مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

دور جدید تحریم های اتحادیه اروپا علیه ایران: ابعاد و چرایی

اشتراک

طهمورث غلامی

مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC

بیان رخداد

کشورهای اروپایی از فردای پیروزی انقلاب اسلامی ایران، روابط پر فراز و نشیبی با جمهوری اسلامی ایران داشته اند به گونه ای که می توان قائل به دوره های بی تفاوتی نسبت به همدیگر، دوره های تنش، دوران دوستی و همکاری و دوران خصومت در روابط دو طرف بود. ، اگر چه اتحادیه ی اروپا همواره دارای برخی منابع اختلاف با ایالات متحده در ارتباط با جمهوری اسلامی ایران بود ه است، اما در سالیان اخیر به تدریج مواضع اتحادیه ی اروپا به مواضع خصمانه ی ایالات متحده در رابطه با جمهوری اسلامی ایران نزدیک شد. اتحادیه ی اروپا که روزی تحریم های یک جانبه ایالات متحده در دهه ی 1990، و حتی بعد از آن علیه جمهوری اسلامی ایران را قانون داخلی آمریکا می دانست و اعلام می کرد که اتحادیه ی اروپا الزامی به رعایت و اجرای قوانین داخلی آمریکا مانند قانون داماتو در ارتباط با ایران را ندارد، امروزه خود گوی سبقت را از ایالات متحده ربوده است و در همراهی با ایالات متحده و شاید بتوان گفت یک نقش تکمیل کننده و همپوشانی به اعمال تحریم های مداوم علیه جمهوری اسلامی ایران می پردازد. اتحادیه اروپا دلیل این سیاست خود را مسئله ی هسته ای ایران می داند. اتحادیه ی اروپا تا سال 1384، در ارتباط با مسئله ی هسته ای ایران موضع یکسانی با ایالات متحده نداشت به گونه ای که می توان گفت موضع آنها بیشتر به چین و روسیه نزدیک بود. زیرا آنها مخالف اعمال فشار و تحریم های یک جانبه علیه ایران بودند و خواهان حل و فصل مسالمت آمیز مسئله ی هسته ای ایران از مجاری نهادهای بین المللی بود. بدین خاطر آنها به مقاومت در مقابل دولت بوش و نئومحافظه کاران آمریکا پرداختند و حاضر به همراهی با ایالات متحده برای اعمال فشار شدید علیه ایران نبودند. اما به دنبال تغییر و تحولاتی که در ایران، ایالات متحده و کشورهای اتحادیه ی اروپا اتفاق افتاد، شرایط تغییر کرد و اتحادیه اروپا در موضعی هماهنگ با آمریکا، سیاست گذشته خود را رها کرد و سیاستی متفاوت با ویژگی های دیپلماسی اجبار علیه ایران در پیش گرفت. در این راستا، اتحادیه ی اروپا تحریم های مختلفی را علیه ایران و در ابعاد مختلف وضع کرد که شاید بتوان مهم ترین آنها را تحریم نفتی ایران، تحریم شرکت های نفتی و شرکت های بیمه کننده ی کشتی رانی و تحریم های محدود علیه بانک مرکزی ایران دانست. تحریم ها به اینجا محدود نشد. اتحادیه ی اروپا در ادامه ی سیاست های تحریمی خود در 24 مهر ماه و در نشست لوکزامبورگ، تمامی مبادلات با بانک مرکزی ایران جز در ابعاد بشر دوستانه و همچنین وزارت نفت ایران و تمامی شرکت های تابعه را تحریم کرد. سؤالی که این نوشتار قصد بررسی و پاسخ به آن را دارد، این است که چرا اتحادیه ی اروپا این گونه تغییر موضع داد و چرا تحریم های جدید از سنخی بی سابقه است؟ در پاسخ و در ادامه چند نکته ی اساسی مطرح می شود.

کلید دواژگان: اتحادیه اروپا، ایران، تحریم، ایالات متحده آمریکا.

تحلیل رخداد

  1. اتحادیه ی اروپا در دوران جنگ سرد منافع خود را در همراهی با ایالات متحده و در قالب همکاری های فرا آتلانتیکی قابل تحقق می دانست. اما با فروپاشی شوروی و رفع تهدید این کشور، اتحادیه ی اروپا تصور کرد که دیگر نیازی به همراهی پیروی گونه از ایالات متحده ندارد و لذا به سمت سیاست های مستقل از ایالات متحده حرکت کرد. به این خاطر بود که در دهه ی 90 حاضر به پذیرش کامل تحریم های آمریکا علیه ایران نبود. از طرفی ایالات متحده نیز که به کشورهای اروپایی برای مقابله با شوروی در دوران جنگ سرد نیاز داشت، با رفع تهدید شوروی احساس کرد که دیگر نیازی به کشورهای اروپایی ندارد و لذا در مسائل بین المللی می تواند به صورت یک جانبه اقدام کند. یکجانبه گرایی در سیاست خارجی ایالات متحده که در دوران جرج بوش نمود بارزی یافت، باعث شد کشورهای اروپایی مانند فرانسه و آلمان با سیاست های یکجانبه گرایانه ی ایالات متحده آمریکا مقابله کنند و از این رو بود که از سال 2000 تا 2008 به مخالفت با سیاست های آمریکا در ارتباط با عراق و ایران پرداختند. در این دوره ی زمانی که مسئله ی هسته ای ایران، بعد بین المللی به خود گرفت، کشورهای اروپایی، موضعی متفاوت نسبت به حکومت نئومحافظه کاران گرفتند. با روی کار آمدن باراک اوباما و تأکید وی بر سیاست چند جانبه گرایی و دادن نقش و جایگاه به متحدین اروپایی از یک سو و ضرر کشورهای اروپایی در عدم همراهی با آمریکا از سوی دیگر سبب شد که دو سوی آتلانتیک بار دیگر مانند دوران جنگ سرد در اتحاد و ائتلاف با هم، همکاری های خود را در ارتباط با موضوعات مختلف منطقه ای و بین المللی از سر گیرند. بر این مبنا بود که در دوره ی باراک اوباما، کشورهای اروپایی سیاست همراهی با آمریکا را در پیش گرفتند و تا زمانی که ایالات متحده سیاست چند جانبه گرایی را در پیش بگیرد و موقعیت و جایگاه کشورهای اروپایی را به رسمیت بشناسد، این همراهی و همکاری ادامه پیدا می کند.
  2. تجربه ی عراق که در آن کشورهای اروپایی در اثر عدم همراهی با آمریکا نفوذ خود را در این کشور از دست دادند باعث شد که کشورهای اروپایی در ارتباط با کشورهای نفت خیز خلیج فارس و شمال آفریقا به دنبال اتخاذ یک سیاست فعال باشند و از سیاست های منفعلانه بپرهیزند. به این خاطر بود که اتحادیه ی اروپا در بحران لیبی بلافاصله ابتکار عمل را به دست گرفت و به سقوط قذافی کمک کرد. زیرا کشور لیبی دارای منافع بسیاری برای کشورهای اروپایی است و آنها نخواسته اند که با سیاست منفعلانه از این منافع محروم شوند. ایران نیز دارای منابع عظیم نفتی و گازی و نیز بازار بزرگی می باشد، از طرفی در موقعیت استراتژیکی مانند تنگه ی هرمز قرار گرفته است و به این دلایل کشورهای اروپایی دارای منافع بسیاری در ایران هستند. از این رو، آنها به دنبال این هستند که از طریق همکاری با ایالات متحده آمریکا یا آن گونه که خود می خواهند، رفتار ایران را تغییر دهند و یا به تغییر نظام سیاسی ایران کمک کنند تا در هر صورت از منافعی که در ایران دارند بی بهره نمانند. بر این مبنا باید گفت که، اتحادیه ی اروپا در آینده نسبت به کشورهای نفت خیز حوزه خلیج فارس، کماکان سیاست فعالانه تری را در پیش خواهد گرفت و آنچه که برای این اتحادیه محوریت دارد صرفاً منافع کشورهای عضو و اتحادیه ی اروپا می باشد. سیاست انفعالی سبب محروم شدن آنها از منافع احتمالی می شود.
  3. در ارتباط با این که چرا اتحادیه ی اروپا در اقدامی بی سابقه تمامی مبادلات با بانک مرکزی ایران را تحریم کرد و ایران را تا حدود زیادی در وضعیت عراق زمان صدام حسین یعنی «برنامه ی نفت در برابر غذا» قرار داد، باید گفت که این عامل تا حدود زیادی به شرایط داخلی ایران بر می گردد. بحران هایی که در ایران پس از اعمال تحریم های غرب به وجود آمده است، نقطه ی آسیب پذیری ایران را به کشورهای اروپایی و ایالات متحده نشان داده است. به عبارت دیگر، بحران های موجود مانند بحران ارزی با پیامدهای منفی که در ابعاد مختلف داشته است، خود به مصابه ی چراغ راهنمایی عمل می کند که تحریم های غرب را علیه ایران جهت می دهد. اگر تحریم های اتحادیه ی اروپا علیه ایران پیش تر مانند شلیک تیر در تاریکی بود، واقعیت آن است که در اثر شرایط داخلی ایران تیرهای تحریم اروپا دیگر با هدف گیری دقیق تری انجام می گیرد و در حال انجام است. ابعاد منفی بحران ارزی ایران، نقاط آسیب پذیری ایران را به کشورهای غربی نشان داده است و در این راستا است که آنها با تحریم بانک مرکزی ایران به دنبال آن هستند که از یک سو منابع ارزی ایران به حداقل ممکن برسد و از سوی دیگر واردات کالا برای ایران را دشوار کند. برای مثال بحران مرغ در ایران نشان داد که اگر در مسیر واردات مواد اولیه مانند دانه های ذرت و دامی در ایران مشکل به وجود آید، خود می تواند منجر به بروز بحران شود. جمهوری اسلامی ایران در سال 1390، 62 میلیارد دلار واردات داشته است. این واردات شامل کالاهای سرمایه ای، واسطه ای، مواد اولیه و مواد مصرفی می باشد که برای چرخه های اقتصاد و تأمین نیازهای مردم بسیار ضروری است. اخلال در مسیر ورود این کالاها به ایران سبب تعطیلی برخی نهادهای تولیدی و بی کاری ناشی از آنها از یک سو و گرانی اقلام غذایی از سوی دیگر شده است. از طرفی کمبود منابع ارزی در اثر تحریم فروش نفت ایران و نیز ایجاد محدودیت برای ورود ارز مورد نیاز به ایران از محل فروش نفت، سبب بحران ارزی در ایران شد. کشورهای اروپایی نسبت به این واقعیات در جامعه ی ایران، کاملاً آگاه شده اند و بر این مبنا تلاش می کنند آن نقطه از زخم اقتصادی ایران را فشار دهند که بیشترین احساس درد ممکن را ایجاد می کند. پس به طور خلاصه باید گفت که شرایط داخلی ایران و انعکاس فوری و سریع این شرایط در رسانه ها مانند گرا دادن به کشورهای غربی است که در آینده چه نقاطی را مورد حمله ی تحریم های خود قرار دهند.

دورنمای رخداد

واقعیت آن است که مدیریت تعاملات اتحادیه ی اروپا و ایالات متحده خارج از کنترل ایران است و جمهوری اسلامی ایران به آسانی این توانایی را ندارد که در میان دو سوی آتلانتیک شکاف ایجاد کند. اما ایران قادر است شرایط داخلی خود را به گونه ای مدیریت کند که دولت های غربی به صورت آگاهانه و هوشمندانه به اعمال تحریم های بعدی علیه ایران نپردازد. دولت های غربی برای مدت زیادی تلاش کردند با تأکید بر مباحث مرتبط با حقوق بشر و دموکراسی، جمهوری اسلامی ایران را تحت فشار قرار دهند. اما امروزه آنها از بعد اقتصادی به دنبال اعمال فشار به جمهوری اسلامی ایران هستند. آنها به این نتیجه رسیده اند که با تحریم های مالی و ارزی می توان بحران اقتصادی در ایران را تشدید کرد و از این طریق سبب ایجاد شورش های اجتماعی در ایران شد. به زعم آنها شورش های اجتماعی یا منجر به تغییر رفتار جمهوری اسلامی ایران، آن گونه که آنها می خواهند، خواهد شد و یا به تغییر نظام سیاسی ایران منجر می شود که در هر دو صورت آنها منافع خود را قابل تأمین می داند. سیاست تضعیف اقتصاد در ارتباط با شوروی نیز در دهه ی 1980، اعمال شد و به نتیجه هم رسید. از این رو مدیریت شرایط داخلی بهترین و تنهاترین راه جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با تهدیدات ناشی از تحریم های اقتصادی غرب است که به قول وزیر خارجه انگلستان در آینده می تواند سخت تر و شدیدتر نیز بشود.

مطالب مرتبط