اسلام ذوالقدرپور
کارشناس روابط بینالملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC
از زمان پیدایش دولت ملت پسا صلح وستفالی، تلاش حاکمان و سیاستگذاران بر اصلاح، تغییر و همسازی هویت ملت با حاکمیت بوده است. ملتی که بنیان دولت مدرن در نظر گرفته میشود و در رهیافت پسامدرن به نام شهروند یا شهروندان دارای نقش اساسی در حکمرانی مطلوب برشمرده میشوند. بخش مهمی از فرآیند ملت سازی به برسازی هویت شهروندان وابستگی دارد که افزون بر منابع و پیشنه تاریخی هر کشور، به انگاره، نیات و اهداف حکمرانی یا همان سیاستگذاری عمومی دولت بازمیگردد. در عصر پسامدرن، هویتها در چارچوب فراملی و جهانی تعریف شده و شهروندان جهانی و حکومت جهانی را برمیسازند که هویتها بی مرز شدهاند.
شهروند جهانی یا پست مدرنیست، الگویی است که اندیشمندان غربی برای گسترش هویت و استانداردهای فرهنگی و زیستی غرب در سراسر جهان بهویژه شرق و جهان اسلام طراحی و اجرا نمودهاند. استانداردهایی که با پشتوانه توان اقتصادی، تجارت، دانش، فناوری و تسلیحات توانسته است نفوذ فراگیری در جهان داشته باشد.
جهان شرق از کشورهای بزرگ مانند چین و روسیه، تا هند و ایران و دنیای عرب همواره با مؤلفه هویت پایدار و پیشینه تمدنی خاص خود در مقابل غرب متمایز شده و برخورد تمدنها را شکل دادهاند. این جهان شرق و هویت دیرینه آن در چند دهه اخیر به شدت خدشهپذیر شده و سستی عمیق بر آن چیره گردیده. سستی و ناتوانی هویتی که در تحولات دو دهه گذشته آسیای جنوب غربی به خوبی دیده شده است.
کشورهای ساختگی که بیشتر پیامد کنفرانس یالتا 1945 و تقسیم جهان هستند، نهتنها دولت ملتهای پیشین را ناکارآمد ساختند، بلکه تنش و بحران هویت و گسستگی نژادی را در آسیای جنوب غربی بهویژه دنیای عرب پایدار ساختند. بحران هویتی که هویت عربی و اصول ناسیونالیسم عرب را چنان شکننده و بلکه گسسته نموده است که شهروندان عرب بهویژه مردان و جوانان کشورهای عربی در زمان بحران به جای دفاع از استقلال، امنیت و مرزهای کشور خود، پناهندگی به کشورهای دیگر بهخصوص مهاجرت سخت به اروپا را انتخاب میکنند!
در چنین بستری از گسست هویتی است که دولتمردان و شهروندان عرب به جای همدردی واقعی و حمایت از شهروندان عرب فلسطین، لبنان، سوریه، یمن، لیبی و …، سکوت کرده و شاید از اسرائیل نیز حمایت کنند. این رویکرد رفتاری و هویتی اعراب را میتوان روندی دانست که در دو دهه اخیر بهویژه با شکل گیری تحولات بهار عربی اوج گرفته و اکنون در غزه، لبنان و یمن به نقطه فاجعه رسیده است.
این تغییر رفتار و بحران هویت اعراب در مقابل دردها و کشتار هزاران شهروند عرب از سوی اسرائیل را میتوان در چارچوب الگوی سندروم قورباغه، چنین مورد بررسی قرار داد:
یکم – فروپاشی هویت در بهار عربی: بهار عربی فرایندی سیاسی و اجتماعی در چارچوب انقلاب نارس بود که خیلی زود به فاجعه تبدیل شده و آرزوی شهروندان عرب برای تغییر و بهبود شرایط را ناامید نمود. با گسترش ستیز سیاسی و اجتماعی در درون کشورهای عربی و تبدیل آن به جنگ داخلی و منطقهای، بسیاری از شهروندان عرب بهویژه مردان و جوانان توانمند و پرادعای این کشورها به جای ماندگاری در وطن و پایداری مقابل ستیزه جویان و دشمنان، فرار از زادگاه خود و پناهندگی خفتبار به اروپا را انتخاب کردند!
موج فراگیر فرار شهروندان از جهان عرب به سوی ترکیه و مرزهای اروپا به گونهای بود که بخش زیادی از جمعیت این کشورها، پناهنده اروپا شدند و البته شهروندان ستیزهجو با ماهیت افکار تروریستی جایگزین این شهروندان عرب در کشورهای عربی شدند. روندی که جهان عرب را به بهشت تروریستها تبدیل کرد.
فراز بزرگ از جهان عرب به سوی غرب، تمام انگارههای هویتی و تمدنی عرب بهخصوص ناسیونالیسم عرب را دستکاری نموده و رویکردی از بیتوجهی و سکوت رهبران و دیگر شهروندان جهان عرب نسبت به همنژادان خود را شکل داده که این بیتوجهی و فراموشی اصول تمدنی و هویتی، سبب شکلگیری روندی از عادی سازی بحران انسانی و کشتار شهروندان عربی گردید.
دوم – فروپاشی هویت و سندروم قورباغه جهان عرب: فروپاشی هویت و تمدن عربی که از تحولات بهار عربی سرعت گرفته بود، با معامله قرن یا صلح ابراهیم دولتهای عربی با اسرائیل تقویت شده و با تهاجم فراگیر اسرائیل به غزه و کشتار بیش از 50 هزار فلسطینی، در تمدن گسسته و فروپاشیده عربی نهادینه گردید.
عادی شدن یا نهادینه شدن کشتار فراگیر شهروندان عرب در فلسطین، لبنان، سوریه، یمن و … توسط اسرائیل را میتوان در چارچوب سندروم قورباغه Boiling Frog تفسیر نمود. الگویی که میگوید: اگر قورباغهای را در ظرف آب جوش بیندازید، فوراً از آن به بیرون میپرد و خود را نجات میدهد. اما اگر همان قورباغه را در ظرف آب سردی بگذارید و زیر ظرف را روشن کنید، قورباغه متوجه گرم شدن تدریجی ظرف نمیشود و به نوعی به این گرم شدن تدریجی، عادت میکند. آب به آرامی جوش آمده و قورباغه آبپز میشود و میمیرد.
الگوی هویتی و تمدنی دولتمردان و شهروندان عرب در وضعیت کنونی بر بستری از بی اعتنایی و عادی شدن کشتار هموطن و همنژاد خود استوار است. وضعیتی که تهاجم و کشتار آرام شهروندان فلسطینی در چند دهه اخیر، سبب شده تا افکار عمومی و هویت اعراب با این کشتارها سازگار گردد!
سازگاری افکار عمومی جهان عرب با کشتار شهروندان عرب از سوی اسرائیل و امریکا در چند دهه اخیر، آنان را در مقابل کشتار وحشیانه و پاکسازی نژادی بینظیر بیش از 50 هزار بیگناه فلسطینی، مقاوم نموده و کشتار روزانه بیش از 100 نفر فلسطینی بهویژه زنان و کودکان غزه را برای آنان ساده و بیارزش ساخته است.
واکنش سست رهبران و شهروندان بسیاری از دولتهای عربی مقابل قتل، کشتار و گرسنگی مرگبار زنان، مردان و کودکان فلسطینی که تاریکترین ورقهای تاریخ جهان عرب است، مانند واکنش همان قورباغهای است که در آب سرد به آرامی آبپز شده، نابود میگردد و گویا فراموش میکند که میبایست از آن فرار کند، زیرا قورباغه با شرایط گرم شدن آرام آب سازگار شده است.
جهان عرب نیز با کشتار محدود شهروندان خود از سوی اسرائیل و ایالات متحده امریکا در چند دهه اخیر سازگار شده و اکنون هیچ واکنش کارآمدی برای پایان شرایط وحشتناک و کشتار فراگیر کنونی در غزه ندارد.
*
پیدایش کشورهای عرب کنونی پس از پایان جنگ جهانی دوم که پیامد تقسیم جهان میان دو ابرقدرت شرق و غرب است، هویت و تمدن عربی را با چالش بزرگی به نام مسئله فلسطین روبرو نمود که مؤلفه آبروی جهان عرب را شکل داد. مسئله فلسطین که به مسئله اعراب و اسرائیل و سپس مسئله جهان اسلام و اسرائیل رشد یافته بود، بار دیگر در دهه سوم قرن 21 به همان مسئله فلسطین و اسرائیل کاهش اهمیت یافته است. در چنین بستری از مناسبات قدرت ژئوپلیتیک است که شهروندان و رهبران جهان عرب در مقابل کشتار و گرسنگی بینظیر فلسطینیها از سوی اسرائیل، سکوت نموده و گاهی نیز همراهی میکنند!
8 دهه کشتار شهروندان عرب از سوی اسرائیل و بیش از یک و نیم سال تهاجم اسرائیل به غزه که وحشیانهترین تاکتیکهای انسان کشی مانند هولوکاست را برساخته است، برای افکار عمومی عربی چنان بهنجار شده است که دولت اسرائیل برای پاکسازی کامل اعراب فلسطین، سوریه، لبنان، یمن و … هیچ مخالفتی از سوی جهان عرب نمیبیند.
افکار عمومی شهروندان و رهبران عرب مانند قورباغههایی شده که در آب سرد به آرامی آبپز شدهاند و دیگر قادر به فرار از فاجعه نیستند. سندروم قورباغه جهان عرب نشان میدهد که تمدن و هویت عربی به کلی دگرگون و اسرائیل نهتنها اقتصاد و تجارت اعراب، بلکه در قلب و فکر آنان نیز نفوذ و حاکم شده است.