مریم خالقی نژاد
كارشناس مسائل بين الملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
سیاست خارجی در عرصه روابط بین الملل ابعاد مختلف، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و استراتژیک را دارد که تلفیق این عوامل، رفتار خارجی یک کشور را ترسیم میکند. در تمامی ابعاد نام برده آنچه که بیشترین اثرگذاری را می تواند داشته باشد فرهنگ و عوامل فرهنگی است. در این زمان بسیاری اعتقاد بر تاثیرگذاری بیشتر دیپلماسی فرهنگی و نامگذاری آن به عنوان قدرت نرم دارند. چرا که فرهنگ از طریق ارزشها، هنجارها، هویت و … به نفوذ در جوامع کشور مقابل میپردازد.
منظور از دیپلماسی فرهنگی تلاش برای درک، مطلع ساختن، مشارکت دادن و تأثیرگذاری بر مردم دیگر کشورها است. بر اساس تعریفی دیگر، دیپلماسی فرهنگی تبادل ایده ها ،اطلاعات، هنر و دیگر جنبه های فرهنگ میان ملت ها به منظور تقویت تفاهم متقابل است، دیپلماسی فرهنگی در واقع تأمین منافع ملی با استفاده از ابزارهای فرهنگی است. در این فرایند، فرهنگ یک ملت به جهان بیرون عرضه میشود و خصوصیات خاص فرهنگی ملتها در سطوح دوجانبه و چندجانبه تبادل مییابند. بنابراین یکی از حساسترین مسائل مدیریت استراتژیک فرهنگی مکانیسم، به کارگیری ابزار و ظرفیتهای فرهنگی برای تاثیر بر افکار عمومی، اجتماع و دولتهای سایر کشورها میباشد.
در یک دیدگاه کلی مبانی دیپلماسی فرهنگی را می توان به شرح ذیل بر شمرد:
1-شناخت توانایی ها ، ظرفیت ها ، مزیت ها و سیاست های فرهنگی کشور مبدا
2- شناخت توانایی ها، ظرفیت ها ، مزیت ها و سیاست های فرهنگی کشور مقصد
3- تلقی از فرهنگ و مِتُدهای فرهنگی به عنوان قدرت نرم
4- افکار عمومی به عنوان بستر و زمینه اعمال قدرت نرم( رضایی، 1392).
در این دیپلماسی از فرهنگ و مولفه های آن به عنوان ابزاری برای تاثیرگذاری دو یا چند جانبه فرهنگ بر کشورهای دیگر جهان استفاده می شود. دیپلماسی فرهنگی باعث ایجاد اعتماد قوی تر و گسترش ارتباطات میان ملت ها می شود. در اصل دیپلماسی فرهنگی در یک سو هنر به کار بردن و اقدامات فرهنگی کارگزاران مربوطه و در سوی دیگر میزان نفوذ پذیری در مکان های مقصد است که آن منطقه و یا کشور و یا جامعه تا چه حد ممکن است تحت تاثیر این فرهنگ و مولفه های آن قرار بگیرند. فرهنگ بیگانه در هر منطقه اگر دارای مولفه های مناسب و مثبت باشد بی تردید تاثیر گذار است و لذا امروزه به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای قدرت ( قدرت نرم) مورد تایید قرار گرفته است. فرهنگ و دیپلماسی فرهنگی از آن جهت اهمیت دارد که می تواند به مثابه یک داستان از فرهنگ و آداب و رسوم کشور مبداء برای جامعه مقصد باشد و مخاطبان با سنجش نکات مثبت و قابل پذیرش آن به سمت این فرهنگ و مولفه های مختلف آن گرایش پیدا می کنند و با گذشت زمان و انس گرفتن با برخی اصول فرهنگی پذیرش شده خواهان توجهات و عملکردهای بیشتری نسبت به این امر هستند و گرایش بیشتری را به آن دارند که میزان این واکنش به راهکارها و مجریان آن باز می گردد. از نتایج این امر است که یکی از مهمترین کارکرد فرهنگ و دیپلماسی فرهنگی و سپس تبادلات فرهنگی جوامع و ارتباطات ناشی از آن منجر به صلح می شود و صلحی پایدار ایجاد می کند چرا که فرهنگ اگر در یک جامعه نهادینه شود به سختی می توان آن را تغییر داد. امروزه کنشگران مختلفی اعم از دولتی و غیر دولتی در عرصه دیپلماسی توانایی ارتباطات دیپلماتیک را دارند که این کنشگران می توانند در عرصه های فرهنگی به تقویت و سپس درک و ارتباطات متقابل بپردازند بدین صورت که از جامعه هرچند کوچک این ارتباطات شروع گردیده و سپس به عرصه های مختلف نفوذ پیدا کند و سرانجام باعث ترغیب و تشویق دولتها به ارتباطات بیشتر به جهت تمایل کنشگران ریزتر که زیر مجموعه و جزیی از آن قلمرو هستند گردد. در نتیجه این ابزار نرم می تواند منجر به افزایش صلح و ارتباطات مسالمت آمیز در عرصه های مختلف جوامع و کشورها گردد. لذا یکی از مهمترین کارکردهای دیپلماسی فرهنگی، صلح به خصوص صلحی پایدار است.
اما دولت از جهت قدرت خود و مرحله نهایی در این روند برای تصمیم گیری ایفای نقش می کند به این دلیل که هیچ گاه در طول تاریخ نمی توان منکر قدرت دولت ها در جهت پیشبرد اهداف و نیت های مختلف اعم از منافع ملی و ایجاد صلح و یا جنگ شد. بنابراین شاهد این امر هستیم که اولین خروجی دیپلماسی فرهنگی و برقراری ارتباطات ناشی از دیپلماسی فرهنگی صلح می باشد.
با عطف به تنوعات قومیتی و فرهنگی در کشور عزیزمان ایران، این نوع از دیپلماسی می تواند با قدرتی بیشتر از کشورهای دیگر صورت پذیرد به این دلیل که ایران در چهار سوی مرزهای خود و در داخل دارای قومیت و گروههای فرهنگی متنوعی است که در کشورهای دیگر نیز به عنوان گروههای قومیتی مشابه وجود دارند و همچنین بسیاری از آداب و رسوم ایران امروزه در اقصی نقاط جهان رواج پیدا کرده است که از نمونه های آن برخی جشن ها مانند جشن نوروز . یا برخی آداب مشترک مانند جشن های مذهبی و یا چهارشنبه سوری و … که در بسیاری از کشورهای دیگر در حال برگزاری است. بنابراین توانایی و ظرفیت دیپلماسی فرهنگی ایران بسیار گسترده است چه بسا در خیلی از کشورهای بخصوص منطقه به جهت آنکه در دوره باستان جزیی از قلمرو ایران باستان بوده اند اکنون دارای برخی پایه های فرهنگی مشابه هستند.
امروزه عده ای معتقد هستند که این عنصر زمانی تاثیرگذار است که با دیگر عناصر مانند اقتصاد و سیاست گره بخورد گرچه این توقع بجاست اما نباید از کارکرد فرهنگ چشم پوشی کرد که چه بسا بتواند زمینه ارتباطات دیگری همچون اقتصادی را فراهم نماید . اگرچه نباید منکر برخی چالش ها مانند شیعه هراسی و ایران هراسی بر سر راه دیپلماسی فرهنگی ج.ا.ا شد، ولی باید توجه داشت که تحولات ابزارهای دیپلماتیک باعث شده است که دیپلماسی نیز ابزارهای نوینی غیررسمی و عمومی را در دل خود جای دهد و مخاطبان را نه فقط دولت بلکه مردم و جوامع مختلف بداند. لذا ج. ا. ا. در این عرصه با استناد به قدرت فرهنگی خود در زمینه دیپلماسی فرهنگی در ابعاد مختلف اعم از نماد سازی، تصویر سازی، رسانه، دانشگاهی و سایر امکانات مشترک، ظرفیت بالایی در استفاده از دیپلماسی فرهنگی و رواج بیشتر صلح را دارا می باشد.
منابع
رضایی، علی اکبر(1392). دیپلماسی فرهنگی و راهبردهای کلان آن، مسائل فرهنگ، جهان معاصر.