر همین مبنا ورود روسیه به قائله سوریه کاملاًتوجیهپذیر و معقول جلوه خواهد کرد.
از سوی دیگر جمهوری خلق چین هم با همین چالش امنیتی در مرزهای غربی خود در قبال نفوذ ایالاتمتحده و همچنین فشار آمریکا در دریای چین روبهرو است و عملاً به وسیله دولتهای متحد آمریکا محصور شده است. بااینحال نقطه ثقل تحولات امنیتی برای روسیه و چین را میتوان در جغرافیای سیاسی ایران جستجو کرد.
جمهوری اسلامی ایران با ایجاد محور نفوذ از لبنان تا سوریه، عراق و یمن و درعینحال نفوذ در شبهقاره هند، افغانستان و پاکستان به عنوان نقطه ثقل توازن قوا در برابر محور غربی و ناتو قرار گرفته است. حضور ایران در سوریه، لبنان و عراق علاوه بر مهار متحدان ایالاتمتحده مانند عربستان و همچنین اسرائیل موجب شده است که روسیه و چین از هزینههای رویارویی مستقیم با ایالاتمتحده پرهیز کنند.
این در حالی است که جمهوری اسلامی از زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ تحت شدیدترین تحریمهای اقتصادی قرار گرفته است و روسیه و چین عملاً چه از منظر اقتصادی و چه از منظر امنیتی تلاش مناسبی برای ایفای سهم خود به موازنه گر پرداخته نکرده اند. در واقع روسیه و چین در حال سواری مجانی (Free Ridding) از موضع اصولی ایران در قبال تحولات بین المللی هستند و این امر موجب شده است که فشار حداکثری بر اقتصاد و امنیت ایران وارد شود.
این در حالی است که سناریوی مهم در صورت آسیب زدن به جمهوری اسلامی برای روسیه و چین تهدید کوتاهمدت و بلندمدت امنیتی خواهد بود. در صورت آسیب نظام کنونی از سوی ایالاتمتحده، روسیه و شاید چین به صورت مشخص خط نفوذ خود را از لبنان تا پاکستان به طور کامل از دست خواهند داد و آسیب در محور موازنه کننده ایرانی در منطقه برای روسیه موجب از دست دادن نفوذ خود در خاورمیانه و رسیدن تهدیدات امنیتی ناتو به مرزهای جنوبی و آسیای مرکزی است. درحالیکه همین امر در طولانیمدت موجب تضعیف امنیت در مرزهای غربی جمهوری خلق چین خواهد شد.
لذا از منظر نویسنده فشار کنونی بر جمهوری اسلامی ایران فرصتی برای بازی و گرفتن امتیاز میان قدرتهای رقیب است نه هزینه دادن. با توجه به رویکرد حمایت گرانه دائمی اروپا در قبال ایالاتمتحده، فارغ از خیال خام ایجاد تفرقه میان اروپا و ایالاتمتحده، آنچه اهمیت دارد درک این موضوع است که روسیه و چین به مانند ایران به حفظ این موازنه نیازمند هستند.
پس آنچه در عمل مهم است بازگشت به سیاست واقعگرایانه در روابط بینالملل از سوی ایران است. این امر تنها با تفهیم شرایط کنونی برای چین و روسیه قابل انجام است. به این معنا مبتنی بر آمادگی ایران برای چرخش در سیاست خارجی و ارسال این پیام به مسکو و پکن است که اگر روسیه و چین سهم خود را در موازنه کنونی پرداخت نکنند ایران ممکن است در مواضع خود و روابطش با دول غربی و ایالاتمتحده تجدیدنظر کند. تعهد ایران به سیاست اصولی منجر به این امر شده است که دولتهای منتفع از موازنه گری ایران با اطمینان از عدمتغییر موضع ایران در بزنگاههای سیاسی و اقتصادی به طور مشخص و واضح از ایران در قبال ایالاتمتحده حمایت نکنند و فشار این موازنه گری به طور کامل بر دوش ایران سنگینی کند.
در پایان آنچه به عنوان سیاست مؤثر مطرح است درک اهمیت وضعیت حساس کنونی و لزوم تصمیم عقلانی دستگاه سیاست خارجی است به این معنا که علاوه بر تأکید بر موازنه درونی نسبت به بهینهسازی اتحادها و موازنههای بیرونی هم قدم های مناسب را بردارند از اینجهت که واقعیت فارغ از ایدئولوژیها خود را به حیات انسانی تحمیل خواهد کرد.
واژگان کلیدی: مکانیسم ماشه، بازخواست, چین , روسیه,محمد سلطانپور