حمزه صفوی
عضو هیات علمی دانشگاه تهران
مسأله اول اینست که ما تصویر درستی از آنچه اتفاق افتاده است داشته باشیم. آنچه رخ داد اینست که یک کشور دارای بمب اتم که که حتی بصورت نمادین عضو آن پی تی نیست و نیز اخیرا بیش از چهل هزار نفر را کشته است و در هفتاد سال گذشته به تمام همسایگان خود حمله نظامی کرده است ( اسراییل) با هماهنگی و کمک نظامی ، اطلاعاتی،امنیتی ،اقتصادی ،تکنولوژیکی و دیپلماتیک کشوری که دارای بمب هسته ای است و در یکصد سال گذشته به بیش از بیست و دو کشور جهان حمله نظامی کرده است ( آمریکا) به کشوری که دارای بمب اتمی نیست و عضوی از ان پی تی است و در حال مذاکره صلح آمیز برای بازگشت به تعهدی که آمریکا از آن خارج شده بود ( برجام ) میبود ( ایران) حمله کرده است.
این حمله قوانین واضح بین المللی شامل احترام به حاکمیت ملی.احترام به امنیت بین المللی و مرزها، عدم توسط به زور, عدم مداخله در امور کشور ها ، عدم کشتار غیر نظامیان ،عدم حمله به مکان های هسته ای تحت نظارت آژانس بین المللی انرژی و… بصورت واضح نقض شده است.در واکنش به این نقض فاحش اصول مسلم بین المللی کشورهای امریکا، انگلیس ،فرانسه و آلمان نه تنها در برابر این وضعیت کشور آغاز کننده جنگ را محکوم نکردند بلکه کشور مورد تجاوز قرار گرفته را محکوم و بر حق دفاع اسراییل از خود تاکید کردند که در تاریخ بشریت این استاندارد دوگانه ثبت شد.
بر این مبنا سوال های ذیل به ذهن متبادر میشود:
۱)اصولاً چرا اسراییل دست به این حمله زد؟
پاسخ: اسراییل میدانست و بارها آژانس بین المللی هسته نیز تاکید کرده بودند ایران بمب هسته ای ندارد.اسراییل بخوبی میدانسته که ای آن بمب هسته ای ندارد ولی برای آنچه که اخیرا اعلام کرده و آن شکل گیری خاور میانه جدید است دست به این اقدام زده است.در حقیقت آنچه که اسراییل بدنبال آنست نه جلوگیری از هسته ای شدن ایران بلکه هدف واقعی آن هژمون شدن اسراییل در خاور میانه است.
۲) بر اساس چه محاسبه و منطقی اسراییل به ایران حمله کرد؟
بنظر من سه پیش فرض غلط و یک انگاره که میتواند درست باشد اساس حمله اسراییل را تشکیل داد. پیش فرض اشتباه اول اینکه ایران بیش از حد ضعیف شده است و توانایی دفاع از خود را ندارد. ولی شاهد آن بودیم در حالیکه تقریبا تمام نفرات ارشد نظامی ایران در یک ساعت مورد حمله تروریستی قرار گرفتند , در کمتر از بیست و چهار ساعت ایران قدرت پاسخگویی خود را احیا کرد و پست به حملات تلافی جویانه زد.پیش فرض اشتباه دوم اسراییل این بود که در صورت حمله به ارکان قدرت در ایران مردم ایران بسرعت به خیابان ها میآیند و یک انقلاب مردمی شکل خواهد گرفت.حال آنکه اتفاقی که افتاد این بود که مردم ایران را در داخل به حکومت نزدیک تر کرد و ما شاهد بیشترین انسجام داخلی در دو دهه گذشته در ایران هستیم.چیزی که حتی پیش از حمله تصور آنرا هم نمیتوانستیم داشته باشیم.پیش فرض سوم اشتباه اسراییل این بود که میتواند هژمون منطقه باشد در حالیکه حقیقت آنست که اسراییل از ضعف جغرافیا و ژوپلیتیک و نیز مشکل مشروعیت رنج میبرد و نمیتواند هژمون منطقه باشد.به اعتقاد من نه ایران نه اسراییل نه ترکیه نه عربستان هیچکدام نمیتوانند هژمون منطقه باشند.هرکچنه حرکت استراتژیک برمبنای هژمون گرایی در خاور میانه محکوم به شکست است.انگاره ای که میتواند درست باشد ایسنت که اسراییل محاسبه کرد یا این حمله میتواند جلوی مذاکرات صلح آمیز بین ایران و آمریکا را بگیرد و به اجبار آمریکا را درگیر پرونده ای کند که شاید خود آمریکا نیز تمایل ذاتی برای درگیر شدن در آن نداشت.این انگاره میتواند درست باشد و در این اسراییل به موفقیت دست یافته است.افزون بر اینها شاید مهمترین انگیزه نتانیاهو برای اقدام به حمله به ایران انگیزه شخصی او و منافع شخصی وی بوده است.با پایان بحران امنیتی در اسراییل عمر سیاسی نتانیاهو نیز به پایان میرسد.بقای نتانیاهو در ادامه یافتن بحران امنیتی در اسراییل است که تا حدودی ممکن است در این زمینه هم موفق شده باشد.
۳) این حمله چه تبعاتی خواهد داشت؟
–بر اساس خطای محاسباتی اسراییل, هردو کشور ایران و اسراییل در نتیجه این حمله آسیب های مهمی در حوزه نظامی،اقتصادی،امنیتی و اجتماعی خواهند خورد که جبران کردن آنها سالها طول خواهد کشید.
–اعتبار هنجار ها و قواعد بین المللی برای کشور های جهان زیر سوال میرود.مهم این نیست شما چه عملی انجام میدهید.مهم اینست عمل شما هرچند بر خلاف قوانین بین المللی باشد چقدر در راستای خواست نظام سیاسی آمریکا ،انگلیس فرانسه المان باشد.در حقیقت ذات عمل مهم نیست .چه کسی انجام میدهد مهم میشود.با این موضوع مبنای حقوق بین الملل بطور موثری مورد خدشه قرار میگیرد.
– ذات استثنا قائل شدن برای اسراییل در کشتن ده ها هزار نفر در غزه و حمله به ایران صلح و امنیت بین الملل را تهدید خواهد کرد.سوال اینست تا کجا و کی اسراییل میخواهد بدون محدودیت جامعه جهانی به این نوع رفتار در عرصه بین الملل ادامه دهد؟ آیا پایانی برای آن میتوان متصور بود؟
فارغ از موضوع ایران چه آینده ای را در منطقه با این نحو از کنش میتوان در نظر گرفت؟ آیا اصولاً صلح و ثبات در پرتو این یکجانبه گرایی و حق استفاده از نیروی نظامی خارج از ساز و کار های مشروع بین المللی و سازمان ملل قابل تصور است یا نه؟