مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

موانع صلح و ثبات در قفقاز جنوبی

اشتراک

 

 احسان شاه حسینی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

 

 مقدمه : قفقاز جنوبی منطقه ای است که بحران های متنوعی را در خود جای داده و وارث بسیاری از چالش های سیاسی و اقتصادی بازمانده از دوران شوروی است. این حوزه محل تلاقی منازعات سیاسی، دینی، قومی و اجتماعی میان مردمان خود می باشد. بی ثباتی های سیاسی، مشکلات  اقتصادی، بحران های اجتماعی گوناگونی را از سر گذارینده و مردمان این دیار نظاره گر بسیاری از تغییرات و چالش هایی همراه با هزینه های انسانی و مادی  بالایی بوده اند.

یکی از عوامل اصلی در شکل گیری بی ثباتی در قفقاز جنوبی اختلافات و منازعات قومی است. این موضوع، منازعات و هزینه های سنگین مادی را نیز در منطقه از خود بجا نهاده و همچنان بصورت بسیار پررنگی در جریانات سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی منطقه تاثیر گذار بوده و عامل تعیین کننده ی است.

 

کلید واژه : صلح ،ثبات ، منازعات قومی ، قفقاز جنوبی ، آبخازیا ، اوستیای جنوبی ، قره باغ ، هویت

 

بیان رخ داد :

منازعات و تنش های منطقه ای :

منازعات قومی، دولتهای قفقاز جنوبی را محروم از صلح ، ثبات و توسعه اقتصادی ساخته است. کشور های این حوزه با افزایش مداوم حجم بودجه نیرو های نظامی بدلیل  دشمن هراسی های قومی و منطقه ای ، پناهندگان سیاسی ، عدم جلب سرمایه گذاری خارجی مواجه هستند. از دیگر نمونه های منازعات قومی تهدید مرزهای دولتها و گسترش درگیری ها و توانایی محدود برای بهر مندی و استفاده از فرصت های تجاری ،اقتصادی  و حمل و نقل منطقه ای است.

این منطقه یکی از بی ثبات ترین بخش های شوروی سابق بود که به لحاظ شمار ، میزان تنش و هم مرزی قومی و تمدنی دارای منازعات  شدیدی می باشد. بنوعی جریان های ملی گرایی غالب در هر کدام از سه کشور منطقه  دچار تضاد های آرمانی و هویتی با همسایگان و بخش های اقلیتی از هموطنان خود می باشند.این خصوصیت بویژه در مورد آذربایجان و ارمنستان بیشتر صدق دارد و هویت اکثریت غالب یک کشور در تعارض با خرده هویت های اقلیت در داخل و هویت اکثریت همسایه خود می باشد.

 زبان اصلی در این سه دولت ناهمسان و مختلف است که این ویژه گی میان سه کشور، در داخل گرجستان به سه زبان بی شباهت  Kartvelians, Mingrelians,   و  Svans نیز می رسد که خود بعنوان عناصر شکل دهنده به منازعات  قوی منطقه ای مطرح خواهند بود.

 

منارعات قومی منطقه قفقاز جنوبی:

الف – مناقشه قره باغ :

در سال 1988 ، ناگارنو قره باغ (NK) منطقه ای خود مختار در آذربایجان، خواستار پیوستن به ارمنستان شد که جرقه ی برای درگیری های نظامی میان اقوام ارمنی و اذربایجانی بود. در دسامبر 1991 طی رفراندمی در منطقه ی قره باغ ،استقلال ناگارنو قره باغ مورد تاکید ساکنان این منطقه قرار گرفت و در این خصوص نیز شورای عالی برای اجرا آن تعیین گردید.

قره باغ منطقه ای است که در قفقاز جنوبی واقع شده است که 5 درصد از خاک آذربایجان را به خود اختصاص داده  که حجم جمعیتی آن را هم 21% آذری و 77% ارمنی تشکیل می دهد. اختلافات میان آذری ها و ارامنه هم به اغراض سیاسی آلوده شده و هم دارای قدمت طولانی است.  این نزاع قومی هم در رویکرد افراطی آذری ها به ترکیه  بر اساس نژاد و قومیت ترک وهمچنین مشترکات  دینی آنان بوده است  و هم در خواست و میل دیرین ارامنه برای داشتن سرزمین واحد، با توجه به تجربه تلخ تاریخی آنان از ترکان عثمانی ، که در این میان،  قره باغ به عنوان برج و باروی ملی گرایی و خواسته های تاریخی ارامنه از سوی رهبرای جنبش ملی ارامنه قرار گرفت.

 شعله های درگیری و جنگ برافروخته شده تا جولای 1994 شعله ور و گدازان بود، که توافقنامه آتش بس میان کشورهای آذربایجان ، ارمنستان و NK  با میانجگری روسیه و قرقیرستان امضا شد. طی درگیری های صورت گرفته در قره باغ در حدود 15000 تلفات و هزاران هزار پناهنده و آواره در ارمنستان و آذربایجان از خود بجای گذاشت. در این میان،  بازیگران منطقه ای و فرا منطقه ای بسیاری درگیر این منازعه شده و به اقسام مختلف خواهان میانجگری و برقرای صلح شدند. در این میان می توان به گروه مینسک با حضور ایالات متحده ، روسیه ، فرانسه و دیگر اعضای این گروه چون : بلاروس، آلمان ، ایتالیا ، هلند ، سوئد ،فنلاند و ترکیه  اشاره کرد. از سوی دیگر ، حضور ایران بعنوان یکی از بازیگران مهم منطقه ای در حل مناقشه بسیار موثر و قابل توجه بود. با این همه، پناهندگان بسیاری در دو کشور آذربایجان و ارمنستان وجود دارند. بر اساس گزارش کمیسر عالی سازمان ملل در سال 2011  پناهندگان ارمنی در حدود 3300 و پناهندگان آذری در حدود 595000 نفر در آذر بایجان تخمین زده شده اند.  آنچه که تاکنون در خصوص مناقشه قره باغ عنوان شد صرفأ شرح مختصری از وقایع قره باغ بود که نشان دهنده عمق شکاف های قومی و منازعات منطقه میان دو کشور و دو قومیت در قفقاز جنوبی است. که شمار پناهندگان و آواره های بجا مانده از درگیری های و قربانیان بازمانده نیز  نشان از پیچیدگی و دشواری در حل مناقشه قره باغ در آینده است .

ب- در گیری های قومی و مدنی در گرجستان :

اقلیت های قومی بازمانده در گرجستان که میراث مهندسی های قومی در دوران شوروی می تواند باشد. در اواخر دهه ی 1980 و اوایل دهه ی 1990 با به استقلال رسیدن گرجستان، منازعات قومی با عدم توافق میان اقلیت و اکثریت قومی گرجستان تسریع یافت. که بنوعی ، نتیجه ی عدم کنترل دولت مرکزی بر نقاط مختلفی چون اوستیای جنوبی و آبخازیا بود. در این میان، کنترل روسیه بر اوستیای جنوبی و آبخازیا با توجه به گرایش مناطق اوستیای جنوبی و آبخازیا به روسیه وضعیت اختلافات قومی در این حوزه را بیشتر ملتهب ساخت.  بسیاری از ناظران منطقه ای بر این مدعا شهادت می دهند که دلیل اصلی منازعات میان گرجستان و روسیه بر اثر افزایش کنترل روس ها بر اوستیای جنوبی و آبخازیا بوده است . بسیاری از ساکنین این دو منطقه جدایی طلب و خود مختار قبل از منازعات سال 2008 میان روسیه-گرجستان امتیاز رسمی شهروندی روسیه را گرفته  بودند و بنظر می آید  قبل از درگیری های 2008 برای استقلال یا پیوستن به خاک روسیه آمادگی داشته اند. از سویی دیگر با افزایش حمایت های آمریکا و دیگر دولت های غربی برای ایجاد تغییرات در گرجستان و تقویت دولت ساکاشویلی میزان تنش ها و اختلافات میان گرجستان و روسیه دامن یافت. این موضوع در شکاف بیشتر میان اختلافات قومی در گرجستان نیز نقش بسزایی داشت. در سال 2008 با افزایش نزدیکی گرجستان به غرب ، تهدید مرزهای این کشور توسط روسیه بیشتر احساس می شد. در این میان، دولت روسیه در سال 2008 بطور رسمی تجارت و سرمایه گذاری را در آبخازیا مورد تصویب قرار داد و در آوریل همان سال پوتین رئیس جمهور روسیه بطور مستقیم روابط با آبخازیا و اوستیای جنوبی بنا ساخت. همچنین، وی دستور تاسیس کنسول گری روسیه به منظور رسیدگی به امورات شهروندان روسی در این دو منطقه صادر کرد. درادامه ، روسیه بطور رسمی مشروعیت حکومت های جدا شده اوستیای جنوبی و ابخازیان را به  اعلام  وحکومت آنها را برسمیت شناخت. از سویی دیگر ، در  23  آوریل 2008 شورای امنیت سازمان ملل در خصوص حرکت روسیه جلسه ای برگذار که آمریکا ، انگلیس ، فرانسه و آلمان بعنوان اعضای شورای امنیت در خصوص جریانات شکل گرفته شده توسط روسیه  در گرجستان اظهار نگرانی کردند.

 

ریشه های درگیری آبخازیا با گرجستان:

 

 اما این منازعات شکل گرفته شده در گرجستان به تنش های قومی بجا مانده دوران استقلال و فروپاشی شوروی باز می گردد. در جولای سال 1992 مجلس قانون گذاری آبخازیا بطور رسمی استقلال خود رو از گرجستان اعلام کرد و در پی آن ، از سوی نیروهای امنیتی گرجستان مورد حمله قرار گرفت . در اکتبر سال 1992 شورای امنیت نیروهای حافظ صلح و ماموران ناظر خود را به گرجستان فرستاد . در سال 1993 داوطلبان روس تبار و قفقاز شمالی نیروهای گرجی را شکست  داده و عقب راندند. در آوریل سال1994 گرجستان و آبخازیا در چارچوب حل فصل سیاسی و بازگشت آوارگان به توافق رسیدند. نیرو های نظامی روسیه تحت عنوان حافظان صلح در منطقه میان آبخازیا و گرجستان مستقر شدند . در نتیجه ی این منازعات ، 10 هزار نفر کشته و حدود 200 هزار نفر بی خانمان شدند که غریب به اتفاق آنان از قومیت گرجی بودند. در این میان ، تا سال 2006   اختلافات بدلیل عدم رعایت توافقنامه از سوی دو طرف  ادامه داشت. گرجستان بر اساس توافقات بر بازگشت آوراگان تاکید داشت و آبخازیا نیز بر به رسمیت شناختن استقلال خود اصرار می ورزید.  در سال 2006 فرمانده نظامی منطقه Kodori Gorge ازمناطق شمالی  آبخازیا، که بسیاری از قومیت Savns  در آنجا ساکن هستند به حکومت گرجستان پیوست و گرجستان برای حمایت و دفاع از نیرو های نظامی وی،  نیرو های خود را بسرعت به آن منطقه فرستاد. البته گرجستان مدعی بود که تنها نیرو های پلیس در این منطقه مستقر شده اند اما آبخازیا بر این موضع مصر بود که یگان های نظامی در منطقه  Gorge مستقر هستند و این موضع تخطی و نقض توافقات آتش بس میان دو طرف بوده است.از این رو گفتگو های صلح میان دوطرف معلق ماند.

آما آنچه بر رخ داد های صورت گرفته اضافه و خروش تعارضات قومی در این حوزه را افزایش داد ورود روسیه با توجه به اهداف چندگانه اش بود. در این مورد در آوریل 2008 وزیرامور خارجه روسیه نیت کشورش در خصوص افزایش نیرو های حافظ صلح خود در مرز آبخازیا و گرجستان برای مقابله احتمالی با نیروی نظامی  گرجستان درKodori Gorge  را اعلام کرد. در ادامه نیرو های نظامی روسیه در ابخازیا به بهانه مقابله با حمله احتمالی گرجستان مستقر شدند. در اواخر می 2008 روسیه اعزام 400 نیروی فنی خود برای بازسازی خطوط راه آهن ابخازیا را اعلام کرد که به نیت کارهای بشر دوستانه صورت می پذیرد. که البته این یگان وظیفه اماده سازی موقعیت نظامی را بر عهده داشت چرا که در آگوست 2008 روسیه برای انتقال نیروهای خود به سمت گرجستان از این خطوط استفاده کرد.

 

ریشه های درگیری اوستیای جنوبی با گرجستان:

 

 در سال 1989 ، یکی از مناطق جدایی طلب گرجستان خواستار الحاق خود به اوستیای شمالی یا استقلال شد. این تلاش ها بوسیله رئیس جمهور سابق گرجستان Gamsakhurdia در سال 1990 سرکوب شد که در این میان ، 2 تا 4 هزار نفر کشته و 10 هزار نفر آواره و بی خانمان شدند. در جون سال 1992 ، با میانجگری روسیه آتش بس برقرار گردید و نیرو های حافظ صلح در منطقه Tskhinvali در اوستیای جنوبی ساکن شدند . در این میان در حدود 1100 واحد نظامی شامل 530 روس و 300 اوستیای جنوبی و در حدود  300 گرجستانی در اوستیای جنوبی مستقر شده بودند. و ناظران OSCE   هم بیشتز بصور ت نظارتی در منطقه حضور داشتند.

در سال 2004، ساکاشویلی رئیس جمهور گرجستان با هدف مبارزه با فساد و قاچاق کالا که نقش مهمی در اقتصاد اوستیای جنوبی داشت باعث افزایش فشار بر اوستای جنوبی شد. وی در ادامه به این منظور خواستار اعزام هزار نیروی پلیس ، نظامی و سرویس های امنیتی برای مبازره با جرایم سازمان یافته،  فساد و قاچاق در این منطقه شد. بر اساس توافقات آتش بس گرجستان تنها می توانست 500 واحد نظامی را در منطقه مستقر سازد. از این رو، نیروهای چریک گرجستان بطور پنهانی نیز وارد منطقه شده بودند. ظاهرا، مقامات روسیه هم بر ورود نیروهای شبه نظامی به اوستیای جنوبی اصرار داشتند . در نوامبر 2006 رفراندومی در اوستیای جنوبی برگذار شد که به استقلال از گرجستان رای داده شد.

تنش هایی که در میان شکاف های قومی و سیاسی گرجستان در دراز مدت بوجود آمده و آمادگی فوران یافته بود در 7 آگوست  2008 بجوش آمد. زمانی که اوستیای جنوبی ادعا کرد که مورد حجم بالایی از پرتاب موشک از سوی گرجستان قرار گرفته است  و گرجستان در مقابل ادعا کرد که اوستیای جنوبی آتش بس را رعایت ننموده و این چنین با حمله نیرو های گرجستان پایتخت و دیگر مناطق اوستیای جنوبی در کنترل آنان در آمد. و با ورود روسیه به مداخله پیش آمده ، گرجستان را تا مرز های مشخص شده عقب رانده و پایتخت گرجستان را بمب باران نمود. و در 12 آگوست مدودف اعلام کرد که هدف از اقدامات صورت گرفته توسط روسیه حفظ صلح و تبیه سنگین متجاوزین بوده است.پس از آن با پادرمیانی فرانسه روسیه آتش بس را پذیرفت که مورد قبول گرجستان نیز واقع شد. همچنین در 26 آگوست روسیه استقلال آبخازیا و اوستیای جنوبی را به رسمیت شناخت و دولت های نیکراگوئه ، ونزوئلا و دو جزیره  Nauru  و  Vanuatuبه تبعیت از روسیه، روابط دیپلماتیکی با این دو جمهوری برقرار کردند.

دور نمای رخداد:

جهان امروز محل مرز بندی های عمومی برای افراد بر اساس یک یا دو مولفه از هویت افراد نیست چرا که در عرصه ارتباط و بدلیل تعاملات جهانی حوزه های مشترک افراد افزایش یافته و هویت افراد از گستردگی بیشتری برخوردار گشته است.

 در نتیجه القای تکوارگی هویت از سوی جامعه به فرد عاملی در جهت عدم کشف هویت برای فرد و شکل گیری جزایر هویتی میان آدمیان خواهد بود و فهم مشترک را از افراد خواهد گرفت و باعث رونق خشونت بعنوان دفاع از ارزش های هویتی خود خواهد شد. چیزی که در بحران های شکل گرفته در حوزه قفقاز بکرار تکرار شده و هویت های تکواره چنان آتشی در خرمن آدمیان زده است که جدا از همه هویت های مشترک، آنان را از هویت انسانی شان دور ساخته و خشونت در میانشان آفریده شده است. 

سرنوشت همه فرهنگ های گوناگون محکوم به همزیستی موزائیک وار در کنار هم با هویت های مجاور و هم پوشاننده در دنیای مورد تصور انسان امروز است.  قفقاز بعنوان موزائیک اقوام و هویت ها بدلایل گوناگونی با تکوارگی هویت در میان مردمان خود روبه رو بوده است و این تکوارگی هویت، بار سنگینی از خشونت ها را بر دوش مردمان این منطقه نهاده است . لذا ، آنچه که در کاهش تنش ها قومی می تواند نقش بسزایی را ایفا کند، تغییر نوع نگاه به خود و دیگری  و  تلاش برای ترویج فرهنگ کثرت گرایی و زندگی مسالمت آمیز خواهد بود. از این رو ، فرصت ها و مزیت های اقتصادی ، حمل و نقل و تجارت می تواند بعنوان ابزار های بهم رساننده منافع میان انسانها عمل کرده و همکاری در سطوح غیر حساس را امکان پذیر سازد. اما آنچه که نباید از نظر دور داشت این است که بدلیل وجود دولت های ضعیف ، فرهنگ بشدت متاثر از هویت قومی و وابستگی کشورها به قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای وضعیت پیچیده ای را در این حوزه بوجود آمده و حل مناقشات و منازعات راه پر پیچ و خمی را در پیش خواهد داشت.

مطالب مرتبط