طاهره گودرزی
كارشناس مسائل اسرائيل
مقدمه
چندی پیش ژنرال گادی آیزنکوت رئیس ستاد مشترک ارتش رژیم صهیونیستی سندی منتشر ساخت که حاوی استراتژی به اصطلاح دفاعی این رژیم بود. این اولین بار در عمر این رژیم است که استراتژی ارتش در دسترس عموم قرار میگیرد که شاید آن را بتوان به عوامل متعددی مثل فضای منطقه ای، ساختار شکنی با اهداف فردی یا ملی و غیره نسبت داد.
این سند 33 صفحه ای بر پایه سه رکن مثلث امنیتی این رژیم یعنی بازدارندگی، هشدار سریع و پیروزی قطعی است که البته بعد چهارمینیز با عنوان “دفاع” در آن لحاظ شده است. گرچه این سند هنوز نهایی نشده و باید به تصویب سران رژیم صهیونیستی نیز برسد اما به نظر مقامات ارتش صهیونیستی، حاوی دیدگاههای شخصی آیزنکوت است که طراح استراتژی ضاحیه نیز محسوب میشود. استراتژی که مبتنی بر تخریب بالا و حجم آتش گسترده برای بالا بردن هزینههای طرف مقابل است. لذا این سند به دکترین آیزنکوت معروف شده است. بر همین اساس او بر این باور است که تهدیدهای مرزی کاهش ولی تهدیدهای ناشی از سازمانهای نظامی، پرتاب موشک و حملات سایبری افزایش یافته است.
اولین اصل اساسی این سند، تکیه بر استراتژی امنیتی دفاعی است که باعث تضمین موجودیت این رژیم، ایجاد بازدارندگی موثر و درصورت لزوم خنثی کردن تهدید میشود. همچنین اصل تهاجم نظامی نیز برجسته شده و عنوان میکند که بعد اساسی عملیاتهای ارتش اسرائیل، شکست دادن دشمن از طریق تاکتیکهای دفاعی است به علاوه اهمیت همکاری استراتژیک با کشورهای مهم، تقویت روابط نظامیبا آمریکا خاطر نشان شده است.
در این سند آمده که اگر این رژیم مجبور به جنگ شود، به جای دفاع حمله خواهد کرد. در نوشتار ذیل تلاش میشود تا ضمن بررسی ابعاد از این سند اهداف احتمالی دلایل انتشار این سند مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد.
مهمترین نکات اشاره شده در دکترین آیزنکوت:
چالشهای جدید: خطرات ارتشهای (کلاسیک) کشورها کاهش یافته و در مقابل تهدید سازمانهای اسلامیکه به هیچ کشوری وابسته نیستند افزایش یافته است.
مشخص کردن هدف: پیروزی در تحقق اهداف ترسیم شده خلاصه میشود، نه سرنگونی ساختار دشمن و یا حتی اشغال سرزمینی.
بدون ایران: در این سند تقریبا هیچ اشارهای به ایران نشده و صرفا از آن به عنوان دشمنی دور دست که از تروریسم حمایت میکند اشاره شده است و مطلقا هیچ اشارهای به خطرات ایران نشده است.
ارتشی انعطاف پذیر: ترجیح نیروهایی با توانمندی مانور سریع، با قدرت تخریبی بالا و دارای انعطافپذیری در صحنههای مختلف بر در اختیار داشتن قدرت نظامیبزرگ.
ارتباط با ساختار حاکمیت: رئیس ستاد مشترک تنها فردی است که صلاحیت ارتباط با رهبری سیاسی وانعکاس دستورات آنها به اقدامات نظامیاست.
ارتش اسرائیل: ارتش اسرائیل شروع کننده هیچ جنگی نخواهد شد، اما اگر جنگی بر آن تحمیل شود رویکرد تهاجمیرا بر دفاعی ترجیح خواهد داد.
پاراگراف بسیار قابل توجه در این سند آن است که آیزنکوت در آن تاکید کرده فرمانده ستاد مشترک، رهبر عالی ارتش محسوب شود و تنها ساختاری است که در ارتش اختیار ارتباط با بخش سیاسی را داشته و اجازه انتقال دستورالعملهای نظامیرا داشته و عالیترین مقام نظامیاست که مدیریت نیروی زمینی را عهده دار میباشد.
فرمانده کل ستاد تنها فرمانده ارتش در جنگ محسوب میشود، او است که مشخص میکند تلاشها به کدام سمت و سو سوق داده شده، وظایف تقسیم گردید و اندیشهها وروابط متقابل بین فرماندهان اصلی (فرماندهان ارتش، فرماندهان مناطق، ضد اطلاعات و پشتیبانی و لجستیک) شکل بگیرد.
در این سند آمده که باید دانست در سه موقعیت معمولی، وضعیت اضطراری و زمان جنگ چه انتظاری از ارتش میرود. براین اساس، بحرانهایی مثل لبه محافظ (همان صخره سخت یا جنگ 51 روزه) و سپر دفاعی (ستون ابر در سال یا همان جنگ 8 روزه 2012) به عنوان برخوردهایی محدود شناخته میشوند که به جای جنک باید عنوان زمان اضطراری را بر آنها اطلاق کرد. این بدان معناست که هدف این برخوردها بازگرداندن اسرائیل به آرامش بدون نیاز به تغییر استراتژیک فوری بوده است. بنابراین نباید از ارتش انتظار داشت که در این عملیاتها، اقدام به براندازی حماس در نوار غزه نماید مگر اینکه رهبری سیاسی چیزی غیر از این را عنوان کند.
این سند در فصل اول به بُعد نظامیمفهوم امنیت، بازدارندگی، اطلاعات، دفاع و یک پیروزی قطعی میپردازد او بر این باور است که رژیم اسرائیل هیچ گاه آغازگر جنگ برای کسب اراضی یا به دست آوردن اهداف استراتژیک نخواهد بود!!!!! اما در صورت تحمیل جنگ بر آن! ارتش ترجیح میدهد به جای دفاع، حمله کند.
فرض اساسی این است که دشمن با مبارزه دفاعی! شکست نخواهد خورد بنابراین تهاجم نیازمند به دست آوردن نتایج مشخص نظامیاست. همچنانکه تهدید یک جنگ تمام عیار علیه دولتی دیگر در حال افول است، تهدید اصلی، از جانب سازمانهایی مثل حماس و حزب الله یا سازمانهایی مثل داعش و جهاد جهانی است. بنابراین ارتش ترجیح میدهد که با نیروهای کوچکتری که قدرت مانور سریع و آسان در بین چند جبهه را دارند بجنگد تا نیروهای مستقر و زیاد داشته باشد. این سخنان در حالی مطرح میشود که بحثهایی درباره بودجه دفاعی و تلاش ارتش برای نشان دادن خود به عنوان ارتشی پویا و موثرتر دیده میشود.
راهبردهای احتمالی سند آیزنکوت:
با توجه به محرمانه ماندن بخشهای راهبردی و اجرایی سند، ارزیابی مجموعه اهداف رئیس ستاد ارتش صهیونیستی از انتشار این سند در ابهام باقی مانده است اما، با توجه به شرایط درونی رژیم صهیونیستی و تحرکات این رژیم در فلسطین و منطقه برخی اهداف این سند را در سه حوزه داخلی، منطقهای و جهانی چنین میتوان برشمرد.
الف) اهداف داخلی:
1)احیای قدرت ارتش: قدرت نمایی ارتش در برابر سیاسیون و به نوعی هویت بخشی مستقل به ارتش برای بالابردن روحیه نظامیان بخشی از اهداف انتشار سند مذکور میتواند باشد. لازم به ذکر است در سالهای اخیر سیاستمداران نظیر نتانیاهو نخست وزیر، ارتش را بازیچه سیاسی کاری خود کردهاند که جنگهای غزه نمودی از آن است. سخنان رئیس ستاد ارتش صهیونیستی مبنی بر لزوم مشورت و توجه به چارچوبهای ارتش از سوی سیاسیون را میتوان اقدامیدر مقابله با این فرآیند دانست که برای احیای جایگاه ارتش به عنوان یکی از ارکان اصلی رژیم صهیونیستی دانست. به عبارتی وی با این سند به دنبال دلجویی از فرماندهان نظامیو بازگرداندن روحیه جنگ آوری میان نظامیان بوده بویژه اینکه آمارها از بحران روانی و چالشهای درونی سربازان و فرماندهان نظامیو تزلزل ارتش صهیونیستی حکایت دارد.
2)فلسطین: تاکید بر ادامه مقابله با مقاومت فلسطین از جمله در غزه که نتیجه آن نیز استقرار سیستم موشکی در مرزهای غزه و حملات پراکنده و مداوم به این منطقه است. این سند نشان میدهد که مقاومت فلسطین همچنان اولین چالش این رژیم است که به گفته مقامات امنیتی صهیونیستها دامنه آن از غزه به کرانه باختری و قدس نیز رسیده و احتمال آغاز انتفاضه جدید افزایش یافته است.
ب)سطح منطقهای:
1)حزبالله و سوریه: چنانچه از این سند بر میآید صهیونیستها مهمترین چالش منطقهای را حزب الله میدانند و تاکید دارند توان موشکی و دفاعی حزب الله میتواند خسارتهای سنگینی در جنگ احتمالی به این رژیم وارد سازد. نکته قابل توجه آنکه در این سند سوریه تهدید این رژیم عنوان نگردیده و تاکید دارد که سوریه به دلیل گرفتار بودن در جنگ داخلی و چند پاره بودن، توان تهدید تل آویو را ندارد و لذا در اولویت امنیتی این رژیم قرار ندارد.نکته قابل توجه در سند کوت آن است که داعش و حزب الله لبنان به عنوان تهدیدات علیه رژیم صهیونیستی عنوان گردیدهاند. با توجه به این که داعش رسما اعلام کرده که تهدیدی علیه این رژیم نمیباشد این سوال مطرح میشود که چرا در سند مذکور داعش و حزبالله مساوی هم قرار داده شدهاند.؟ در ارزیابی این مسئله چند نکته قابل توجه است.
نخست تخریب چهره حزبالله از نیرویی مقاومتی به گروهی تروریستی برای توجیه حملات این رژیم به لبنان میباشد چنانکه برخی کشورهای غربی نیز نام حزب الله را در لیست گروههای تروریستی قرار دادهاند.
دوم بدیل سازی از حزب الله برای ایجاد شکاف در مقاومت و حتی سوق دادن دوست داران مقاومت به داعش است. لازم به ذکر است داعش مهندسی معکوس غرب از مقاومت برای مقابله با مقاومت است. برابر دانستن تهدید حزبالله و داعش در سند مذکور نوعی فریبکاری برای سوق دادن جویندگان راه مقاومت به داعش است تا ظرفیتهای داعش در استمرار بحران در منطقه را افزایش دهد. وضعیت بحرانی منطقه مطلوبترین وضعیت برای صهیونیستها و غرب است.
سوم آنکه صهیونیستها به بهانه مبارزه با داعش برانند تا حملات خود به سوریه و لبنان و حتی حمایتهای خود از برخی گروههای تروریستی در لوای تروریسم خوب و بد را توجیه نمایند. آنها برآنند تا با ادعای دلسوزی برای امنیت منطقه چهرهای مثبت از خود به نمایش گذارند و با مشترک نشان دادن دغدغههای خود و برخی کشورهای عربی مبنی بر تهدید دانستن حزب الله و داعش برآنند تا ابعاد جدیدی از سازش امنیتی را در منطقه به راه اندازند چنانکه نمود آن را در حملات واحد ترکیه، صهیونیستها و ارتجاع عربی با محوریت آمریکا به سوریه و یمن مشاهده کرد.
ب)جمهوری اسلامیایران: در سند مذکور ایران به عنوان تهدید دور عنوان گردیده است. با توجه به مواضع سیاستمداران صهیونیست مبنی بر دشمن اول بودن ایران این برداشت سند مذکور جای تامل بسیار دارد. در باب دشمن دور بودن ایران برخی بر این عقیدهاند که توافق هستهای میان ایران و گروه 1+5 چنانکه آمریکاییها ادعا دارند سایه تهدید ایران را کم رنگ کرده و به امنیت منطقه کمک میکند. پیروان این تفکر سند مذکور را برگرفته از این اصل میدانند.
برخی دیگر از ناظران سیاسی دلایل دیگری را برای این اقدام آیزنکوت اعلام میکنند از جمله اینکه صهیونیستها بر این عقیدهاند که گرفتار بودن ایران در چالشهای منطقهای از جمله تروریسم جاری در عراق و سوریه و فشارهای کشورهای غربی و ارتجاع عربی بر ایران، عملا جمهوری اسلامیرا از تقابل گسترده با رژیم صهیونیستی دور میسازد. نکته دیگر آنکه صهیونیستها به دنبال اهمیت زدایی از نقش ایران در جبهه مقاومت هستند تا به زعم خود ایران را پس از توافق هستهای استحاله شده نشان دهند حال آنکه تحرکات صهیونیستها علیه حزبالله و سوریه و مقاومت فلسطین اقدام علیه جمهوری اسلامیبوده و در اصل صهیونیستها این اقدامات را مقابله با ایران میدانند که بیانگر نقش و جایگاه گسترده ایران در منطقه است. در این میان یک نکته نیز وجود دارد و آن تفاوت دیدگاه میان سیاستمداران و نظامیان صهیونیست است. در حالی افرادی مانند نتانیاهو نخست وزیر صهیونیستها، ایران دشمن اول نامیده و بر گزینه نظامییک جانبه نیز تاکید دارند که نظامیان با آگاهی از ضعفهای ارتش صهیونیستی آغاز جنگ با ایران را برابر با نابودی تل آویو میدانند. سند آیزنکوت را میتوان طراحی نظامیان در برابر سیاستمداران دانست تا از گرفتار شدن ارتش صهیونیستی در جنگی شکست خورده جلوگیری نمایند. به عبارتی عدم تهدید عنوان شدن ایران نه به دلیل برتری نظامیاین رژیم بر ایران بلکه برگرفته از ضعف و آگاهی سران نظامیصهیونیست از ناتوانی در برابر ایران است.
ج) سطح جهانی:
نمایش قدرت و اقتدار صهیونیستها پس از شکست در جنگ 33 روزه لبنان و سه جنگ غزه از اهداف جهانی سند آیزنکوت میتواند ارزیابی گردد. آنان در حالی برای افکار عمومیهیمنه نظامیرژیم صهیونیستی را نمایش میدهند که با بر شمردن تهدیدات امنیتی برای این رژیم متحدان غربی خود را به کمکهای بیشتر نظامیسوق میدهند. به عنوان نمونه آمریکا در دوره 10 ساله سالیانه 1/5 میلیارد دلار به این رژیم کمک میکند حال آنکه سران صهیونیست برآنند تا آن را در سال 2017 تمدید و مبلغ آن را به 4/5 میلیارد دلار افزایش دهند.
نتیجه گیری:
در باب آنچه از سند آیزنکوت ذکر شد این نتیجه حاصل میشود که این سند بخش کوچکی از راهبرد نظامیصهیونیستها است اما بیانگر مجموعهای از چالشها و نابسامانیهای این رژیم و در عین حال نشانه استمرار بحران سازیهای این رژیم علیه فلسطین و منطقه است چنانکه اخیرا، رئیس این رژیم، کرانه باختری را حق تاریخی صهیونیستها عنوان نموده که حق شهرک سازی و سلطه کامل بر آن را دارند. به عبارتی صهیونیستها همچنان بر اصل سلطه کامل بر فلسطین و مقابله با مقاومت تاکید دارند هر چند که بندهای سند آیزنکوت نشانگر تردیدهای بسیاری در تحقق اهداف طراحی شده صهیونیستها است چرا که به اذعان آیزنکوت صهیونیستها همچنان با یک چالش بزرگ به نام قدرت مقاومت مواجه هستند که میتواند تمام معادلات این رژیم را بر هم زند.