ارشیر پشنگ
مرکز بین المللی مطالعات صلح – IPSC
بیان رخداد
پس از دیدار «عاشور بن خیال» وزیر امور خارجه لیبی و «هوشیار زیباری» همتای عراقی اش در قاهره این دو کشور خاورمیانه ای عضو اتحادیه عرب اعلام داشته اند که پس از سال ها تنش و درگیری و سردی روابط، سفارت های خود در پایتخت های یکدیگر را راه اندازی خواهند کرد. در نتیجه باید گفت روابط این دو کشور عرب پس از سال ها رقابت و حتی تخاصم با خزان دیکتاتورهای شان با یک بهار تازه مواجه می شود. چرا که «صدام حسین التکتریتی» رئیس جمهور پیشین و معدوم عراقی با سرهنگ «معمر قذافی» رهبر مقتول لیبیایی ها همواره بر سر مسائل مختلف از جمله داعیه داری رهبری جهان عرب با یکدیگر روابطی تنش آلود و سرد را طی چند دهه داشته اند اما اینک هر یک از این دو رهبر مخلوع در زیر خروارها خاک مدفون شده اند و کشورهای تحت امرشان در حال تجربه کردن عصر و فضایی جدید هستند؛ فضایی که منجر به آغاز مجدد روابط حسنه و دوستانه دو کشور در سطح دیپلماتیک و اعزام سفیر شده است. در همین زمینه وزارت خارجه لیبی بیانیه ای صادر کرده است و در آن از سر گیری مجدد روابط دیپلماتیک میان بغداد و طرابلس را نشانه واضحی از علاقمندی و تمایل دو طرف برای تقویت و تحکیم روابط در همه زمینه ها تعبیر کرده است.
تحلیل رخداد
لیبی در گذر زمان
بیشتر از 61 سال از اعلام استقلال لیبی در سال 1951 سپری نمی شود. این کشور پیش از آن همواره به عنوان سرزمینی در میان قدرت های بزرگ منطقه ای و فرامنطقه ای دست به دست می شد. لیبی تا اوایل قرن بیستم جزئی از امپراتوری گسترده عثمانی بود. اما در سال های 1911 و 1912 بخش هایی همچون طرابلس و سیرنایکا در جنگی که میان عثمانی (رو به زوال) و ایتالیایی ها درگیرفت به دست طرف اروپایی افتاد.
ایتالیایی ها که در رقابت با رقبایی اروپایی شان در زمینه بدست آوردن سرزمین ها مستعمره در آفریقا از کشورهایی همچون انگلستان، فرانسه و آلمان خود را عقب تر می دیدند در تمامی سال های نیمه اول سده بیستم تلاش بی وقفه ای کردند که چتر قدرت خود را بر فراز بخش هایی از آفریقای شمالی که دقیقاً سرزمین های لیبی محسوب می شد بگسترانند. همین خواسته و هدف ایتالیایی ها باعث شد تا پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی، جنبش ضد استعماری لیبیایی ها به رهبری «عمر مختار» برای دو دهه به مبارزه علیه اشغالگران دست زند. اما با دستگیری و سپس اعدام این رهبر انقلابی در سال 1931 ، ایتالیایی ها توانستند بطور کامل سرزمین لیبی را به مستعمره خود تبدیل کنند این وضعیت تا سال 1947 ادامه پیدا کرد و در این سال با توجه به تغییرات گسترده ای که در مناسبات بین المللی پس از پایان جنگ جهانی دوم ایجاد شده بود ایتالیایی ها مجبور به ترک سرزمین لیبی شدند.
خروج نیروهای استعمارگر ایتالیایی زمینه ساز اعلام استقلال لیبی در سال 1951 و تشکیل نظام پادشاهی به رهبری «محمد ادریس سنوسی» شد. اما عمر نظام پادشاهی در این کشور تنها 18 سال بیشتر دوام نیاورد و در سال 1969 جمعی از افسران ارتش این کشور به رهبری سرهنگ قذافی با انجام کودتایی بساط نظام سلطنت در این کشور را برچیدند و «جماهیر عربی سوسیالیسیتی لیبی» با محوریت قذافی را تشکیل دادند.
از این دوره رویه سیاست خارجی لیبی ضد غربی و نزدیک به بلوک شرق شد. قذافی همچنین خود را یک رهبر تجدید نظر طلب در جهان عرب دانست، که طی آن از یکسو کشورهای محافظه کار عرب همچون عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس را به باد انتقاد می گرفت و از سوی دیگر با رهبران عرب دیگری که همچون خودش ادعاهای مشترک داشتند رقابت و خصومت به خرج می داد.
قذافی که تحت فشار غرب در دهه نخستین هزاره سوم مجبور به کوتاه آمدن در سیاست تهاجمی اش در قبال غرب شد و بر اساس آن دست از برنامه هسته ایش کشید سرانجام یکسال پس از سرایت موج تغییر خواهی «بهار عربی» به کشورش و زیر حملات هوایی نیروهای ناتو بدست مخالفینش افتاد و در سال 2011 کشته شد.
عراق در گذر زمان
عراق دارای 30 سال قدمت بیشتر نسبت به لیبی است این کشور نیز تحت حمایت و قیمومیت بریتانیا از عثمانی جدا شد. از سال 1921 تا 1958 نظام پادشاهی بر عراق حاکم بود. اما کودتای ژنرال «عبدالکریم قاسم» در اواخر دهه 1950 باعث سقوط نظام پادشاهی و تاسیس نظام جمهوری سوسیالیستی با محوریت نیروهای نظامی شد. طی ده سال بعد چند کودتای مختلف دیگر در عراق رخ داد که طی آن ابتدا برادران عارف و سرانجام حزب بعث به رهبری ژنرال «حسن البکر» زمام امور را در این کشور در دست گرفتند. در اواخر دهه 1970 صدام حسین نفر دوم حزب توانست دایی خود را وادار به استعفا کرده و خود به فرد شماره یک حزب و رهبر بلامنازع این کشور تبدیل شود.
از زمان سقوط نظام پادشاهی عراق و بخصوص پس از قدرت گیری بعثی ها در عراق، شاهد تغییر رویه سیاست خارجی این کشور از عضویت در بلوک غرب به عضویت در بلوک شرق هستیم رهبران نظامی عراقی و بخصوص شخص صدام حسین نیز خود را یک تجدید نظر طلب که می بایست مناسبات و عصر جدیدی را در جهان عرب و منطقه خاورمیانه گشایش دهد معرفی می کرد.
صدام طی دوران حکومتش عراق را به سه جنگ بزرگ و ویرانگر در برابر ایران(1980- 1988)، ائتلاف بین المللی مخالف اشغال کویت (1991) و نیروهای آمریکایی (2003) مواجه ساخت. وی پس از آنکه در سال 2003 نظامش در اثر حمله خارجی سقوط کرد در دسامبر همان سال توسط نیروهای ائتلاف دستگیر و سپس در سال 2006 اعدام گردید.
پیشینه روابط لیبی و عراق
همانطور که در سطور بالا به خوبی قابل مشاهده است سیر تحولات داخلی و روابط خارجی دو کشور عراق و لیبی در نیمه دوم سده بیستم بسیار شبیه به هم بوده است اما این شباهت ها (در سرنگون کردن نظام پادشاهی، داعیه رهبری جهان عرب و غرب ستیزی) نه تنها هچگاه باعث نزدیکی دو کشور نشد بلکه حتی آنها را تبدیل به دو رقیب سرسخت منطقه ای علیه یکدیگر کرد. روی کار آمدن صدام حسین در عراق و جاه طلبی های منطقه ای و توجه بیشترش به سیاست خارجی باعث شد تا دو رهبر لیبی و عراق در برابر یکدیگر صف آرایی کنند. چرا که به قول معروف دو پادشاه در زیر یک سقف هرگز نخواهند توانست به آرامش زندگی کنند و جهان عرب و خاورمیانه را این دو سقف مشترکی می دانستند که برای رهبری آن حاضر به کوتاه آمدن و مصالحه با دیگری نبودند.
چنین فضایی باعث شد تا پس از آنکه در سپتامبر سال 1980 که ارتش عراق حمله سنگین و همه جانبه ای را علیه ایران تدارک دید؛ معمر قذافی بر خلاف سایر رهبران جهان عرب همچون ملک عبدالله اردنی، ملک فهد سعودی و … نه تنها از صدام حمایت نکند بلکه به مانند «حافظ اسد» رئیس جمهوری سوریه در صف حامیان و حتی متحدان ایران قرار بگیرد. در این دوره قذافی برای ضربه زدن به عراق در برهه هایی از زمان حتی اقدام به تحویل تسلیحاتی موشکی به ایران کرد. وضعیت عراق و لیبی در طول دوره جنگ و سپس تا سال 2003 که نظام بعثی در عراق سقوط کرد به همین منوال باقی ماند.
لیبی و عراق پس از سرنگونی دیکتاتورها
دو کشوری که تاسیس و کیفیت ادامه حیات آنها در طول قرن بیستم بسیار تحت تاثیر حضور بازیگران خارجی و بخصوص فرامنطقه ای بود در طی سال های اخیر هم نتوانستند از این سرنوشت گریزی داشته باشند؛ چرا که عراق در سال 2003 با حمله خارجی نظام حاکمش سقوط کرد و لیبی هم در سال 2011 بطور نسبی با چنین وضعیتی مواجه شده و شاهد تغییر نظام بود.
در حد فاصل سال های 2003 تا 2011 که در عراق نظام جدیدی در حال شکل گیری بود و در لیبی همچنان قذافی در راس قدرت قرار داشت دو کشور هرچند تنش هایی به شدت گذشته را با یکدیگر نداشتند اما چون عراق کاملا درگیر مسائل و مشکلات داخلی بود؛ و همچنین قذافی روی خوشی به آمریکایی ها که در عراق دست بالا را داشتند نشان نمی داد؛ لذا روابط آنها همچنان در سطح پایینی قرار داشت.
اما پس از پایان حکومت قذافی در لیبی و آغاز پروسه استقرار و تثبیت نظام جدید در این کشور که به مانند عراق مبتنی بر صندوق های رای و آرای مردم است شاهد آن هستیم که دو کشور به سوی افزایش روابط متقابل گام برداشته اند. تثبیت نسبی اوضاع سیاسی و امنیتی داخلی عراق و همچنین استقرار نظام جدید در لیبی در کنار بحران سوریه از جمله عوامل تاثیر گذار در گشایش مجدد روابط دو کشور بوده است.
چشم انداز پیش رو
به نظر می رسد که دو کشور مهم عربی عراق و لیبی که طی سال های اخیر با تغییرات گسترده داخلی مواجه بوده اند و طی آن دیکتاتورهای حاکم بر آنها (صدام حسین و معمر قذافی) قدرت و جانشان را بر سر آن از دست داده اند خواهند کوشید در عصر جدیدی که در خاورمیانه آغاز شده است با تقویت روابط خود و همچنین حضور پر رنگ تر در اتحادیه عرب به سوی افزایش همکاری ها و ارتباطات متقابل و نیز هماهنگی های منطقه ای در قبال بحران هایی همچون بحران سوریه گام بر دارند. نظام های فعلی حاکم بر دو کشور نیز چشم انداز روشنی از فقدان رقابت و تخاصم به مانند عصر دیکتاتورها در دو کشور را فراروی آنها قرار می دهد.