محمد رضا حق شناس
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخ داد
روز چهارشنبه (۱۴ نوامبر/۲۵ آبان) ارتش اسرائیل در عملیاتی “احمد سعید خلیل الجعبری” فرمانده تیپ عزالدین قسام، شاخه نظامی جنبش حماس را در خودرو او ترور کرد. پس از این عملیات حملات موشکی از سوی نوار غزه و حملات هوایی و دریایی از سوی ارتش اسرائیل آغاز شد. و در رویدادی بیسابقه برای اولین بار موشکهای فلسطینی توانستند، تلآویو را تهدید کنند. که سرانجام پس از هشت روز درگیری ، سران جنبش حماس در غزه و دولت اسرائیل توافقنامۀ آتش بسی را اجراء کردند که با میانجیگری و ضمانت مصر به صورت گرفت، پرسشی که مطرح میشود این است که چرا اسرائیل باید در مقطع زمانی خاص کنونی دست به حملهای گسترده علیه نوار غزه بزند؟ در این نوشتار مختصر نگاهی به احتمال اهداف اسرائیل از حمله به نوار غزه وچشم انداز پیش رو ارائه می شود.
کلیدواژگان: اسرائیل و غزه، حمله اسرائیل به غزه، مصر و غزه
تحلیل رخداد
در ابتدا باید گفت حمله رژیم اسرائیل به نوار غزه در این مقطع زمانی خاص وبحرانی منطقه تنها با يك هدف گذاري محدود و جزئی انجام نگرفته است، بلكه اين حمله مانند بسياري از حملات و عمليات هاي ديگر آن رژیم متعدد الاهداف است. که می توان به موارد ذیل اشاره داشت.
اهداف داخلی:
1-انتخابات آتی: يكي از اين اهداف مي تواند به مسائل داخلي رژيم اسرائیل از جمله بحث انتخابات باشد.آن گونه که روزنامه گاردين، چاپ لندن نيز مينويسد كه عامل انتخابات يكي از دلايل اصلي حمله اسرائيل به غزه بوده است[1]. تا کمتر از چند هفته دیگر اسرائیلیها باید اعضای پارلمان تازه این کشور را انتخاب کنند. نتیجه این انتخابات تعیین کننده دولت آتی اسرائیل خواهد بود. بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل و ایهود باراک وزیر دفاع این کشور هر دو تلاش دارند تا چهرهای قدرتمند و مستحکم از خود به نمایش بگذارند، کشور را در آستانه تهدید قلمداد کنند و راهحل مقابله با خطرات پیش روی اسرائیل را پیروزی خود در انتخابات آتی نشان دهند. نتانياهو گمان ميكند كه با اين حمله ميتواند كه برنده انتخابات پيش روي اسرائيل شود. اما نگاهي به گذشته به ما نشان ميدهد كه تمامي دولتهاي اسرائيلي كه در سالهاي 1996، 2008و 2009 به قصد پيروزي در انتخابات نسخه حمله به غزه يا لبنان را تجويز كردند، همگي شكست خورده انتخابات شدند.
2-تغییر اولویت : اسرائیل در یکی دو سال اخیر با بحرانهای اقتصادی نیز روبرو بوده که موجب اعتراضهای فراوان از جمله چندین تظاهرات عمومی بزرگ و خودسوزیهای اعتراضی شده است.واز این رو به مثابه یک رویه والگوی تاریخی جهت دور کردن اذهان مردم از مسائل و مشکلات داخلی،ارجاع دادن اذهان افراد به فضای بحرانی وتهدید های خارجی است،آن هم تهدیدی که با بقا و امنیت آن کشور در پیوند باشد. بنابراین بهترین راهها برای انحراف افکار عمومی از مشکلات داخلی کشور میتواند دستاویز “امنیت ملی” و “مقابله با تروریستهای عرب” باشد.
اهداف منطقه ای:
باید توجه داشت مسئله درگیری حماس واسرائیل در دوره زمانی حاضر را باید در چارچوب مسئله فلسطین واسرائیل وبه نوعی اعراب و اسرائیل مد نظر قرار داد. بنابراین از دیگر اهداف اسرائیل در حمله به نواز غزه باید به مسئله ارزیابی و سنجش مواضع و واکنش های کشورهای منطقه ای اشاره داشت. پر واضح است که حمله کنونی اسرائیل به نسبت تغییراتی که در نظام های سیاسی در منطقه رخ داده است کاملا با سالهای 2008 و2009 متفاوت است. خیزشهای عربی موسوم به بهار عرب فرصتی بود برای روی کارآمدن و قدرت گرفتن احزاب اخوانالمسلمین در برخی از کشورهای عربی و از آن جمله در مصر. حماس که شاخه جنبش جهانی اخوانالمسلمین در فلسطین است برخلاف گذشته مورد اقبال و استقبال بیشتر کشورهای عربی واقع شد. بحران سوریه موجب شد تا نزدیکی حماس سنی به ایران شیعی – که همواره یکی از دلایل سرزنش حماس توسط کشورهای عربی بود – کمرنگتر شود، امری که با استقبال کشورهای عربی رخ داد. اگر چه اسرائیل در تحلیل های نظامی و رسانه ای خود مدعی شده اند که موشک های حماس ساخت ایران است و ایران حماس را به سلاح های جدید مجهز می کند. از این رو اسرائیل در آن واحد مي خواهد قدرت واكنش كشورهاي منطقه خصوصا كشورهايي كه در آن ها انقلاب و بيداري رخ داده است را ارزيابي كند و تا حدي مقاومت فلسطين را نسبت به ظرفيت واقعي حاصل از اين تحولات آگاه نمايد. گرچه روشن است که کشورهای عربی هنوز نتوانسته اند یک موضع متحد و جدی در برابر اسرائیل اتخاذ کنند، اما این کشورها همه از اقدام دولت مصر برای فراخواندن سفیر خود از اسرائیل حمایت کردند، وهنگامی که وزیران خارجه عرب که روز بیستم نوامبر به غزه سفر کردند، مجددا پشتیبانی خود را از موضع قاهره اعلام نمودند. این هم برای اسرائیل و هم برای آمریکا که به شدت علاقمند است اسرائیل دوستانی درکنارخود پیدا کند، نگران کننده است.[2]
از این رو آغاز عملیات اسرائیل علیه غزه تنها شش روز پس از اعلام پیروزی اوباما، آمریکاییها را در موضعی قرار میدهد تا سریعا اعلام نظر کنند و دوباره وفاداری خود به تلآویو و تعهدات خود برای پاسداری از امنیت اسرائیل را به پایتختهای عربی تکرار کنند. از سوی دیگر محمود عباس رهبر فلسطینیها در روزهای آتی میخواهد درخواست به رسمیت شناختن فلسطین به عنوان یک کشور مستقل را در سازمان ملل ارائه دهد. این موضوع برای اسرائیل بسیار سهمگین است، آنگونه که حتی دولت محمودعباس را تهدید به سرنگونی کرده است. اسرائیل نیاز دارد تا آمریکا تحت تاثیر دگرگونیهای اخیر جهان عرب، به ویژه انقلاب مصریها قرار نگیرد و با تغییر اولویت منطقه از بحران سوریه به مسئله فلسطین و فرایند صلح در منطقه، همچون گذشته به طور همهجانبه پشت اسرائیل، برنامهها و اقداماتش بماند. این چیزی که اسرائیل از آن اهداف دیگری را پی جویی می کند و آن مسئله تهدید و نفوذ ج.ا.ایران است. به گفته دیوید وورمزر، یکی از مشاوران پیشین دیک چنی (معاون سابق رئیس جمهوری آمریکا) اسرائیل ضمن مبارزه با حماس و خنثی کردن حملات آن، می کوشد از میزان نفوذ ایران در منطقه و بر گروه حماس بکاهند.[3] همان طور که در اعلامیه سرویس مطبوعاتی نخست وزیر اسرائیل منتشره آمده است که سلاح و مهمات به شبه نظامیان فلسطینی از ایران تحویل می شود.در این بیانیه آمده است: نوار غزه پیش قراول ایران است.[4] از سوی دیگر به باور بعضی تحلیل گران سیاسی حمله رژیم اسرائیل به غزه تمهید و تلاش نتانیاهو برای از بین بردن هرگونه فرصت احتمالی مذاکره بین ایران و آمریکا است. اسرائیل و شخص نتانیاهو در تلاش های خود برای وادار کردن اوباما به اتخاذ مواضع جنگ طلبانه نسبت به ایران با ناکامی مواجه شده است. نتانیاهو به شدت نگران انجام مذاکرات مستقیم میان آمریکا و ایران است. لذا درحال حاضر آرزوی اسرائیل این است که به هر صورتی شده پای ایران را به این جریان باز کند تا با متهم کردن ایران به برهم زدن امنیت اسرائیل از طریق حمایت های تسلیحاتی حماس، امریکا را از انجام مذاکرات منصرف کند.
دورنما
دست آخر باید گفت، اکنون که با وساطت آمریکا و مصر آتش بس مابین طرفین درگیر برقرار شده است، و مصر ضامن اجرای آن شده، اما این به معنای پایان و خاتمه درگیری در آینده نیست. و سوا از برد داخلی-انتخاباتی رژیم اسرائیل از این حملات موشکی- دریایی خود به نوار غزه،که همچون تجربه گذشته موفقیتی در پی نداشته، با این وجود با توجه به فضای بحرانی و مبهم (به ویژه درسوریه)، وتغییر معادلات قدرت و ماهیت نظام های سیاسی اسلامگرا در منطقه به ویژه در کشور مصر، همچون گذشته اولویت اساسی وراهبردی اسرائیل مسئله امنیت ملی و به نوعی شناخت نوع،عاملیت و ماهیت وچگونگی تهدید بوده و متناسب با آن نوعی استراتژی اتحاد وائتلاف پیرامونی را در پیش گرفته است. از این رو اسرائیل با یک اقدام تاکتیکی و موقتی سعی داشته، یک بازشناسی و بازبینی از کشورهای پیرامون خود داشته وبتواند بر این اساس به نوعی استراتژی خود را سازگار کند. به گونه ای که اسرائیل با حمله خود به نوار غزه فقط با واکنش های دیپلماتیک وسیاسی مصر مواجه گردید، از این رو بر خلاف گذشته اسرائیل مصر را در آینده مهم ترین رقیب منطقه ای واز دیگر سو همچون گذشته ج.ا.ایران و گروه های فلسطینی حماس وجهاد اسلامی و…. را مهم ترین تهدید استراتژیک خود قلمداد کرده واستراتژی آتی خود را به موازات با آن پیش می برد. همچنان که اسرائیل با اقدام حمله به غزه از یک سو در صدد حمایت وجلب توجه بیشتر دولت اوباما به مسئله فلسطین و اولویت گزینی آن در روابط خارجی و منطقه ای آمریکاست، و از سوی دیگر با طرح و غالب شدن مجدد مسئله فلسطین و فرایند صلح در خاورمیانه و مواضع مخالف ایران با آن، اسرائیل درصدد ممانعت از شکل گیری و پیش رفتن فضا وگفتمان مذاکراتی در روابط ایران و آمریکا نیز می باشد.