مرکز بین المللی مطالعات صلح - IPSC

از پیمان‌شکنی تا آنارشی: تأثیر خروج ترامپ بر نظم و ساختار بین‌الملل

اشتراک

 اسلام ذوالقدرپور

پژوهشگر رواابط بین الملل

گذار نظم کنونی به نظم نوین جهانی که خود مؤلفه‌ای از حکمرانی برخی قدرت‌های بزرگ جهان و سلطه آنان بر روندهای اداره امور عمومی است، در چند سده گذشته به یکی از ابزارهای برتری قدرت‌های غربی تبدیل شده که هر نظم نوین جهانی را با استانداردهای غربی طراحی و اجرایی کنند.

نظم نوین جهانی در یک سده اخیر که خود یک نظم ژئوپلیتیک با انگاره‌های غربی است در آستانه گذار به نظم نوین جهانی دیگری است که بازهم دارای ماهیت غربی به‌ویژه هژمونی ایالات متحده امریکا می‌باشد. این گذار از نظم کنونی یا پیشین به نظم نوین جهانی دارای مؤلفه‌هایی است که به برسازی ایالات متحده امریکا به عنوان یگانه ابرقدرت نظام جهانی منجر می‌شود.

برسازی ایالات متحده امریکا در قامت تک ابرقدرت جهانی که گذار از نظم موجود به نظم نوین را با روندی از بی نظمی همراه کرده و قانون قدرت یا قانون جنگل را بر نظم قانونی و حقوق بین الملل مسلط می‌سازد. این روند دولت ترامپ به ساخت‌یابی گونه‌ای از دولت‌های جدید با مؤلفه زورگویی منجر شده که یک ابرقدرت زورگوی جهانی را شکل می‌دهد.

جهان تک قطبی و یک‌جانبه گرایی که پیامد سیاست‌های دولت ترامپ و نظم نوین غربی است، از مسیر آنارشی ساختاری و نهادی نظام جهانی و روابط بین‌الملل می‌گذرد که برخی محورهای آن را می‌توان چنین برشمرد:

یکم – خروج از پیمان آب و هوایی پاریس: توافق اقلیمی پاریس که یکی از پیامدهای کنوانسیون آب و هوای سازمان ملل متحد در سال 2015 است، پیمانی جهانی در چارچوب سازمان ملل متحد می‌باشد که هدفش جلوگیری از ناهنجاری‌های اقلیمی به‌ویژه کاهش گرمایش جهانی است.

عضویت ایالات متحده و نقش جان کری وزیر امور خارجه سابق این کشور برای شکل‌گیری این توافق جهانی که خود جان کری از سوی دولت اوباما آن را امضا کرده و در دولت جو بایدن نیز به عنوان فرستاده ویژه آب و هوایی دولت امریکا منصوب شدند، همواره مورد انتقاد دونالد ترامپ قرار داشته است.

خروج دولت ترامپ از پیمان پاریس در سال 2019 که با بازگشت دولت بایدن در 2021 به این پیمان جبران شده بود بار دیگر در 21 ژانویه 2024 و با یک دستور اجرایی برای خروج از توافق‌نامه آب و هوایی، تکرار گردید!

ترامپ، خروج از پیمان آب و هوایی پاریس را یک ابزار یا تاکتیک قدرت مقابل دیگر قدرت‌های بزرگ نظام جهانی مانند: چین، هند و روسیه می‌داند که برای شکوفایی و برتری اقتصادی امریکا از آن بهره می‌جوید. از سوی دیگر تقابل ترامپ با قدرت‌های اروپایی مانند فرانسه نیز در مخالفت ترامپ با پیمان پاریس اثرگذار بوده است.

دوم – تحریم G20: رویکرد تهاجمی ترامپ در برابر ساختارها و پیمان‌های جهانی که بر اصل قدرتنمایی دولت ترامپ در نظام جهانی استوار است، به گونه‌ای فراگیر شده که ترامپ از حضور در اجلاس سران گروه G20 در آفریقای جنوبی نیز خودداری کرده است!

بی‌توجهی ترامپ به نشست سران جی 20 در ژوهانسبورگ که گونه‌ای تحریم موقت از سوی دولت امریکا را نمایش داده، دارای بهانه‌های سستی است که نمی‌تواند دلایل اصلی این اقدام ترامپ یعنی مقابله با آفریقای جنوبی به عنوان یک بازیگر بزرگ قاره آفریقا و عضو گروه بریکس را پوشش دهد.

اجتناب ترامپ از شرکت در نشست سران G20 و جلوگیری از حضور دیگر نمایندگان دولت خود در این نشست، یک مؤلفه از انگاره تک ابرقدرتی ترامپ است که نقش‌یابی هیچ بازیگر بزرگ دیگری بلکه آفریقای جنوبی در قاره آفریقا را نمی‌پذیرد.

سوم – بی توجهی به اجلاس اقلیمی COP30: روند تقابل دولت ترامپ با ساختارهای چندجانبه گرای نظام جهانی افزون بر محورهای پیشین، نشست اقلیمی سازمان ملل  COP30در شهر بلم برزیل را نیز دربرگرفته و دولت امریکا این اجلاس جهانی را تحریم و در آن شرکت نداشت!

تحریم اجلاس اقلیمی COP30 برزیل از سوی دولت ترامپ، افزون بر مؤلفه‌های خروج ار پیمان آب و هوایی پاریس، پوششی است بر تقابل ترامپ با دولت چپ‌گرای لولا داسیلوا که سیاست‌های گروه بریکس به‌ویژه دلارزدایی را همراه دیگر اعضای گروه بریکس دنبال نموده و ژائیر بولسونارو رئیس جمهور پیشین برزیل که دوست صمیمی ترامپ است را نیز به زندان انداخته است.

شرکت نکردن دولت ترامپ در COP30 نیز یکی از جلوه‌های بارز بازی قدرت در نظام جهانی است که ترامپ برای برسازی جهان تک ابرقدرتی از آن بهره می‌جوید.

*

چرخه شکلگیری نظم جهانی و گذار از نظم پیشین به نظم نوین جهانی که بیشتر بر استانداردها و انگاره‌های غربی استوار است، در خدمت اهداف بازیگران بزرگ به‌ویژه ایالات متحده امریکا قرار داشته و فرآیندی است برای تولید، حفظ، تقویت و نمایش قدرت در نظام جهانی.

رویکرد ساختارشکن دولت ترامپ در خروج از پیمان آب و هوایی پاریس، تحریم نشست سران G20  در افریقای جنوبی، تحریم نشستCOP30  در برزیل، بی‌توجهی به اروپا در فرآیند صلح اوکراین و … را می‌توان مؤلفه‌های آشکار یک آنارشی بین المللی دانست که به پیدایش جهان تک ابرقدرتی منجر می‌گردد.

ایالات متحده که تا سال گذشته به عنوان بیمه‌گر نظم جهانی شناخته می‌شد، از همان نخستین روزهای سال 2025 و شکل‌گیری دولت دوم دونالد ترامپ، به یک آشوبگر نظام جهانی تغییر ماهیت داده و برای نمایش هژمونی جهانی خود، به بهانه‌های گوناگون تقابل با قدرت‌های بزرگ چهار قاره مانند: فرانسه، آفریقای جنوبی، برزیل، چین و … را در دستورکار خود قرار داده است.

رویکرد تهاجمی دولت ترامپ مقابل ساختارها و بازیگران مهم نظام جهانی به‌ویژه دولت‌های سازمان شانگهای و گروه بریکس را می‌توان اعلام رسمی جنگ با قدرت‌های بزرگ نظام جهانی دانست که جهان تک قطبی و تک ابرقدرتی ترامپ را به چالش می‌کشند. این اعلام جنگ امریکا علیه بازیگران مستقل، یک آنارشی فراگیر جهانی را شکل خواهد داد که می‌تواند به ستیز نظامی نیز منجر شو

.