مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

سیاست خارجی چین و ایران – گفتگو با دکتر محسن شریعتی نیا کارشناس مسائل آسیا

اشتراک

 فرزاد رمضانی بونش

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

مقدمه: در سالهای اخیر سیاست خارجی چین در قبال ایران با تحولاتی نوین روبرو بوده است و  این کشور در روابط خود با  ایران تعدیلات و تغییراتی را متناسب با اهداف خود و نوع کنشگری بازیگرامی همچون امریکا به عمل آورده است. در این راستا و برای واکاوی سیاست خارجی چین در قبال ایران به گفتگویی با دکتر محسن شریعتی نیا پرداختیم . ایشان. دکتری روابط بین الملل تحلیل گر مسائل  سیاسی و روابط بین الملل و متخصص آسیا هستند.  همچنین  از ایشان کتابهای سیاست خارجی توسعه گرا، تجربه چین و درآمدی بر روابط ایران و چین  و همچنین مقالاتی چند در این حوزه منتشر شده است .

مرکز بین المللی مطالعات صلح: اگر به سیاست خارجی یک دهه ی اخیر چین  در قبال ایران نگاهی داشته باشیم اصولا جایگاه ایران در سیاست خارجی این کشور از منظر ژئوپلتیک و  استرا تژیک در کجا قرار دارد؟

ایران درواقع از چند بعد در سیاست خارجي چین اهمیت دارد. نخستین بعد اهمیت در حوزه انرژی است. در این بین چین از دهه 1990 به جمع واردکنندگان مهم انرژی پیوسته است و اکنون به بزرگ ترین مصرف کننده انرژی در دنیا تبدیل شده است. در این بین چون ایران  طبیعتا جایگاه ویژه ای در صحنه ی انرژی در دنیا  و در منطقه خلیج فارس به عنوان یکی از مهم ترین مناطق استرا تژیک در جهان دارد. باید گفت که نخستین متغیری که ایران را در سیاست خارجی چین اهمیت می بخشد انرژی است . دومین بعد از اهمیت ایران، جایگاه ایران در منطقه خلیج فارس و همچنین موقعيت ژئوپلتیکی است که ایران از آن برخوردار است  و باعث شده تا به طور تاریخی مورد توجه قدرت های بزرگ باشد. چنانچه در سده های اخیر نیز تاریخ سیاست خارجی ایران بیانگر آن است که قدرت های بزرگ به ایران نگاهی ویژه داشته اند. اکنون نیز چین از این قاعده مسثنی نیست و به دنبال آن است که با نفوذ در ایران پایگاهی برای خود ایجاد کند  تا در موازنه قوا در صحنه ی بین المللی برگ برنده ای را در اختیار داشته باشد. لذا چین به ایران به عنوان جایگاهی برای نفوذ هم نگاه میکند . سومین بعد از اهمیت ایران بهره گیری از ایران در مدیریت در روابط با امریکا است.  در این بین چین سرمایه گذاری هایی را بر روی کشورهایی که با امریکا دشمنی دارند و دچار مشکل هستند  انجام می دهد تا بتواند در چانه زنی استراتژیک با یا ایالات متحده امریکا  از این کشور ها استفاده کند .  بعد چهارم اهمیت ایران برای چین بازار ایران است. بازاری هفتاد میلیونی كه به دلیل محدودیت های پیش روی ایران برای چین بازار سهل و آسانی است و چین  میتواند  به راحتی بازار ایران را در اختیار  گیرد . به طور خلاصه  انرژی، موقعیت ژئوپلتیکی در خلیح فارس،  نفوذ در ایران و  بازار ایران متغیر های عمده شکل دهنده به سیاست خارجی چین در قبال ایران هستند .

مرکز بین المللی مطالعات صلح: با توجه به اینکه در حال حاضر حجم زیادی از واردات نفت خام چین از خاورمیانه است و ایران نیز از صادرکنندگان انرژی به این کشور است. دیپلماسی انرژی چین را با توجه به وقت کشی و  کناره‌گیری از پروژه مورد نظر در ایران، علت عدم پایبندی شرکت های چینی به تعهدات خود و…را چگونه مورد مورد تحلیل قرار می دهید؟

 چین از زمانی که وارد جرگه مصرف کنندگان مهم انرژی در دنیا شد و به سرعت مصرف آن رشد کرد ، استرا تژی امنیت انرژی اش مبتنی بر متنوع سازی منابع انرژی بوده و تلاش کرده تا کشورهای مختلف را به عنوان تامین کنند گان انرژی خود مورد نظر قراردهد. لذا اگر به رفتار چین در  این حوزه دقت کنیم  می بینیم که در تمام کشورهایی  که دارای ذخایر انرژی در قاره های مختلف هستند سرمایه گذاری هایی انجام داده است  تا به کشور خاصی وابسته نشود  و امنیت انرژی خود  را از طرف هيچ کشوری آسیب پذیر نبیند . در این بین  چین با توجه به موقعیت خاص ایران  و مبادلات انرژی ای که با ایران دارد تلاش کرده است تا  وابستگی خود را به ایران کاهش دهد تا در مواقع بحرانی  بتواند از این وضعیت استفاده کند، اما فشاری که  امریکا بر روی سرمايه گذاري در منابع  انرژی ایران وارد میکند مهمترین دلیلی است که چینی ها در منابع انرژی ایران رفتار  دوگانه ای بروز می دهند .  یعنی از یک طرف وارد منابع و حوزه های انرژی ایران می شوند و قرارداد هایی را منعقد میکنند و از طرفی هم این قراردادها جنبه عملیاتی پیدا نمیکند  . به نظرمن  استراتژی چین در بخش انرژی ایران استراتژی صبر و انتظار است، قرارداد هایی را منعقد  میکند  و منتظر است  ببیند وضعیت ایران در صحنه ی بین المللی به چه شکلی خواهد بود. در این حال در وضعیت فعلی به دلیل فشار امریکا چینی ها کار چندانی در بخش نفتی  ایران انجام نمی دهند، اما اگر وضعیت تغییر کند  چینی ها یک سری  قرارداد هایی را با ایران دارند و این وضعیت دست برتر را به آنان می دهد. به همین دلیل  من معتقدم که در شرایط فعلی  رفتار چین عجیب نیست .

 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: اگر به تاثیر عوامل بیرونی در روابط سیاسی چین و ایران در سالهای گذشته بپردازیم  این روابط بیشتر  تحت تاثیر قطعنامه های تحریمی علیه ایران در سازمان ملل متحد بوده است  یا روابط  پکن با ایالات متحده امریکا (فشاربر چین در راستای حمایت بیشتری از سیاست آمریکا در قبال ایران)بوده است ؟

این دو موضوع را نمی توان از هم تفکیک کرد. سازمان ملل به خودی خود هویت مستقلی ندارد  و مهم قدرت هایی هستند که در  درون این نهاد و شورای امنیت عمل میکنند. به همین دلیل هم فشار امریکا در سازمان ملل حالت قاعده مندی به خود میگیرد . به همین جهت مهمترین بخش عوامل بیرونی در روابط سیاسی چین با ایران فشار امریکا است که به عنوان بازیگری ثالث روابط ایران و چین را محدود میکند . در این حال این محدودیت می تواند شکل قطعنامه به خود گیرد ، یا آنکه شکل تهدید چین را به خود گیرد و یا به شکل فروش سلاح به تایوان عملیاتی گردد . یعنی امریکا گزینه های مختلفی را برای  تشدید فشار بر چین و محدود کردن  روابط این کشور و یا هر کشور دیگر با ایران به اجرا می گذارد  که خود یکی از اصول سیاست خاورمیانه ای امریکا است. از طرف دیگر عدم تعارض و برخورد با امریکا نیز  یکی از اصول اساسی سیاست خارجی چین در دهه های گذشته بوده است و هر زمانی که امریکایی ها موضوعی را  بخشی از منافع حیاتی خود محسوب می کردند  چینی ها معمولا در آن حوزه دچار تعارض با امریکا نمی شدند و نمی شوند . امریکایی ها در  گفتگو هایی که  بر سر ایران با چینی ها دارند ( مستندات آن در نشریه های مختلف به چاپ رسید است)  همیشه این بحث را با چینی ها داشته اند که ایران منافع حیاتی امریکا را در خاورمیانه به چالش کشیده است، بنابران حمایت چین از ایران به چالش کشیدن منافع امریکا است . لذا به نظر می رسد چینی ها با رفتار دو گانه ای که با  ایران دارند به نوعی به منافع حیاتی امریکا احترام می گذارند و  سعی میکند تا آن را به چالش نکشند .

مرکز بین المللی مطالعات صلح: با توجه به نگاه سیاست خارجی چین به ایران نقش کشور های عربی همچون عربستان سعودی در روابط کنونی ایران با چین تا چه اندازه ای است ؟

روابط ایران را با کشور های عربی می توان به طیفی تشبیه  کرد. در بخشی از این طیف کشور هایی به رهبری عربستان سعودی هستند  که همان کاری ( محدود کردن ایران) را که امریکایی ها در صحنه ی بین المللی در قبال ایران انجام می دهند ، در صحنه ی منطقه ای انجام می دهند و در این راه هم از ابزار های مختلفی استفاده میکنند تا ایران و روابطش با کشور های مختلف محدود شود. در مورد رابطه ایران با چین  عربستان سعودی تلاش میکند تا نیاز های انرژی چین را به نوعی  پاسخ دهد و تضمینی به چین دهد تا اگر صادرات نفت ایران به چین کاهش پیدا کرد  و یا در شرایط حادی درگیری ایران و امریکا رخ داد، عربستان نفت ایران را جایگزین کند . گذشته از میزان امکان پذیری این سیاست عربستان سعودی ،اسرائیل و برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس نيز تلاش میکنند تا روابط ایران   وچین محدود شود  .

مرکز بین المللی مطالعات صلح:با توجه به نگاه دو کشور چین و ایران  برای رساند ن حجم روابط تا 100 میلیارد دلار در سالهای آینده، آینده روابط چین و ایران را با توجه به سایر مولفه های دخیل با چه سنارویو هایی را می توان  ترسیم کرد ؟

من فکر میکنم چینی ها تفکیکی  در رابطه خود با ایران قائل هستند  و آن هم این است که روابط تجاری خود نه سرمایه گذاری وفناوری و..را با ایران گسترش دهند و به طور طبیعی این روابط  پیشرفت کند، اما این پیشرفت به معنای آن نیست که روابط دو کشور در حوزه سیاسی  و استراتژیک هم  پیشرفت کند . به نظر من تا زمانی که فشار امریکا ، قطعنامه ای سازمان ملل و  وضعیت موجود در روابط ایران و غرب وجود داشته باشد روابط ایران و چین در سطح سیاسی پیشرفت چندانی نخواهد داشت. چرا که بعید است انتخاب استراتژیک چین( که پیشبرد توسعه و همکاری با قدرت های بزرگ است ) در آینده ای کوتاه مدت تغییر کند. از این جهت پیش بینی  من این است که در حوزه تجارت رابطه دو کشور رو به گسترش باشد. چرا که گزینه های ایران به شدت محدود است  و در غیاب اتحادیه اروپا و  کشورهایی مانند ژاپن طبیعتا  بازار ایران به تدریج  عرصه حضور و نفوذ روزافزون  چین خواهد شد . از طرف دیگر در حوزه سیاست روابط به همین شکلی که تاکنون تداوم یافته است خواهد بود و حداقل در آینده ای کوتاه مدت همین گونه خواهد بود.  سناریوی محتمل در آینده کوتاه مدت تداوم وضع موجود در روابط ایران و چین است .تداومی که به نوعی مبنای آن به نوعی ایستایی در حوزه سیاست  و افزایش مبادلات تجاری دو کشور است. گذشته از این نیز باید گفت که کلیت حوزه تجارت با ایران هم چندان برای چین مهم نیست چراکه حجم تجارت خارجی چین بر مبنای آمارهای سال 2010 حدود سه تریلیون دلار است که از این مقدار 30 میلیارد دلار با ایران بوده است، لذا حتی اگر رقم مبادلات 100 میلیارد دلار هم در چشم انداز 10 سال آینده ترسیم شود عملا نیمتواند تاثیری در رویکرد استراتژیک چین در مورد ایران داشته باشد .در این راستا قابل ذکر است اگر روابط تجاری چین با ایران با چین با اتحادیه اروپا و چین و امریکا با چین مقایسه گردد، تفاوت معناداری را متوجه میشویم. روابط چین با اتحادیه اروپا بیش از 400 میلیارد دلار و با امریکا نیز 360 میلیارد دلار است اما رقم تجارت با ایران 30 میلیارد دلار است.یعنی بازار های اصلی چین در کشورهای صنعتی است ، لذا باید گفت که بازار متغیری است که کمترین اهیمت را در روابط چین با ایران دارد .

مرکز بین المللی مطالعات صلح: با وجود تحریهای فزاینده امریکا و سازمان ملل چین در چه صورتی ممکن است روابط خود را با ایران گسترش دهد ؟

به دلایل استراتژیک بعید می دانم چین چنین کاری را انجام مگر اینکه سنارویی رخ دهد که در وضعیت فعلی خیلی محتمل ارزیابی نمیشود . این سناریو براین مینا استوار است که چین به سمت تنش استرا تژیک با امریکا  حرکت کند و روابط دو کشور به سمت روابط شوروی سابق با امریکا حرکت کند. اگر این رخ دهد طبیعتا چین در روابط با کشور هایی که با امریکا دچار مشکل هستند سرمایه گذاری بیشتری انجام خواهد داد، اما تا زمانی که وابستگی متقابل در حوزه اقتصاد بین چین و امریکا وجود دارد بعید است روابط چین و ایران از حد فعلی گذر کند.

مطالب مرتبط