مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

تغییر در الگوی سیاستگذاری خارجی ایران؛ ایران فرصت‌ها را انتخاب می‌کند نه بازیگران را !

اشتراک

اسلام ذوالقدرپور

کارشناس روابط بین‌الملل

مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC 

 

سیاستگذاری خارجی مطلوب در عصر آنارشی کنونی بر ناپایداری سیاست‌ها و تاکتیک‌ها استوار شده، انتخاب الگوهای راهبردی و تاکتیکی گوناگون و بلکه ناسازگار با یکدیگر را همزمان با یکدیگر توصیه می‌کند.

اگر قرار باشد در جهان آشفته کنونی اصل ” ناپایداری سیاست‌ها و پایداری منافع راهبردی ” را به عنوان اندیشه رئالیسم قدرت، اجرایی و بقای بازیگر در نظام جهانی تضمین گردد، می‌بایست آماده تغییر ناگهانی سیاست‌ها و گذار فوری از تاکتیک کنونی به تاکتیک جدید بود. چنین چارچوب سیاستگذاری خارجی نیازمند الگویی از بی‌طرفی فعال است که به جای قرار گرفتن در یک طرف تقابل قدرت، به دنبال فرصت‌ها باشند.

پرسش اصلی در چنین فرآیندی این است که: کدام طرف نظام جهانی باشیم؟ ده‌ها پاسخ برای این پرسش وجود دارد. اما پرسش مطلوب با توجه به شرایط زمانی و مکانی بازیگر در جهان آشوبناک می‌تواند چنین باشد که: ” طرفی را انتخاب نکنید، بلکه فرصت‌ها را انتخاب و اجرایی کنید.” 

این پرسش و پاسخ را می‌توان نقشه راه سیاستگذاری مطلوب و اثربخش در جهانی چنین برآشفته دانست که شناخت دوست، رقیب و دشمن بسیار سخت نشان می‌دهد. سیاستگذاری خارجی که در چارچوب این پاسخ ( طرفی را انتخاب نکنید، بلکه فرصت‌ها را انتخاب و اجرایی کنید) طرح‌ریزی و اجرایی گردد، دسته بندی بازیگران به دوست، رقیب یا دشمن را کنار نهاده و تنها بر اهمیت و کارآمدی فرصت‌ها تأکید دارد.

بسیاری از تحلیلگران داخلی و خارجی از انزوای ژئوپلیتیکی، خفگی جغرافیایی و… ایران در منطقه سخن می‌گویند، اما واقعیت این است که سیاستگذاران ایران بی‌توجه به اصل ارزشمندی فرصت‌ها، بیشتر بر انتخاب بلوک سیاسی در سیاستگذاری خارجی ایران پافشاری دارند! ضرورت تغییر سیاستگذاری خارجی ایران در چارچوب راهبرد انتخاب فرصت‌ها و رهایی از قطب‌بندی سیاسی در یک سیاستگذاری خارجی مطلوب و کارآمد را می‌توان در محورهای زیر کنکاش نمود:

 

یکم – انتخاب قطب شکننده نظام جهانی: سیاستگذاری خارجی ایران در بیش از 4 دهه اخیر بر الگوی دوستان ابدی استوار بوده است. الگویی که بیشتر با عنوان روابط با ملل و نه روابط با دولت‌های نظام جهانی شناخته شده و به همین دلیل ایران مجبور به انتخاب بازیگران طرف شکننده یا ستم کشیده نظام جهانی بوده است.

فرآیند شکلگیری جبهه مقاومت، محور مقاومت تا جهان مقاومت در چند دهه اخیر، همان الگوی انتخاب یک قطب یا بلوک نظام جهانی است که البته بلوک شکننده این نظام بوده است.بلوک محور یا جهان مقاومت از حزب الله لبنان، سوریه دوران اسد، سودان، لیبی، عراق تا ونزوئلا، بولیوی و برخی دیگر از کشورها و سازمان‌های بین المللی ضد هژمونی ایالات متحده امریکا که همواره مورد تهاجم دیگر بازیگران به‌ویژه در آسیای جنوب غربی و جهان عرب قرار داشته و رهبران حامی مقاومت این کشورها، سرنگون شده یا در وضعیت ناتوانی و ناکارآمدی قرار گرفته‌اند! ایران برای حفظ و تقویت توان راهبردی خود، الگوی ایجاد و انتخاب بلوک مقاومت را با هزینه‌های گران دنبال نموده و در قالب این الگو، فرصت‌های بسیاری را از دست داده است.

 

دوم – ارزشیابی فرصت به جای ارزیابی فرصت: یکی از آسیب‌های بزرگ و همیشگی سیاستگذاری عمومی ایران را می‌توان تداخل دو الگوی ارزیابی و ارزشیابی سیاست‌ها دانست که پیامد نگاه آرمانی و ایدئولوژیک به سیاستگذاری و حکمرانی می‌باشد.

تداخل معنایی و عملیاتی دو رویکرد ارزشیابی و ارزیابی به‌ویژه در سیاستگذاری خارجی، سبب بی‌توجهی به فرصت‌های کمیاب یا نایاب ایران در نظام منطقه‌ای و جهانی شده است. سیاستگذاران ایرانی به جای ارزیابی فرصت‌های موجود بر اساس مؤلفه‌های علمی و رئالیسم قدرت، به ارزشیابی فرصت‌ها بر پایه انگاره‌های ایدئولوژیک و آرمانی می‌پردازند که سبب از دست دادن فرصت‌ها به بهانه‌های واهی می‌گردد! اگر ایران بخواهد همچنان از الگوی ارزشیابی فرصت‌ها در سیاستگذاری خارجی خود استفاده کند، فرصت‌های مطلوب، کارآمد و اثربخش روابط بین الملل نصیب رقیبان یا دشمنان ایران شده و فرصت‌های سوخته یا کم‌اثر برای ایران می‌ماند.

 

سوم – منافع راهبردی پایدار و فرصت‌های زودگذر: در جهان آشوبناکی که قدرت‌های بزرگ بر اساس رئالیسم قدرت، استاندارهای نظام جهانی و نظم جهان را تعریف و اجرایی می‌سازند، هیچ دوستی و دشمنی پایدار نیست، آنچه می‌بایست پایدار و همیشگی قلمداد گردد، منافع ملی و راهبردی است. در چنین بستری از تعریف نظام جهانی است که دکتر ابراهیم متقی استاد روابط بین الملل می‌فرمایند:” سیاست خارجی، علم منافع راهبردی است ” و بر پایه همین تعریف از سیاست خارجی، سیاست خارجی پویا را می‌توان دانش کسب فرصت‌های زودگذر نظام جهانی دانست که منافع راهبردی را تضمین و تقویت می‌کنند.

وضعیت جهان به گونه‌ای است که بازیگران قدرتمند به‌ویژه ایالات متحده امریکا با ریاست جمهوری دونالد ترامپ به جای اصرار بر دوستان و دشمنان ابدی، به دنبال منافع راهبردی ابدی است که در سایه چنگ انداختن به فرصت‌های موجود برآورده می‌شود.  

 

*

سیاستگذاری خارجی بر محور اندیشه‌های ایستا که پیامدش روابط بین المللی محدود و سیاست خارجی ایستا می‌باشد، در جهان آشوبناک کنونی نه‌تنها منابع و منافع راهبردی هر بازیگری را تباه می‌کند، بلکه بقای بازیگر در نظام جهانی را نیز به خطر می‌اندازد. اصرار بر سیاستگذاری خارجی در قالب الگوی ” دوستان و دشمنان ابدی “، یک رویکرد اشتباه می‌باشد که اصل حیاتی ” منافع راهبردی و ابدی ” را تهدید می‌کند. جهان کنونی، میدان شکلگیری و چرخش فرصت‌ها می‌باشد، فرصت‌هایی که بازیگران هوشمند در کسب و تملک آنها تردیدی ندارند.  

فرصت‌های نظام جهانی، کمیاب و بلکه نایاب هستند و بازیگری که بتواند از این فرصت‌ها در زمان و مکان مناسب بهره گیرد، افزون‌بر تضمین بقای خویش، می‌تواند برتری راهبردی خود را نیز برقرار سازد. تغییرات پیاپی در نظام جهانی سبب شده تا سیاست خارجی ایران به ناکارآمدی دچار گردد. ناکارآمدی و ناتوانی سیاست خارجی ایران که بر پایه اشتباه ” دوستان و دشمنان ابدی ” استوار شده و نتوانسته است ” منابع و منافع راهبردی ابدی ” ایران را در چارچوب فرصت‌های موجود در منطقه و جهان ایجاد و تقویت نماید!

وضعیت کنونی ایران در آسیای جنوب غربی که از سوی برخی تحلیلگران با عنوان ” ایران برهنه Iran naked ” تفسیر می‌شود؛ همزمان با برآمدن دولت ترامپ در ایالات متحده امریکا، فرصت‌هایی برای ایران شکل داده است تا از سیاستگذاری اشتباه ” دوستان و دشمنان ابدی ” فاصله گرفته و فرصت‌های کنونی را برای کسب منابع و منافع خود در نظام جهانی، انتخاب نموده و اجرایی سازد.

مذاکرات کنونی ایران و امریکا در قالب عنوان ” مذاکرات شنبه ” یکی از همین فرصت‌های کمیاب است که سیاستگذاران ارشد ایران می‌بایست به خوبی از آن بهره برده و اعلام کنند که ایران؛ به جای انتخاب بازیگران و قطب‌های ژئوپلیتیک شکننده منطقه‌ای و جهانی، فرصت‌های مطلوب و موجود را انتخاب می‌کند.

 

مطالب مرتبط