مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

 توسعه قدرت دريايي و پایگاه های نظامی -دریایی چین در جهان

اشتراک

فاطمه خادم شیرازی

پژوهشگر و مدرس دانشگاه

مرکز بین المللی مطالعات صلح-  IPSC

 

تغییر قدرت یک دولت ، نشان دهنده ی تغییر ساختار سیستم است که منجر به ظهور و سقوط دولت ها ی قدرتمند می شود. در واقع ایجاد چرخه ی قدرت، با شاخص هایی چون  قدرت اقتصادی، جمعیت و قدرت نظامی به اندازه گیری و مقایسه ی بازیگران در درون سیستم بین الملل ،قدرت نسبی آن ها را محاسبه می کند. قدرت نظامی برای قدرت های بزرگ در قالب رقابت های اقتصادی، نظامی و امنیتی ، با تکیه بر تکنولوژی دریانوردی دنبال می شود. در حوزه ی امنیت ملی، یکی از معیارهای سنجش قدرت های بزرگ برخورداری از نیروی دریایی موثر و توانمند است که بتواند دور از آب های سرزمینی، منافع ملی آنان را تامین کند. 

قدرت دریایی علاوه بر عناصر دریایی ، از  قدرت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی و زیست‌محیطی یک ملت تشکیل می شود، که به صورت ناوگان‌های تجاری و جنگی و صنایع دریایی فراساحل قدرت نمایی می کنند. قدرت دریایی، برای هر کشوری نقش پررنگی دارد به گونه ای که اگر کشوری فاقد قدرت‌های دریایی باشد سعی می کند از طریق الحاق به سازمان‌های تجاری و اقتصادی منطقه‌ای ، یا سرمایه‌گذاری در صنعت حمل‌ونقل دریایی به‌صورت نیابتی قدرت کسب کند.

 گرچه در یک قرن اخیر تلقی از مفهوم قدرت دریایی، فراتر از قابلیت‌های ارتباطی و نظامی شده، اما با توجه به جنبه های جدید ژئواکونومیک و ژئواستراتژیک اقیانوس ها، کمبود منابع خشکی با افزایش جمعیت ، منابع خام، انرژی و بازارهای خارجی ،نقش سیاسی دریاها ،با حضور و رقابت قدرت های بزرگی  چون آمریکا ، هند، چین و ژاپن در اقیانوس هند و آسیای پاسیفیک ، برای حفظ موازنه قوا در بلند مدت افزایش یافته است. این رقابت ها در چهار منطقه ی ژئوپولیتیکی دریایی یعنی آسیای جنوب شرقی، آسیای شمال شرقی، آتلانتیک و خلیج فارس به دلیل عبورنیمی از تجارت جهانی و تجارت نفت از دو تنگه مالاکا و هرمز پر رنگ تر می باشد. 

لذا دست یافتن به این گذرگاه های دریایی و حفظ امنیت آنها برای تداوم رشد اقتصادی کشورهای منطقه  ای و فرامنطقه ای ضروری ؛و بالطبع چالش های دریایی با توسعه قدرت نیروی دریایی افزایش یافته؛ که برجسته ترین آن كشاكش جنگ تجاری آمریکا و چین در حوزه های دریایی  جنوب شرقی ، شمال شرقی و غرب آسیا است.

آمریکا معتقد است تداوم رشد اقتصادي ، و اقتدار نیروی نظامی-دریایی چین ، باعث نامتوازن شدن نظام چند قطبی شمال شرق آسیا شده، لذا چرخش آمریکا از آسیای غربی به شرق برای محدود سازی چین صورت می گیرد.چین در گذشته به دلیل ضعف ارتش در نیروی دریایی قدرت رقابت با آمریکا را نداشت،لکن رشد اقتصادی سبب شد تا چین برای حفاظت از سرزمین و کسب عنوان یک قدرت نظامی جهانی ، نوسازی نیروی نظامی را با اجرای طرح سند دفاع ملی از سال  1998تا  2019 در سه مرحله زمانی ارتقاء دهد:

1- مرحله اول تاسال 2010بر پایة ایجاد چارچوب مستحکم برای نوسازی قوای نظامی ارتش صورت گرفت.

2- مرحله دوم از سال  2010-2020پیشرفت سریع خصوصا در بالا بردن توان نیروی دریایی به گونه ای که علاوه بر مناطق ساحلی، در آب های آزاد و اقیانوس ها نیز بتواند به حراست از منافع این کشور بپردازد.

3-مرحله سوم 2020- 2050  به روز رسانی اهداف استراتژیک ایجاد نیروی نظامی-دریایی مبتنی بر فناوری اطلاعاتِ منطبق بر نوآوری روز جهان  و تبدیل به یک قدرت نظامی جهان است.

چین برای پشتوانه و تداوم بازسازی توان نظامی دریایی و رسیدن به مرحله سوم سند دفاعی ، هفت ونیم درصد بودجه نظامی معادل 177 میلیارد 490 میلیون دلار در سال 2019  افزایش داشته است.بر اساس سنددفاع ملی و اصلاحات نظامی ، توان نیروی دریایی چین درمسیرانطباق  وسازگاری با روند توسعه انقلاب نظامی جدید جهان قرار گرفته، و توانسته استراتژی و قابلیت های دریایی را از نیروی ساحلی به نیروی با قابلیت عملیات در دریاهای دور از جزایر دریایی شمال شرقی پاسیفیک تا مجاورت کرانه های اندونزی تبدیل کند.این  مدرنیزاسیون شدن نیروی دریایی چین  با طیف وسیعی از تسلیحات موشک های بالستیک ضدکشتی، زیردریایی وکشتی های سطحی و غیره را همراه بوده، وچین را در مقیاس بین المللی پس ازآمریکا و روسیه قرار داده است. 

 آمریکا از سال ۲۰۱۱ ، با افزایش  قدرت نظامی و اقتصادی چین در منطقه شرق آسیا، سیاست چرخش به شرق را با افزایش ناوگان دریایی در دریای چین جنوبی، و فروش تسلیحات پیشرفته جنگنده اف ۳۵ به ژاپن، سنگاپور و کره جنوبی و تجزیه طلبی درتایوان را برای مقابله با چین آغاز کرده است.

گرچه چین در مقابل اهداف آمریکا، سیاست رادیکال تری به دلیل دارا بودن منابع غنی انرژی، اهمیت اقتصادی و وجه سوق الجیشی دریای چین جنوبی گرفته است، اما آمریکا تلاش دارد با اعلام دریای جنوبی چین به عنوان یک آبراه بین المللی ،جلو تثبیت داعیه مالکیت چین بر این دریا، را گرفته تا به راحتی بتواند بر کشورهای شرق آسیا  تسلط داشته باشد. چین بر حقوق حاکمیتی حدود 90 درصد از قلمرو دریایی جنوب ، مسیر ترانزیت بیش از 5  تریلیون دلار کالای سالیانه درجهان تاکید دارد.

دو کشور آمریکا و چین به دلیل منافع متضاد در یک بحران جدی در آسیا قرار گرفته اند؛ تحول  استراتژی دریایی چین و تبدیل شدن به یک قدرت دریایی بی رقیب در دریای جنوبی ، باعث حساسیت آمریکا و قدرت های منطقه ای شده است. آمریکا و چین  برای رسیدن به آبراهه های اقیانوسی احتیاج به تنگه مهم مالاکا بابیش از عبور۸۰ هزار کشتی سالیانه ، و کریدوری مهمّ جهت انتقال نفت به شرق آسیا ، ترانزیت کالا از شرق به غرب  و مسیر اصلی عبور نیروی دریایی چین دارند.

لذا بزرگ ترین نقطه ضعف چین تنگه مالاکا است که آمریکا برای جلوگیری از رشد اقتصادی چین در جهان به با مستقر کردن ناوهای هواپیما بر، و با ادعای آزاد بودن دریای جنوبی چین به تضعیف این قدرت بزرگ پرداخته است. لذا روابط استراتژيک آمريکا با هند، شبه جزیره کره،ژاپن و انعقاد قراردادهاي نظامي و هسته اي گسترده ، ابعاد سياسي تقابل با چين ؛ ایجاد جنگ مرزی بین هند و چین و مسدودکردن آبراهه های اقیانوس هند با استفاده از دو راه اساسی برای محدود کردن چین می باشد:

الف) چرخش از غرب به شرق آسيا، و همکاري استراتژيک با کشورهای آسيا-پاسيفيک ب)تقويت و گسترش حضور نيروهاي نظامي در نزدیک تنگه تایوان و دریای جنوبی چین ، برای نوسان نظم پايدار منطقه.

چین گرچه تاکنون برای مقابله با آمریکا از طریق رشد اقتصادی استفاده کرده، اما از بالا بردن توان نظامی خصوصا ترمیم نیروی دریایی خود غافل نبوده است. چین برای تداوم رشد اقتصادی نیاز به امنیت و کنترل گذرگاه های دریایی استراتژیک دوردست شامل پهنه ای وسیع از شمال شرقی اقیانوس آرام تا غرب اقیانوس هند دارد ،که برای عملیات در چنین پهنه وسیعی نیاز به روند نوسازی و مدرن نیروی دریایی است.

چین با توجه به سیاست گذاری اقتصادی بر مبنای رابطه وتحکیم دوستانه و صلح آمیز، با کشورهای تولید کننده و مصرف کننده کالاهای چینی ، برای بالا بردن توان نیروی دریایی در سواحل دور از طریق احداث زیرساخت های غیر نظامی در کشور ، با پوشش راهبرد طرح های “رشته مروارید” ، “کمربند اقتصادی جاده ابریشم” و” قرن بیست و یکم” حضور نیروی دریایی خود در اقیانوس هند را توسعه می دهد.چین از سه روش برای توان نظامی خود در سواحل دور و راهیابی به اقیانوس هند،در صورت نا امن شدن تنگه مالاکا استفاده می کند:

1-رشته مروارید یک طرح سیاسی  برای افزایش نفوذ دریایی و تقویت شبکه های نظامی و اتصال دریا به اقیانوس از طریق خاک تایلند می باشد. چین درصدد است با احداث کانال در جنوب منطقه باریکه «کرا» تایلند ، در نقطه شبه‌جزیره مالایا بتواند به عنوان راه دوم به اقیانوس هند دست یابد.ایجاد این کانال در جهت تقویت نیروی دریایی چین خواهد بود که می تواند کشتی‌های چین را بین پایگاه تازه تاسیس خود ، با مسافت کمتراز 700 مایل در دریای چین جنوبی و اقیانوس هند حرکت دهد.

 چین برای حفر این کانال  حاضر است تا ۳۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری کند،درصورت موافقت تایلند با این پروژه، خطر تقسیم شدن سرزمین‌های اصلی شمالی و جنوب تایلند وجود دارد. احداث این کانال پیکربندی جدیدی در جغرافیای سیاسی جنوب‌شرق آسیا ایجاد خواهد کرد، و چین علاوه بر شریک اقتصادی، شریک دائم امنیتی در تایلند خواهد شد ، مانند کانال پاناما که تحت سلطه آمریکا قرار گرفت. 

2-چین با تامین اعتبار و احداث بنادر و تاسیسات متعارف کشتیرانی در میانمار، بنگلادش، سریلانکا، مالدیو ، پاکستان و سومالی ، به طراحی ارتباط استان های محصور در خشکی مناطق غربی و جنوب غربی چین به مسیر های تجاری دریایی در اقیانوس هند اقدام کرده است. چین با این طرح می توانددر بنادرایجاد شده و خطوط ارتباطی زمینی از مسیر ابتکار کمربند اقتصادی جاده ابریشم محموله های نفت رادر این سرزمین ها به عنوان انبار های انرژی در صورت نا امن شدن تنگه مالاکا تخلیه نماید. چین برای رسیدن به اهداف فوق ، ازسیاست ترکیبی “توسعه و تهدید” استفاده کرده ، دادن وام های سنگین با بهره های بالا و ناتوانی کشورها در بازپرداخت بدهی ، و قرار گرفتن کشورها درانتخاب  سه راهی: الف) بانک جهانی ب) صندوق بین المللی پول ج) یا پذیرش قراردادهایی مبادله بدهی با سهام  ، برای حفظ دریای جنوبی چین این کشورهای فقیر را بدهکارمی کند.

3- چین در زمینه گسترش پایگاه های نظامی  نیروی دریایی، اولین پایگاه رسمی  تحت عنوان پشتیبانی لجستیکی از عملیات مبارزه با دزدی دریایی در ساحل «جیبوتی» را ایجاد کرد.جیبوتی علاوه بر پایگاه نیروی دریایی چین، پایگاه کشورهای آمریکا، فرانسه، ایتالیا، ژاپن و اتحادیه اروپا نیز می باشد.چین همچنین 70 درصد از سهام یکی از بنادر مهم در سريلانكا را خریداری ، و در نظر دارد در طی 5 سال آتی در آسیای مرکزی نیز پایگاه نظامی ایجاد ، تا در پلتفرم بین المللی به عنوان رقیب اصلی برای آمریکا محسوب شود.

چین برای ایجاد پایگاه های نظامی  ، مکان‌هایی را که دارای عدم موقعیت تجاری یا سیاسی خاصی هستند؛ اما به‌لحاظ ژئواستراتژیک ونزدیک به اهداف توسعه‌طلبانه انتخاب می کند. بندر جیبوتی را به دلیل واقع شدن در دهانه دریای سرخ و دسترسی آسان به دریای عرب و خلیج فارس و اقیانوس هند برای نفوذ به آفریقا، و بنادر حاشیه‌ای گوادر و جیوانی را چون محل تلاقی دریای عمان و اقیانوس هند برای نفوذ به غرب آسیا و هشدار به هند و ایران در زمینه گسترش همکاری‌های اقتصادی با محوریت توسعه بندر چابهار ، برگزیده است.

چشم انداز

بسیاری از کارشناسان سیاسی معتقدند حضور آمریکا در شرق آسیا خطر درگیری نظامی در دریای چین جنوبی میان آمریکا و چین، را افزایش می دهد. اما چین چون از سیاست راهبرد نظامی دفاعی استفاده می کند با آمریکا درگیر نخواهدشد ، تا متهم به توسعه طلبی نظامی نشود.

به نظر نگارنده چرخش آمریکا از غرب آسیا به شرق آسیا یک جنگ زرگری بین آمریکا و چین برای دو قطبی کردن جهان است.چین با قرارداد25 ساله با ایران و فروش سلاح های دفاعی دریایی،کمک به تولید سلاح های پیشرفته آمریکایی و رونق بازار سلاح آمریکا در خاورمیانه می شود. چون آمریکا در تولید انرژی نیازی به خاورمیانه ندارد، وحفظ پایگاه های نظامی نیز جز هزینه برای آمریکا نفعی در بر نداشته است. در واقع آمریکا به یک نوع تصویر سازی از چین به عنوان دشمن نیاز دارد تا در پوشش آن بتواند افزایش بودجه را موجه و به ساخت سلاح هاي جدید اقدام کند.چون آمریکایی‌ها اگر با چین رویارو شوند باید تعهدات نظامی خود در غرب آسیا را کاهش دهند.

 از طرفی چین  به زمانی که در سند دفاعی تاسال 2035 اشاره کرده نیاز دارد، تا توان نظامی نیروی دریایی خود را به سطح استاندارد بین الملل ، و سلاح های  برابر مدرن دریایی خصوصا  ناو هواپیمابر در مقابله با آمریکا  برساند.

واژگان كليدي:  توسعه, قدرت دريايي , پایگاه های نظامی ,دریایی, چین , جهان,فاطمه خادم شیرازی

مطالب مرتبط