مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

فاکتور های موثر در روابط افغانستان و ایران و چالش های فردا

اشتراک

صفی الله طایع

پژوهشگر افغانستاني در دانشگاه دیکن-ملبورن-استرالیا

مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC

رهبران افغانستان همواره ایران را یکی از مهمترین بازیگران منطقه دانسته و از نفوذ ایران در تغییر معادلات سیاسی و اقصادی افغانستان همواره آگاه بوده اند. اما شاید بعد از سال 2001خط اعتماد و همکاری بین دو کشورتزلزل بیشتری را به خود داشته که عوامل زیادی را میتوان به آن ربط داد. نزدیک به هفده سال از حمله ایالات متحده، با همکاری نیرو های بین المللی به افغانستان با ادعای سرنگونی طالبان می گذرد. این حمله و حضور در منطقه همچنانی که از ابتدای امر نشان از تهدیدی جدی علیه همسایه غربی افغانستان یعنی جمهوری اسلامی ایران نیزمحسوب می شد، کماکان به قدرت خود باقیست. هر چند حضور آمریکا طی سال های گذشته خطر مستقیمی را متوجه ایران نساخته، اما موارد دیگری چون موضوع مهاجرین افغان در ایران، بحث  قاچاق انسان و مواد مخدر، ابهام مشارکت اتباع افغان در جنگ سوریه و مهم تر از همه مناقشه بر سر آب باعث شده که سیاست دولت کابل در حفظ موازنه روابط دیپلماتیک با حمهوری اسلامی ایران گاها دچار تزلزل شود. تا جایی که فاکتور های دوستی، برادری، همزبانی، دین مشترک و چه بسا موارد مهم دیگری را که باعث پیوند ناگسستنی میان دو همسایه بوده اند، تحت الشعاع خود قرار دهد، که این خود بحث حضور آمریکا در افعانستان را به عنوان دشمن قسم خورده ایران، با توجه به تیرگی روابط این دو کشور در ماه های اخیر، به بحثی جدی در محافل سیاسی ایران و منطقه مبدل کرده است.

در این تحلیل مختصر ابتدا به کیفیت روابط جمهوری های اسلامی افغانستان و ایران در چند سال گذشته می پردازیم و در انتها چالش و فرصت های اساسی بین دو کشور، مخصوصا با نزدیک شدن افغانستان به انتخابات ریاست جمهوری آینده اش بحث خواهد شد، این که دو کشور ایران و پاکستان، به مراتب بیش تر از سایر همسایگان افغانستان توانسته اند در سیاست، اقتصاد و فرهنگ در افغانستان تاثیر بگذارند هیچ جای شکی نیست. این تاثیرات در مقالات علمی و تحلیل های متخصصین افغان و خارجی مفصل و مستند بحث صورت گرفته و همواره سران کشور های ایران و پاکستان  بر این امر تاکید داشته اند که اهدافشان در افغانستان خیرخواهانه هست و قصد دخالت در امور داخلی این کشور را ندارند و از جانبی اکثر دولتمردان افغان هم  دست کم در مورد ایران، نظرات مثبتی دارند، برخی دیگر از سیاسیون و فعالان افغان اعتراض هایی در سیاست های مداخله جویانه ایران در افغانستان دارند. اگر به محتوای این اعتراضات بنگریم این را به وضاحت می توان دید که مشکلات قومی و سیاسی در داخل افغانستان در شکل دهی این اعتراضات سهم اساسی را داشته اند. به عنوان مثال، کمتر سیاستمداری از اقوام هزاره و اهل تشیع افغانستان، ایران را مورد انتقاد قرار داده، حال آن که بزرگان قبایل جنوب و اقوام پشتون در انتقاد از دولت ایران صدای بلند تری داشته اند و حتی دولت ایران را به دامن زنی در ناامنی ها، حمایت از طالبان و استفاده از خاک افغانستان برای جنگ نیابتی اش با آمریکا متهم می کنند. اگر دوباره نظرات همین گروه ها را در مورد پاکستان جویا شویم می بینیم که گاها گروه های حامی ایران منتقدان اصلی پاکستان می شوند.

در موارد اقتصادی، روابط ایران و افغانستان ثبات بیشتری داشته، اما عاری از چالش نبوده است. طرف های افغانستانی همیشه بر این باور بوده اند که تحریم های غرب علیه ایران تجارت بین دو کشور را تحت الشعاع قرار داده است. تجارت بین دو کشور و نزدیکی بازار خرید و فروش، در هر منطقه جغرافیایی دیگری، میتوانست رونق زیادی برای طرفین داشته باشد، اما در نتیجه ی همین تحریم ها، گاها طرف های افغان از ریسک بالای تجارت با ایران خبر داده اند. در عین حال، کالای  ایرانی توانسته جایگزین خوبی برای محصولات پاکستانی در افغانستان نیز باشد، که این فرصت ناشی از تتش های سیاسی و اقتصادی بین افغانستان و پاکستان است. اگر چه دولت افغانستان نتوانسته به صورت متداوم واردات خود از پاکستان را کاهش دهد، اما یافتن بازار جایگزین بخشی از سیاست های دولت افغانستان خصوصا در چند سال اخیر بوده است. به عنوان مثال میتوان از افتتاح بندر چابهار به عنوان اهرمی قوی یاد برد که اولا میزان وابستگی افغانستان به حتی ایران را کم میکند و ثانیا میتواند باعث تنوع محصولات در بازار افغانستان گردد. قابل ذکر است که در بخشی از تحقیقات شخصی ام به این یافته رسیده ام که تجار افغانی وابستگی به ایران را نیز خطری برای آینده خود میدانند. در بخشی از این تحقیق ابتدایی، تعدادی از تجار متذکر شده اند که گاها محصولات وارداتی از ایران کیفیت وعده شده را ندارد و با توجه به شرایط فعلی، کاری از دست تجار افغان نیز بر نمی آید.

شاید یکی از مهمترین تهدیدات روابط دو کشور افغانستان و ایران موضوع آب باشد. با توجه به کامنت های سران دو کشور این مطلب میتواند یک چالش اصلی بر سر راه دولت آینده افغانستان قلمداد گردد. کشمکش ها بر سر آب موضوعی جدید نیست و همواره کشور های همسایه بر مقدار استفاده از آب رود خانه های فرامرزی، مخصوصا در فصل های گرم نزاع داشته اند. تیره گی روابط بین مصر، سودان و اتیوپی بر سر رود نیل و یا حتی به عقید ه خیلی از صاحبنظران، مشکل اصلی هند و پاکستان بر سر منطقه کشمیر را به آب منطقه ربط میدهند. با وجود آنکه تعداد اندک ارگان های بین المللی برای حل مناقشه های آبی وجود دارند، به صورت کل راه حل اصلی اینگونه مناقشات را میتوان تنها در دیپلماسی و تفاهم یافت. پالیسی ای که مطمنا هر دو کشور، با توجه به تهدیدات منطقه ای و جهانی به آن نیاز کامل دارند. اگر چه دولت ایران امتیاز های بیشتری را برای فشار از قبیل موضوع مهاجرین، صادرات گاز و برق و صادرات مصولات غذایی به افغانستان دارد، نیاز های ایران به افغانستان و بازار این کشور را نیز نباید دست کم گرفت. خصوصا در شرایطی که ایران نیاز به یافتن مارکت برای محصولات خود دارد. مهمتر از آن ایران برای تضمین موقعیت ژئوپلیتیکی خود نمی تواند روابط خود با افغانستان را تیره کند.

افغانستان در چند ماه آینده شاهد برگزاری انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری خواهد بود که هر دو از حساسیت های داخلی و منطقه ای خاصی  برخوردارند، اینکه افغانستان به میدان رقابت بین قدرت های منطقه تبدیل شده شکی نیست. اما تمامی گروه ها باید این را درک کنند که هرخطر امنیتی و اقتصادی افغانستان میتواند به خارج از مرز های این کشور به راحتی راه پیدا کند.

روی کار آمدن دولتی جدید، و یا هم تداوم حکومت کنونی زمینه تفاهم و همکاری ها را بین دو کشور قطع نخواهد کرد. اما دستیابی به راهکاری روشن و ازدیاد همکاری میتواند برای هر دو ملت سودمند باشد. هرچند نا خوشایند برای دولت جمهوری اسلامی ایران، حقیقت امروزی افغانستان این است که این کشور به یکی از پایگاه های اصلی قدرت های جهانی تبدیل شده. اما ایران میتواند با حسن نیت و همکاری به بهبود شرایط در افغانستان کمک کند که نتیجه آن فرصت های اقتصادی و سیاسی عظیمی را برای دو کشور به بار خواهد داشت.

واژگان کلیدی: فاکتور , روابط ,افغانستان , ایران , چالش , فردا

مطالب مرتبط