مریم وریج کاظمی
دانش آموخته دکتری جغرافیای سیاسی
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
یکی از اهداف ایالات متحده امریکا در دوران جنگ سرد در کشور هند ممانعت از نفوذ شوروی در این کشور بود. دیدگاه امریکا نسبت به هند در سالهای قبل از پیدایش منازعه کشمیر شکل گرفته بود و ابعاد ژئوپلیتیک هند و اهمیت آن برای امریکا تعیین کننده مبانی بسیاری از سیاستهای امریکا نسبت به این کشور آسیای بوده است. به سبب ویژگیهای استراتژیک هند از نظر دولتمردان امریکایی روی کار آمدن یک دولت مستقل در کشمیر به نحوی برای منافع کشوری خارجی مشکلی ایجاد نمی کند بلکه عواقب چنین تحولی در مناسبات قدرت و ثروت منطقه شبه قاره هند که به ضرر هند می باشد مورد توجه است.
هند جامعه بین المللی را در مقابل یک عمل انجام شده قرار داد و هرگونه مذاکره درمورد مساله کشمیر را رد می کند و آنرا یک مساله داخلی قلمداد می نماید، دولت امریکا تجزیه و تحلیل و ارزیابی هند در مورد کشمیر را به طور غیر مستقیم پذیرفته است و در محافل سیاسی امریکا تشویق و یا حمایت امریکا از برقراری یک دولت مستقل در کشمیر در راستای تضعیف حکومت هند تفسیر می شود. آشکار است که تشکیل یک دولت مستقل در کشمیر به رهبری نهضت آزادی بخش کشمیر موجبات بی ثباتی را در شبه قاره هند فراهم می آورد.
اما سیاست امریکا بر این اساس بود که بر خلاف منافع دولت هند اقدامی نکند. بسیاری از عکس العملهای امریکا نسبت به بحران کشمیر متاثر از دیدگاههای جهانی بوده است .حامیان این دیدگاه معتقدند که در آسیا و شبه قاره هند مسائل به مراتب با اهمیت تری از استقلال کشمیر برای منافع بین المللی امریکا وجود دارد و برای تامین منافع باید از تضعیف حکومت هند پرهیز کرد. اگر تقویت هند در منطقه وابسته به تاخیر یا لاینحل گذاشتن مساله کشمیر باشد دولت امریکا باید از چنین شرایطی در شبه قاره حمایت کند؛ از این رو نحوه حمایت امریکا از کشمیر هند باید تلویحی باشد و نه رسمی و صریح ، زیرا امریکا خواستار بهبود و توسعه روابط خود با طرف دیگر این منازعه یعنی پاکستان می باشد. بنابراین در هیچ مقطعی از تاریخ مساله کشمیر با اتخاذ یک موضع صریح از جانب امریکا صورت نگرفته و موضع رسمی امریکا در مورد مساله کشمیر بی طرفی اعلام شده است.
البته تحلیلگران معتقدند کشور مستقل آزاد به نام کشمیر به دلایلی نظیر: جمعیت کم و فقدان تشکیلات اجتماعی و اقتصادی جهت اداره یک کشور؛ سطح ضعیف آموزش تحصیلات در کشمیر؛ کمبود منابع درآمد اقتصادی؛ فقر عمومی در این کشور؛ بالطبع کشور ضعیفی را شکل خواهد دادو این ضعف درونی ماجراجوییها و دخالت های خارجی را به سوی خود فرا خواهد خواند.
در جهان غرب روابط نزدیک استقلال طالبان کشمیری با کشورهای اسلامی با سوءظن ارزیابی می شود.از نظر تحلیلگران بین المللی پیروزی آزادیخواهان مسلمان کشمیری با توجه به روابط و تمایلات موجود به نفع مسلمانان خواهد بود و نتیجه این پیروزی به تضعیف موقعیت نظامی و سیاسی امریکا در منطقه آسیای مرکزی و شبه قاره خواهد انجامید. بنابراین سیاست امریکا نسبت به مساله کشمیر با ملاحضات استراتژیک منطقه ای و بین المللی تنظیم شده است در همین چارچوب حمایت تلویحی سیاسی از مواضع هند تامین منافع امریکا در منطقه شبه قاره هند را پاسخگو بوده است.
همچنین منافع امریکا در شبه قاره هند صرفا در چارچوب محاسبات استراتژیک در نظر گرفته میشود و روابط استراتژیک امریکا با پاکستان بُعد جدیدیرا به حضور و نفوذ امریکا در شبه قاره هند افزوده است. از آنجایکه شبه قاره هند یکی از مناطق برجسته در سیاست خارجی امریکا می باشد اما روابط اقتصادی امریکا با هند درمقایسه با پاکستان پیوسته در سطح محدودی بوده اما روابط اقتصادی امریکا با پاکستان در دهه های اخیر از رشد سریعی برخوردار و این در شرایطی است که روابط نظامی در کشور در سطح بالایی حفظ شده است.
از زمان بروز منازعه کشمیر دو دیدگاه جهانی و منطقه ای امریکا درمورد نحوه برخورد با این مسئله مطرح شده است. از یک طرف دیگر سیاست رسمی امریکا در مورد منازعه کشمیر بیطرفی و عدم مداخله بوده است و از طرف دیگر امریکا از نظارت عمومی هند در کشمیر حمایت می کند و نه از حاکمیت ارضی آن. این موضوع در نوع برخورد با اختلافات و منافع گوناگون این کشورها در شبه قاره هند است، البته امریکا و انگلیس در شرایطی مواضع فوق را اتخاذ کرده اند که از هیچ کوششی در تدوام حاکمیت نظامی هند بر کشمیر دریغ نکنند. افزایش همکاری های اقتصادی- نظامی میان پاکستان و امریکا موجب شده که امریکا سیاستی را دنبال کند که در عین حفظ دوستی با پاکستان؛ دوستی با هند نیز تضعیف نگردد. علیرغم اظهار بیطرفی و ابراز حساسیت به مواضع پاکستان، دولت امریکا در افکار رهبران پاکستان و کشمیر تردید باقی نگذاشته که از تداوم حکومت هند در کشمیر ناراضی باشد.
ایالات متحده امریکا در حقیقت برای گسترش نفوذ خود در جنوب آسیا مایل است کشمیر به سه قسمت تقسیم شود تا بتواند از طریق ایجاد یک کشور مستقل و ضعیف در دره کشمیر هژمونی خود را در این منطقه ایجاد کند. بدین ترتیب طرحهای را برای نهادینه کردن تفکر خود در این منطقه ارائه داده است ازجمله:
-طرح اول ایجاد خطوط حائل بین دو بخش کشمیر هند و کشمیر پاکستان می باشد. در این طرح مساله استقلال و یا عدم استقلال کشمیر برای مدتی مسکوت نگاه داشته میشود و طرفین هندی و پاکستانی از طریق ایجاد کمیته نظارتی اوضاع دو منطقه را زیر نظر خواهند داشت.
-طرح دوم پیوستن دو کشمیر به هند و پاکستان و دادن استقلال به دره کشمیر و ایجاد یک دولت مستقل تحت عنوان کشمیر در این دره می باشد. هر دو طرح مسلما نمی تواند راه حل مناسبی برای پایان دادن به بحران 50ساله کشمیر باشد.
-راه کار سوم عبارتست از برگزاری همه پرسی در کشمیر زیر نظر سازمان ملل. اما از آنجایه امریکا مایل نیست سازمان ملل متحد در حل بحرانهای منطقه ای نقشه ولو کم رنگ داشته باشد با چنین طرحی موافق نیست.
بی شک بوجود آمدن کشوری مستقل زیرنظر نهضت آزادی بخش کشمیر مسلما یک پیروزی بزرگ برای پاکستان خواهد بود؛ این پیروزی به معنای نفوذ حضور وسیع تر پاکستان در شبه قاره هند به حساب خواهد آمد و برای کشورهایی مانند امریکا و انگلیس که یک هند ضعیف را ترجیح نمی دهند استقلال کشمیر مطلوب نخواهد بود. هرچند دولت امریکا بطور مستقیم در منازعه کشمیر شرکت نکرده است اما حمایت چند جانبه این کشور از هند و افزایش همکار های دو جانبه با پاکستان آثار عمیقی بر چگونگی ماهیت و سیر و تکامل بحرانی برای کشمیر به جای گذاشته است. اما پرورش بنیادگرایی اسلامی در خاک پاکستان سیاست آسیای جنوبی ایالات متحده را موقتا دگرگون کرد و پاکستان را به کانون مرکز سیاست ایالات متحده آورد، در حالی که هند را در دستور کار سیاست ایالات متحده نگه داشت. ایالات متحده علاوه بر تعقیب منافع ژئوپلیتیکی بلندمدت خود سعی خواهد کرد ثبات در این کشورها را در حین مبارزه با تروریسم افزایش دهد. تحولات اخیر جهانی و تحول در جبهه های ژئواستراتژیک موجب گردید که هند، پاکستان و اصولا جنوب آسیا در داخل یک قلمرو استراتژیک قرار گیرند و این واقعیتی است که هر دو کشور هند و پاکستان بدان واقف شده اند و سعی می کنند در این فضای دوران صلح سرد تا سر حد امکان به یکدیگر نزدیک شوند.
واژگان کلیدی: ، هند ، ژئوپلیتیک، ایالات متحده ، کشمیر، مریم وریج کاظمی ، جغرافیای سیاسی