دکتر بهناز اسدیکیا
پژوهشگر مطالعات ژئوپلیتیک و روابط بینالملل
مرکز بین المللی مطالعات صلح– IPSC
پیشبینی وقایع و تحلیل رویدادهای سیاسی در عصر حاضر، به دلیل پیچیدگیها، تعدد بازیگران و متغیرهای دخیل و تأثیرگذار در روابط بینالملل، امری دشوار شده است. ساختار نامشخص کنونی و در حال تغییر و شکلگیری نظام بینالملل، با ساختار دو قطبی و ساده دوران جنگ سرد به لحاظ زمینهها و پارادایمهای حاکم بر آن به شدت متفاوت شده است. سرعت تحولات و تأثیرات عمیق و جدی بر واحدهای سیاسی و محیط پیرامونی، کاربرد نظریههای روابط بینالملل را گیج و ناتوان از توضیح و پیشبینی وقایع نموده و تعاملات و محاسبات جهانی را پیچیده و چند وجهی کرده است. منافع ملی کشورها بیش از گذشته، در تضاد و تناقض آشکار با یکدیگرو موجب تنشهای سیاسی و امنیتی جدی شده و مقوله تهدید با عبور از مرزهای سرزمینی و جغرافیایی، تامین و حفظ امنیت را امری دشوار و دستنیافتنی ساخته است.
در این میان، به نظر میرسد شناخت و تحلیل مسائل سیاسی، با توجه و تاکید بیشتر بر ملاحظات و واقعیات ژئوپلیتیکی، درک دقیق تر و واقعگرایانهتری از رویدادهای سیاسی و تحولات منطقهای و جهانی به دست میدهد و بدین ترتیب راهنمای مناسبی برای سیاستمداران و سیاست گذاران جهت اتخاذ استراتژیهای هوشمندانه، واقعبینانه و آیندهنگر میباشد.
تنشهای ژئوپلیتیکی منطقه
تحولات اخیر و تنشهای ژئوپلیتیکی در منطقه و به خصوص در محیط پیرامونی و همجوار ایران از جمله تحولات افغانستان با قدرتگیری و حکومت طالبان، همچنین تغییرات ژئوپلیتیکی و جغرافیایی در منطقه قفقاز جنوبی و مرزهای شمالی ایران، در کنار التهابات و مناقشات و بیثباتی سیاسی در عراق و سوریه، تاثیرات جدی و درازمدت در معادلات سیاسی و منطقهای برای تمامی کشورهای منطقه و فرامنطقه به همراه داشته و خواهد داشت.
تغییرات سیاسی و جابهجایی قدرت در افغانستان با تنشها و درگیریهای بالقوه فرقهای، قومی و مذهبی؛ در عین حال که زمینه مناقشات و منازعات ریشهدار هویتی و تاریخی این کشور را تشدید میکند، و آیندهای مبهم به لحاظ ثبات سیاسی و اقتصادی به همراه دارد؛ امنیت منطقهای و انتقال ناامنی به همسایگان را از موضوعات مهم و موجب نگرانی در استقرار صلح و ثبات منطقه کرده است. از طرفی واقعیات و ملاحظات ژئوپلیتیکی، کشورهای منطقه و فرامنطقه را مترصد انجام اقدامات سیاسی و حضور و نفوذ هرچه بیشتر جهت کسب منافع حداکثری خود در منطقه نموده است.
با خروج نیروهای غربی، ناتو و ایالات متحده و ایجاد یک خلأ سیاسی قدرت در افغانستان، مسابقهای از سوی کشورهای منطقه از چین تا ترکیه برای پر کردن آن و نفوذ هرچه بیشتر در افغانستان در جریان است تا با ترتیبات سیاسی جدید، قادر شوند نقش جدیتری در افغانستان و در معادلات سیاسی منطقه ایفا کنند. به عبارتی، افغانستان امروز محل تلاقی منافع سیاسی، امنیتی و اقتصادی برای قدرتهای منطقهای و بینالمللی است که برآیند آن در آینده افغانستان تأثیرگذار است.
ترکیه اگرچه با افغانستان مرز مشترکی ندارد، اما به عنوان یک کنشگر مهم منطقهای به دنبال بهرهبرداری از فرصتهای بالقوه و تأثیرگذاری در معادلات منطقهای است و بر تعهد به امنیت و ثبات افغانستان تأکید دارد. برای سیاستمداران ترکیه، افغانستان بسیار مهمتر از یک منطقه مأموریتی ناتو قلمداد میشود. روسیه همچنان با ملاحظات ژئوپلیتیکی و امنیتی، به دنبال حفظ حوزههای نفوذ و مناطق حائل خود و از طرفی احیای جایگاه منطقهای و جهانی خود و کنشگری فعال است. افغانستان برای پاکستان، سرزمینی است که در مقابل هند میتواند عمق استراتژیک محسوب شود. نگرانیهای شدید امنیتی هند با روی کار آمدن طالبان شدت گرفته است. افغانستان به عنوان یک شریک ژئواکونومیک برای منافع ملی پکن میتواند نقش محوری در پروژههای جاری فراملی چین ایفا کند. از طرفی، نگرانیهای امنیتی چین در حمایت احتمالی طالبان از ناآرامیها و جداییطلبی اسلامگرایان در سینکیانگ نیز با پیشنهادهای جذاب و انگیزههای اقتصادی و توسعهای میتواند مرتفع شود. ایران با مرزهای طولانی 900 کیلومتری با افغانستان، بزرگترین تولیدکننده تریاک جهان، همچنان با مسایل امنیتی، سرریز بیثباتیهای سیاسی، جنگهای داخلی، اختلافات هیدروپلیتیکی و جریان پناهجویان و مهاجرتهای بیرویه و تهدیدات ناشی از آن مواجه است.
در حال حاضر ساختار نوین نظام بینالملل در حال شکلگیری است و قدرتهای نوظهور با تلاش در جهت کسب و افزایش قدرت و نفوذ، در حال جاگیری در هستههای قدرت جهانی هستند، و افغانستان کشوری است که در مرکز این “بازی بزرگ” قرار گرفته و آینده سیاسی افغانستان برای چندین کشور با مجموعهای از منافع رقابتی متفاوت، اهمیت قابلتوجهی خواهد داشت.
از طرفی، تنش ژئوپلیتیکی با جغرافیای در حال تغییر قفقاز جنوبی، مرزهای ایران و ژئوپلیتیک حوزه شمالی را متأثر میکند. ایجاد واحدهای مستقل با مرزهای مشخص تعیینشده در دوران شوروی، نیروهای گریز از مرکز، جدایی از روسیه و تمایل به غرب و حفظ استقلال سیاست خارجی را پس از فروپاشی شوروی در میان کشورهای این منطقه تقویت کرده است. رهیافتهای خارجی متفاوت این جمهوریها در کنار تعریف این مناطق به عنوان مناطق پیرامونی و حائل امنیتی روسیه، همواره این منطقه را دچار التهابات سیاسی و ایجاد چالشهای ژئوپلیتیکی مهم کرده است. کشورهای این منطقه مشتاق به رویکردهای سیاسی، اقتصادی متنوعی با سایر بخشهای جهان هستند. اگرچه روسیه در آینده نزدیک مهمترین قدرت منطقه باقی خواهد ماند، اما پایتختهای سه کشور قفقاز جنوبی از نظر جغرافیایی به بسیاری از قدرتهای اقتصادی و سیاسی نزدیکتر هستند. در عین حال، با توجه به تقارب جغرافیایی و ارتباطات تاریخی، تعاملات میان مناطق ژئوپلیتیکیی قفقاز و خاورمیانه امری ناگزیر است.
استراتژی همگرایی
در دستیابی به توسعه، صلح و شکوفایی در عرصههای ملی، منطقهای و بینالمللی، توجه به چند واقعیت امروز نظام بینالمللی دارای اهمیت است:
الف) کمرنگشدن کارکرد سنتی مرزهای جغرافیایی
یکی از مهمترین ویژگیهای قرن حاضر، رسوخ و سرایت تهدیدات و چالشهای ملی و پیامدهای آن از داخل مرزهای یک کشور به بیرون است. نزاعهای سیاسی، درگیریهای قومی، فرقهای و مذهبی، سیاستهای اقتصادی، معضلات و پدیدههای محیط زیستی، تغییرات جغرافیایی، آب و هوایی و اقلیمی، سیاستهای داخلی، محدودیتهای فرهنگی، وضع تعرفهها و مقررات تجارتی، قوانین صادرات و واردات، سیاست خارجی و رهیافتهای بینالمللی، استراتژی نظامی و دفاعی در هر کشوری، به آسانی و سریع از مرزها گذشته و پیامدهای آن در همه کشورهای پیرامونی و بلکه جهان، بارز و تأثیرگذار است.
ب) انزوای منطقهای و جهانی به عنوان مانعی برای رشد و توسعه
این واقعیت وجود دارد که هیچ کشوری در انزوا و بدون تعامل با همسایگان خود قادر به ایفای نقش تأثیرگذار در محیط پیرامونی خود نمیباشد. به عبارتی نمیتوان بدون قرار گرفتن در ساختار تعاملات منطقهای و بینالمللی، به یک قدرت تأثیرگذار در معادلات منطقهای و جهانی تبدیل شد.
از آنجا که یکی از راههای توسعه، ورود و مشارکت در فرایند تجارت جهانی است، کشوری نمیتواند با در پیش گرفتن سیاست انزوا داعیه قدرت منطقهای داشته باشد. به میزانی که کشوری خود را از ترتیبات منطقهای و جهانی دور کند، از رسیدن به سطح قابل قبولی از توسعه باز میماند.
پ) وجود رابطه بین توسعه اقتصادی و صلح و ثبات
یکی از الزامات توسعه و شکوفایی اقتصادی، وجود و استقرار صلح و ثبات و امنیت هم در داخل واحدهای سیاسی و هم محیط پیرامونی است. قبل از برنامهریزی و اجرای طرحهای اقتصادی، توجه کشورها بایستی نسبت به رفع چالشهای داخلی و منازعات ملی، حل اختلافات و تنش ها و برقراری روابط حسنه با همسایگان، ورود به ترتیبات منطقهای، کنشگری فعال و اقدامات همگرایانه، گرایش به رویکردهای مسالمتآمیز، همسویی با اجماع جهانی معطوف گردد. برنامههای توسعهای و طرحهای سرمایهگذاری و مشارکتهای اقتصادی در بستر آشوب، تنش و درگیری و ابهام آینده سیاسی پیاده و اجرا نمیشود.
یکی از الزامات استقرار صلح و ثبات در منطقه، توجه به ترتیبات منطقهای، کاهش عناصر واگرایی و اتخاذ استراتژی همگرایی است. هرچند تنشهای ژئوپلیتیکی حلنشده، منبعی بالقوه برای منازعات در آینده خواهند بود، اما مکانیسمهای همگرایی بهتر قادر است زمینههای حل و فصل مسالمتآمیز مسایل را فراهم کند و در محاسبات سیاسی کشورها تأثیرگذار باشد. هیچ کشور توسعهیافتهای را نمیتوان یافت که در محیط پرآشوب و متزلزل با ضریب بالای احتمال درگیری و نزاع سیاسی و نظامی قادر به اجرای سیاستهای توسعهای، ایجاد امنیت اقتصادی، ورود به جریانهای بینالمللی تجارت جهانی و جلب تعاملات و سرمایهگذاریهای خارجی باشد.
مطالعات بسیاری در خصوص رابطه بیثباتی سیاسی و امنیت اقتصادی، و رابطه بين جنگ و توسعهنيافتگي انجام شده است. این واقعیت وجود دارد که فضاي جنگ و منازعه و تنش و درگيري، منابع و امکانات کشورهاي درگیر را مصروف خود میکند و با تشديد عقبماندگي، مانع انباشت منابع و امکانات در جهت اهداف توسعهای میشود. در همین راستا، پیام اصلی “پنج اصل همزیستی مسالمتآمیز” که در سیاستها و استراتژی و همچنین مقدمه قانون اساسی چین به عنوان یک قدرت مطرح در ساختار نظام نوین بینالملل تأکید میشود، در واقع نشانی بر اهمیت استقرار صلح در میان همسایگان و محیط پیرامونی است.
ظرفیتهای موجود در منطقه و محیط پیرامونی ایران، شامل منابع معدنی و انرژی، وجود مسیرهای متعدد و مناسب ترانزیتی، امکان جغرافیایی اتصال حوزههای ژئوپلیتیکی، توان همتکمیلی اقتصادی میان همه کشورهای پیرامونی، ظرفیت عظیم بالقوه بازارهای منطقهای، امکان دسترسی به دریا و آبهای آزاد و مسیرهای تجارت بینالمللی، تضمین بهرهبرداری از ذخایر برق و نفت و گاز کشورهای منطقه، در عین حال که منافع و مزیتهای قابل توجهی برای کشورهای دخیل دربردارد، برای قدرتهای فرامنطقه و سازمانهای منطقهای و جهانی نیز چشمگیر و منحصربفرد است.
از این رو، با اتخاذ استراتژی همگرایی، ضمن تقویت روند توسعه و شکوفایی در منطقه، امکان ابتکار عمل بیشتری در قبال بازیگری قدرتهای فرامنطقهای نیز مهیا میشود.
نگرانیهای امنیتی در منطقه از بیثباتی سیاسی و درگیریهای قومی و سرایت فرا مرزی آن، تا وجود تهدیدات ناشی از قاچاق مواد مخدر و مسیرهای ترانزیتی و ارتباط مستقیم آن با تشدید و گسترش جرایم سازمانیافته در منطقه؛ ضرورت وجود ترتیبات چندجانبه و تعیین و توافق بر سر چارچوبهایی مشخص همکاری، دخیل شدن همه کشورهای ذینفع منطقه در استقرار و حفظ صلح و ثبات، مسئولیتپذیری کشورهای منطقه در قبال تحولات منطقهای بدون دخالت و حضور قدرتهای خارجی، جلوگیری از سازشكاريهاي موقتي و یک جانبه کشورها، تقویت شبکه اقتصادی منطقهای و امکان ابتکار عمل کشورهای منطقه جهت بازیگری فعال در عرصه جهانی؛ ضرورت اتخاذ و اجرای استراتژی همگرایی منطقهای را گوشزد میکند.
جمع بندی:
سرزمین ایران که با موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیک منحصربفرد، در محاصره حوزههای ژئوپلیتیکی داغ و پرتنش از جمله مناطق ژئوپلیتیکی قفقاز، خاورمیانه، خلیج فارس، شبه قاره و آسیای مرکزی قرار گرفته، تحت فشار ژئوپلیتیک و محیط شکننده پیرامونی است که همین امر، رویکرد خارجی و استراتژی سیاسی، نظامی و امنیتی این کشور را به شدت متأثر میکند. این کشور با اتخاذ یک دیپلماسی تعاملگرایانه و پویا، همهجانبه و مبتنی بر واقعیتهای ژئوپلیتیکی منطقه، با هدف گسترش و تعمیق روابط میان کشورهای دخیل میتواند در میان قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای، سهم مناسبی از ظرفیتهای بالقوه این منطقه مهم ژئوپلیتیکی را در اختیار بگیرد و به روند شکلگیری صلح و ثبات منطقهای کمک کند.
در مناطق ژئوپلیتیکی تحت فشار و پرتنش مانند محیط پیرامونی ایران که علاوه بر واقعیات جغرافیایی، سیاسی و ژئوپلیتیکی موجود، بازیگری و دخالت و حضور و نفوذ کشورهای خارجی با منافع متداخل و متعارض نیز وضعیت را پیچیدهتر میکند؛ استقرار و دستیابی به صلح و ثبات سیاسی به مراتب دشوارتر و بعیدتر میگردد. از این رو، رفتار واحدهای سیاسی، به خصوص استراتژی ایران به عنوان یکی از مهمترین کشورهای تأثیرگذار در معادلات سیاسی منطقهای میبایست بر مبنای پرهیز از درگیری در رویدادهای تنشزا، دوری از انزوای سیاسی، ورود به پیمانهای دوجانبه و چندجانبه، ورود به اتحادهای منطقهای، ورود به روند تعامل و همتکمیلی اقتصادی تنظیم گردد.
کوتاه سخن اینکه رویکرد همگرایی که در عرصه روابط بینالملل همواره بر مبنای وجوه مشترک و منافع همپوشان طرفهای دخیل اتخاذ و اجرا میشود، در منطقه ژئوپلیتیکی ایران در بستر چالشهای بالقوه و متعدد، بیثباتی و ناآرامیهای سیاسی و تنشهای ژئوپلیتیکی و مداوم نیز محل بررسی و سیاستگذاری است. چه در غیر این صورت، روند واگرایی منطقهای، چشمانداز پرتنش، تاریک و مخاصمهآمیزی را برای محیط ژئوپلیتیکی پیرامونی ایران تصویر میکند.
واژگان كليدي: انزوای منطقهای, جهانی , رشد , توسعه ,توسعه اقتصادی ,صلح, ثبات, تنش, ژئوپلیتیک, منطقه , استراتژی ,همگرایی,دکتر بهناز اسدیکیا, روابط بینالملل