دکتر مصطفی مطهری
در تعامل و تبادل آرا میان دولت – ملت ها در عرصه روابط بین الملل میزان تاثیرگذاری و تاثیر پذیری های واصله از موضوع امنیت با تمام ابعاد آن مورد توجه است. مناقشات دو کشور ایران و عربستان به عنوان نمونه هایی از زنجیره هم ارزی از تنش ها است که از منظر کمی و کیفی با عنایت به دریچه زمانی با فراز و نشیب هایی همراه بوده و همواره بر مباحثه و گاها مجادله سامان یافته است. چرا که محوریت ایران بر مدار تمدنی اسلام سیاسی مبتنی بر تشیع و عربستان سعودی با ادعای مبنی بر رهبریت جهان عرب و حتی اسلام با تاکید بر مبانی وهابیت و تلاش برای ایجاد سیطره، بسط و گسترش آن به طور خودکار زمینه را برای شکل گیری رفتارهای چالشی در استدلال و تحلیل را فراهم می کند.
در واقع در توصیف و تشریح مناقشات، موضوعات امنیتی تاثیرگذار منطقه ای رابطه تنگاتنگی با سایه سنگین متغیرهای ساختاری و سیستمی در سطح خرد ( داخلی یا ملی ) و میانی ( منطقه ای ) تحلیل دارند که یک همبود کثرتی در عرصه قابلیت فهم از لحاظ سیاستی و ظرفیت روابط میان آنها را از لحاظ سیاسی می طلبد.
منطقه خاورمیانه، همواره میدانی برای عرصه شکل گیری اتحادها و ائتلاف های منطقه ای و بین المللی برای ایجاد نوعی موازنه سازی بوده است؛ بطوریکه در راستای آنچه که به نبرد ایران و عربستان در عرصه مختلف ایده ای – سیاسی – ژئوپلتیکی از آن یاد می شود، صورت بندی های متنوع نگرشی و فکری است که به نام تقابل و تعارض دو جریان موسوم به مکتب تشییع و تسنن با خصیصه های ذات انگارانه خود عنوان می گردد. در واقع دریافت های چشم اندازی و نگرشی از تحولات در منطقه با دوگانه انگاری ایدئولوژیکی در نزد دو تفکر و نگرش ایرانی – سعودی است که به رویارویی و مواجهه های میان آنها در عرصه های گوناگون تبدیل شده است؛ به عبارتی گسل میان مکتب ایران وام گرفته از اسلام شیعی و رهیافت مکمل وهابی – سعودی در عرصه سیاسی یک تضاد ایدئولوژیکی و مذهبی با پیامدهای ژئوپلیتیکی است. به عبارتی جامع تر دو عامل قدرت در منطقه « هویت » و « ژئوپلیتیک » را می توان مهمترین عوامل در تشدید رقابتها و تعارضهای تهران و ریاض از بدو استقرار نظام اسلامی در ایران ارزیابی کرد.
در نوسان پاندولی اختلاف نظر و تعارض فکری و تبدیل آن به شکل تنش میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی متغیرها و شاخص های متنوعی مورد توجه و پژوهش می باشد که علاوه بر رقابت های ایدئولوژیکی متاثر از نظام های سیاسی حاکم در کشورها و متعاقب آن تلاش های دو کشور برای هژمون شدن منطقه ای در سطح کلان با تمام ابعاد سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی که تاریخی به تناسب سنوات و به میزان عمر نزدیک به چهار دهه جمهوری اسلامی ایران از بدو پیروزی انقلاب اسلامی دارد می توان اشاره کرد. بطوریکه ترسیم الگوي نزديك سازي مفهومي در منطقه توسط ايران با ایده همکاری و همگرایی فرهنگی قدرت به جای قدرت فرهنگی با تاکید بر دیپلماسی فرهنگی – ارتباطی، ترس و وحشت از نفوذ تفکر ایران انقلابی در منطقه را در نزد سعودی ها بیش از پیش افزایش داد.
اما آنچه که در چند ساله اخیر به شدت منازعات میان دو کشور را افزایش داده و تشدید کرده است علاوه بر غالب شدن یک نظام سیاسی شیعی در عراق و ربودن گوی سبقت در قبضه کردن قدرت سیاسی در عراق توسط ایران و کوتاه ماندن دست سعودی ها از این رقابت سیاسی قدرت در عراق بعد صدام حسین، می توان به تلاش های مذبوحانه سعودی ها در تشکیل، تجهیز و حمایت های همه جانبه از نوع تسلیحاتی و نظامی و فراهم نمودن بسترها و زمینه های پرورش تکفیری ها برای بی ثبات نمودن مناطق ژئوکاچریک مذهبی- مکتبی تحت نفوذ ایران اشاره کرد که به وسیع و گسترده شدن گستره درگیری های نیابتی در مناطقی همچون عراق و سوریه و حتی یمن شده است.
با این اوصاف است که تضادهاي هویتی به گسترش رقابت هاي ژئوپلیتیكی میان این دو کشور در جهان اسلام انجامیده است؛ بطوریکه هر یک به دنبال گسترش حوزه نفوذ و پراکنش ایدئولوژي خود در منطقه برآمده اند. در واقع اجماع قدرت هویتی (ایدئولوژیکی) و هویت متضاد ایدئو- ژئوپلیتیکی فی ما بین طرفین بستر را برای هويتی شدن رقابت هاي ژئوپليتيكی در منطقه با سازه هاي ذهني و ايستارهاي هويت ساز و چالش آفرین فراهم کرده است. نمود این رهیافت های راهبردی در مناسبات منطقه بروز نظم سلفی به رهبری سعودی ها در تقابل با قدرت نرم نظم شیعی به نمایندگی ایران است که به کابوس عربستان تبدیل شده است، می باشد.
در واقع مولفههای ایدئولوژیک و ژئوپلتیکی را باید از محورهای اصلی سیاست خارجی و امنیتی ایران و عربستان در محیط منطقهای خاورمیانه و جهان اسلام دانست. اما آنچه در این تضاد دو جانبه فکری و ایده ای میان دو کشور مهم به نظر می رسد تنوع و کثرت تاکتیک ها و راهبرد های جمهوری اسلامی ایران با این گونه تلاش های سازمان یافته دولتی در شکل پرورش مجاهد تروریست متجاهر تکفیری- وهابی عربستان سعودی است که پیروزی در یکایک جبهه های درگیری و تنازع آمیز در عرصه های نظامی و سیاسی را برای جمهوری اسلامی ایران بدنبال داشته است؛ بطوریکه می توان با قاطعیت اذعان نمود که حصول به این پیروزی ها در عرصه نبردهای نظامی در جبهه های عراق و سوریه و شکست سعودی ها و اتئلاف عربی- غربی تحت امر آنها در مناطق ذکر شده فارغ از تفوق و برتری نظامیان و شبه نظامیان تحت فرماندهی و آموزش مستشاران نظامی ایران و غلبه تاکتیک های متنوع نظامی و ترکیب نوعی جنگ منظم و نا منظم در مقابل جبهه تکفیری- سعودی، همگی حاکی از کثرت دکوپاژیک تکنیکال اهداف، برنامه ها و استراتژی های جمهوری اسلامی ایران در عرصه تنش با عربستان سعودی است که در محتوا و مبنای سازمان سیاسی قدرت کشور در عرصه های سخت و نرم قدرت لوازم چیرگی بر سعودی ها را فراهم نموده است؛ فلذا با توجه به غالب شدن فضای چریکی- فرهنگی تشیع در چند ساله اخیر در منطقه توسط جمهوری اسلامی ایران کفه مبارزه نرم فکری به سود خود و به زیان سعودی ها رقم زده است.
با توجه به آنچه بدان اشاره شد ذکر چند نکته در این زمینه مهم بنظر می رسد بطوریکه تقابل میان ایران و عربستان، جدا از آنکه به تقابل تشیع و تسنن ( وهابی ها ) تلقی می گردد تقابل ایده ها در عرصه جهان اسلام است که عدول هریک از این دو کشور از آنچه باور به آن ایده ها تلقی می گردد به مثابه خالی کردن میدان برای دیگری و پا پس کشیدن و واگذار نمودن قدرت و میدان منطقه ای به دیگری است.
دوم آنکه این تقابل ایده ها به تقابل منافع دو کشور در عرصه اتحاد با قدرت های فرامنطقه ای در کانون های بحران ( سوریه ) تبدیل شده است؛ کما اینکه این رویارویی ایران و عربستان به نوعی میدان زور آزمایی روسیه و غربی هل به رهبری ایالات متحده آمریکا نیز تلقی می گردد و علاوه بر پیامدهای منطقه ای با نتایج و برآیندهای بین المللی نیز همراه است.
سوم آنکه عدم درک موضوع منافع جهان اسلام و نادیده گرفتن مولفه وحدت اسلامی در میان کشورهای اسلامی از جانب سعودی ها از یکسو و پیروزی های جمهوری اسلامی ایران در عرصه خاموش کردن فتنه های شعله افروزانه و آتش گسترانه سعودی ها در مناطقی چون عراق و سوریه در چند ساله اخیر، ترس از منزوی شدن عربستان و عدم همراهی نمودن از سوی کشورهای حامی کنونی در حاشیه خلیج فارس و دیگر کشورهای همسو آن در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را برای آنها به همراه داشته است که آژیته نمودن واهمه و ترس از مکتب تشیع و جمهوری اسلامی و حامیان منطقه ای آن را در کانون سیاست های منطقه ای و جهانی خود قرار داده است.
بالاخره اینکه متعاقب با آنچه در سطور فوق به آنها اشاره شد موفقیت های علمی جمهوری اسلامی ایران درحوزه های دانش و فناوری با ابعاد آموزشی و نظامی و دستیابی و حصول به یک توان بومی در عرصه های مذکور بطور مستقیم بر تداوم و ترس هرچه روزافزون سعودی ها از ایران اسلامی انجامیده است و این ترس از ایران برمبنای آنچه که به تقابل تاریخی در چشم انداز مکتب و ایده های مورد وثوق دو کشور از آن یاد می شود سعودی ها را به یک تکاپوی خصمانه و گاها مذبوحانه از جنس ایران فوبیا در منطقه و جهان واداشته است.
کوتاه سخن اینکه برای آنچه که بدان به میدان های تقابل ایران و عربستان وصف می شود باید شرایط و بستر های لازم برای درک متقابل و متعامل از منافع طرفین میان آنها شکل بگیرد. در واقع این روابط متقابل با پیش گرفتن رویکرد هم افزا میان آنها است که می تواند تبلور یابد. بطوریکه پذیرش اصالت قدرت منطقه ای طرفین می تواند در هر زمان راهگشای بحران های موجود در منطقه با ویژگی های فکری – مذهبی – سیاسی و فرهنگی آن باشد. مع الوصف عدول از تقابل برای حصول به تعامل میان آنها با فرآیندهایی می تواند شکل بگیرد که از جنس تغییر رفتارهای دو جانبه طرفین در عرصه سیاستی با عنایت به راهبردهای آنها در سیاست خارجی باشد.