ابراهیم طاهری
استاد دانشگاه و كارشناس مسائل بين الملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
ترکیه کنشگری با وزن متوسط در نظام بین الملل است از زمان تصدی قدرت توسط حزب عدالت و توسعه توجه سیاست خارجی خود را به نحو چشمگیری معطوف به خاورمیانه کرده است. چیزی که کاملا غیر معقول بنظر می رسد. در واقع تا قبل از این دوران بدبینی به نقشی که خاورمیانه در فروپاشی امپراطوری عثمانی داشت ذهن سردمداران ترک را برای حضور در خاورمیانه شدیدا مشوش کرده بود و رهبران ملی گرا در ترکیه از دریچه بدبینی به خاورمیانه و مسائل آن نگاه کنند و همین امر باعث شده بود که دولت ملی ترک به میزان کمتری نسبت به کنشگرانی همچون ایران خود را دیگر تحولات این منطقه راهبردی در جهان کنند.
اما عدم پذیرش در اتحادیه اروپا و روی کار آمدن نخبگان با رویکرد ترکیبی ملی گرایی ترکی با اسلام گرایی اخوانی باعث شده که این کشور با طرح ایده عمق استراتژیک به دنبال برجسته کردن نقش ترکیه در تحولات مربوط به خاورمیانه نزد اروپایی ها باشد. به واقع ایده داوود اغلو این بود که هرچقدر این کشور قادر باشد زه کمان اش (استعاره از خاورمیانه) را بیشتر بکشد برد تیر آنها نزد اروپایی ها و سایر جهان بیشتر شود. نتیجه این سیاست نگاه راهبردی به خاورمیانه بود و در قالب همین دکترین، این کشور موفق شد با طرح سیاست تنش صفر با همسایگان به تنش چندین دهه ای خود با سوریه پایان دهد. نوعی رابطه شخصی میان اردوغان و بشار اسد به وجود آمد و نزدیک به یک دهه رابطه میان دو کشور به صورت کاملا دوستانه دنبال شد اگرچه مسائلی همچون سد سازی های ترکیه در قالب پروژه گاپ بر روی سرچشمه رودخانه های دجله و فرات باعث تشویش افکار عمومی سوریه و عراق بخاطر کاهش بیش از 40 درصدی ورودی آب به دو کشور می شد؛ چیزی که از آن به عنوان یکی از دلایل بحران و نا آرامی سالهای بعد از2011 در سوریه سخن گفته می شود. این بحران ابتدائا باعث شد که ترکیه تحت تاثیر سیاست تنش صفر با همسایگان با مدارا از بشار اسد بخواهد که اصلاحات داخلی را در دستور کار قرار دهد؛ بی توجهی بشار اسد به انجام اصلاحات داخلی در کنار زیاده خواهی ترکیه باعث شد که این کشور از موضع بی طرفی خارج شده و موضعی مخالف بشار اسد و در حمایت از مخالفین به ویژه جبهه النصره را در پیش بگیرد. اما در پی ناکامی مخالفین در رویاروی با حکومت و نظم موجود در سوریه و تحت تاثیر چانه زنی های ایران و روسیه این کشور از جبهه مخالفین بشار اسد فاصله گرفت و با همراهی ایران و روسیه خواسته های خود را در نظام سیاسی سوریه دنبال می کرد. طی یک سال اخیر ترکیه بنظر از این موضع خویش فاصله گرفته و با حمله به ادلب بار دیگر اهدافی فراتر از سرنگونی نظام سیاسی سوریه را دنبال می کند. سوال پژوهش است که سناریوهای احتمالی در ارتباط با حمله ترکیه به سوریه به ویژه ادلب چیست؟. در پاسخ می توان مطرح کرد ترکیه با تجربه اندوزی از حوادثی مانند شکل گیری ساختار مبتنی بر فدرالیسم ناقص در عراق و نگرانی از شکل گیری این مدل از حکومت در سوریه تلاش می کند از طرق حمله به سوریه بخشی از خاک سوریه را به عنوان گروگان در دست خویش حفظ کرده است تا احتمالا در آینده به عنوان یک کارت بازی مهم علیه رقبا از آن استفاده کند. با این رویکرد سناریوهایی که در ارتباط با حمله ترکیه به سوریه می توان مطرح کرد عبارت انداز:
–سناریوی اول: ترکیه با حمله به سوریه به دنبال این است که از راهبرد گروگان استفاده کرده و از شکل گیری احتمالی نظام مبتنی بر فدرالیسم ناقص در سوریه همچون مدل عراقی جلوگیری به عمل آورد. تجربه عراق به ترکیه یاد داده است که عدم حضور موثر در مذاکرات مربوط به بحران بعد از 2003 منجر به بحران کنونی در این کشور و استقلال خواهی کردی شد. ترکیه با نیت خوانی عملکرد دولت مردان امریکا در عراق به این نتیجه رسیده است که هژمون نظام بین الملل به دنبال فدرالیسم در خاورمیانه است. تحقق فدرالیسم از نوع عراق در سوریه باعث خواهد شد که کردهای ترکیه نیز در آینده نه چندان دور به دنبال فدرالیسم در این کشور باشند. نگرانی از این سناریو نزد دولتمردان ترکی به کابوسی تبدیل شده و آنها را برای حمله به سوریه ترغیب کرده است؛
–سناریوی دوم: با پیروزی های اخیر ارتش سوریه بر مخالفان بنظر می رسد در آینده نه چندان دور بحران در این کشور فروکش کند و متعاقب آن مذاکرات مربوط به آینده ساختار سیاسی آغاز شود. طبیعی است آینده نظام سیاسی سوریه را کشورهایی رقم خواهند زد که یا دارای وزن نهادی بین المللی از جمله عضویت در شورای امنیت سازمان ملل همچون روسیه، چین، امریکا و اتحادیه اروپا باشند یا کشورهایی که در زمین و میدان سوریه نیرو دارند از جمله ج ا ا. بنظر می رسد ترکیه با آگاهی از این امر قصد دارد بخشی از سرزمین سوریه را تحت کنترل خود داشته باشد تا در آینده ساختار سیاسی سوریه قادر به ایفای نقش در کنار سایر کنشگران از جمله ایران، امریکا و روسیه باشد.
–سناریوی سوم: ترکیه با حمله به سوریه به دنبال الحاق بخشی از خاک سوریه به ترکیه است. در این چهارچوب احیای بخشی از نفوذ گذشته امپراطوری عثمانی به عنوان راهبرد اصلی سیاست خارجی ترکیه برای حمله به سوریه در نظر گرفته می شود. ترکیه برای دستیابی به اهداف خود اراده جامعه بین المللی را آزمون می کند. در این مقطع حساس ترکیه و رهبران آن به این درک رسیده اند که زمان مناسب برای حل و فصل اختلافاتی که در گذشته بین دو کشور به ویژه در ارتباط با استان اسکندرون وجود داشته است فراهم آمده است. ترکیه به خوبی آگاه است که از این طریق با رویکردی حداکثری هم می تواند اسکندورن را داشته باشد و هم بخشی از خاک سوریه را، در این راستا اگر ترکیه با واکنش جامعه بین المللی روبرو نشود احتمالا این آرمان محقق می شود اما آرمان حداقلی ترک ها بدین معناست که از ادعای احتمالی سوریه در آینده نسبت به استان هاتای یا اسکندرون از طریق پایان ندادن به اشغالگری جلوگیری به عمل آورد.
نتیجه گیری
ترکیه تا قبل از اردوغان به دنبال احیای نفوذ ترکیه در کشورهای ترک نشین آسیای مرکزی، قفقاز و سین کیانگ چین بود. راهبردی که آنها در این راستا البته به صورت ناملموسی دنبال می کردند در قالب استراتژی ختنه بود. بدین معنا که آنها اعتقاد داشتند که بایستی با سرزمین هایی که اکثریت قومی ترک دارند وارد مبادلات اقتصادی و تجاری در قالب اتحادیه ای ترک زبان شد، سپس زمینه همگرایی سیاسی با آنها فراهم آورده شود و در فرصتی مناسب ضربه نهایی را به آنها وارد کرد و آنها را بخشی از خاک ترکیه کرد. بعد از روی کار آمدن اردوغان در ترکیه اگرچه از این استراتژی عدول شده اما طی یک سال اخیر ترکیه تلاش کرده است در قالب استراتژی گروگان به اهداف خود در سیاست خارجی دست پیدا کند شاید سوریه اولین محل تمرین این استراتژی باشد تا از این طریق اهداف خود را در خاورمیانه به ویژه در مواقع بحرانی تامین کند.