مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

سازمان کشورهای خلیج فارس طرحی قدیمی برای بازی جدید قطر

اشتراک

احسان برزگری

مرکز بین­المللی مطالعات صلح – IPSC

بیان رخداد:

در بسیاری از تحلیل­هایی که پیرامون خلیج فارس انجام می­گیرد چنین عنوان می­شود که این منطقه­ به لحاظ موقعیت ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی از حساس­ترین و مهم­ترین مناطق جهان به شمار می­رود. قرار داشتن منابع عظیم سوختهای فسیلی و نیز وابستگی کشورهای صنعتی و در حال توسعه به انرژی، به این منطقه اهمیت ویژه­ای داده است. به همین دلیل، امنیت و آرامش خلیج فارس، اهمیت فوق العاده­ای داشته و دارد. قدرت­های فرامنطقه­ای همواره تلاش داشته­اند، چنین وانمود کنند که منطقه خلیج فارس در طول تاریخ ناامن بوده و هدف از حضور آن­ها در این منطقه، تامين امنیت است. ولی تجربه­های مختلف نشان داده که برقراری امنیت واقعی و پایدار تنها با همکاری کشورهای منطقه امکان­پذیر است. هشت کشور، در حاشیه خلیج فارس قرار دارند و بیشترین تلاش­ها و پیگیری­ها برای برقراری امنیت منطقه­ای در خلیج فارس، متعلق به ایران است. پیشنهادهاي مکرر ایران به دولتهای عرب جنوب خلیج فارس مبنی بر امضای یک پیمان دفاع جمعی و برقراری امنیت براساس همکاری همه کشورهای منطقه، گویای نیات صلح جویانه ایران در خلیج فارس است. ولی تاکنون این مهم اتفاق نیافتاده و دولت­های جنوبی حاشیه خلیج فارس بجای تکیه بر همکاری منطقه­ای به پشتوانه قدرتهای فرامنطقه­ای بویژه انگلیس و آمریکا امیدوار بوده و به دلایل واهی و ساختگی تاکنون تلاشی برای شکل­گیری یک نظم منطقه­ای از خود نشان نداده­اند. چندی پیش و در کنفرانس روابط عربی و بین­المللی که در کویت برگزار شد؛ حمدبن جاسم نخست وزیر قطر پیشنهاد شکل­گیری سازمان کشورهای مشرف بر خلیج فارس را ارایه داد که باعث تعجب بسیاری از کارشناسان شد. در واقع سوال مهمی که اکنون پیش آمده این است که چرا قطر طرحی که پیش­تر بارها از سوی ایران مطرح شده بود و مورد موافقت کشورهای منطقه قرار نگرفته بود را باز مطرح نموده. در این مجال در پی پاسخگویی به این موضوع هستیم.

واژگان کلیدی: سازمان کشورهای خلیج فارس، طرح قطر، امنیت منطقه­ ای

تحلیل رخداد

منطقه خلیج فارس به دلیل موقعیت ژئوپولیتیک و ژئواستراتژیک خود یکی از مناطق بسیار مهم و حساس جهان از قرن گذشته محسوب می‌شود. انرژی و امنیت دو موضوع کلیدی و استراتژیک در این منطقه می‌باشد و به دلیل اهمیت زیاد انرژی ترتیبات امنیتی در خلیج‌فارس از دیرباز مورد توجه بازیگران بین‌المللی و منطقه‌ای قرار داشته است. در پی تحولات سال‌های اخیر در این منطقه، ظهور عراق جدید و حضور نیروهای نظامی خارجی در آن، بر اهمیت این ترتیبات افزوده شده است به گونه‌ای که در سال‌های اخیر همایش‌ها و گفتگوهای امنیتی (Security dialogue) متعددی چه در داخل منطقه و یا خارج از آن برپا گردیده و چگونگی ترتیبات امنیتی در خلیج فارس به بحث گذاشته شده است.

سیری در پیشینه نظم و امنیت منطقه نشان می­دهد پس از آنکه انگلیس در سال 1968 اعلام کرد به دلیل ناتوانی مالی تا سال 1971 قوای خود را از شرق کانال سوئز خارج خواهد کرد آمریکایی ها به این فکر افتادند تا به طریقی امنیت این منطقه را برقرار نمایند. این سخن به معنی حضور مستقیم آمریکا در منطقه نبود. زیرا آمریکایی­ها با توجه به ضربه سختی که در ویتنام خورده بودند، دیگر حاضر نبودند خود را در مناطق مختلف جهان درگیر نمایند. بهترین انتخاب آمریکا این بود که در پرتو دکترین نیکسون که در 22 ژوئیه 1968 اعلام شده بود و بیان می داشت «خود کشورهای منطقه با تضمین اتکایی آمریکا این مسئولیت را بر عهده گیرند» عمل شود. سه قدرت مهم منطقه در آن زمان عبارت بودند از: ایران، عراق و عربستان. از آنجا که عراق متمایل به شوروی بود از ارزیابی آمریکا به دور ماند و ایران با توجه به موقعیت فرهنگی، توان اقتصادی اجرای دکترین نیکسون را عهده دار شد. به دنبال آن تسلیح رژیم شاه شروع شد و آمریکائی ها هر نوع سلاح متعارفی را به ایران صادر کردند. به طوریکه وزیر خارجه وقت ایران در سازمان ملل طی مصاحبه ای اعلام کرد: «حفظ صلح و تامین امنیت در شبه قاره هند یکی از ارکان اساسی سیاست کشور ماست. ایران با انتشار خطوط کلی استراتژی دفاعی خود، اقیانوس هند را حریم امنیتی خلیج فارس می­داند.» به این ترتیب با تقویت دولت­های ایران و عربستان از سوی آمریکا و جمع شدن شیخ نشین های منطقه در زیر چتر حمایتی دکترین نیکسون، منافع ایالات متحده و دوستانش در منطقه تامین شده و نیازی به حضور مستقیم آنها در خلیج فارس نبود. ولی پیروزی انقلاب اسلامی ایران که یکی از مهم­ترین و حساس­ترین وقایع منطقه خاورمیانه پس از جنگ جهانی دوم برای آمریکا محسوب می­شود معادلات را برهم ریخت و باعث شکل­گیری نظم جدیدی در منطقه شد. زیرا، رژیم شاه که مهمترین پایه دکترین دو ستونی استراتژی آمریکا در خاورمیانه بود را ساقط کرد و هم پیمان سنتو به عنوان حلقه اتصال پیمان­های ناتو و سیتو که به دور اتحاد جماهیر شوروی کشیده شده بود را از هم فروپاشید و نیز کشوری که تا این تاریخ ژاندارم و حافظ منافع غرب در منطقه و یک مانع استراتژیک در برابر نفوذ احتمالی شوروی محسوب می­شد اینک خود به مهم­ترین منبع تهدید منافع غرب و وابستگان به آن در منطقه تبدیل شده بود. انقلاب اسلامی با قطع روابط با اسرائیل و گشودن سفارت فلسطین در تهران و اعلام سیاست حمایت قاطع از مردم فلسطین و با برخورداری از ایدئولوژی اسلامی از پتانسیل بالایی برای تحریک احساسات مردم منطقه برخوردار بود. به عبارت دیگر از دیدگاه غرب توازن استراتژیک منطقه به طور محسوسی تغییر یافته و ادامه این امر می توانست آثار و عواقب نامطلوبی برای غرب در منطقه داشته باشد. و به قول هارولد براون وزیر خارجه وقت آمریکا در سال 1979 «آنچه در خلیج فارس در معرض خطر قرار دارد رفاه اقتصادی و سیاسی آمریکا و متحدان آن است. اگر کشورهای صنعتی و پیشرفته جهان از دسترسی به منابع انرژی خلیج فارس محروح شوند نتیجه اش احتمالا ورشکستگی و به دردسر افتادن متحدان ما و اقتصاد جهانی خواهد بود.» خلا ناشی از سقوط شاه در منطقه خلیج فارس اینک منافع غرب در منطقه را در معرض خطر قرار داده بود. شرایط موجود ایجاب می­کرد که یک فرمول نوین و متناسب با اوضاع جدید اندیشیده شود. این فرمول جدید را ریچارد نیکسون در کتاب خود چنین بیان کرده است « اکنون و پس از سقوط شاه، ما و دوستان عرب­مان این خلا را پر می کنیم.» تشکیل شورای همکاری خلیج فارس بی شک در این راستا صورت گرفته است و با بررسی عملکرد شورا این مسئله به روشنی اثبات می گردد.

این اتفاق چندان نمی­توانست امنیت را در سطح کلان منطقه­ای به سرانجامی برساند زیرا دو کشور مهم منطقه یعنی ایران و عراق از مناسبات این شورا خارج بودند. ضمن اینکه در سیاست جمهوری اسلامی ایران برای امنیت پایدار در منطقه، همواره بر حضور همه کشورهای منطقه بدون حضور غربی­ها یا کشورهای فرامنطقه­ تاکید شده است. به واقع موفقیت یا شکست هرگونه ترتیبات امنیتی در خلیج فارس به طور وسیعی بستگی به ساختار، اهداف و چگونگی تعامل اعضا با یکدیگر و سازوکارهایی دارد که برای تأمین امنیت منطقه‌ای از آنها استفاده می‌کنند. به طور کلی، در خلیج فارس نمی‌توان از الگوهایی که تنها کشورهای دوست و همفکر را گرد هم آورد و نوعی صف‌بندی از آنها در برابر کشورهای غیر دوست یا دشمن به وجود آورد استفاده کرد.

خلیج فارس به عنوان یک مجموعه، برای تنظیم روابط امنیتی میان کشورهای عضو از یک سو و مقابله با تهدیدات و چالش­های درون و برون منطقه­ای از سوی دیگر، به یک سیستم امنیتی کارآمد نیازمند بوده و هست. بنابراین فارغ از هرگونه برداشت و ادراکی از سوی کشورهای عضو مجموعه، تعامل و همکاری آنها در چارچوب یک نظم امنیتی بیش از آنکه تابع اراده و خواست آنها باشد، برخاسته از یک ضرورت و نیاز مشترک خواهد بود. بر این اساس کشورهای این منطقه در یک سیستم امنیتی به هم پیوسته و به عنوان یک مجموعه، متاثر از وابستگی متقابل امنیتی میان همدیگر به سر می­برند. این امر بیش از هر چیز دیگر بیانگر این مساله است که تنها راه مقابله با تهدیدات و چالشهای موجود و نیز تامین امنیت و حفظ ثبات در منطقه، استفاده از سازوکاری است که در آن تمامی اعضا و با مشارکتی همه جانبه حضور داشته باشند. استفاده از سیستم امنیتی دسته جمعی این فرصت و امکان را در اختیار کشورهای منطقه قرار خواهد داد.

با درک همین مهم بوده که جمهوری اسلامی ایران در طول سه دهه گذشته بارها طرح خود مبنی بر حفظ امنیت منطقه توسط کشورهای درون منطقه را پیشنهاد داده است که به دلایل مختلفی از سوی کشورهای جنوبی حاشیه خلیج فارس مورد استقبال قرار نگرفت. اکنون و پس از سال­ها مخالفت کشورهای عربی با این موضوع شاهد بودیم که کشوری عربی طرحی را پیشنهاد می­دهد که در ظاهر موید همان خواسته ایران است. پیشنهاد قطر برای تشکیل یک سازمان منطقه­ای شامل 8 کشور خلیج فارس از این نظر که اولین بار است که همه کشورهای منطقه را دربرمی­گیرد بسیار مثبت و ارزنده است. البته درباره هدف و نیت اصلی قطر نیز بحث فراوان است ولی به طور کل این طرح خود نشاندهنده دغدغه­های امنیتی قطر است که می­تواند به دلیل کوچکی این کشور باشد و از آنجا که کشورهای کوچک تلاش دارند یا با ابرقدرتها متحد نظامی شوند تا دشمنان آنها نتوانند به این کشورها حمله کنند و به نوعی خود را زیر چتر حمایتی یک ابرقدرت قرار می دهند و یا اینکه سعی می کنند بین قدرتهای منطقه و یا قدرتهای جهانی، توازن (Balance of Power) به وجود آورند. قطر نیز که از سوی قدرت­های منطقه در هراس است تلاش دارد تا با ایجاد طرحی نو در منطقه خلیج فارس از نگرانی­های امنیتی خود بکاهد و شاید یکی از بهترین راه­های نیز دخیل کردن همه کشورهای منطقه در یک طرح امنیتی مشترک باشد. قطر در منطقه خاورمیانه به عنوان کشوری شناخته می‏شود که در چند ساله اخیر، سیاست تهاجمی را در قبال تحولات منطقه­ای اتخاذ کرده و تلاش کرده است تا خود را بعنوان کشوري با نفوذ و فعال در عرصه تعاملات و تحولات منطقه­اي مطرح کند. رهبران این کشور تحت تاثیر این سیاست، از تغییرات و تحولات ناگهانی در سطح منطقه حمایت می­کنند و توانسته بودند نقش برجسته­ای را بخصوص در زمینه میانجی­گری و حل موضوعات منطقه­ای برای خود کسب نمایند. با این حال روندهای موجود به خصوص سیاست متناقض و مداخله­‏گرایانه قطر در قبال تحولات جهان عرب به ویژه در قبال سوریه و عدم موفقیت مورد انتظار آنها در شکست حکومت سوریه و روی کارآمدن دولتی موافق در این کشور و در نتیجه گسترش حوزه نفوذ قطر، و همزمانی این موضوع با طرح تشکیل سازمانی شامل همه کشورهای منطقه در تامین امنیت خلیج فارس، این گمانه­ را تقویت می­کند که عدم موفقیت قطر در دستیابی به سیاست­های خود در سوریه و تاحدی مصر و شمال آفریقا، رهبران این کشور در تلاش هستند تا در ماجرایی دیگر حضور مستقیم داشته باشند و وجهه از دست رفته را اینبار با رویکردی امنیت ساز در خلیج فارس، ترمیم نمایند. البته در زمینه طرح چنین پیشنهادی با توجه به عدم استقبال و واکنشی از سوی کشورهایی نظیر عربستان و امارات می­توان چنین بیان داشت که قطري ها تلاش دارند تا در از این طریق درون شوراي همکاري خليج فارس نيز به رقابت با عربستان بپردازند و به واقع بازی قدرت بار دیگر از سایر مناطق به داخل خلیج فارس کشیده شده و شاهد آغاز رقابت برای حضور پررنگتر و تاثیرگذار در منطقه خواهیم بود.

 

دورنمای رخداد:

ضرورت اجتناب از جنگ و مخاصمات بین دولتها، پیشرفت علوم و فنون، توسعه ارتباطات، گسترش مناسبات تجاری و بالاخره احساسات بشردوستانه مهمترین دلایل ایجاد، گسترش و تقویت سازمان های بین المللی و منطقه ای در قرن بیستم و سالهای اخیر است. همه این دلایل، نوعی وابستگی متقابل را برای کشورها ایجاد کرده، بطوریکه انزواطلبی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی یک کشور او را از تمدن معاصر و دستاوردهای آن جدا می سازد. سازمانهای بین المللی و منطقه ای در قرن بیستم اهمیتی فوق العاده یافته اند. این پدیده در واقع بعد بین المللی جدیدی است که به بعد دولتی که البته از میان نرفته و به علت سنتی بودنش همچنان به صورت بسیار محدود باقی مانده، افزوده شده است.

از آنجا که خلیج فارس متعلق به کشورهای ساحلی آن است، این کشورها خود بایستی نسبت به تامین امنیت، حفظ و انسجام وحدت اعضای آن تصمیم گیرند. ولی چنین به نظر می­رسد که به دلیل مشکلات زیادی که برای رسیدن به یک امنیت دسته جمعی در منطقه وجود دارد و عدم وجود اتحاد در بین کشورهای منطقه ایده تشکیل سازمانی مشترک امنیتی در این منطقه به سختی امکان عملیاتی شدن پیدا کند مگر اینکه شرایطی برای گفتگوهای امنیتی بین اعضای منطقه بوجود آید تا در ضمن دورهای مختلف گفتگو، بتوانند از معمای امنیتی که در آن گرفتار آمده­اند خلاصی یابند و زمینه برای از بین بردن دور باطل خریدهای هنگفت نظامی و افزایش ناامنی و گسترش رقابت، ایجاد شود.

 

در صورتی که طرحی امنیتی مشارکت­جویانه در این منطقه اجرایی شود که شامل همه کشورهای خلیج فارس باشد؛ آنگاه می‌توان امیدوار بود به اینکه امنیت نسبی از طریق پذیرفتن تعهدات متقابل کشورها در خصوص محدود کردن توانایی‌های نظامی خویش برای همه تامین شود. در این رژیم امنیتی، تنها دوستان و متحدان حضور نمی‌یابند، بلکه از دیدگاه امنیت مشارکت ‌جویانه فرض بر این است که دشمنان همان محدودیت‌های فنی را بر رفتار خود خواهند پذیرفت که دوستان می‌پذیرند و این کار علی‌رغم وجود بی‌اعتمادی متقابل امری شدنی است. بطور کلی، در رویکرد امنیت مشارکت‌جویانه، امنیت به طور فزاینده‌ای به منزله ملک مشاعی تعریف می‌شود که قابل تقسیم نیست. این رویکرد کشورها را به دوست، متحد و دشمن تقسیم نمی‌کند، اما تهدیدات علیه همه بازیگران مساوی است و همه شرکا خواستار امنیت متقابل هستند و با توجه به شرایط حاضر می­توان ادعا کرد که تنها چنین طرحی می­تواند امنیت را برای همه کشورهای منطقه به ارمغان آورد. با این حال نمی­توان نسبت به اجرایی شدن طرح موضوع تشکیل سازمان کشروهای خلیج فارس از سوی قطر خوش­بین بود زیرا هنوز مشکلاتی که بارها به آن اشاره شده است باقی است و فضای بی اعتمادی بین کشورهای عربی و ایران و عراق همچنان وجود دارد و تا این فضای اعتماد بین همه کشورها بوجود نیاید در عمل گفتگویی صورت نخواهد پذیرفت.

 

مطالب مرتبط