دکتر سعید خالوزاده
بیان رخداد
تحولات کشورهای خاورمیانه و تغییرات زیادی ناشی از بهار عربی طی دو سال اخیر تاثیرات زیادی در کشورهای اروپایی بجای گذارد. اروپا که در نزدیکی مرزهای این منطقه قرار دارد، خود را در معرض تبعات منفی این تحولات می بیند و از همان ابتدا واکنش زیادی نسبت به تحولات بهار عربی نشان داد. نزدیکی جغرافیایی اروپا با کشورهای منطقه زمینه ساز اقدامات و مواضع سریع کشورهای اروپایی شد. تداوم انقلابات و خشونت در خاورمیانه بی ثباتی را در منطقه گسترش می دهد و نقش و جایگاه اروپا و کشورهای بزرگ آن بخصوص فرانسه و ایتالیا و انگلیس در منطقه را دچار چالش کرده است. سرعت حوادث موجب غافلگیری شدید اتحادیه اروپایی شد. اتحادیه اروپایی نتواتنست یک سیاست واحد در رابطه با تحولات بهار عربی در پیش گیرد. وابستگی شدید اتحادیه به منابع انرژی کشورهای این منطقه موقعیت اروپا را شکننده می سازد. اتحادیه اروپا نمیخواهد کاری کند که موجب رنجش رژیم های عربی شود و تلاش دارد تا ضمن حفظ ارتباط با رهبران کشورهای منطقه و جناح هایی که در موقعیت برتر قرار دارند، در روند تحولات منطقه تاثیرگذار باشد.
واژگان کلیدی : اتحادیه اروپایی، بهار عربی، خاورمیانه، فلسطین، اسرائیل
تحلیل رخداد
یکی از نقاط ضعف اتحادیه اروپا عدم برخورداری از سیاست خارجی واحد در قبال تحولات منطقه است. امری که منبعث از منافع و دیدگاه های مختلف کشورهای اروپایی است و رسیدن به سیاست مشترک و مصالحه در نوع برخورد با تحولات منطقه را مشکل کرده است. حمله نظامی به لیبی اختلاف نظر بین فرانسه و آلمان، دو موتور محرکه اروپا، بوجود آورد و بار دگر نشان داد که اتحادیه اروپا هنوز از نداشتن یک ساختار نظامی و دفاعی مستقل در رنج است و در اکثر مواقع همچنان وابسته با امریکاست. حمله به لیبی از سوی فرانسه، انگلیس و امریکا مرزهای جنوبی اروپا را ناامن کرد و زمینه ساز افزایش عملیات تروریستی و موج مهاجرت به اروپا شد. طولانیتر شدن درگیری و بی ثباتی در جنوب مدیترانه به نفع اروپا نیست. اتحادیه از قدرت یافتن دولتهای مردمی و اسلامگرای عربی که دیدگاه خوبی نسبت به گسترش همکاری ها با کشورهای غربی ندارند نگران است. اروپا مجبور است سیاست صبر و انتظار را پیش گیرد تا در گذر زمان بتواند خود را با تحولات جدید منطقه ای وفق داده و سیاست مقتضی در پیش گیرد.
تحولات منطقه خاورمیانه، نقش و جایگاه اروپا را با این منطقه دچار چالش های اساسی کرده است. در این وضعیت منافع و دیدگاه های هر یک از کشورهای بخصوص بزرگ اروپایی متفاوت است. سرعت حوادث موجب غافلگیری شدید اتحادیه اروپایی شد و چگونگی برخورد با انقلابهای مردمی از دیگر نقاط افتراق و سردرگمی اروپا شد. بنظر می رسد اروپا در شرایط کنونی در حال چگونگی تنظیم راهبرد خود جهت برخورد با تحولات بسیار سریع خاورمیانه است.
نگاهی به مواضع متفاوت کشورهای اروپایی نسبت به تحولات خاورمیانه در دو سال اخیر بیانگر آنست که این کشورها بعضاً و در شرایط متفاوت مصالح و منافع ملی را بیشتر از منافع اتحادیه در نظر گرفته اند. روند تحولات در سوریه این امر را بخصوص در ارتباط با دیپلماسی فرانسه نشان می دهد. در خصوص بحران فلسطین، فرانسه سعی دارد تا با ایجاد دو دولت در سرزمین های اشغالی موضوع اختلاف در این منطقه را فیصله داده و از نفوذ معنوی کشورهایی مانند ایران و سوریه در این منطقه بکاهد. در جریان انتخابات ریاست جمهوری اخیر فرانسه، كمك بیشتر به رژیم صهیونیستی برنامه مشترك نامزدهای اصلی انتخابات فرانسه بود. به نوشته روزنامه لوموند[2]، ساركوزی در اظهارات تبلیغاتی خود گفت كه در صورت پیروزی به فلسطین و اسرائیل خواهد رفت و امید دارد كه فرانسه و در پشت آن همه اروپا مبتكر تبدیل سال 2012 میلادی به سال برقراری صلح میان دو طرف باشند. فرانسوآ اولاند رقیب سوسیالیست ساركوزی که نهایتا در 6 مه گذشته به پیروزی رسید نیز در فهرست 60 تعهد خود در مبارزات انتخاباتی، از برنامه خود برای برگزاری مذاكرات جدید صلح خبر داد و بنظر می رید وی در زمان مناسب سفری به منطقه انجام خواهد داد[3].
اختلاف منافع و دیدگاه ها همیشه یکی از مشکلات اصلی کشورهای اروپایی بوده است. در جریان بحران لیبی نیز کشورهای قدرتمند اروپا مانند انگلیس و فرانسه رهیافتی جداگانه اتخاذ نموده و با تحمیل جنگ سخت بر منطقه باعث سرنگونی معمر قذافی شدند. اما آلمان ضمن پرهیز از چنین موضعی سعی نمود قدرت نرم خود را در این بحران مورد استفاده قرار دهد. اکنون سوریه در وضعیتی قرار دارد که کشورهای اتحادیه اروپا سعی دارند مجدداً توانایی های خود را در معرض امتحان قرار دهند، اما نگرش این کشورها شاید به دلیل وخامت اوضاع اقتصادی آنان بیشتر بر رهیافت قدرت نرم تمرکز دارد. فراخوانی سفیر ایتالیا، انگلیس، آلمان، هلند، فرانسه از سوریه، اتخاذ تحریم ها و اعمال مجازات ها علیه سوریه توسط فرانسه و اتحادیه اروپا، دیدار با معارضین سوریه و برگزاری اجلاس اخیر مخالفین دولت سوریه در پاریس و استفاده از سکوی اتحادیه عرب در جهت اقناع روسیه و چین در شورای امنیت از مصادیق جنگ نرم غرب و کشورهایی مثل فرانسه علیه این کشور به شمار می رود. به نظر می رسد فرانسه به دلیل همجواری سوریه با رژیم صهیونیستی و وضعیت نامناسب اقتصادی کشورهای اروپایی و وجود گروههایی مانند حزب الله لبنان سعی دارد تا از رهیافت قدرت نرم خود علیه سوریه استفاده نماید. هر چند فرانسه طرح کمک های بشردوستانه به شهروندان سوریه را مطرح کرده است، لکن به هرحال فرانسه به همراه شرکای اروپایی خود درصدد است با فشارهای اقتصادی و دیپلماتیک علیه سوریه با استفاده از سازمان ملل و اتحادیه عرب دولت سوریه را وادار به تعامل با مخالفین و حتی کناره گیری نماید. اما آنچه مسلم است آمیخته شدن منافع کشورهای اروپایی با امنیت رژیم صهیونیستی در منطقه است. در ارتباط با لیبی، فرانسه و انگلیس با دید نومحافظه کارانه در این جنگ شرکت کردند. آلمان با دید واقع گرایی کلاسیک در این عملیات شرکت ننمود. فرانسه دوره سارکوزی بیشتراز هر چیز بدنبال کسب سهم و پرستیژ بین المللی از رهگذر تحولات بهار عربی بود و وقوع انقلابات مردمی در نزدیکی مرزهای اروپا را فرصتی برای سیاست خاورمیانه ای و آفریقایی فرانسه می دانست که بعد از سال ها باید دوباره احیاء شود[4]. دولت جدید سوسیالیست فرانسوا اولاند از همان ابتدا رویکرد جدیدی را در پیش گرفت و سعی می کند از تندروی دولت قبل اجتناب کند و برخورد متعادلتری نسبت به اوضاع سوریه در پیش گیرد.
در خصوص سیاست خاورمیانهای فرانسه، نیکولا سارکوزی در مصاحبه با نشریه «نشنال اینترست»، ابراز داشت که خاورمیانه بوته آزمایش تهدیدات جهانی است. تروریسم و افراطگرایی، زد و خوردهای داخلی، بلندپروازیهای منطقهای تجاوزگرايانه و گسترش سلاحهای هستهای از جمله این تهدیدات میباشند. تقریباً کلیه کشورهای این منطقه بهویژه مصر، عراق، لبنان، اسرائیل و فلسطین و نیز ایران، دچار نوعی تنش میباشند.
فرانسه همچنین مایل است ضمن احیاء و گسترش نفوذ سنتی خود در خاورمیانه، روابطی متعادل با دولت های حاکم عربی ایجاد کند و با افزایش تجارت و بخصوص تسلیحات فرانسوی نسبت به استفاده از منابع نفتی این منطقه مطمئن باشد و از طریق افزایش نفوذ و جایگاه خود در منطقه، کنترل تحولات آتی خاورمیانه را به عنوان یکی از اصلی ترین کشورهای اروپایی در دست داشته باشد.
پیامد رخداد
اتحادیه اروپایی که به دلیل فاکتورهای ژئوپلتیک و تاریخی روابط سیاسی و اقتصادی طولانی مدت خود را با کشورهای عربی حفظ کرده است، هم اکنون تلاش های خود را برای تقویت روابط با کشورهای منطقه و گسترش نفوذ در جهان عرب افزایش داده است. اتحادیه برای نفوذ در خاورمیانه مجبور است به کمک های بیشتر اقتصادی و همکاری های تجاری از جمله حمایت از اصلاحات اقتصادی، کمک به بهبود اوضاع آموزشی و شرایط زندگی مردم، حفظ امنیت و ثبات در کشورهای منطقه دست بزند و نسبت به گذشته هزینه های بیشتری متقبل شود.
اتحادیه از سرکارآمدن دولتهای اسلامگرا که مخالف غرب هستند نگران است. یکی از نگرانیهای اروپا در این حوزه، در مورد تسلط سیاسی اسلام گرایان در کشورهای عربی است. اروپا از ابراز صریح مواضع خود در برابر واقعیتهای خاورمیانه از جمله نقض حقوق بشر در کشورهای عربی همواره طفره رفته است.
حوادث اخیر در منطقه خاورمیانه اتحادیه اروپایی را وادار می کند تا تلاش بیشتری در روند مذاکرات صلح خاورمیانه بعمل آورد. انجام مصالحه ای بین فلسطینیان و اسراییل بیشتر از هر زمانی برای اروپاییان الزامی شده است و اتحادیه اروپایی تلاش دارد یکی از بزرگترین و قدیمی ترین اختلافات در نزدیکی مرزهای جنوبی خود را بالاخره حل و فصل نماید و این در حالی است که مشکلات اخیر سیاسی اقتصادی در اروپا توانایی اروپایی ها را زیر سئوال برده است. اروپا چاره ای ندارد تا همچنان سیاست صبر و انتظار را پیشه کند.
[1] استاد دانشگاه، پژوهشگر ارشد مطالعات اروپا.
[2] Le Monde, Paris, 26 avril 2012.
[3] La Libération, Paris, 2 mai 2012.
[4] سخنرانی نویسنده در همایش بازتاب تحولات خاورمیانه در اوراسیای مرکزی تحت عنوان مواضع اتحادیه اروپا و روسیه در قبال تحولات خاورمیانه، 27 اردیبشهت 1390، دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران.