کامران کرمی
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد
سفر چندجانبه محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه به کشورهای کویت، عمان، قطر و امارات می تواند نشانگر فضای جدیدی از الگوی تعامل در راهبرد سیاست خارجی ایران در دولت جدید باشد. تعاملی که بیش از هر زمان دیگر نیازمند پیگیری و توجه دولت های ساحلی در خلیج فارس می باشد. بنظر می رسد در گام دوم سفرهای منطقه ای ظریف، سفر به عربستان سعودی مدنظر دستگاه دیپلماسی ایران است. سفری که می تواند دیپلماسی منطقه ای ایران را بیش از پیش تقویت کند و در بستر جدیدی به حرکت درآورد. این مقاله تلاش دارد تا با برجسته ساختن متغیرهای دخیل در روابط ایران و عربستان، این موضوع را برجسته سازد که تعامل یا تنش دو دولت می تواند در سطح منطقه خاورمیانه و بخصوص خلیج فارس امنیت ساز یا بحران ساز باشد و بر سطح روابط ایران با دیگر دولت های شورای همکاری خلیج فارس هم اثرگذار باشد.
تحلیل رخداد
روی کار آمدن دولت تدبیر و اعتدال و تاکید بر گسترش روابط با همسایگان و بالاخص عربستان سعودی از همان آغاز مورد استقبال ملک عبدالله پادشاه و امیر سلمان ولیعهد سعودی قرار گرفت. این استقبال بخصوص با دعوت ملک عبدالله از رئیس جمهور روحانی برای شرکت در مراسم حج بعد تازه ای به خود گرفت، اما تهران این دعوت را به آینده نزدیک محول نمود.
چنین بنظر می رسد که دستگاه دیپلماسی و تصمیم گیرندگان سیاست خارجی بنا را بر آن گذاشته اند تا سفر به عربستان و بحرین را با در نظر گرفتن ملاحظات و موضوعات دخیل در آن، انجام دهند. در فردای خیزش های جهان عرب در سال 2011 روابط ایران با عربستان و بحرین وارد فضایی از تنش شد که شراره های آن همچنان در پاره ای از موارد در اظهار نظر مقامات سعودی و بحرینی مشهود است.
در خصوص جایگاه منطقه و ترسیم خطوط آن در سیاستگذاری و تصمیم سازی باید گفت که منطقه همواره جایگاه مهمی در سیاست خارجی دولت ها بازی می کند و به تبع، منطقه گرایی و همگرایی منطقه ای نقش مهمی در ورود دولت ها به به جرگه جهانی شدن دارد. خلیج فارس به عنوان یکی از زیر سیستم های نظام امنیت بین المللی نقش مهم و بی بدیلی در تامین انرژی جهانی دارد و همزمان می تواند یکی از کانون های بحران ساز منطقه ای و تهدید کننده امنیت بین الملل باشد.
محیط خاورمیانه به عنوان یکی از مناطق مهم جهانی، همواره شاهد استمرار منازعه سازی میان پویش های عربی– غیر عربی از یکسو و عربی– عربی از سوی دیگر می باشد. به دلیل وجود ساختارهای تولید منازعه در سطح داخلی و منطقه ای از یکسو و مداخله بازیگران فرامنطقه ای ذینفوذ از سوی دیگر شاهد تعامل محدود میان این پویش ها می باشیم که در مقاطع مختلف منجر به برخورد تقابلی میان این پویش ها و به مخاطره افتادن امنیت و صلح گردیده است. در این میان، منطقه خلیج فارس به دلیل اهمیت مولفه های ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک در شکل دهی به ترتیبات منطقه ای و بین المللی نیازمند تحقق مکانیسم های امنیت زا و ثبات بخش است. دقت و تأمل در تحولات روی داده در منطقه خلیج فارس نشان می دهد که این منطقه همواره از تعارض و کشمکش رنج برده و شاهد افزایش روند واگرایی میان اعضای این مجموعه می باشیم.
در درون مجموعه خلیج فارس، دو بازیگر قدرتمند یعنی ایران و عربستان نقش آفرینی می کنند. از آنجا که ماهیت روابط ایران و عربستان به دلیل وجود متغیرهای گوناگون، رقابتی است، اما تعامل این دو کشور در درون این فضای رقابتی می تواند عامل مهمی در امنیت سازی در خلیج فارس و در یک مرحله بالاتر در خاورمیانه تلقی گردد. اما در مقابل، تقابل دو دولت می تواند جلوه هایی از بحران سازی را در پی داشته باشد. بنابراین ایران و عربستان بخش مهم و تعیین کننده ای از محیط پیرامونی یکدیگر را تشکیل می دهند.
هنگامی که از محیط پیرامونی یک کشور سخن میگوییم، منظور پایه هایی است که بر اساس آن یک دولت می تواند بر مبنای موقعیت خود، تهدیدها و فرصتهای محیطی را تعریف کرده و بر مبنای آن سیاستهای خود را تنظیم کند. از آنجا که عربستان جزء حلقههای مهم پیرامونی ایران است، لازم است تا اهمیت کانونهای مشترک محیطی و پیرامونی شناخته شود و با تنظیم اولویتها، هزینه های اتلاف منابع کاهش یافته و در راستای افزایش قدرت چانهزنی و همگرایی منطقهای هدایت شود. البته این مهم نیازمند تعریف روشنی از متغیرهای دخیل در روابط متقابل است.
در خصوص اهمیت محیط پیرامونی ایران و عربستان و انعکاس آن در رفتار سیاست خارجی دو بازیگر باید گفت که عوامل مختلفی در این کانون نقش آفرینی می کنند که در گام اول می بایست دو دولت ضمن شناسایی این عوامل به تعریف روشنی از تهدیدات و فرصت ها برسند. تا زمانی که یک عامل از دید یک طرف به عنوان عامل همکاری تلقی شود و از دید دیگری عامل تهدید نمی توان در گام های بعدی به تنظیم سیاست ها دست یافت. از اینرو توجه به عوامل شکل دهنده به روابط ایران و عربستان در حوزه های پیرامونی، ضرورت شکل دهی به امنیت منطقه ای و رسیدن به یک وضعیت نسبتاً باثبات در روابط متقابل بیش از پیش از سوی دو بازیگر را ضروری می سازد.
ایران و عربستان به عنوان دو بازیگر اصلی مجموعه و به دلیل وجود شاخص های بازیگری منطقه ای و چانه زنی در سطح فرامنطقه ای از این پتانسیل برخوردار هستند که بتوانند به سوی شکل دادن به یک نظام امنیت منطقه ای حرکت نمایند. هر چند بسترهای بسیار خوبی برای رسیدن به یک نظام همکاری جویانه در خلیج فارس وجود دارد، اما تاکنون مغفول مانده است. عواملی چون دین مشترک و منابع انرژی اگرچه می تواند بسترساز و شکل دهنده به همکاری باشد، اما تاکنون خود منبع تهدید و تلقی متفاوت بوده است. اما در این میان می توان به دو عامل دیگر اشاره کرد، ژئوپلیتیک مشترک و تلقی از منابع تهدید (هر چند بر سر تعریف، سطح و نوع منابع تهدید بین دو بازیگر اختلاف نظر وجود دارد) گزاره هایی هستند که از نظر نگارنده بیش از دیگر عوامل می تواند به عنوان مکانیسم های امنیت زا در دستور کار دو بازیگر قرار گیرد.
تاکید ایران بر ترتیبات امنیت دسته جمعی که توسط خود دولت های ساحلی و بدون حضور نیروهای فرامنطقه ای محقق شود، موضوعی است که می تواند در دیپلماسی جدید ایران مورد نظر قرار گیرد. امنیت و نگرانی از بی ثباتی و تهدیدات پیرامونی اساساً دغدغه اصلی شورای همکاری خلیج فارس در هر گونه الگوی از کنش رفتاری می باشد. بنابراین ایران و عربستان می بایست بر سر منابع تهدید و همچنین همکاری های دوجانبه و چند جانبه تعریف روشنی نمایند. همراه کردن عربستان با این الگوی راهبردی می تواند دیگر دولت های شورای همکاری خلیج فارس بخصوص بحرین و امارات را نیز وارد چنین تعاملی سازد و موضوعات اختلافی دوجانبه را در فضای جدید مطرح سازد.
برآیند چنین فضایی می تواند به الگویی از تعامل در حوزه های پیرامونی و همچنین دیگر موضوعاتی که در سطح منطقه خاورمیانه وجود دارد، شکل دهد و جلوه هایی از همکاری های مغفول را به سطح آورده و از پتانسیل های تهدید بکاهد. از اینرو ضرورت یک تعریف مشترک حداقلی از منابع تهدید و همچنین همکاری در گام اول می تواند، بستر مناسبی برای سیاست خارجی ایران در دوره جدید فراهم آورد و بخشی از منابع نگرانی متقابل را مرتفع سازد.