دکتر سیده مسعوده میرمسعودی
تحلیلگر روابط بین الملل
مركز بين المللي مطالعات صلح-ipsc
بحران یمن که متعاقب با بیداری یا انقلاب های عربی در منطقه بوجود آمد .در حقیقت جزو انقلاب های پست مدرن یا دگرگونی ناقصی که حاصل انقلاب های عربی در منطقه بوده و به عبارت دیگر بحران یمن را می توان، هم حاصل جنبش های بدون رهبری و هم نبود ایدئولوژی های قطعی دانست و همچنین حاصل مکان جغرافیایی خاص یا ژئوپلیتیک منحصربفرد آن ، که به بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای فرصت مناسب برای دخالت حتی ایجاد جنگ های نیابتی را به آنها می دهد.
البته در موضوع شرایط و بستر اجتماعی یمن در قبل از ورود بهار عربی دلایلی مثل عدم جود مردم سالاری و عدم توزیع عادلانه قدرت,بی توجهی به منافع ملی و تبعیض در مسائل فرهنگی و نقش آن در تصمیم گیری مرکزی از عواملی اند که در نهایت با ایجاد یک ساختار دو قطبی بحران را در این سرزمین ایجاد کرد.
در بحث ژئوپلیتیک نیز جایگاه کلیدی باب المندب و خلیج عدن وهم چنین موقعیت استراتژیک یمن به لحاظ اشراف بر شاخ آفریقا و هم چنین کریدور صدور انرژی و نفت و حمل و نقل کالا راهم بر شمرد. در حقیقت خلیج عدن و باب المندب کریدور بین دو قاره آسیا و آفریقا هم هست. با این دلایل ،بحران در این منطقه از چندین جهت می تواند بر آینده این منطقه و جهت گیری تصمیم گیری بازیگران فرا منطقه ای نیز تاثیر بسزایی بگذارد.
البته پیامدهای که این بحران بر خود کشور یمن گذاشته از بحث بحران فراتر رفته و به یک فاجعه انسانی تبدیل شده است وصفحه جدیدی از موضوعات حقوق بشری را در سازمان ملل برای خود باز کرده است. در بحث منطقهای نیز جنگ نیابتی بین تهران و ریاض نیز از اهمیت ویژه ای برای هردو طرف را داراست. در ادامه بحث امنیت جایگاه های نفتی عربستان و امنیت شهرهای توریستی عربستان مثل جده و ینبع و دهها شهر ساحلی نیز حاصل پیامد این بحران است که دغدغه اصلی عربستان در ساختار سیاسی و تصمیم گیری آن کشور است.
در بحث ایران تمرکز بر قدرت بازیگری در عمق استراتژیک و حمایت از حوثی ها است که در تصمیم گیریهای منطقه ای ،قدرت عملکردی ایران را در رقابت ها به طرف خود سنگین کرده است . بحران در یمن یک چالش جدی برای بازیگران فرامنطقه ای نیز در موضوع امنیت انتقال نفت است در حقیقت بحران یمن امنیت کریدور نفت و انتقال کالا از شرق به غرب دچار چالش می کند. و همچنین ارتباط بدون تمرکز و باز یمن با نظام جهانی امکان نفوذ خارجی را در این کشور ایجاد کرده است.اگر در چارچوب نظریه توازن منطقه ای جان فوران نیز موضوع بحران یمن را قرار دهیم نیز کمپلکسی از مسائل مختلف باعث این بحران در منطقه و ایجاد ائتلاف های پراکنده و شکننده شده است.
این نیز باعث شکل گیری سیاست های ناهمگون در تصمیمات بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای شده است. در حقیقت می توان گفت زمینه گسترش بحران یمن در ساختار دو قطبی شده آن وجود دارد و راه نفوذ خارجی نیز در حال گسترش است . با اینکه سازمان ملل چندین بار از جمله در ماه گذشته مناطق آتش بس اعلام کرده ،در اصل مسکن کوتاه مدت برای این بحران است و این عملیات ها نمی توانند بطور ریشه ای بحران یمن را حل کنند.
برای بحران یمن می توان سه سناریو با توجه به فرسایش قدرت در داخل یمن و نقش آفرینی قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای با توجه به قابلیت های ژئوپلیتیکی این سرزمین نوشت :
سناریو مطلوب برای یمنی ها قدرت گیری یک ناجی از بستر اجتماعی یمن برای یکپارچگی یمن با شناخت از قابلیت های تاریخی و فرهنگی با نوسازی در داخل و ارتباط با نظام جهانی به عنوان یک کشور مستقل می تواند یک سناریو مطلوب برای یمن باشد. در حقیقت بازگشت به دوران ارج و قرب یمنی ها در تاریخ این سرزمین ، نیاز به یک جوشش داخلی و همبستگی بین گروه های مختلف قومی و مذهبی و…در جهت منافع ملی را می خواهد . با توجه به اطلاعات و گزارشات موجود در حقیقت یک بیداری واقعی را می طلبد !
سناریو بعدی.تغییر زمین بازی بازیگران منطقهای مثل ریاض و تهران به جای دیگر در بحران یمن است که می تواند جنگ های نیابتی دو طرف را کاهش دهد. از طرف دیگر فشار بازیگران منافع محور و بی طرف منطقه در بحث امنیت خلیج عدن و باب المندب به دو طرف باعث یک آرامش نسبی و کاهش بحران یمن می شود. البته این سناریو می تواند یک انقلاب رنگین و روبه توسعه ی را برای یمن رقم بزند. نقش مصر و قطر در این سناریو بسیار پررنگ است و می توانند کاتالیزور مناسبی برای ایجاد این شرایط باشند در حقیقت با میانجیگری بین تهران و ریاض موضوع بحران کاهش می یابد. در اینجا شاید مصر با بازگشت به تاریخ در جنگ 1973 هواداری یمن از مصر در مقابل اسرائیل با بستن باب المندب بتواند این هواداری در شکل دیگر به یمن پس بدهد.
البته کشور فرصت طلبی مثل ترکیه نیز می تواند این سناریو را ناممکن بسازد و تاریخ رفتار منطقه ای ترکیه هم این موضوع را تایید می کند که ترکیه به منافع بیشتر برای ترکیه حرکت می کند و معمولا در جهت ایجاد تنش پنهانی حرکت می کند. در سفر اخیر اردوغان به عربستان نیز با نزدیک کردن عربستان به اسرائیل سعی در ایجاد عمق بین ایران و عربستان است . این سیاست ترکیه بحران و جنگ های نیابتی را در زمین بازی یمن گسترش می دهد.
سناریو احتمالی در بحران یمن تا به امروز گسترش بحران در یمن است طبق مدل بحران برچر در تمام سطوح فرامنطقه ای و منطقه ای و داخلی حرکتی در جهت کاهش دیده نمی شود و تمام متغیرهای وابسته ، بحران یمن را به عنوان دستاویزی برای فشار به منطقه می دانند و هیچ کدام حتی کشورهایی که دغدغه امنیت انرژی را دارند تمایلی به حل ریشه ای مسئله ندارند و به آتش بس های سازمان ملل به عنوان مسکن های کوتاه مدت راضی هستند و دنبال درمان بنیادی نیستند.
نتیجه:
سرنوشت هر ملتی را خود آن ملت تعیین می کند و اگر یمن بخواهد به یک دگرگونی اساسی برسد باید خود ملت با اتحاد داخلی به این تصمیم و اقدام برسد. انقلاب ها حاصل بیداری ملت ها نسبت به سرنوشت شان است اگر فردخود کامه ای مثل علی عبدالله صالح توانسته این چنین آشوبی و بحرانی بوجود بیاورد باید خود ملت یمن تغییر بنیادین ایجاد کنند.