محمد صادق جوكار
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
مرد بيمار اروپا «امپراتوري عثماني» كه از ١٩٠٨ تا نوامبر ١٩١٨ تحت نفوذ دولت تركهاي جوان به رهبري ٣ پاشا به نامهاي محمد انور پاشا(وزير كشور)، اسماعيل انور پاشا(وزير جنگ) و جمال پاشا(وزير نيروي دريايي) بود، مرتكب اشتباه استراتژيكي در ورود به جنگ جهاني اول در ٢نوامبر١٩١٤ در «ائتلاف متحد»(متشكل از آلمان و اتريش) عليه «اتحاد متفق»(متشكل از فرانسه و آلمان و روسيه) شد كه منجر به پاره پاره شدن امپراتوري عثماني گرديد. تمايلات تخيل گرايانه پان تركيستي تركهاي جوان سبب شد كه در انديشه تحقق روياي تشكيل امپراتوري « پان توراني» خود با آلمان متحد شده تا با شكست روسيه بتوانند پس از جنگ سرزمينهاي ترك نشين روسيه در قفقاز و آسياي مركزي را تصاحب كنند. انديشه خام اين ٣پاشا كه نتوانست واقعيات روابط بين الملل را درك كند نه تنها به قلمرو عثماني بيفزايد، بلكه به زحمت توانستند در فرجام جنگ و پس از مصائب فراوان در معاهده «لوزان»١٩٢٥ تنها به تركيه امروزي كه بخش كوچكي از امپراتوري عثماني بود، قناعت كنند. اين نتيجه محتوم تخيل گرايي – نه آرمانگرايي كه واژه علمي و معناداري در روابط بين الملل مي باشد- سردمداران ترك هاي جوان براي تركيه بود كه «توهم» را برجاي «تعقل» در سياست بين الملل نشاندند. اكنون نيز شاهد تكرار تجربه تاريخ مي باشيم؛ البته به شكل كميك آن توسط كشور نوپاي امارات متحده عربي كه دچار توهم داعيه گري جزاير «گپ سبزو»(ابوموسي) و «تنب هاي بزرگ و كوچك» را دارد. اما به راستي دلايل آن چيست؟
الف- توهم تسخير جزاير در جنگ احتمالي غرب عليه ايران
خاندان هاي حاكمه امارت هاي كشور امارات متحده عربي- خاندان آل نهيان در ابوطبي، آل مكتوم در دبي، خاندان قاسمي در راس الخيمه- در توهمي گمراه كننده به سر مي برند كه چون تركهاي جوان ١٩١٤، سعي در ورود به ائتلاف غرب عليه ايران دارند تا به تصور خود در فرجام جنگ به بخشهايي از سرزمين ايران دست يابند. دعوت فرانسوي ها به تاسيس پايگاه دريايي در بندر زايد در ابوظبي، خريد نسل جديد هواپيماهاي رافائل و جايگزيني ميراژ هاي ٢٠٠٠، سيستم هاي چند لايه دفاع هوايي چون برد بلند(THAAD)، برد متوسط و كوتاه و مشاركت در سپر دفاعي غربي و دور زدن تنگه هرمز از طريق خط لوله نفتي حبشان- فجيره- براي جبران انسداد احتمالي تنگه هرمز توسط ايران- همگي نشان از آماده شدن احتمالي اين سرزمين « خاندان نشين» در ائتلاف غربي عليه ايران است. به نظر نگارنده از بين كشورهاي عرب منطقه، هيچ يك پتانسيل ميزباني نيروهاي غربي عليه ايران جز كشور امارات متحده عربي را نخواهد داشت. سوداي خامي كه به فرض بعيد وقوع جنگ، چيزي جز ويراني سرزمين كنوني براي امارات نخواهد داشت تا چه برسد به اشغال سرزمين هاي ديگر ايران.
ب- توهم توانمندي « پان عربيسم محافظه كار» در مواجهه با ايران
«پان عربيسم پيشرو» كه در بهترين دوران خود نتوانست حتي شش روز در مقابل رژيم اشغالگر قدس دوام آورد و خفت شكست، سبب استعفاي رهبر آن – جمال عبدالناصر- نيز شد، با حمله صدام حسين به كويت در اگوست ١٩٩٠ و مرگ وي بعد از حمله ٢٠٠٣ بدون هيچ سابقه افتخارآميزي جز لفاظي هاي مضحك به تاريخ پيوست. اكنون شاهد شكل گيري « پان عربيسم محافظه كار» به رهبري عربستان سعودي و حمايت غرب مي باشيم. تجربه اشغال بحرين در سال ٢٠١١ براي نجات خاندان آل خليفه از انقلاب مردمي آن، مجدداَ اين كشورها را دچار توهمي اسفبار كرده است كه آنها را در اشغال سرزمين هاي تاريخي ايران را قدرتمند جلوه داده است. گويي اين دولتها فراموش كرده اند كه در سال ٢٠١٠ چگونه در برابر نيروهاي شبه نظامي و آماتور الحوثي يمن چگونه با خفت عقب نشيني كرده و شبه نظاميان الحوثي چگونه با تمسخر شكم هاي فربه سربازان دستگير شده عربستاني به تفريح مي پرداختند. اما وجه كميك تكرار تاريخ، اين كشورها را مجبور خواهد كرد تا به بهاي ويراني سرزمين هاي خود، درس واقعگرايي را از ايران بياموزند. موضعگيري هماهنگ كشورهاي امارات عربي متحده و عربستان – كه حتي همراهي عمان، قطر و كويت را نيز با خود ندارند- نشاندهنده مواجهه جويي تخيل پان عربيستي با واقعيت ايران قدرتمند است كه گويا لازم است با نتيجه تلخ ويراني كشورهاي عربي به يادگيري سياست برسند.
پ- مشروع سازي پروژه « اشغال عربي» در افكار عمومي منطقه اي و جهاني
سرزمين امارات متحده سعي دارد تا با تبديل « سوء تفاهم» كنوني ارضي بين خود و ايران به « اختلاف ارضي» ايران را مجبور به قبول مكانيسم هاي « حل مسالمت آميز اختلافات» در فصل ششم منشور ملل متحد- اصول ٣٣ تا ٣٩- نمايند. براي اين هدف، كشور امارات با مشاوره وكلاي حقوقي غربي خود به اعتراض در زمينه يك « سفر داخلي» رئيس جمهور ايران پرداخته است تا زمينه سازي دعوي حقوقي خود را حفظ نمايد. تلاش اين كشور در شمول قطعي هر يك از بيانيه هاي شوراي همكاري خليج فارس و اتحاديه عرب نيز تلاشي براي تبديل كردن موضوع به « موضوع اشغال عربي» است كه به نظر مي رسد به دليل اختلاف جهات گيريهاي سياسي متفاوت قطر، عمان و كويت با امارات متحده و عربستان بر سر اين موضوع، اين هدف ناكام مانده است و افكار عمومي عربي اين موضوع را « موضوعي قابل اعتنا» نمي داند.
ت- سخني با مسئولان ايراني و «مردمي كردن» سوء تفاهم با كشور امارات عربي
مسئولان ايراني به هر دليلي- چه وضعيت تحريم ها و نياز به كشور امارات در دور زدن تحريم ها و چه عدم توجه فردي- در ساليان گذشته سهل انگاريهايي را انجام داده اند كه كشور امارات متحده را در اين دعاوي توهمي خود « متوقع و گستاخ» ساخته است. فارغ از حضور غير ضروري در نشست شوراي همكاري خليج فارس توسط رئيس جمهور، اقداماتي ضروري ديگري نيز صورت نگرفته است. اقداماتي كه مي تواند به « مردمي شدن» سوء تفاهم دعاوي امارات عربي در ايران كمك نمايد. اقداماتي چون: «تبديل جزاير سه گانه به مراكز گردشگري خارجي» از طريق تورهاي دائمي گردشگري، « ايجاد مراكز اقامتي چون هتل و رستوران در جزاير» و انتقال بخشي از «برگزاري بخشي از برنامه هاي بين المللي چون همايشهاي بين المللي و نشست هاي سياسي- اجتماعي ايران» در بزرگترين جزيره- يعني ابوموسي- و مهمتر از همه « آزادي بيشتر سازمانهاي مردم نهاد- NGOs- در فعاليت هاي فرهنگي در شناسايي بين المللي سابقه تمدني ايران در خليج فارس و حمايت از آنها» و نهايتاَ « اطلاع به مراجع بين المللي مبني بر اعلام تجاوز كشور امارات متحده عربي به ايران و حق دفاع مشروع ».