کامران کرمی
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد
ارتباط بنیادگرایی اسلامی، سلفی گری و پدیده رادیکالیسم تکفیری با دولت عربستان سعودی موضوعی است که نزدیک به چند دهه است که در محافل فکری و رسانه ای مطرح می گردد. حادثه 11 سپتامبر و ظهور مستقیم فکری و عملیاتی القاعده، اشغال افغانستان و عراق، و در ادامه این روند، بحران سوریه و فعالیت گروههای افراطی و همچنین ظهور داعش یا امارت اسلامی عراق و شام باعث گردید تا دولت سعودی بیش از پیش در معرض حمایت نه تنها فکری بلکه مالی و تسلیحاتی از این جریان قرار گیرد. پاسخ به چگونگی ارتباط عربستان با جریان بنیادگرایی رادیکال و پدیده تروریسم تکفیری موضوع این مقاله است. استدلال نگارنده این است که پاسخ به این پرسش در رویکرد عربستان و تفاوت نگاه به سلفی گری میانه رو و اصیل از یکسو و رادیکالیسم تکفیری از سوی دیگر نهفته است. در واقع حمایت آل سعود از سلفی گری میانه رو، متوازن و مستمر و در برخورد با رادیکالیسم تکفیری، بخشی، نامستمر و نامتوازن است. بدین معنی که ظهور بحران های منطقه ای و سطح و دامنه این بحران، نوع حمایت عربستان سعودی را از گروهها و شبه نظامیان رادیکال تعیین می کند. از اینرو این موضوع نشان می دهد که حمایت عربستان نه تنها ناهمگن است، بلکه اختلافاتی در خانواده آل سعود و همچنین نهاد وهابیت بر سر حمایت از این جریان نیز وجود دارد.
کلیدواژگان: عربستان سعودی، سلفی گری، رادیکالیسم تکفیری، رویکرد نامتوازن، داعش
تحلیل رخداد
نزدیک به چند دهه است که از ارتباط عربستان با جریان سلفی گری و مولود افراطی آن یعنی تروریسم تکفیری میگذرد. در واقع حمله شوروی به افغانستان و تقویت مالی و فکری نیروهای مجاهد در چارچوب استراتژی آمریکا مبنیبر جلوگیری از نفوذ کمونیسم کافی بود تا سعودیها به عنوان متحد ایالات متحده بخواهند نقش جدید خود را در شطرنج سیاسی خاورمیانه ایفا کنند.
از آن تاریخ تا به امروز و بهخصوص بعد از حمله آمریکا به افغانستان و عراق، القاعده با رشد قارچ گونه شبکههای منطقهای و بینالمللی خود، موج تخریب، کشتار و تولید بحران خود را با سکوت مجامع حقوق بشری به راهانداخته است و اکنون، پدیده تروریسم به مهمترین دغدغه جهانی تبدیل شده است. بر کسی پوشیده نیست که بنیانهای فکری این تفکر در سرزمین عربستان پایهگذاری شده و قدمت آن به اندیشههای ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب و در مقاطع اخیر در هیأت کبارالعلما بخصوص شخصیت عبدالعزیز بن باز بر میگردد.
درخصوص حمایتهای مالی و سیاسی نیز، عربستان در دهههای گذشته با راهاندازی مدارس مذهبی در شبه قاره، افغانستان، آسیای مرکزی، قفقاز، خاورمیانه، آفریقا و تا حدی برخی کشورهای اروپایی، بودجههای کلانی را از طریق مرکز رابطه العالم الاسلامی (بزرگترین مرکز تبلیغات اسلامی در جهان مستقر در جده که با بیش از 50 سال فعالیت، نقش اساسی را در ترویج سلفیه در جهان ایفا کرده است. این نهاد عظیم با بودجه کلانی اداره می شود و ناشر افکار و دیدگاه های سلفی ها در جهان با استفاده از ظرفیت های مختلف رسانه های سنتی و مدرن است) در اختیار این گروهها قرار داده است تا به یارگیری و تربیت افراد در چارچوب این تفکر بپردازد. تا در موقع بحران و با سیاسی شدن و رنگ مذهبی یافتن این موضوع، افراد را به استخدام خود در آورده و با حمایت از تصاعد بحران در منافع آن شریک شود.
شاهد مدعا اینکه بعد از روی کارآمدن دولت شیعی در عراق و همچنین بحران شکل گرفته در سوریه، گروههای افراطی توانستهاند در چارچوب این تفکر و با حمایتهای مالی و لجستیکی، صحنه بحران را به سمت آشوب هدایت کنند. ظهور پدیده داعش یا دولت اسلامی عراق و شام از دل بحران عراق و سوریه نمونهای از نقش عربستان در چارچوب حمایت از تفکر سلفی گری است.
نکته ای که در این میان حایز اهمیت است، توجه به رویکرد نامتوازن عربستان به پدیده رادیکالیسم اسلامی است. در واقع حمایت عربستان از تفکر سلفی گری به 2 بخش تقسیم می شود. بخش اول حمایت مستمر و متوازن از سلفی گری میانه رو است که از طریق مراکز رسمی و دانشگاه ها، مساجد و مدارس مذهبی و ابلاغ و اعزام مفتی ها و مبلغین مذهبی صورت می گیرد. بودجه های قابل توجهی از طریق مرکز الرابط العالم الاسلامی واقع در جده به این موضوع اختصاص پیدا می کند و در این خصوص رویکرد نهاد حکومت و همچنین نهاد وهابیت در عربستان همپوشانی زیادی پیدا می کند.
بخش دوم اما متفاوت ماجرا حمایت نامستمر یا بخشی و نامتوازن عربستان از گروههای رادیکال یا سلفی گری تکفیری است که با توجه به سطح و دامنه بحران از طریق سرویس های امنیتی و اطلاعاتی و برخی واسطه ها و وابسته های نفوذی در منطقه صورت می گیرد که در این میان هدف عربستان نه رشد این گروهها، بلکه منافع حاصل از فعالیت این گروه ها می باشد. بدین معنی که عربستان هیچگاه تمایل به تربیت تروریست در محیط پیرامونی خود ندارد، بلکه تمایل دارد با حمایت بخشی از این گروههای رادیکال در منافع حاصل از آن شریک شود. این منافع می تواند فرسایشی شدن بحران در سوریه، سقوط اسد، تضعیف دولت مالکی و همچنین تضعیف فکری و عملیاتی جریان اخوان المسلمین در منطقه باشد.
نکته بعدی اینکه تفکر رادیکال در داخل کشور و همچنین در مرزهای عربستان سرکوب می شود و هر نوع تحرکی به صورت جدی از سوی وزارت کشور و سیستمهای اطلاعاتی و امنیتی این کشور در نطفه خفه می گردد، اما در سوی دیگر حمایت از این تفکر در خارج از مرزها و پرتاب آن به دل بحرانهای منطقه ای دنبال میشود. شاهد مثال اینکه تفکر القاعده در داخل و در مرزهای عربستان بخصوص در یمن و عراق در سالهای گذشته به شدت سرکوب شده و حتی کمیته ای در داخل وزارت کشور عربستان به رهبری محمد بن نایف وزیر داخله عربستان تاسیس شده است که توانسته است در چارچوب تفکر بین المللی مبارزه با تروریسم ضربات جدی ای را بر القاعده وارد کند.
اما در مقابل و در چارچوب راهبرد دیگر، به استخدام درآوردن مزدوران از آفریقا و اعزام زندانیان سعودی برای همکاری با جریانات تکفیری با توجه به بحران های منطقه ای صورت می گیرد، که در عین تامین بخشی از منافع و ملاحظات امنیتی عربستان، دولت سعودی را در معرض انتقادهای جدی قرار داده است.
نکته ای که در این میان وجود دارد ظهور پدیده داعش یا دولت(امارت) اسلامی عراق و شام پس از موج تحولات جهان عرب و بحران سوریه است که این روزها در رسانه ها و تحلیل های خبری از ارتباط آن با عربستان گفته می شود. شاید با تسامح بتوان ظهور داعش را به رویکردهای دولت عربستان ارتباط داد، اما به زعم بسیاری از تحلیلگران غربی در مراکز پژوهشی معتبر، تحلیل های نه چندان واقع بینانه و اغلب اغراق آمیز در خصوص نقش مستقیم عربستان منتشر شده است.
شاید بتوان ظهور داعش را به رویکرد غیر مستقیم عربستان ارتباط داد، اما داعش خود در بسترهای خاص خود شکل گرفته و از رویکردهای متفاوت با رویکردهای آل سعود پیروی می کند.
برای سعودی ها ادعای ایجاد خلافت برابر با اعلام جنگ است. ملک عبدالله که عنوان خادم حرمین شریفین را برای خود انتخاب کرده، محافظ شهرهای مکه و مدینه دو شهر مهم در جهان اسلام است. داعش و ابوبکر البغدادی مدعی هستند که وارثان حقیقی رهبری جهان اسلام هستند و از منظر آنها حکومت سعودی ها غیرقانونی و یک حکومت فاسد آمریکایی است.
در روزهای اخیر با تشدید فعالیت داعش در عراق و همچنین نزدیک شدن به گذرگاه مرزی عرعر در مرز عربستان با عراق، دولتمردان سعودی هم متوجه و نگران فعالیت های افراطی این گروه شده اند. در چند هفته اخیر، مقامات سعودی ناآرامی های عراق و تهاجم داعش به این کشور را زیر نظر دارند. از آنجا که تعدادی از جوانان سعودی به گروههای افراطی در سوریه پیوسته اند، اکنون دولت عربستان نگران است که روزی این جوانان رادیکال در داخل کشور حملاتی را علیه دولت تدارک ببینند.
این نگرانی با هجوم نیروهای داعش به داخل عراق تشدید شده است. از این رو ملک عبدالله هفته گذشته خواستار اتخاذ تدابیر شدید امنیتی برای مقابله با حملات احتمالی این گروه شد.در این میان یک سری جابجایی های امنیتی هم درعربستان صورت گرفته است، اما مشخص نیست که این تغییرات تا چه میزان می تواند در ارتباط با این مسئله باشد و بر آن تاثیرگذار باشد.
از سوی دیگر در هفته های گذشته دو عامل انتحاری وابسته به القاعده خود را در ساختمانی در عربستان منفجر کردند. شبکه العربیه با تائید این خبر گزارش داد که «القاعده جهاد در جزیرة العرب» مسئولیت هجوم به ساختمان پلیس عربستان در شهر شرورة واقع در جنوب این کشور را بر عهده گرفته است. از سوی دیگر تعدادی از سران القاعده در صفحه خود بر روی تویتر اعلام کردند که «جنگ شکستن مرزها» در جزیرة العرب آغاز شده است.
دورنمای رخداد
گروهی از تحلیلگران بر این اعتقادند که عربستان ید طولایی در حمایت از گروه های تروریستی و در منطقه شرق عربی دارد، در حالی که این تحلیل چندان واقع بینانه نیست، چرا که عربستان خود در معرض تهدید داعش که هم از یمن و هم از عراق به مرزهایش نزدیک شده است، قرار دارد. داعش و دیگر گروه های اسلام گرای رادیکال می توانند هر منطقه ای را که در آن خلأ سیاسی وجود داشته باشد، مورد نظر قرار دهند. سوالی که در این میان متوجه مقامات آل سعود و همچنین منطقه مستعد بحران خاورمیانه است و پاسخ به آن می تواند ضمن روشن کردن چشم انداز پیش روی این جریان و منطقه، رویکرد عربستان را روشن تر و شفاف تر کند، این است که حمایت از افراط گرایی موضوعی نیست که در جهان بهم پیوسته و بخصوص با وجود وابستگی و همپوشانی های امنیتی، بتوان خود را مصون از شعله های برافراخته آن داشت. نکتهای که متوجه سعودی هاست، خطرات پیش روی امنیت منطقه ای است، چرا که حمایت از افراط، خود موجب گسترش آن خواهد شد و متوجه حامیان آن نیز قرار خواهد گرفت. نزدیک شدن داعش به استان مرزی عرعر و اهمیت مرز 800 کیلومتری عربستان با عراق، بی شک تلنگری برای سعودیهایست که خود سالها با امواج افراط گرایی در داخل مرزها و در محیط پیرامونی دست به گریبان بوده اند، تا نقش و مرز فکری و عقیدتی خود را در ارتباط با تروریسم تکفیری برای افکار عمومی روشنتر کنند. اما تا زمانی که زمینه های بحران از وضعیت موجود تبعیت کند و تصاعد بحران و فرسایشی شدن آن به الگوهای بازی از نوع حذف و روندهای واگرایی آن بینجامد، زمینه برای رشد چنین افکاری که ریشه در مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و فکری و عقیدتی و محرومیت های چند بعدی دارد، مهیا خواهد بود و ابزارهای لازم برای نقش آفرینی سعودی ها هم در این بعد فراهم خواهد بود.