مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

محمد بن سلمان اصلاح طلب یا بنیاد گرا؟

اشتراک

سعید خسروی

پژوهشگر جامعه شناسی سیاسی

مرکز بین المللی مطالعات صلح IPSC

شیخوخیت در آیین قبایل عربستان با گذشت قرن ها، تبدیل به نماد مشروع و مقبول عرب شبه جزیره گشته است. آیینِ پدرسالاری به تعبیر جامعه شناسان یک پارادایم ثابت، پذیرفته شده و نهادینه در جهان عرب مخصوصا در عربستان سعودی از عبدالعزیز تا ملک سلمان است و عنایت به این نکته الزامیست که یکی از مبانی مشروعیت پادشاهان سعودی همین کهولت سن است.

سودای قدرت، تصمیمات عجولانه توأم با خودمحوری از سوی محمدبن سلمان ، اولین زلزله سیاسی و فرهنگی در عربستان بود که پارادایم مشروع و مقبول شیخوخیت را چالش کشید و با کودتا بر علیه محمدبن نایف (ولیعهد وقت عربستان) و بدست آوردن عنوان ولیعهدی همزمان با ریاست وزارت دفاع؛ خود را به عنوان قدرت بلامنازع مطرح نمود.

لازم است که یادآور شویم بن سلمان قبل از کودتا، جنگ علیه یمن را آغاز نموده و در ادامه اقدام به سرکوب مخالفان داخلی (شیعیان و گروه های منتسب به اخوان المسلمین) کرد و از آنجائی‌که شاهزادۀ جوان میل به معرفی خود به عنوان جوانترین و قدرتمندترین و اصلاح‌طلب‌ترین رهبر جهان عرب داشته؛ دست به اقدامات اقتصادی، فرهنگی و نظامی (خرید سلاح) زد.

از جمله اقدامات اقتصادی بن سلمان؛ ابر پروژۀ نیوم می باشد که منطقۀ شمال غربی عربستان، اردن و اسرائیل را تبدیل به قطب گردشگری و فناوری و تکنولوژی کند و بدین روی، از رباتی به نام صوفیا رونمایی نمود. البته به نقل از گردشگران این پروژه و پروژهایی نظیر آن (واگذاری سهام شرکت بین المللی آرامکو) توجیه اقتصادی ندارد و چنانچه در ده سال آینده بازگشت سرمایه می تواند تبدیل به یک ورشکستگی بزرگ شود.

اقدامات فرهنگی، نظیر حق رانندگی به زنان و ورود زنان به همراه خانواده به ورزشگاه ها توسعۀ ورزش های زنانه و حتی حق فتاوای فقهی (اگرچه با واسطه از طریق علمای درباری)؛ از جمله اقدامات بی باکانۀ بن سلمان می باشد آن هم در کشوری که هنوز سنت های قبیلگی بسیار پررنگ است.

از جمله اقدامات نظامی، بستن قراردادهای چند میلیارد دلاری اش از کشورهای آمریکا، انگلیس، آلمان، اسپانیا، فرانسه و روسیه است. آغاز جنگ یمن به واسطه فرماندهی نیروهای ائتلاف (عربستان، امارات، سودان، بحرین و سایر کشورهای آفریقایی هم پیمان) و محاصره کشور قطر از طریق فشار کشورهای مصر، امارات، بحرین و عربستان و بستن تمامی روابط در بالاترین سطح؛ از جمله اقدامات غیرعاقلانۀ ولیعهد جوان می‌باشد.

لازم به ذکر است؛ محمدبن سلمانِ سی و دو ساله، دست به سه اقدام زد که او را در برابر دیدۀ جهانیان انگشت‌نما نمود:

  1. دست به بازداشت نمودن گسترده از بین شاهزادهای سعودی زد و این اقدام تحت عنوان اقدامات ضد فساد مالی رخ داد و با این پوشش تسویه حساب های سیاسی با رقبای درباری خود کرد و افرادی چون متعب (فرمانده گارد پادشاهی) را برکنار کرد و ولید بن طلال (شاهزاده پولدار عرب) را دستگیر و به ازای دریافت هزینه گزافی او را آزاد نمود. لذا با پوشش مبارزه با فساد، تسویه حساب های شخصی نمود و به این بهانه بسیاری از منتقدان و ثروتمندان را دستگیر نمود.
  2. اقدام دوم، دستگیر نمودن سعد حریری (نخست وزیر لبنان)؛ با این توضیح که نخست وزیر لبنان را به کشورش دعوت کرده و پس از رسیدن در فرودگاه ریاض اقدام به یک رفتار غیر عرف و غیر دیپلماتیک نموده و سعد حریری را مجبور به استعفا در کشورش نمود و بعدها طوری وانمود کردند که نخست وزیر برای اینکه تابعیت سعودی دارد و چند شرکت سرمایه گذاری دارد دست به سفر در عربستان زد. این اقدام جائی مضحک می شود که پس از ورود مکرون (رئیس جمهور فرانسه) در این موضوع و برگزاری یک جلسه در فرانسه با حضور سعد حریری و بن سلمان، ولیعهد جوان با در آغوش گرفتن سعد حریری وانمود به دوستی عمیق می نماید!.

با این اوصاف شاهزادۀ جوان و قدرت طلب سعودی برای خودش یک جریان منسجم از اپوزیسیون در خارج از کشورش با اقدامات نسنجیده شکل می دهد. این جریان متشکل از اجتماعی از فرهیختگان و نخبگان درباری و مردمی است و به جهت تخصص در امور رسانه ای و ایجاد هجمه های جدی از طرف جریان اخوان و شبکه الجزیره قطر؛ به شدت قدرتمند و تاثیرگذار هستند.

3-جمال خاشقچی یکی از افراد حامی سیاست های سعودی، در واشنگتن بود. ایشان قبل از خروج از عربستان، 14 سال در دستگاه اطلاعاتی سعودی فعالیت نموده است و پس از آن، مشاور بن سلمان و از نزدیکترین افراد به حکومت عربستان شد. پس از خروج؛ خاشقجی در واشنگتن پست فعالیت رسانه ایی خود را آغاز نمود و یک سال از این خروج نگذشت که خاشقچی رفته رفته به منتقد سیاست های محمدبن سلمان در جنگ یمن و محاصره قطر تبدیل شد.

امروزه ماجرای قتل خاشقچی در کنسونگری عرستان واقع در ترکیه تبدیل به بمب خبری در رسانه های جهان شده است. مراجعۀ جمال  با همسرش به کنسونگری عربستان در ترکیه برای انجام امور ثبت ازدواج به بازداشت، بازجویی و عدم همکاری خاشقچی، نهایتا منجر به قتل ایشان شد.

واقعیت از نگاه نویسنده بدین رو می‌باشد که خاشقچی قلبا دل به جریان های اخوانی داده بود و به دنبال قرائت دموکراتیک از اسلام و هواداری از آن بوده است. محمدبن سلمان که فوبیای قدرت گیری جریانات اسلام گرا و بهار عربی ( به تعبیر متداول) دارد، به دنبال حذف خاشقچی و سایر منتقدین و معارضین سعودی بوده و می باشد.

قتل خاشقچی به دستور محمدبن سلمان تبدیل به دم خروس گشته است و آبروی این ولیعهد قدرت طلب سعودی را به مخاطره انداخته است. این اتفاق ضد انسانی؛ ادعای بن سلمان را مبنی بر صلح طلبی، اصلاح طلبی مبتنی بر توسعه را به امرِ مضحکی بدل نموده است و هرچه بر این ادعا بدمد؛ دم خروس بن سلمان بیشتر عیان می‌گردد و هیچ عقل سلیمی، چنین ادعایی (اصلاح‌طلبی) را نمی‌پذیرد.

و در پایان یک سئوال مطرح می شود که با توجه به اقدامات یادشده آیا محمد بن سلمان با اقدامات قهرآمیز و توتالیتری، می تواند داعیه اصلاح طلبی و صلح دوستی داشته باشد؟!

واژگان كليدي: محمد بن سلمان، اصلاح طلب ،عربستان، رياض، بنیاد گرا

مطالب مرتبط