نيروهاي حافظ صلح سازمان كنفرانس اسلامي
علي رمضاني بونش
مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC
peace-ipsc.org
ضرورت شكل گرفتن نيروهاي حافظ صلح سازمان كنفرانس اسلامي هرچند در اجلاس وزيران خارجه كشورهاي اسلامي در دمشق ) بهار سال گذشته ي ميلادي( مورد بررسي قرار گرفت، اما ايده ي آن از سالها قبل وجود داشته است. ايده اي كه مي تواند در صورت به حقيقت پيوستن جايگزين مناسبي براي نيروهاي حافظ صلح و كلاه آبي هاي سازمان ملل متحد در بحرانهاي داخلي كشورهاي مسلمان باشد.
با نگاهي به گذشت چندين دهه از بنياد سازمان كنفرانس اسلامي (در جده عربستان) درمي يابيم اين سازمان با توجه به پتانسيل هاي فوق العاده در ميان 57 كشور عضو نتوانسته است نقش مهمي در سياست بين الدولي كشورهاي اين سازمان و حل بحرانهاي داخلي، منطقه اي و گاه بين امللي اين كشورها بر عهده گيرد، لذا تشكيل چنين نيرويي در صورت وقوع آن ميتواند جدا از افزايش همگرايي در ميان پايتختها و دولتهاي اسلامي عملاً نقش و قدرت دبپلماسي سازمان كنفرانس اسلامي را در بحرانهاي داخلي اعضاي خود پر رنگ تر كند و در كنار آن بر اهميت اين سازمان و نيروي حافظ صلح آن در معادلات بين المللي بيفزايد.
كمال الدين احسان اوغلو دبير كل سازمان كنفرانس اسلامي چندي پيش در نشست استانبول از مخالفت برخي از كشورهاي اسلامي با تشكيل چنين نيروي حافظ صلحي پرده برداشت اما به كلام وي اين ايده همچنان در اين سازمان در حال بررسي است. سخنان اوغلو نشان از توجه طيفهايي از كشورهاي اسلامي به ضرورت تشكيل اين نيروست.
جمعيت 3/1 ميلياردي مسلمانان جهان بيشتر در قاره هاي آسيا و افريقا به سر مي برند و بالطبع اكثر كشورهاي عضور سازمان كنفرانس اسلامي نيز در محدوده ي اين دو قاره به سر ميبرند. كشورهايي كه بسياري از آنها ازآغاز دوران استعمار زدايي ( به ويژه پس از جنگ جهاني دوم) استقلال خود را به دست گرفتند اما مرزهاي بيشتر آنها امري غير طبيعي و گاه قراردادي و برآمده از خواسته هاي كشورهاي استعمارگر بوده است. اين مرزها كه همواره محل اختلاف كشورهاي اسلامي با كشورهاي عضو ديگر اين سازمان يا با كشورهاي غير مسلمان بوده همواره روزنه ها و چشمه هايي براي ايجاد بحرانهاي سياسي و جنگ بوده است. علاوه بر آن ساير بحرانها نيز در كشورهاي عضو اين سازمان به وفور پديدار شده و ميشود به طوري كه هم اكنون نيز در گستره ي پهناور كشورهاي اسلامي ما شاهد بحرانهايي همانند يمن، سودان ( دارفور و جنوب)، سومالي، فلسطين، لبنان، افغانستان، پاكستان ( كشمير) و … بوده و هستيم. در اين حال در شماري از اين بحرانها نيروهاي حافظ صلح بين المللي( چه در غالب نيروهاي حافظ صلح سازمانهاي بين المللي و يا نيروهاي حافظ صلح سازمان ملل متحد) حضور دارند. به طور مثال هم اينك در سومالي كشور بحران زده ي شاخ افريقا، نيروهاي صلح بان اتحاديه افريقا به امر صلح باني و حمايت از دولت قانوني سومالي به رهبري شيخ شريف احمد ميپردازند. در همين حال قابل توجه است كه همواره يكي از شروط اپوزيسيون يعني حزب اسلامي و جنبش الشباب براي صلح با دولت، خروج نيروي هاي حافظ صلح اتحاديه ي افريقا بوده است.
بي شك چند و چون شكل گيري نيروي حافظ صلح اسلامي هنوز مشخص نشده است، اما ضرورت تشكيل آن در ميان كشورهاي اسلامي (هرچند ممكن است با چالشهاي متعددي روبرو شود) امري ضروري مينمايد. ضرورتي كه وفور بحران در ميان كشورهاي اسلامي باعث جلب توجه نهادهاي بين المللي همچون سازمان ملل متحد، سازمان آتلانتيك شمالي ( ناتو) و يا اتحاديه ي افريقا به مداخله در بحران ها گرديد و اين سازمانها و نهادهاي بين المللي هستند كه با حضور نيروهاي صلح بان خود در كشورهاي اسلامي عملاً نقش مؤثري در كاهش، حل بحران و يا حتي با نگاهي بدبينانه به پيچيده تر كردن و تداوم آن داشته اند. در اين حال سازمان كنفرانس اسلامي برآمده از 57 كشور عضو ميتواند با تشكيل اين نيرو و استقرار آن در بحرانهاي داخلي جهان اسلام جايگزين مناسبي براي سازمانهاي ديگر بين المللي باشد. بر عهده گرفتن اين نقش از سوي سازمان كنفرانس اسلامي در كنار افزايش نقش ديپلماسي و تعاملاتي آن در ميان كشورهاي عضو ميتواند روند دسترسي بر راه حل جامع يا رسيدن به آتش بس و يا … را آسانتر از گزينه هاي ديگر كند. چراكه از آنجا كه نيروهاي حافظ صلح اسلامي برآمده از كشورهاي عضور اين سازمان هستند و با شرايط بومي و داخلي كشورهاي مسلمان آشنا هستند اين امر ميتواند ضمن تقويت سازمان كنفرانس اسلامي در حل بحرانهاي ميان اعضاي اين سازمان از ميزان وابستگي گشورهاي اسلامي به اتحاديه ها و سازمانهاي بين المللي ديگر براي ميانجي گري و يا استفرار واحدهايي از نيروهاي صلح بان آنها بكاهد. در اين حال بايد توجه داشت كه اين امر يعني تشكيل نيروها حافظ صلح اسلامي ممكن است (در صورت عدم نگاه دقيق و ژرف اندايشانه به چگونگي تشكيل) محل تأملاتي گردد. يعني از آنجا كه كشورهاي اسلامي در چند دهه گذشته ( با توجه به شكافهاي مذهبي، نحله اي يا قومي) نتوانستند بطور مؤثري زمينه ي همگرايي بيشتر را در ميان خود فراهم سازند. در صورت افزايش رقابت بر سر مناطق نفوذ در كشورهاي اسلامي (از سوي كشور هاي قدرتمند اسلامي)و يا تلقي جانبداري از يكطرف بحرانهاي داخلي توسط نيروهاي صلح بان سازمان كنفرانس اسلامي نقش اين نيروها در بحرانها نه تنها نميتواند نقش مثبتي تلقي گردد كه در وهله هايي ميتواند آتش تنش، درگيري و جنگ را نيز شعله ور تر سازد. اين امر ممكن است از آنجا ناشي شود كه نيروهاي تشكيل شده ي حافظ صلح اسلامي با نفوذ كشورهايي ( به طور مثال، عربستان كه داراي پتانسيل ثروت و قدرت نفوذ زياد است ) روبرو گردد.
بي گمان ضرورت تشكيل نيروهاي حافظ صلح اسلامي امري مبرهن و آشكار است. وپيامدهاي مثبت آن در صورت نگاه دقيق و رسيدن به اجماع ميان كشورهاي اسلامي جدا از افزايش همگرايي بين كشورهاي عضو كمك زيادي در تقويت صلح و ثبات در كشورهاي بحران زده ي عضو اين سازمان خواهد كرد. در كنار اين روند نقش سازمان كنفرانس اسلامي به عنوان سازماني پويا جلوه گر خواهد شد. نقشي كه ميتواند در صورت تقويت آن همپاي سازمانهايي چون ناتو و سازمان ملل به ايفاي نقش بپردازد .در اين حال تقويت اين سازمان لزوماً به معناي همپوشاني و رقابت با سازمان ملل متحد نخواهد بود بلكه تشكيل نيروهاي حافظ صلح سازمان كنفرانس اسلامي ميتواند به نوعي افزايش همكاري و تسهيم در حل بحرانهاي كشورهاي عضو سازمان با سازمان ملل نيز تلقي شود.