فرزاد رمضانی بونش
مركز بين المللي مطالعات صلح – IPSC
هر چند خط لوله گاز تاپی و یا آنچه در گذشته به آن ترانس افغان می گفتند پيشينه اي حدودا دو دهه ای دارد، اما با افزوده شدن هند به این خط لوله و امضائ قرارداد آن در سال گذشته گام بزرگی در زمینه اجرای آن برداشته شد. در این راستا نیز برای بررسی موانع و دشواری های موجود و آینده اجرای این خط لوله و تاثيرات گوناگون امنيتي اقتصادي وسياسي اين طرح بر روي منافع ملي ايران به سراغ گفتگويي با دكتر عباس ملكي كارشناس، مدير موسسه مطالعات درياي خزر ، استاد دانشگاه و معاون پيشين وزير امور خارجه کشورمان رفته ایم:
مركز بين المللي مطالعات صلح: با امضای گذشته موافقتنامه خط لوله گاز تاپی گامی مهم در راستای اجرای آن برداشته شد. در این حال اگر به گستره موانع و چالش هاي اجرای این خط لوله نظری داشته باشیم مهمترین چالش هاي اجراي این خط لوله را چه می دانید ؟
خط لوله گاز ترکمنستان، افغانستان، پاکستان، و هند به نظر من گامی مهم در اجرای آن برداشته نشده است. موافقتنامه در زمینه قراردادهای انرژی بخش اصلی و مهم آن نیست. چرا که پس از این مرحله، مطالعات امکان سنجی طرح انجام می شود و در نهایت قرارداد ساخت خط لوله می تواند مهمترین بخش از یک قرارداد انرژی باشد. مطالعات امکان سنجی این طرح بر اساس فعالیت های شرکت یونوکال است که در 1996 و در زمان حاکمیت طالبان بر کابل مطالعه را انجام داده و برای اخذ مجوز مقدار معتنابهی تانک و هواپیما بعنوان رشوه به طالبان داد. این خط لوله قرار بود از دولت آباد ترکمنستان شروع شود و در کراچی به پایان برسد. اما این خط اکنون قرار است از ترکمنستان شروع و پس از گذشتن از افغانستان و پاکستان به سرحدات هند برود. به نظر من اولین مانع در مورد این خط لوله، وضعیت امنیتی افغانستان در مناطقی است که این خط قرار است از آن نقاط بگذرد. مناطق شمال غرب و غرب افغانستان دارای مشکلات امنیتی هستند و حفاظت از چنین خط لوله ای براحتی امنکان پذیر نیست. دوم اختلافات مابین دولت پاکستان و دولت هند است. همان چیزی که خط لوله موسوم به صلح مابین ایران، پاکستان و هند را امکان ناپذیر ساخت. سوم، احتمال پیدا شدن سرمایه خصوصی برای این خط لوله کمتر از دیگر پروژه های نفت و گاز است. بنابراین مجددا مانند خط لوله باکو، تفلیس، جیهان یکی از دولت ها مثلا در این مورد دولت آمریکا باید دخالت کند و مثلا از اگزیم بانک آمریکا برای سرمایه گذاری کمک بگیرد.
مركز بين المللي مطالعات صلح: اگر به یکی از دشواری های چشمگیر ساخت این خط لوله وضع پیچیده امنیتی در افغانستان و گذر خط لوله از استان های نا آرامی مثل قندهار بنگریم به نظر شما دولت افغانستان با چه راهکارها و سیاست هایی قادر خواهد بود امنیت را در مسیر خط لوله گازی تاپی در حوزه افغانستان فراهم کند؟
به نظر می رسد که این خط لوله نیز مانند دیگر مسائل افغانستان از نبود یک سیستم امنیتی جامع در شهر ووروستا رنج می برد. واقعا راهی جز امنیت فراگیر افغانستان این خط را ایمن نمی ساطد. د رعین حال شاید بتوان از مدلهایی مانند مدل طالبان که پاکستان در 1994 استفاده نمود نیز مد نظر قرار داد. مثلا حفاظت هر منطقه از خط لوله را به یکی از گروه های مسلح سپرد، لیکن این کار هم هزینه های سنگین تری دارد و هم احتمال شورش و یا عصیان این گروه ها علیع دولت مرکزی هر لجظه امکان پذیر است. نکته دیگر با توجه به گذشتن این خط لوله از مناطق غربی افغانستان همکاری های مابین ایران و افغانستان نیز توصیه می شود.
مركز بين المللي مطالعات صلح: پیاده ساختن پروژه خط لوله ی گاز تاپی از ترکمنستان به پاکستان و هند از مسیر افغانستان چه پيامدها و تاثیرات مثبت امنیتی و اقتصادی برای افغانستان بویژه در استانهاي غرب و جنوب این کشور خواهد داشت ؟
خط لوله گاز تاپی تنها برای انتقال گاز به پاکستان و هند طراحی شده است و بنابراین افغانستان تنها از منافع ترانزیت خط لوله منتفع می شود. اما اگر در دحایبات این خط تجدید نظر شود و استفاده از گاز در شهرها و روستاهای سر راه در افغانستان نیز لحاظ شود، در رشد اقتصادی و توسعه استانهای غرب و جنوب تاثیر خواهد داشت. می تواند باعث سرمایه گذاری و گسترش صنعتی و کشاورزی منطقه شود. اما به نظر می رسد که این خط برای استفاده در پاکستان و هندوستان طراحی شده است.
مركز بين المللي مطالعات صلح: با احداث و گذر خط لوله تاپی از غرب افغانستان آيا این امر مي تواند تاثیراتی مثبت امنيتي، اقتصادي و سياسي بر روي مرزهاي دو كشور ايران و افغانستان و در نگاهي كلان بر روي منافع ملي ايران داشته باشد ؟
تا اندازه ای بله، اما باید در نظر داشت که لزوما گذر خط لوله از یک منطقه به معنای توسعه یافتگی آن منطقه نیست. اما به هرحال می تواند در توسعه مناطقی مانند هرات و شیندند و زرنج موثر باشد. برای تاثیر این خط لوله بر مرزها و منافع ملی ایران به نظر می رسد که این خط لوله تاثیر حاشیه ای بر اقتصاد بخش های غربی افغانستان و همچنين مرزهای ایران و افغانستان دارد.
مركز بين المللي مطالعات صلح: به نگاه شما پيامد ها و تاثيرات منفي احداث خط لوله تاپي بر مرزهايي دو كشور ايران و افغانستان و همچنين و در نگاهي كلان بر روي منافع اقتصادي و سياسي ايران چيست؟
از لحاظ سیاسی این خط لوله برای منافع ملی ایران و حفظ آنها مضر است. این خط لوله نشان دهنده شکست دیپلماسی انرژی ایران در منطقه است. بیاد بیاوریم که هند در این ده سال اخیر با چه شدتی بدلیل گذشتن خط لوله گاز ایران از پاکستان مخالفت می کرد و اکنون با تاپی موافقت می کند. این نشان دهنده آن است که دولت ایران به برنامه منطقه گرایی که می باید مهمترین برنامه سیاست خارجی ایران باشد، بی توجه است.
مركز بين المللي مطالعات صلح: ساخت و بهره برداري اين خط لوله چه تاثيري مي تواند در نوع موضع گيري پاكستان و هند در رابطه با خط لوله گازي صلح ( ايران پاكستان و هند) داشته باشد؟
به نظر من احتمال بازگشت هند به خط لوله ایران پاکستان بعید است. هند علاوه بر کشف منابع گازی جدید در جنوب هند، به واردات از استرالیا، روسیه و قطر نیز رو آورده است. بنابراین به نظر من ایران می تواند در همکاری های مربوط به نفت خام و همچنین ارسال گاز طبیعی مایع شده (ال ان جی) به هند اقدام نماید. خط لوله گاز ایران پاکستان می تواند تغذیه کننده انرژی به استانهای محروم ایران مانند کرمان، سیستان و بلوچستان باشد تا صنایع جدید در این استانها و همچنین کناره دریای عمان تقویت شود. پاکستان نیز دارای بازارهای تقاضای متعددی برای گاز طبیعی ایران است که احداث ادامه خط لوله در پاکستان می تواند این بازارها را تامین نماید.
مركز بين المللي مطالعات صلح: با وجود برخي در ترديدها درمورد آينده خط تاپي تا چه حدي مي توان به آينده احداث اين خط اميدوار بود و يا آن را اجرايي دانست ؟
واقعیت آن است که اجرای این پروژه نیاز چند پیش نیاز جدی است. اولین آن تامین امنیت در کشورهای سر راه این طرح است که مهمترین بخش آن، مناطق ناامن افغانستان است. راه اول آن است که تمام مناطق نزدیک به این خط لوله یعنی استانهای هرات، شیندند و نیمروز امن گردند که این کار نیاز به نیروهای بین المللی و ادامه حضور آمریکا در افغانستان بعد از 2014 دارد که با تعهدات آمریکا مبنی بر تخلیه افغانستان مباینت دارد. راه دوم تامین امنیت موردی خط لوله است که این کار هم نیاز به استخدام و تربیت گروهی برای این کار دارد که درگذشته این نیاز منجر به پیدایش طالبان گردید.
سومین پیش نیاز سرمایه گذاری در این طرح است که در گذشته آمریکا در این زمینه پیشقدم شده بود. اما در حال حاضر با توجه به منتفع شدن هند از این خط لوله بعید است که دولت آمریکا حساسیت سابق را داشته باشد و بنابراین این پروژه باید از لحاظ هزینه و فایده کاملا اقتصادی باشد. این چیزی است که حداقل در ده سال اول پروژه هزینه ها سربه سر نخواهند شد. سوم این که همچنان تفاوت دید مابین پاکستان و هند باقی خواهد ماند. چهارم این که ریسک در این پروژه بیشتر از جمع ریسک اقتصادی و سیاسی است. ریسک های بین المللی و امنیتی خود در این پروژه دخالت می کنند که باید در جای خود مورد بحث قرار گيرد.