مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

ناکارآمدی سیاست های محمد بن سلمان 

اشتراک

مریم وریج کاظمی

  پژوهشگر ژئوپلیتیک

مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC

روند تدریجی برتری جویی سعودیها را باید همزمان با سقوط پروژه پان عربی مصر پس از جنگ فاجعه بار 1967 و متعاقب آن مرگ جمال عبدالناصر دانست. پس انقلاب اسلامی در ایران و حمله شوروی به افغانستان بود که ریاض به یك متحد استراتژیک برای غرب در جهان اسلام تبدیل شد. جنگ ایران و عراق فرصت استراتژیک برای آل سعود به جهت یکه تازی در بازار جهانی نفت بود تا موقعیت منطقه ای و بین المللی خود را تقویت نمایند و این نقطه شروع هویت سازی سعودی ها با اعطاء کمکهای مالی-معنوی برای متحد سازی استراتژیک گروههای افراطی و ناراضی از حکومت های ملی گرا در خاورمیانه بزرگ بود.

شکی نیست که عراق بهترین آلترناتیو برای عربستان سعودی در جهان عرب و ایران اولین و مهمترین رقیب ایدئولوژیک سعودی ها محسوب می شود که از نظر ریاض می بایست در حالت ضعف به سر برند. اگرچه عربستان سعودی در طول چهل سال گذشته توانست با دلارهای نفتی به نوعی پایه های پادشاهی قبیله ای خود را با ابزار فشار بر رقبا مستحکم نماید اما در کاهش مخالفت های داخلی بخصوص از جانب هزاران شاهزاده جامانده از مناصب سیاسی-نظامی ناکام بوده است.  با این حال دولت سعودی تصمیم گرفت منتظر جنگ داخلی از جانب آنها نماند و به آسانی درگیری را به آن سوی مرزهایش هدایت نماید که این هم نوعی تلاش برای گسترش هژمونی ژئوپلیتیک اش قلمداد می شود.

 در این راستا حرکت جاه طلبانه شاهزاده محمد بن سلمان که متاثر از امارات متحد عربی بخصوص ابوظبی است، در الحاق یمن به خاک عربستان از طریق جنگ و خشونت که پایانی برای آن متصور نیست، می تواند شکست بزرگ برای سعودی ها باشد. سلطنت سعودی زمانی به خود می‌بالید که ستونی از عمل‌گرایی و ثبات منطقه‌ای است هم اینک با صرف میلیاردها دلار در جنگ یمن، بدترین فاجعه انسانی در سال‌های اخیر را رقم زده است. چنین سیاست های نادرست عربستان سعودی که در مقدس ترین مکانهای اسلام و در دومین ذخایر بزرگ نفت جهان قرار دارد، به مرور  باعث از بین رفتن نفوذ مذهبی و مالی آن خواهد شد.

کارشناسان معتقدند، در چشم مردم عربستان، نماد هلال‌احمر که عربستان آنرا نمایندگی می کند، تنها تصویر یک استخوان خون‌آلود است که تنها چند سال پس از اینکه شاه سلمان به قدرت رسید و پسر جوانش را در مسیر تاج و تخت قرار داد، با سرکوب،حبس،تحقیر، شکنجه و قتل چهره های مخالف و مقامات سابق، کشور را به شدت تضعیف کرده است. بن سلمان در مقام ولیعهدی همه ارکان قدرت و تجارت را به دست گرفت و مسیری نامشخص را برای تداوم سلطنت آل سعود معرفی نمود.  بن سلمان به جای آنکه اصلاحات سیاسی مهمی را آغاز کند تا راه را برای دگرگونی اقتصادی هموار نماید کشور را به شیوه پلیسی و سرکوب گرایانه اداره می کند، اما هنگامی که تبلیغات مشتری مداری غربی ها محو شود کشوری با کسری بودجه و نارضایتی داخلی باقی خواهد ماند. هیجان اولیه در مورد جنبش های مثبت اجتماعی و توانمندسازی زنان به زودی به یاس و ناامیدی تبدیل خواهد شد چراکه اصلاحات اقتصادی عربستان ‌سعودی و پروژه‌های عظیم چند میلیارد دلاری متوقف شدند، در حالی که طبق آمار حدود یک چهارم جمعیت سعودی در فقر زندگی می‌کنند و بیکاری جوانان همچنان در حال افزایش است. از سوی دیگر استراتژی صادر کردن مخالفان و ناسازگاران که افراط گرایی را در سراسر جهان اسلام گسترش می دهند تا از فشار داخلی خود بکاهند می تواند نتیجه معکوس در پی داشته باشد.

سیاستهای محمد بن سلمان در جنگ فرسایشی با یمن با پشتیبانی و اصرار امارات متحده، تنش و درگیری با قطر و ایران، بخصوص اتحاد پنهان با اسرائیل، عربستان را به بی نظمی سیاسی سوق داده است. این سیاستهای متفاوت از نگرش شاه سلمان و سایر شاهزادگان سعودی و حتی مردم عادی می باشد چرا که نگرش کلی بر این اصل استوار است که عربستان‌سعودی تنها پس از ظهور یک دولت فلسطینی با اسرائیل رابطه خواهد داشت و کماکان اسرائیل دشمن مردم منطقه است و اکثر اعراب آن را تهدیدی برای امنیت و ثبات منطقه قلمداد می‌کنند. ضمن اینکه بسیاری از شاهزادگان ارشد معتقدند روابط با اسرائیل هزینه زیادی برای سعودی ها در پی خواهد داشت. یکی از اعضای ارشد خانواده سلطنتی سعودی خواستار تغییر در رهبری برای جلوگیری از فروپاشی سلطنت آل سعود شد. در نامه‌ای که در میان شاهزادگان سعودی پخش شد نویسنده آن، بن سلمان را به خاطر ایجاد مشکلات بی‌سابقه که منجر به ناامنی در حیات پادشاهی شده است، متهم کرد. در این نامه هشدار داده شد که ما قادر نخواهیم بود از تخلیه پول خزانه ملی، ناپختگی سیاسی و خطرات نظامی جلوگیری کنیم مگر اینکه روش‌های تصمیم‌گیری را تغییر دهیم، حتی اگر این امر به معنای تغییر پادشاه باشد.

این در حالیست که بلومبرگ گزارش داد، چشم‌انداز تبدیل شدن عربستان‌سعودی به یک کشور بدهکار دور از ذهن نخواهد بود. هر دو رکن برنامه محمد بن سلمان برای مدرن‌سازی و اصلاح کشور در حال تضعیف است و در حال حاضر اصلی‌ترین وسیله برای تنوع بخشیدن به اقتصاد از نفت یعنی سرمایه‌گذاری خارجی با فروش پنج درصد از آرمکو در مبادلات سهام خارجی از بین رفته‌است، ضمن اینکه هزاران نفر از کارگران و متخصصان مصر، سودان، لبنان، سوریه، تونس که مشغول کار در صنعت نفت عربستان هستند و به نوعی اقتصاد کشورهایشان به درآمدهای آنان بستگی دارد از بلا تکلیفی  و هرج و مرج ناشی از آن، تحت فشار هستند.

با این تفاسیر عربستان‌سعودی در آستانه یک طوفان کامل از چالش‌های به‌هم‌پیوسته قرار دارد: نزاع جناحی در میان خانواده سلطنتی، دامن زدن به رقابت های فرقه ای، تامین مالی جنگهای خارجی، جنگ پنهان عربستان‌سعودی و ایران که هم اکنون در یمن و سوریه با یکدیگر مواجه اند، اقدامات بی‌سابقه برای کاهش قیمت نفت و دخالت در بازار جهانی نفت و سهام، بی اعتبار کردن خواسته شیعیان کشور، خرید بی رویه اسلحه از ایالات متحده آمریکا، اجرای و طراحی پروژه های عظیم ساخت شهرها و ساختمان های آینده گرا، خرید تابلوهای نقاشی-کاخ-قایق های تفریحی-لوازم لوکس و.. که نقش مهمی در تخلیه خزانه عربستان‌سعودی دارند، با درآمیختگی نارضایتی مردم بخصوص شیعیان استان شرقی مستقر در نواحی نفت خیز و ساحلی، از خطرات بالقوه بزرگی برای فروپاشی سلطنت آل سعود و در نهایت تجزیه سرزمینی عربستان خواهد بود.

کلید واژگان: عربستان سعودی, تجزیه, جنگ , تنش, محمد بن سلمان, مریم وریج کاظمی

مطالب مرتبط