مریم وریج کاظمی
پژوهشگر مسائل زيستي
مرکز بین المللی مطالعات صلح –IPSC
بشر از سرآغاز تاریخ حیاتش بر زمین همواره تحت تأثیر نیروی نظام طبیعت (دیواره نگهبان) در وضعیت تهدید یا امنیت قرار داشته است. نیروی طبیعت که جزو جدای ناپذیر زندگی بشر محسوب میشود از چنان ظرفیتی برخوردار است که توانسته تأثیرات مثبت و منفی بسیاری بر زندگی زمینیان بر جای گذارد. نیروی طبیعت از نسلی به نسل دیگر؛ امنیت و رفاه را نظیر شکلگیری ادیان و مذاهب اسرارآمیز، کشفیات و اختراعات، ابداعات هنری و فرهنگی، پیدایش ادبیات و فنآوریهای متنوع و یا تهدید و چالش نظیر بروز جنگ بین ملل و تجاوز به حریم یکدیگر و در نهایت نابودی جزئی یا کلی نظام طبیعت که سرچشمه آن در طمع، خودمحوری و در نهایت اشتهای سیریناپذیر انسان به داشتههای مادی خلاصه میشود، را برای بشر به ارمغان آورده است.
بیشک نظام طبیعت در طول ادوار مختلف تاریخی از دیدگاه ساکنین قدیمی زمین بهعنوان دیواره نگهبان به جهت حفظ و راهنمایی نیروی عقل و اندیشه برای بهبود زیست در زمین و سازماندهی ابعاد حیاتی بشر تلقی شده و ازاینرو پرستش طبیعت و محافظت از آن در جهت رسیدن و درآمیختن با نیروهای برتر فرازمانی و مکانی؛ مورد تأکید قرار داشته است. اما شوربختانه در طی سالیان اخیر ظرفیت و توان نظام طبیعت در سیطره جمعیت روزافزون مصرفگرا و همچنین اصلاح نشدن الگوهای تولید و مصرف رو به کاهش میرود و تهی سازی، دستاندازی و یا دستکاری بر نظام طبیعت؛ ناهنجارها و بینظمیهای را بر کیفیت زندگی زمینیان برجا گذاشته که بهمرورزمان نابودی را برای نوع بشر به همراه خواهد داشت.رفتار بشر با نظام طبیعت با شروع انقلاب صنعتی و مهمترین دست آورد آن یعنی جهانیسازی و یکسانسازی جوامع انسانی؛ جنبه تهاجمی پیدا کرده و عدم رعایت قواعد بازی در مقابل نیروی طبیعت؛ غیرقابلجبرانترینتخریبها را به محیط پیرامونیاش وارد ساخته است. با رشد جمعیت و پیشرفت در علوم و تکنولوژیکی، بهرهبرداری از منابع طبیعی رو به افزایش میرود و زیست انسان در پهنه گیتی با ناملایماتی روبهرومیشود. زمین و داراییهایش در راستای تأمین خواستهای بیانتهای بشر دستخوش تغییراتی میشود که اثرات ناگوار آن بر زیستکره روند فزونی خواهد گرفت.
پیشینیان ما در طی قرون گذشته توانستند در یک مدار منسجم با طبیعت که آن را زنده میپنداشتند؛ همگام باشند و طمع خود را مراقبت کنند و در برابر آن نیروی شگرف؛ فروتنی و تواضع داشته باشند و جهت رهایی از مشکلات با تنظیم خواستههای خود با داشتههای طبیعت توانستند بر آنها حاکم باشند و مشکلات خود را مرتفع نمایند. آنها معتقد بودند که طبیعت موقعیت منحصربهفرد در اختیار بشر قرار داده تا سرچشمه تحرک و پویایی بشر و منشأ تحولات اساسی حتی برای خود طبیعت به وجود آورد.
اگر بین انسان و طبیعت و اشکال دیگر حیات وحدتی وجود نداشته باشد ناچار رقابت بین آنها شکل میگیرد تا قلمروها مشخص شود و آنکه که شکست نهایی را تجربه خواهد کرد انسان است. زیرا انسان خود جزو کوچکی از این اجزا کلی ایست و توان مقاومت و ستیز در مقابل این نیروی عظیم را نخواهد داشت.اگرچه در حال حاضر پهنه گیتی به شکل یک دهکده کوچک درآمده و ساکنین این دهکده بهمنظور دستیابی به اهداف خود درزمینهٔ اجتماعی و اقتصادی و گام برداشتن در مسیر دموکراسی موردنظر همگان؛ در پی هماهنگی جهانی برای قوانین ازهمگسیختهبهمنظور تعادل بین خود و نظام طبیعت هستند اما به طور غیرقابلتصوری ثروت نظام طبیعت را در جهت فعالیتهای انسانی بیثمر به هدر میدهند؛ ازاینروشدت و مدت درگیریو تهدیدات بین انسان و طبیعت از هر نوعی که باشند؛ بیشتر میشود.
امروزه نظم جهانی به آمیزهای از خشم و ناسپاسی بهنظام طبیعت تعبیر میشود، خشمی که آمیخته با جنگ و مصرف بیشازحد است. جمعیت مصرفکننده که بدون هیچ الگوی استانداردی منابع غیر تجدیدشونده را تار مار کرده و با اشغال و تجاوز، جنگ، درگیری و بروز بحران در سرزمینهای غنی از منابع طبیعی؛ خواهان تسلط بیحدوحصر و استفاده از آن هستند.در حال حاضر استفاده از فنآوریها که به طور مشخص از پتانسیلهای منابع طبیعی در آن استفاده میشودچالشهای اساسی در مقابل شکلگیری یک ساختار منسجم عادلانه جهانی با تأکید بر جنبههای مهم بومی و ملی ملتهابه وجودمیآورد و بسترهای لازم را برای برهم زدن نظم جهانی شکل میدهد. وحدت و همدلی بین انسان و نظام طبیعت زیربنای شکلگیری نظم جهانی است و تأکید اساسی بر الگو گیری از نظام طبیعت بر شئون زندگی؛ انسان را به نگاه دوباره به زمین و سایر مخلوقات ارجاع میدهد تا نقشآفرینی در کلیه ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را از آن الگوبرداری نماید.بیشکفعالیتهای مخرب انسانی؛ ناامنی برای سیستم ایمنی زمین به همراه خواهد داشت. چنین وضعیت امنیتی میتواندبیثباتی را برای کانونهای سیاسی به وجود آورد. بزرگترین خطر میتواند هم یک تهدید حمله اتمی و یا تحولات سیاسی؛ اجتماعی و اقتصادی که دربرگیرنده خشونتهای فراملی و تروریزم باشد. تمام لشکرکشیهای نظامی و یا مذهبی – اجتماعی در اعصار گوناگون تاریخی حول محور فعالیتهای اقتصادی و سودجوی های انحصاری برای منابع طبیعی و کسب علم و دانش برای استفاده بهینه از سیستم نظام طبیعت بوده تا آن را تحت سیطره خود درآورند.
زمین با تمام اشکال حیاتش همواره در حال تغییر بوده و در طی هر دورانی یک گونه خاص توانست تسلط کامل بر زمین داشته باشد و پس از مدتی جای خود را به گونههای دیگر از جانداران دهد. هماینک بشر توانمندترین گونه برای جامه عمل پوشاندن به بیداری زمین است تا وضعیت فرسایشی خود را بهبود بخشد. با توجه به گستردگی دامنه اثرات نامطلوب زیست بشر نگرانیهای امنیتی و پیامدهای شوم ناشی از آن، از بین رفتن جوامع بشری غیرقابلاجتناب خواهد بود. بی شک فرسایش نظام طبیعت در سطح فضاهای جغرافیایی بسترساز شکلگیری یک الگوی متفاوت از الگوی کنونی زمین است.
از عصر انقلاب صنعتی تاکنون انسان توانسته اعمال نفوذ قابل توجهی بر نظام طبیعت داشته باشد؛ خطر جبران ناپذیری که ناشی از سوء مدیریت در بخشهای صنعتی بوده و باعث تغییرات در نظام طبیعت شد و چنین سیستمی باعث به وجود آمدن تغییرات در سبک زندگی مردم و روی آوردن آنها به فضاهای بکر جغرافیایی در اعماق مناطق جغرافیای خاص نظیر دریاها و اقیانوسها و حتی کرات آسمانی شده است. نگاه تک بعدی بهنظام طبیعت که صرفاً تکمیل کننده نیاز مادیست در این راستا قابل تأمل است.
آشکار است که نظام طبیعت توانست نقش آفرین در برتری همگرایی و کاهش شکاف بین آحاد مردم باشد و ساختار قدرتی بسازد که در مقاطع مختلف تاریخی یکه تاز قوانین دینی و مدنی جهانیان باشند. نظام طبیعت یک خط امن برای جداسازی ماهیت و محتوای عقیدتی- هویتی و ایدئولوژیک بشر ترسیم کرده تا از احتمال تشدید و گسترش کشمکشها و خشونت بین گروههای مختلف انسانی از قومیتها و نژادهای گوناگون با هر درک و منطقی از محیط پیرامونیشان جلوگیری نمایند. نظام طبیعت در اعصار گذشته با در هم آمیختن اشتراکات بشری و وابستگی انسان به خاک و آب با در نظر گرفتن منافع و وابستگیهای خود، توانست بشر را تابع قواعد موردنظر خود در برهههای خاص از زمان کند.
بشریت برای سودجوییهای کوتاه مدت و سوداهای مالی و اقتصادی کمپانیهای صنعتی – تجاری فراملیتی هدف و برنامه ریزی میشوند؛ اما هدفهای موردنظربهرهبرداری به صورت نظام یافته برآورده نشده و نگرانیهای همچنان به وجودمیآید. پس سعی نظام مصرفگرایی انسانی بهرهبرداری از منابع طبیعی را به واقعیتی انکارناپذیر تبدیل میکند که تنها با استفاده و بهرهبرداری از آن؛ دگرگونیهای آگاهانه در ساختار اجتماعی یا بخشهای از آن و نیز دگرگونی در سطح ایدئولوژیک به وجودمیآید. چنین بهرهبرداری بی رویه نظامهای ارزشی بشر را با شکست مواجه خواهد کرد و ضریب اطمینان از تکنولوژی و دست آوردهای علمی بشر را با کاستیهایروبهرومیکند و چنین بحرانی میتواند زیانهای و ویرانیهای جبران ناپذیر به وجود آورد.
واژگان کلیدی: حکمروایی ژئوپلیتیک, محیط زیستی