اردشیر پشنگ
مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC
مقدمه:
«شاهزاده بندر بن سلطان به عنوان سفیر کهنه کار سعودیها در واشنگتن روزی به دفترم آمد و گفت که همپیمانان واشنگتن در خاورمیانه از آمریکا میخواهند که تصمیم مشخصی درباره عراق بگیرد.» این جمله ای کوتاه و اما جنجالی از کتاب خاطرات جورج بوش پسر است که اخیراً منتشر شده و در آن از تلاشهای عربستان سعودی و مصر دو دولت تاثیر گذار عربی برای ترغیب حمله نظامی آمریکا به عراق در خلال سالهای 2001 تا 2003 پرده گشوده است. هرچند پس از وقوع این حمله سعودیها دچار نوعی سردرگمی در قبال تحولات رخ داده در عراق شدند. گویی طعم شیرین برکناری صدام حسین که در 1991 نیروهایش را از مرز عربستان عبور داد خیلی زود با روی کار آمدن شیعیان و کُردها در عراق به کام سعودیها تلخ گردید. آنچه که در این مقاله می آید بررسی روابط متلاطم و توام با رقابت و خصومتی خاموش میان دو کشور عربستان سعودی و عراق از آغاز تاسیسشان تا به امروز می باشد.
شیوه مشترک تاسیس دو کشور
امپراتوری گسترده عثمانی که در طول قرن نوزدهم به مرد بیمار اروپا معروف گشته بود با پایان یافتن جنگ جهانی اول بطور کلی از صحنه روزگار محو گردید و با برنامه ای انگلیسی – فرانسوی بسیاری از سرزمینهای زیرمجموعه اش تجزیه شده و هریک تبدیل به کشوری جدید اما تحت الحمایه غرب شدند، عربستان و عراق نیز کشورهایی از این دست بودند که با حمایت انگلیسی ها توانستند دو پادشاهی را در مجاورت یکدیگر در منطقه خاورمیانه ایجاد کنند.
تاثیر رقابتهای داخلی عربستان بر روابطش با عراق
عراق و عربستان هرچند هردو تحت نفوذ انگلیس بودند اما از همان ابتدا این دو به عنوان رقیب یکدیگر در آمدند چرا که در سالهای ابتدایی دهه 1920 همزمان دو خاندان متحد با انگلیس که بر علیه عثمانی شوریده بودند در دو بخش از سرزمین عربستان حکمرانی می کردند خاندان ابن سعود بر شمال و مناطق ساحلی آن و شریف حسین نیز بر حجاز فرمان می راندند اما سعودیها در 1924 با فتح مکه شریف حسین را متواری نمودند و در سال 1932 پس از تسلط بر کل سرزمینهای امروزی عربستان اعلام پادشاهی نمودند این در حالی بود که شریف حسین پدر ملک فیصل پادشاه کشور تازه تاسیس دیگر یعنی عراق بود لذا از همان ابتدا نوعی روابط نه صلح و نه دوستی میان این دو کشور همسایه که حدود 814 کیلومتر مرز مشترک داشتند بوقوع پیوست.
مشکلات مرزی دو کشور
علاوه بر مشکلات ناشی از تحولات داخلی دهه 1920 عربستان که بر روابط میان دو کشور سایه سنگینی انداخته بود دو همسایه به دلیل تاسیس مصنوعی شان که ناشی از خط کشی ها و تقسیم بندیهای انگلیسیها بود هنوز دارای مرزهای مشخصی در منتهی الیه سرزمینهایشان نبودند این مشکل با توجه به بافت قبیله ای و کوچ روی طوایف ساکن در مجاروت مرزها هم پیچیده تر گشته بود در نتیجه هریک از دو کشور ادعاهای مرزی متفاوتی را مطرح کردند و لذا تنشهایی محدود در بین شان رخ داد در این زمان انگلیسیها با میانجیگری خود در 1922 معاهده ای بنام «عقیر» را بین دو کشور به امضا رساندند و به موجب آن منطقه ای لوزی شکل به وسعت 2500 کیلومتر از مرزهای غربی کویت در محل اتصال «وادی الاوجا» و «وادی الباطن» به عنوان «منطقه بیطرف» بین عراق و عربستان ایجاد شد تا ضمن جلوگیری از رفت و آمد قبایل کوچ رو در آن منطقه مانع از بروز تنشهای مرزی بیشتر شوند. اما معاهده مذکور هرگز نتوانست مانع از بروز اختلافات و تنشهای مرزی آتی شود و دو کشور سه بار دیگر در سالهای 1938، 1975 و 1981 قراردادهای مرزی برای تعیین حدود دقیق مرزهایشان امضا کردند که البته هیچکدام از آنها تا به امروز نتوانسته است دیدگاههای طرفین را به هم نزدیک سازد.
علاوه بر مسئله تعیین حدود مرزها عراقی ها طی دهه های اخیر و بخصوص در زمان بعثی ها همواره ادعای ارضی نسبت به منطقه «حصاء» را داشته اند جدای از آن دو کشور هر یک در برهه هایی ادعای ارضی نسبت به کویت را داشته و رقابتها و لفاظی های دیپلماتیکی نیز رد و بدل نموده اند هرچند عراق در سال 1990 این ادعای خود را با حمله نظام به کویت عملی نمود. در نتیجه وضعیت ژئوپلتیک دو کشور و بویژه علامت گذاری و تعیین دقیق مرز هشتصد کیلومتری همچنان یکی از موارد حل نشده بین عراق و عربستان و از مسائل بحران زا در روابط آتی دو کشور محسوب می شود.
روابط عربستان با دولتهای مختلف عراقی
از زمان تاسیس عراق تا کنون در سه دوره زمانی مختلف شاهد سه نوع ساختار متفاوت سیاسی در عراق بوده ایم:
عصر پادشاهی در عراق:
دوره اول از 1921 تا 1958 سیستم پادشاهی در عراق حاکم بود و به ترتیب ملک فیصل اول، ملک غازی و ملک فیصل دوم بر سریر قدرت در عراق تکیه زده بودند. در این دوره هرچند خصومتهایی ناشی از درگیریهای آل سعود با شریف حسین و نیز مناقشاتی مرزی وجود داشت اما به دلیل نوع نظام حاکم و نیز حضور در جبهه غرب و داشتن روابط نزدیک با انگلیس دو کشور در کل دارای روابط حسنه ای بوده و در جهان عرب در بلوک کشورهای محافظه کار قرار داشتند.
عصر جمهوریهای اقتدار طلب:
دوره دوم از 1958 تا 2003 جمهوریهای اقتدار طلب و نظامی در عراق بر سر کار آمدند ژنرال عبدالکریم قاسم با کودتای نظامی خود و سپس الغای پیمان بغداد رسماً عراق را وارد بلوک شرق کرد و در نتیجه در برابر همسایگانی مانند ایران و عربستان که از متحدین آمریکا بود صف آرایی نمود. در این دوره یکبار دیگر ادعاهای مرزی عراق و عربستان روابط دو کشور را تنش آلود نمود و دو کشور پادگانها و استحکامات نظامی در طول مرز با یکدیگر ایجاد نمودند. اما وقوع انقلاب اسلامی در ایران و خارج شدن این کشور از صف متحدین با غرب تبلیغ موج انقلابی گری باعث فروکشیدن شعله های اختلاف میان عراق و عربستان شد. سعودیها هرچند از سیاستها و تبلیغات عراقیها بر علیه خود ناراضی بودند اما اینک یک خطر و نگرانی مشترک و قدرتمند را در برابر خود می دیدند و آن ترس از سرایت انقلاب اسلامی ایران به منطقه و بخصوص در میان شیعیان عربستان بود لذا همزمان با تاسیس شورای همکاری خلیج فارس میان کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس اتحادی نانوشته نیز با صدام برقرار کردند. با حمله ارتش عراق به ایران سعودیها به عنوان یک منبع مالی و حامی سیاسی از هیچ تلاشی برای تقویت عراق فروگذاری نکردند و حتی بعد از مسدود شدن خطوط لوله نفت صادراتی عراق توسط سوریه در 1982 اقدام به اخداث خط لوله نفتی جدیدی برای صادرات نفت عراق از طریق بندر ینبوع خودش نمود. اما عمر این نزدیکی و اتحاد تنها یک دهه طول کشید و این بهار دوستی با پایان جنگ ایران و عراق و سپس حمله عراق به کویت در 1990 به اتمام رسید. در این برهه وقتی که عربستانیها به متحدین اجازه استفاده از خاک خود جهت اخراج عراق از کویت را دادند مورد حمله زمینی ارتش عراق قرار گرفتند هرچند پیشروی عراقیها با آتش نیروی هوایی آمریکا خیلی سریع متوقف گردید.
دهه 1990 تا 2003 عربستان در قبال عراق رابطه نه صلح و نه دوستی را داشت و از طرفی با حفظ برخی مناسبات خود با این کشور سعی در ایجاد و حفظ موازنه قدرت با ایران را داشت.
عصر فدرالیسم و انتخابات آزاد در عراق
حمله ایالات متحده آمریکا در سال 2003 به عراق منجر به سرنگونی رژیم بعثی در این کشور گردید هرچند سعودیها در سیاستهای اعلانی خود مخالف این جنگ بودند اما در سیاستهای اعمالی و پنهانشان نه تنها از این حمله خشنود بودند بلکه همانطور که بوش در کتابش ادعا کرده است اینان خود از طرفداران حمله امریکا به عراق و سقوط صدام حسین بودند.
ولی تحولات پس از این حمله و ایجاد یک نظام فدرالیستی در عراق که در سال 2005 طی رفراندومی به تائید مردمان عراقی رسید منجر شد تا شیعیان و کُردها سکاندار کشتی طوفان زاده عراق در منطقه شوند. دو گروهی که سعودیها به هیچ عنوان از حضورشان در قدرت خشنود نبودند. به نظر می رسد سیاستمداران سعودی خواهان حضور گروهی از سُنیان میانه رو در عراق بودند که دیگر منطقه را به سمت جنگ دیگری سوق ندهند اما با توجه به واقعیات جمعیتی در عراق شیعیان و کُردها بر مسند قدرت تکیه زده و سنی ها به دلیل جمعیت کمترشان به حاشیه رانده شدند.
از این زمان تا پیش از موسم انتخابات دوم پارلمان عراق سعودیها از یکسو از برقراری روابط دیپلماتیک با عراق و پذیرش رسمی وضعیت و سیستم جدید در این کشور پرهیز کردند و از سوی دیگر همواره یکی از متهمان اصلی دخیل در ایجاد ناامنی در این کشور به شمار آمده اند. اما تثبیت ساختار جدید سیاسی در عراق باعث گردید تا کم کم خاندان سعودی دست به اتخاذ سیاستهای جدیدی بزنند و لذا تمام تلاش و کوشش خود را معطوف به حمایت از گروههای سنی و شیعی سکولار و میانه رو در انتخابات سال گذشته عراق کردند.
کمکهای مالی و معنوی عربستانی ها از ائتلاف «العراقیه» به رهبری «ایاد علاوی» تاثیر ملموسی در پیروزی اولیه این گروه در انتخابات داشت اما چون 72 کرسی دیگر برای رسیدن به نصف به اضافه ی یک در پارلمان نیاز داشت نتوانست حدنصاب لازم برای تشکیل دولت جدید را بدست بیاورد و هرچند به مدت هشت ماه با ائتلاف دولت قانون به رهبری «نوری مالکی» به رقابت پرداخت اما سرانجام قافیه را به رقیب سرسخت خود باختند.
سعودیها طی بن بست هشت ماهه سیاسی در بغداد چندین بار سعی کردند تا با اقدامات دیپلماتیک و ایجاد ائتلافی از کشورهای سابقاً متحد با عراق که روابط خوبی با العراقیه دارند از جمله ترکیه، روسیه، مصر، اردن و دیگر کشورهای عربی سایر گروههای عراقی شیعه و کُرد را تحت فشاری دیپلماتیک راضی به پذیرش نخست وزیری ایاد علاوی کنند که البته هیچگاه در این زمینه موفقیت مورد نظر را به دست نیاوردند آخرین تیر رها شده از کمان ملک عبدالله نحیف و بیمار که به سنگ خورد به دعوتش از گروههای مختلف عراقی برای حضور در مکه و حل اختلافات میان خود در آنجا بود که این دعوت رسمی وی با یک «نه» بزرگ از سوی کُردها و شیعیان مواجه شد.
نتیجه گیری
در انتها با توجه به تداوم مسائل ژئوپلتیک و ادعاهای مرزی متقابل، روی کار آمدن شیعیان در عراق و تقویت وزن ایران در منطقه، برنامه های بلند مدت و جذب سرمایه گذاریهای هنگفت خارجی برای توسعه صنعت نفت و تلاش عراقیها برای تبدیل شدن به بزرگترین تولید کننده نفت جهان در شش سال آتی و نیز تلاشهای آمریکا برای بسط دموکراسی در عراق و الگو قرار دادن آن در منطقه، به نظر می رسد همچنان یک قرن روابط و تعاملات توام با خصومت خاموش و بی اعتمادیهای پیچیده میان دو کشور عربستان و عراق ادامه خواهد داشت.